درس خارج فقه استاد محمد مهدی شبزندهدار
97/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
0.0.1بررسی وجوب وادارکردن لسانی به غیر از صیغهی امری0.0.1.1مرور روایات
0.0.1.1.1طایفه اول: دعوت به خیر
0.0.1.1.2طایفه دوم: انکار لسانی
0.0.1.1.3طایفه سوم: تغییر
0.0.1.1.4طایفه چهارم: ازاله به هر وجه ممکن
0.0.1.1.5طایفه پنجم: منع عاصی
0.0.1.1.6طایفه ششم: وعظ و تذکیر
موضوع: مراتب امربهمعروف (مرتبهی لسانی/ وجوب تذکر لسانی غیرآمرانه / مرور روایات)
خلاصه مباحث گذشته:گفتیم: مرتبهی لسانی امربهمعروف دو صنف دارد: به صیغهی امر، و به غیر صیغهی امر مثل نصیحت و ارشاد. گفتیم: اگر احرازکردیم که: «امربهمعروفِ مستعمَل در روایات، به معنای عرفیِ آن است.»، شامل این موارد نمیشود؛ واضح است که نصیحت، امر نیست. و اگر احرازکردیم به معنای وادارکردن است کما این که قبلاً این را تقویت کردیم، این موارد هم مصداق امرونهی است و و برای اثبات وجوب آن میتوانیم به اطلاقات امربهمعروف تمسک کنیم. ولی اگر هیچکدام را احرازنکردیم بلکه شک کردیم که: «امر و نهی در لسان شارع، آیا به معنای لغوی است؟ یا به معنای وادارکردن است؟»، برای اثبات وجوب چنین عملی نمیتوانیم به ادلهی امربهمعروف تمسک کنیم؛ چون تمسک به دلیل در شبههی مصداقیهاش است. ولی وادارکردن به انجام معروف یا ترک منکر، اگر مصداق امربهمعروف نباشد، آیا واجب است؟
0.0.1بررسی وجوب وادارکردن لسانی به غیر از صیغهی امری
بنابراین صرف نظر از این که: «امربهمعروف لسانی غیرآمرانه، آیا امربهمعروف است تا اطلاق روایات امربهمعروف، وجوبش را اثبات کند؟ یا امربهمعروف نیست؟»، برای اثبات وجوب تذکر لسانی غیرآمرانه، از غیر از طریق شمول اطلاقات ادلهی امربهمعروف، ابتدا باید روایاتی را مرورکنیم که شامل آن میشود.
0.0.1.1مرور روایات
روایاتی که شامل تذکر لسانی غیرآمرانه بشود و بفرماید: تکلیف ما مقابل عاصی، از غیر از طریق امرونهی لسانی هم محقق میشود را میتوانیم ذیل پانزده عنوان جمعآوری کنیم:
0.0.1.1.1طایفه اول: دعوت به خیر
الطائفة الاولی: ما تدلّ علی وجوب الدعوة بالخیر[1]
آیه: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ﴾[2]
دعوت إلی الخیر، به اطلاقش شامل اخبار و تهدید هم میشود. لکن اثبات وجوب برای عنوان «دعوت» متوقف است بر این که عطف تفسیری بر مابعد یعنی «وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» نباشد، و اجماعی هم نداشته باشیم بر این که دعوت به خیر، واجب نیست.
لکن همانطور که دو سال قبل مفصلاً بحث کردیم، این آیه وجوب را بر هر فردی اثبات نمیکند، بلکه امرمیکند ستادی تشکیل بدهیم که کسانی شغلشان این باشد که در جامعه امربهمعروف کنند، دعوت به خیر هم وظیفهی اینهاست. معانی دیگر، خلاف ظاهر است.
0.0.1.1.2طایفه دوم: انکار لسانی
الطائفة الثانیة: ما تدل علی وجوب الانکار باللسان
فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ[3]
مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ (وَ يَدِهِ) فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ[4]
ما بر اساس همین بیانها، تقویت کردیم که مقصود، «حمل الغیر» است به هر وسیلهای. ولی اگر کسی شک کرد مثل حضرت امام که فرمود: «امربهمعروف، بنا بر احوط وجوبی باید آمرانه باشد»، میخواهیم ببینیم: «آیا خود این افعال، واجب است یا نه؟».
مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً، فَلْيُنْكِرْ بِيَدِهِ إِنِ اسْتَطَاعَ. فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ، فَبِلِسَانِهِ. فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ، فَبِقَلْبِهِ.[5]
0.0.1.1.3طایفه سوم: تغییر
الطائفة الثالثة: ما تدل علی وجوب التغییر
به حسب این روایات: اگر کار حرامی در خارج میبینید، باید تغییردهید. تغییر به اطلاقش شامل هر دو صنف میشود.
لَايَحِلُّ لِعَيْنٍ مُؤْمِنَةٍ تَرَى اللَّهَ يُعْصَى فَتَطْرِفَ حَتَّى تُغَيِّرَهُ.[6]
إِنَّ اللَّهَ لَايُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ سِرّاً مِنْ غَيْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ، فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ جِهَاراً فَلَمْ تُغَيِّرْ ذَلِكَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِيقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[7]
وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ ... مِثْلَهُ وَ زَادَ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَعْصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً، لَمْ تَضُرَّ إِلَّا عَامِلَهَا. فَإِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ، أَضَرَّتْ بِالْعَامَّةِ. قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع : وَ ذَلِكَ، أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ.[8]
البته این نقل «عقاب الاعمال»، این که هر دو فریق مستوجب عقوبت میشوند را ندارد، فقط ضرر عمومی را بیان کردهاست.
مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ شَيْءٌ مِنَ الْإِيمَانِ وَ فِي رِوَايَةٍ إِنَّ ذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ.[9]
لَايَحِلُّ لِعَيْنٍ مُؤْمِنَةٍ تَرَى اللَّهَ يُعْصَى فَتَطْرِفَ حَتَّى تُغَيِّرَهُ.[10]
0.0.1.1.4طایفه چهارم: ازاله به هر وجه ممکن
الطائفة الرابعة: ما تدل علی وجوب السعی و إعمال اللطف فی قضاء حوائج الائمه علیهم السلام و من حوائجهم الامر
وَ اللَّهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَهُ؛ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً، فَامْشُوا إِلَيْهِ فَرُدُّوهُ عَنْهَا. فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ، وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِمَنْ يُثَقِّلُ عَلَيْهِ وَ يَسْمَعُ مِنْهُ. (اگر قبول نکرد، کسی را به سوی او بفرستید که از او بپذیرد و مخالفت با او برایش سنگین باشد.) فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا (در آن حاجت، لطافت به خرج میدهد و چارهجویی میکند) حَتَّى تُقْضَى، فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ. فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ، وَ إِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ.[11]
گاهی ما خودمان باعث ترویج گناه میشویم؛ یک گناهی را آنقدر در خبرگزاریها و سایتها میگویند که پخش میشود! این کار، گاهی مصداق تشییع فاحشه است که به حسب فرمایش قرآن کریم کسی که اشاعهی فحشا کند، در دنیا و آخرت گرفتار عذاب دردناک میشود.
0.0.1.1.5طایفه پنجم: منع عاصی
الطائفة الخامسة: ما تدل علی وجوب زبر العاصی
زبر، یعنی منع.
لآَخُذَنَّ الْبَرِيءَ مِنْكُمْ بِذَنْبِ السَّقِيمِ. وَ لِمَ لَا أَفْعَلُ وَ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مَا يَشِينُكُمْ وَ يَشِينُنِي فَتُجَالِسُونَهُمْ وَ تُحَدِّثُونَهُمْ فَيَمُرُّ بِكُمُ الْمَارُّ. فَيَقُولُ هَؤُلَاءِ شَرٌّ مِنْ هَذَا، فَلَوْ أَنَّكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْهُ مَا تَكْرَهُونَ زَبَرْتُمُوهُمْ وَ نَهَيْتُمُوهُمْ كَانَ أَبَرَّ بِكُمْ وَ بِي.[12]
بازداشتن، هم به لسان محقق میشود، هم به ید، و هم به اظهار قلبی. پس این روایت، به اطلاقش شامل مانحنفیه (تذکر لسانی غیرآمرانه) هم میشود.
اشکال: اشکال آیه اینجا هم میآید؛ به شرطی دلالت بر وجوب منع میکند که مابعدش عطف تفسیری نباشد.
پاسخ: واو تفسیری نیست.
0.0.1.1.6طایفه ششم: وعظ و تذکیر
الطائفة السادسة: ما تدل علی وجوب عنوان الوعظ و التذکیر
عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: لَقِيَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ قُبُلًا (یعنی حضرت از طرف مقابل تشریف میآوردند.) فَقَالَ: يَا حَارِثُ! قُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى حُلَمَائِكُمْ. قُلْتُ: وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا مِنْهُ الْعَيْبُ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ وَ تَعِظُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً قُلْتُ إِذَا لَا يَقْبَلُ مِنَّا وَ لَا يُطِيعُنَا قَالَ فَإِذاً فَاهْجُرُوهُ وَ اجْتَنِبُوا مُجَالَسَتَهُ.[13]
نصوص دیگری هم هست که از آنها وجوب استفاده نمیشود، ولی استفاده میشود که موعظهکردن، کار خوبی است.
قُلْتُ لَهُ: لِمَ سُمِّيَ الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ؟ فَقَالَ: أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ ، إِلَى أَنْ قَالَ: وَ أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمُّوا الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا مُخْلِصِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَلِّصِينَ لِغَيْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْكِيرِ الْحَدِيثَ.[14]
مَنْ مَشَى إِلَى سُلْطَانٍ جَائِرٍ فَأَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ وَعَظَهُ وَ خَوَّفَهُ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الثَّقَلَيْنِ، الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِثْلُ أَعْمَالِهِمْ.[15]
طوایف دیگر إنشاءالله فردا.