درس خارج فقه استاد محمدمهدی شبزندهدار
97/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- وجوه عدم قابلیّت التزام به ظاهر این روایات1.1- وجه اول: لو کان لبان
1.2- وجه دوم: لزوم تخصیص اکثر یا کثیر
1.3- وجه سوم: سختی و صعوبت حبس زن
1.4- وجه چهارم: منافات مجازات بودن حبس زن با حکم عمومی
1.4.1- سوال: تمسّک به فعل حضرت زهرا سلام الله علیها
1.4.2- جواب: صدور آن افعال به جهت تزاحم
2- راه های تعامل با این روایات
2.1- راه اول: تخصیص به غیر فتنه
2.2- راه دوم: تخصیص به موارد ضرورت عرفی
2.3- راه سوم: حمل بر استحباب
2.4- راه چهارم: امر اخلاقی و آدابی
2.5- راه پنجم: امر ارشادی
2.6- راه ششم : «تحصین بالبیوت» به معنای ازدواج با خاندانهای شریف
2.6.1- معنای بیوت
2.6.2- معنای تحصین
2.7- راه هفتم: احتمال «بَیُّوت» بودن روایت و به معنای اهتمام
موضوع: بررسی روایات حبس زنان /مرتبه ی سوم (یدی) /مراتب امر به معروف و نهی از منکر
خلاصه مباحث گذشته:بحث در مورد بررسی روایات حبس زنان بود که برخی دلالت بر حبس ایشان در بیوت و برخی دیگر، دلالت بر مطلق حبس میکرد.
1- وجوه عدم قابلیّت التزام به ظاهر این روایات
ظاهر بدویّ این روایات قابل التزام نیست؛ برای غیر قابل التزام بودن ظاهر این روایات که لزوم حبس زن است، وجوهی گفته شده است:
1.1- وجه اول: لو کان لبان
وجه اول این است که اگر واقعاً اینچنین بود حکم اسلام که زن باید محبوس در بیت باشد و محصون در بیت باشد لظهر و بان؛ چرا که این یک امر مبتلی به و همگانی بوده است و اگر حبس در شریعت واجب بود آشکار میشد و به همه این حکم، میرسید (لظهر و بان). اما چنین نیست بنابراین اطمینان حاصل میشود – اگر قطع نباشد – به اینکه چنین حکم الزامی در شریعت مقدس وجود ندارد. به همین جهت است که برخی از فقها که عبارت ایشان در جلسهی گذشته نقل شد، فرمودهاند ابقاء زنان در بیت واجب نیست.
1.2- وجه دوم: لزوم تخصیص اکثر یا کثیر
جهت دیگر این است که اگر حکم الزامی وجوب از این روایات استفاده شود، یا تخصیص اکثر یا تخصیص کثیر لازم میآید چون با تتبّع در روایات و سیرهی متشرعه و ائمه و اصحاب ایشان علیهم السلام به دست میآید که موارد عدیده است که خروج زن از منزل مانعی ندارد مانند رفتن به زیارت، حج، عمره و موارد بسیار دیگری که در صورت ممنوع بودن خروج زن، باید به این موارد کثیره باید تخصیص بخورد که یا تخصیص اکثر میشود و یا تخصیص کثیر. که همین لزوم تخصیص اکثر یا کثیر قرینه میشود بر اینکه مفاد روایات چیز دیگری باید باشد.
1.3- وجه سوم: سختی و صعوبت حبس زن
وجه سوم این است که گفته شود حبس زنان در بیت، به خودی خود یک امر واقعاً سخت و صعبی است به گونهای که اسلام، این امر را به عنوان مجازات فجور زن، حداقل در برههای از زمان قرار داده است. خداوند قرآن کریم چنین میفرمایند:
﴿ وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلا ﴾ [1]
این فراز از آیهی شریفه ﴿يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلاً ﴾ فرمودند اشاره به این است که ممکن است این قانون بعداً عوض بشود یک قانون دیگری بیاید که آمد هم، و روایت دارد که این آیه نسخ شده است.
خب چیزی که این ﴿ فَأمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ ﴾ یک مجازات است یک کیفر است آن هم برای یک امر اینچنینی که ﴿ يأْتينَ الْفاحِشَةَ﴾ آیا ممکن است اسلام یک امری را که در این مرحلهی از صعب و سختگیری و مشقت و حرج است و آن را مجازات قرار داده شده، برای تمام زنان صالح و عابد و همهی زنانی که اهل این فاحشه هم نیستند قرار بدهد؟ بسیار بعید یعنی یک یک امری است که به ذهن خیلی مستبعد میآید.
1.4- وجه چهارم: منافات مجازات بودن حبس زن با حکم عمومی
وجه بعدی این است که از خود این آیهی شریفه هم استفاده میشود که اتفاقاً حکم اسلام این نیست که آن زنها باید در بیوتشان باشند. زیرا اگر ماندن در بیت بر همه واجب بود، دیگر مجازات بودن حبس در بیت معنایی نداشت. این زن مرتکب فاحشه، چه مرتکب میشد و چه نمیشد باید در بیت میبود. پس خود این آیه نیز بر این که حکم شریعت برای نساء این نیست که باید فی البیوت باشند دلالت میکند و الا این مجازات نمیشد برای آن که بود یا نبود فحشاء، فرقی نمیکرد.
1.4.1- سوال: تمسّک به فعل حضرت زهرا سلام الله علیها
آیا به فعل صدیقهی کبری سلام الله علیها در مورد فدک و دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام نمیتوان برای جواز خروج تمسّک نمود؟
1.4.2- جواب: صدور آن افعال به جهت تزاحم
خیر این امور نمیتواند قرینهی بر جواز باشند چرا که این افعال در مقام تزاحم صورت گرفته است و از باب اهمّ این خروج را حضرت زهرا سلام الله علیها اختیار کردهاند. اگر بر ایشان، بودن در منزل واجب بوده، دفاع از امامت و ولایت نیز واجب بوده و از آنجایی که این ظلم اسلام را به اعواج میکشانده، اهمّ میشود.
بنابراین به این روایات نمیتوان تمسّک نمود.
2- راه های تعامل با این روایات
همانگونه که در جلسهی قبل گفته شد، نمیتوان به ظاهر بدوی این روایات که وجوب حبس زنان در بیوت است، تمسّک نمود از این رو علما از این ظاهر دسته کشیدهاند که مجدد به این موارد پرداخته میشود.
2.1- راه اول: تخصیص به غیر فتنه
راه اول آن بود که این حکم ( لزوم ماندن زن در منزل) به موارد غیر فتنه تخصیص زده شود و این چنین گفته شود: فأمسکوهنّ و حصّنوهنّ فی البیوت برای مواردی است که منجرّ به فتنه یا گناه و عصیان خودشان یا دیگران شود.
2.2- راه دوم: تخصیص به موارد ضرورت عرفی
احتمال دوم این بود که این حکم عمومی است و به موارد ضرورت عرفی تخصیص زده شود که معمول مواردی هم که در بین متشرعه وجود داشته، همین موارد ضرورتهای عرفی است اما بدون جهت بیرون آمدن و خیابان گردی از ضرورت عرفی به حساب نمیآید. ضرورت عرفی مانند، بیرون رفتن برای خرید مایحتاج خود، برای زیارت، شرکت در نماز جماعت، عیادت مریض.
2.3- راه سوم: حمل بر استحباب
احتمال دیگر این بود که به این وجوه تخصیص زده نشود بلکه حمل بر استحباب شود. صاحب عروه در مسألهی پانزدهم از مقدمات نکاح فرموده
«یُستحبّ حبس المرأة فی البیت و لاتخرج الا لضرورةٍ و لایدخل علیها أحدٌ من الرجال»[2] فقهایی که بر این بخش از عروه حاشیه دارند، بر این مطلب حاشیهای نزدهاند که گویا این استحباب را پذیرفتهاند فقط ایشان یک تخصیص زدهاند که ضرورتها را بیرون کردهاند از آن طرف هم هیئت را حمل بر استحباب فرمودهاند نه بر وجوب، و هم موارد ضرورت را بیرون کردهاند.
2.4- راه چهارم: امر اخلاقی و آدابی
چهارم این بود که گفته شود این یک امر اخلاقی و آدابی است. نه این که یک امر مستحب یا واجب باشد. اگر فرض شود که در شریعت اموری هست که امر مولوی نه وجوبی و نه استحبابی ندارند بلکه از آداب است، این احتمال در مقابل راه سوم قرار میگیرد.
2.5- راه پنجم: امر ارشادی
احتمال دیگری که جلسهی قبل گفته شد این بود که این اوامر، ارشاد و بیان راهکاری برای صیانت نساء از غوطهور شدن و مبتلا شدن به مفاسد است. بنابراین حکم الزامی نبوده و تنها یک راهکار عقلائی است که اگر در کنار آن یک راهکار دیگری باشد میتوان بدان عمل نمود. به عنوان مثال زن به همراه یکی از محارم خود بیرون رود.
2.6- راه ششم : «تحصین بالبیوت» به معنای ازدواج با خاندانهای شریف
راه ششم آن است که در مورد معنای «تحصین» و «بیوت» توجه و دقت نظر دیگری انجام شود.
2.6.1- معنای بیوت
کلمهی «بیوت» در ادبیات عرب، به معنای شرافت، خاندان محترم و کسانی که اهل آداب و محافظات بر امور اخلاقی هستند، میباشد. در لغت وارد شده است که «بیت العرب شرفُها»[3] ، «یُقال بیتُ تمیم فی حنظله، بیتُ تمیم فی حنظله أی شرفُهم»[4] ، یعنی شرف تمیم در این است که حنظله یکی از افراد آنها هست. بیتُ تمیم فی حنظله، معنای آن این نیست که خانهشان، اینجا این خانه کنایه است یعنی شرافتشان، کرامتشان، بزرگیشان، در حنظله است، چرا که او از ایشان است.
یا آنکه نقل شده « و فلانٌ من أهلِ البُيُوتَات، أي أُولي الشّرفِ و بَيْتُ الرَّجُلِ: قبيلُهُ الّذي يُؤْوِيهِ و منه: هو من بَيْتٍ كريمٍ.»[5] بیت را به کرامت توصیف میکنند این خانه کریم است یعنی چی؟ یعنی اخلاق کریم، یعنی صفات کریم، یعنی روش کریم، سلوک کریم.
در بعضی عبارات فقها نیز به کار رفته است؛ به عنوان نمونه علامه حلی رحمه الله در تذکرة الفقهاء چنین میآورند:
«و کذا یجوز للوصی تسلیم الصبیّ الی معلّم الصناعة»[6] کسی که وصی یک میّتی است که بچههای صغیری دارد میفرماید: جایز است که وصیّ آن بچه به معلّم صناعة تحویل دهد که صنعتی را بیاموزند «إذا کانت مصلحتهُ فی ذلک» وقتی مصلحت این طفل در این باشد «و الاقرب عندی أنّهُ لایُسلّمُهُ الا فی صناعةٍ تلیقُ له و لا تُسلمُمن مجده إن کان من ارباب البیوت» در ادامه میفرماید: اگر میخواهد نزد صنعتگر طفل را بگذارد: اولاً باید یک صنعتی باشد که شایستهی او باشد (تلیق به). ثانیاِ اگر این بچه من ارباب البیوت است یک جایی بگذارد که آن مجد و عزت و شرافتش، لکهدار نشود و از بین نرود (لا تسلم)
ایشان از تعبیر «من ارباب البیوت» استفاده نموده است، که به معنای «من ارباب الشرافه و الکرامه و العظمه» است و گرنه تمامی اطفال از بیوت به معنای خانه هستند.
پس در زبان عرب، در ادبیات عرب، و در السنهِی فقها این بیوت به این معنا هم آمده است. حالا این یک مطلب.
2.6.2- معنای تحصین
مطلب دوم در رابطه با «فحصّوهنّ» است که به معنای آنها را محفوظ بدارید، است. حصن به معنای دژ است کلمة لا اله الا الله حصنی، این حَصّنوهنّ، یعنی آنها را در حصار و دژ مستحکم قرار بدهید آنها را محفوظ بدارید کنایه از محفوظ داشتن است إحتبسوا یا فأحبسوا، فأحبسوا هم به معنای این است که آنها را پایبند کنید آنها را پایبند کنید و محفوظ بدارید بالبیوت، به این که آنها را متصل به بیوت کنید یعنی به ازدواج آنها دربیاورید وقتی این در یک خانوادهای قرار گرفت که آن خانواده شرافت دارند و اهل تقوا و فضیلت و اینها هستند از رذالتها و این فجور و امثال اینها دور هستند، این زنان به جهت آنکه در آن خانوادهها قرار میگیرند، تحفّظ بر او میشود.
در تاج العروس چنین آمده است :
« أَرادَ: حَصِّنُوا نِساءَكُم لا تُنْكِحُوهُنَّ غَيْر الأَكفاءِ.»[7] یعنی به غیر اکفاء آنها را تزویج نکنید کسی که همکفو او نیست به او تزویج نکنید، چون اگر همکفو او نباشد، به مفسده میافتد.
پس این یک ادبیاتی است که در لغت عرب و در عرف عرب میتوان مشاهده نمود. بنابراین هر چند ظاهر بدوی این روایات مبارکات این است که زنان را در خانه نگه دارید اما با توجه به وجوه چهارگانهای که گفته شد، این احتمال در ذهن میآید که با توجه به این ادبیاتهایی که وجود دارد که شاید معنای این عبارات این باشد.
اگر معنای روایت چنین باشد، دیگر فتوای جناب سید یزدی بر استحباب، مستندی نخواهد داشت چرا که مستندش همین روایات است که شاید این روایات مطلب دیگری را میفرمایند که معنای حصّنوا نسائکم فی البیوت یعنی در بین افرادی که دارای شرافت و عزت هستند و ممکن است فی هم به معنای باء سببیه باشد یعنی به سبب بیوت، مانند باء در ﴿ فَذلِكُنَّ الَّذي لُمْتُنَّني فيهِ ﴾[8]
2.7- راه هفتم: احتمال «بَیُّوت» بودن روایت و به معنای اهتمام
احتمال هفتم بعیدترین احتمالات است البته از کلام کسانی که بیوت را به معنای «دل» گرفتهاند، دورتر نیست. این احتمال این است که کلمهی بیوت، بیوت (بر وزن فُعُول) جمع بیت نباشد، بلکه «بَیُّوت» باشد بر وزن تنّور. در معنای بیّوت گفته شده «چیزی که انسان پای آن میایستد و به آن اهتمام میورزد» در لغت چنین آمده است:
«و البَيُّوتُ أيضاً: الأمر يَبِيتُ عليه صاحبُه مهتمًّا به.»[9]
در کتاب الطراز الاول سید علی خان کبیر که از ادبای بزرگ است و شیخ انصاری گاهی از این کتاب نقل میکرده است چنین آمده است:
«و البَيُّوتُ، كتَنُّورٍ: الماءُ يُبَيَّتُ ليلًا، و الخبزُ الغابُّ، كالبَائِتِ، و الأمرُ يَبيت صاحبُهُ عليه مُهتَمّاً به»[10] یبیتُ به معنای خوابیدن پیش او نیست چون باتَ، به معنای این است که اقام عنده لیلاً سواءٌ نام أم لم ینم، بیّوت به این معنا میَشود که یک چیزی که انسان کنار آن میایستد و از آن مواظبت میکند و نسبت به او اهتمام به او خرج میدهد. در این روایات حصّنوهم بالبیّوت یعنی به این که مراقبت کنید از ایشان،. اهتمام به آنها بورزید همینطور رهایشان نکنید چون همّ ایشان در رجال است میگوید اینها را تحت مراقبت خودتان قرار بدهید اهتمام به حالشان داشته باشید.
ممکن است گفته شود که چون قرائت و سماع در روایات از بین رفته، نحوهی قرائت و تلفظ روایات نیز از بین رفته است همین موجب پیدایش احتمالات گوناگون در روایات شده است. مثل کلمهی بکاء که بکا است یا بُکآء، این دو تا با هم فرق میکند. بکاء که با مد باشد به معنای گریهی بلند است، بکا بدون مد یعنی گریهی آسان، میگوید در نماز بکاء مبطل است یعنی کدام؟ یعنی گریهی بلند مبطل است یا اصل گریه کردن؟