درس خارج فقه استاد محمد مهدی شبزندهدار
96/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
0.0.0.0.0.0.0.1مناقشهی صدوری: اعراض مشهور0.0.0.0.0.0.0.1.1مبنای اول: اعراض مشهور، کاسر دلالت است
0.0.0.0.0.0.0.1.2مبنای دوم: خبر واحدی که خلافش مظنون است، حجت نیست
0.0.0.0.0.0.0.2مناقشهی دلالی: اظهار را اثبات نمیکند
0.0.0.0.0.0.0.3استدراکی از تفسیر چهارم: تفسیر جدیدی از انکار
0.0.0.0.0.0.1نتیجه: ناتمامبودن استدلال به روایات «ماتقدم»
0.0.0.0.0.1روایات «ما یأتی»
0.0.0.0.0.1.11- زَبَرتُموهم و نَهَیتُموهم
0.0.0.0.0.1.1.1تقریب استدلال
0.0.0.0.0.1.1.2مناقشهی دلالی: عدم اثبات کراهت قلبی
0.0.0.0.0.1.1.3مناقشهی سندی: سهلبنزیاد
0.0.0.0.0.1.22- فتُؤنِّبوه و تُعذِّلوه
0.0.0.0.0.1.2.1مناقشهی دلالی: عدم اثبات کراهت قلبی
0.0.0.0.0.1.2.2مناقشهی سندی
0.0.0.0.0.1.2.2.1کافی: سهل و خطاب
0.0.0.0.0.1.2.2.2سرائر: ابیمحمد
0.0.0.0.0.1.2.2.3اختصاص: ارسال و عدم اثبات اصل کتاب
0.0.0.0.0.1.33- فلاتُنکرون علیه و لاتهجُرونه و لاتؤذُونه
0.0.0.0.0.1.3.1سند: اسناد جزمی
0.0.0.0.0.1.3.2مناقشهی دلالی: کراهت قلبی را اثبات نمیکند
موضوع: مراتب امربهمعروف (مرتبهی قلبی / تفسیر ششم / دلیل دوم: روایات / روایات «ما یأتی»)
خلاصه مباحث گذشته:بحث، در بررسی روایات دال بر تفسیر ششم یعنی «اظهار کراهت قلبی» بود. در اثبات این تفسیر، روایت اول و دوم باب ششم را بررسی کردیم و «وجوب اظهار کراهت قلبی» از این دو روایت اثبات نشد. گفتیم مرحوم صاحب وسائل بعد از نقل این دو روایت در این باب، طبق بعضی نسخ فرموده: «ما تقدم» هم دلالت بر این تفسیر دارد، و طبق بعضی نسخ فرموده: «ما یأتی» هم دلالت بر این تفسیر دارد.
گفتیم به احتمال زیاد، نسخهی «ما یأتی» درست است، و نسخهی «ما تقدم» از اشتباهات نُسّاخ است. با این حال، دو روایت در باب سوم پیداکردیم که اگر صاحب وسائل فرمودهباشد: «ما تقدم»، ممکن است آن دو روایت مقصودش باشد. آن دو روایت را بررسی کردیم؛ روایت اول آن باب دلالتاً تمام نبود (و اگر کسی حجیت روایات کافی را نپذیرد، سنداً هم تمام نبود)، و در روایت دوازدهم آن باب سنداً مناقشه کردیم؛ گفتیم: این روایت، در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری است و آن تفسیر هم حجت نیست چون رواتش مجهول است. امروز میخواهیم مناقشهی دلالیِ استدلال به این روایت را بیان کنیم و سپس روایاتِ «ما یأتی» را بررسی کنیم.
0.0.0.0.0.0.0.1مناقشهی صدوری: اعراض مشهور
تقریب استدلال به این روایت، به این نحو بود که در تفسیر مرتبهی قلبی، بعد از این که قدرت بر مرتبهی یدی و لسانی نبود، فرموده: «فَحَسْبُهُ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِكَ كَارِهٌ.»: در وظیفهی مرتبهی قلبی، کافی است که خدا بداند نسبت به آن کار کراهت دارد. به تناسب این که در جملهی قبلی بحث نهیازمنکر بوده، پس تمام آنچه که در این جملهی بعد آمده، از باب امربهمعروف است. و اکراه، از مراتب امربهمعروف نیست الا بالاظهار، پس این روایت شریفه دلالت میکند بر «اظهار کراهت قلبی».
مناقشهی صدوری این است که این روایت، مرتبهی لسانی را مشروط به عدم تمکن مرتبهی یدی قرارداده و مرتبهی قلبی را مشروط به عدم تمکن مرتبهی لسانی قراردادهاست، درحالیکه مضمون این روایت، مورد اعراض مشهور است؛ چون مشهور فقها، ترتیب را برعکس آنچه در اینجا بیان شده فرمودهاند و انکار قلبی و سپس انکار لسانی را مقدم کردهاند. بهعلاوهی این که این مضمون، بر خلاف روایات دیگر است که ترتیب را از مرتبهی «قلبی» به «یدی» شروع کردهاند. و به علاوهی این که منظور از ید، «اِعمال قدرت» است، و اعمال قدرت نسبت به دیگران، از نظر «استحسان عقلی» و از نظر آموزههای کتاب و سنت که بعد خواهیمگفت، از مراتب آسان به مشکل است. پس این مضمون، با استحسان عقلی و آموزههای کتاب و سنت در برخورد با گنهکاران هم مخالف است.
این مناقشه، مبنایی است؛ طبق هر یک از دو مبنای زیر تمام است:
0.0.0.0.0.0.0.1.1مبنای اول: اعراض مشهور، کاسر دلالت است
مبنای اول: اعراض مشهور، علاوه بر این که کاسر صدور است، کاسر دلالت نیز هست. کسانی که اعراض مشهور را کاسر نمیدانند مثل مرحوم خوئی، وقتی سند را تمام بدانند، به دلالت این روایت باید اخذکنند، الا این که در معارضه با روایات دیگر باید فکری کنند، ولی بالاخره «اعراض» مضعِّف صدور نیست.
0.0.0.0.0.0.0.1.2مبنای دوم: خبر واحدی که خلافش مظنون است، حجت نیست
مبنای دوم: ظن بر خلاف، مانع حجیت خبر واحد است. اگر بگوییم: «اعراض مشهور، ظن بر خلاف ایجادمیکند، و یکی از شرایط حجیت خبر واحد این است که ظن بر خلافش نداشتهباشیم.» کما این که استاد ما قائل بودند، طبق این مبنا، این خبر، به خاطر روایات معارض[1] و فتوای مشهور، چون خلافش مظنون است، پس حجت نیست.
0.0.0.0.0.0.0.2مناقشهی دلالی: اظهار را اثبات نمیکند
جواب بعدی به استدلال به این روایت، این است که قرینهای که برای استظهار وجوب اظهار کراهت نفسانی اقامه شد، تمام نیست زیرا؛ طبق «فَحَسْبُهُ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِكَ كَارِهٌ.» تنها وظیفهی مرتبهی قلب، کراهت است؛ لذا فرموده: کافی است خداوند بداند در قلبش کاره است. پس این تکلیف، خارج از مراتب امربهمعروف است؛ حضرت ابتدا وظیفهی مکلفین نسبت به امربهمعروف را بیان فرمودند، سپس فرمودند: اگر امربهمعروف اثر نداشت، نوبت به وظیفهی دیگری میرسد؛ که در قلب خودتان، نسبت به منکر، کاره باشید. پس این روایت، دلیل بر تفسیر چهارم (کراهت قلبی) است نه ششم (اظهار کراهت قلبی).
بر همین اساس، استظهار بعضی بزرگان از جمله صاحب جواهر این است که این روایت شریفه فقط «کراهت» را اثبات میکند نه اظهار آن را: «نعم يستفاد منها أيضا خصوصا خبر العسكري (ع) السابق عن النبي صلى الله عليه و آله الإنكار القلبي المحض.»[2] .
0.0.0.0.0.0.0.3استدراکی از تفسیر چهارم: تفسیر جدیدی از انکار
یک طائفه از ادلهی اثبات تفسیر چهارم (کراهت قلبی)، ادلهی «انکار» بود. در مناقشه بر ادلهی «انکار» معمولاً میگفتیم: «انکار، دلالت بر کراهت قلبی نمیکند؛ چون «انکار» به معنای «کراهت» نیست؛ یا به معنای اعابه است یا به معنای تغییردادن».
ممکن است کسی بگوید: این روایت، مفسر آن روایات است؛ فرموده: «ان لم یستطع، فبقلبه.»؛ یعنی «فلینکر بقلبه»، و این «انکار قلبی» را هم «کراهت» معنی کردهاست: «فَحَسْبُهُ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِكَ كَارِهٌ.». پس اگرچه «انکار» در لغت به معنای «کراهت نفسانی» نیامده، ولی این روایت «انکار» را به «کراهت قلبی» تفسیرکردهاست، پس ادلهی انکار هم جزء ادلهی اثبات وجوب کراهت است. ولی مشکل این تقریب، این است که سند این روایت، ناتمام است.
باید با این مطلب، مطالب سابق را هم استدراک کنیم؛ که برای اثبات «کراهت قلبی» به دو روش میتوانیم به روایات «انکار» استدلال کنیم؛ یک روش این است که بگوییم: «معنای عرفیاش این است»[3] ، و روش دیگر این است که این روایت را اگر سنداً تمام باشد، میتوانیم مفسر «انکار» قراردهیم.
0.0.0.0.0.0.1نتیجه: ناتمامبودن استدلال به روایات «ماتقدم»
پس در اثبات تفسییر ششم، «تقدم» در انتهای باب ششم، ممکن است روایت اول و دوازدهم باب سوم باشد، و این دو روایت هم در اثبات مدعا ناتمام است؛ استدلال به روایت اول باب سوم دلالتاً تمام نیست (و اگر کسی روایات کافی را حجت نداند، سنداً هم تمام نیست.)، و استدلال به روایت دوازدهم این باب هم نه سنداً تمام است به خاطر مجهولبودن روات تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، و نه دلالتاً تمام است.
0.0.0.0.0.1روایات «ما یأتی»
صاحب وسائل در ذیل باب ششم، بعد از دو روایتی که نقل کرده، طبق بعضی نسخ فرموده: «و یأتی ما یدل علی ذلک». نوهی صاحب جواهر کتابی دارد به نام «الاشارات» که «ما تقدم»ها و «ما یأتی»های صاحب وسائل را مشخص کرده. مرحوم محقق ربانی در نسخهای که از وسائل چاپ کردهاند و که اولین چاپ رسمی وسائل است، به آن نسخه مراجعه کرده و اضافاتی هم انجامدادهاند، بعدیها مثل آلالبیت نیز بر آنها افزودهاند. مجموعهی این تحقیقات، بعضی روایات باب هفتم دربارهی «وجوب هجر فاعل منکر»، و روایت پنجم باب37 است:
0.0.0.0.0.1.11- زَبَرتُموهم و نَهَیتُموهم
روایت اول باب هفتم، دلالتی بر این مدعا ندارد. روایت دوم باب هفتم: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لآَخُذَنَّ الْبَرِيءَ مِنْكُمْ بِذَنْبِ السَّقِيمِ، وَ لِمَ لَا أَفْعَلُ وَ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مَا يَشِينُكُمْ وَ يَشِينُنِي، فَتُجَالِسُونَهُمْ وَ تُحَدِّثُونَهُمْ فَيَمُرُّ بِكُمُ الْمَارُّ، فَيَقُولُ: هَؤُلَاءِ شَرٌّ مِنْ هَذَا. فَلَوْ أَنَّكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْهُ مَا تَكْرَهُونَ، زَبَرْتُمُوهُمْ وَ نَهَيْتُمُوهُمْ كَانَ أَبَرَّ بِكُمْ وَ بِي.».[4]
0.0.0.0.0.1.1.1تقریب استدلال
«زبَره»، یعنی منعه و نهاه. حضرت میفرماید که اگر مطلبی به شما رسید که آن را نمیپسندید، آنها را منع و نهی کنید، این معنا شامل چهره در هم کشیدن و عبوسکردن هم میشود، پس اینها که مصداق «اظهار کراهت» است واجب است، پس اظهار کراهت واجب است.
0.0.0.0.0.1.1.2مناقشهی دلالی: عدم اثبات کراهت قلبی
واضح است که این دلالت تمام نیست؛ چون میگوید: اظهار کراهت کنید، ولی نمیگوید که کراهت قلبی هم باید داشته باشید؛ اگر کسی چهره در هم بکشد ولی کراهت قلبی نداشته باشد، به این روایت عمل کردهاست.
0.0.0.0.0.1.1.3مناقشهی سندی: سهلبنزیاد
این روایت، صرف نظر از این مبنا که در «کافی» است، سندش ضعف است چون مشتمل بر «سهلبنزیاد» است. خلافاً للمیرزای قمی که فرموده: «الامر فی السهل سهلة»[5] ، امر سهلبنزیاد مشکل است؛ اگرچه مرحوم کلینی شاید بیش از دو هزار روایت در کافی شریف را از سهل نقل کرده، ولی این راوی جرحهای سفت و سختی هم دارد، و آن توثیق با این تضعیفات تعارض میکند. و الذی یسهِّل الختم لنا، این است که در «کافی» است.
0.0.0.0.0.1.22- فتُؤنِّبوه و تُعذِّلوه
روایت سوم باب هفتم: «وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَهُ: لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى عُلَمَائِكُمْ، إِلَى أَنْ قَالَ: مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ وَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا بِهِ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً». أنَّبه: یعنی ملامت کردن، تعذِّلوه نیز به همین معناست. «قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِذاً لَايَقْبَلُونَ مِنَّا. قَالَ: اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُمْ.»[6] . «اهجروهم» دو مقام دارد: یکی این که «منع کنید»، که این معنا داخل در «ملامت» است، و دیگر این که اگر اثر نداشت، از آنها کناره بگیرید و با آنها نشست و برخاست نکنید.
0.0.0.0.0.1.2.1مناقشهی دلالی: عدم اثبات کراهت قلبی
همان مناقشهی قبلی، اینجا هم وارد است؛ فقط بر وجوب هجران و عدم مجالست دلالت میکند و هیچ قرینهای بر لزوم کراهت نفسانی در این روایت وجود ندارد.
0.0.0.0.0.1.2.2مناقشهی سندی
این روایت، در چند منبع وجود دارد که سندهای هر کدام را باید مستقلاً بررسی کنیم:
0.0.0.0.0.1.2.2.1کافی: سهل و خطاب
این روایت، طبق نقل «کافی»، علاوه بر سهلبنزیاد، شامل خطاب بن محمد هم هست که هر دو مجهول است.
0.0.0.0.0.1.2.2.2سرائر: ابیمحمد
صاحب وسائل بعد از نقل این روایت، منبع دیگری هم برای این حدیث نقل میفرمایند: «وَ رَوَاهُ ابْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ مِثْلَهُ.»[7] .
خوبی این نقل، این است که «سهلبنزیاد» در آن نیست.
ابومحمد، محتمل است که همان «خطاب بن محمد» باشد که در سند کافی است و کنیهاش ابومحمد است، و احتمال هم دارد «ابو محمد الهمدانی» باشد که مرویٌّعنه حسنبنمحبوب است، در هر صورت مجهول است. پس این نقل هم اگرچه سهل را ندارد، ولی به خاطر ابومحمد که در هر صورت مجهول است، ضعیف است.
0.0.0.0.0.1.2.2.3اختصاص: ارسال و عدم اثبات اصل کتاب
منبع دیگری که برای این حدیث هست و صاحب وسائل نفرموده، «اختصاص» شیخ مفید است. ولی این سند هم از دو جهت ضعف دارد:
اولاً شیخ مفید در این کتاب، سند ذکر نمیکند و مستقیماً به حارث بن مغیره اسناد میدهد، پس مرسل است.
ثانیاً این که کتاب «اختصاص» برای شیخ مفید باشد، محل کلام است؛ ثابت نیست این «اختصاص»ی که به ما رسیده، از شیخ مفید است. بنابراین این کتاب، حجیت ندارد.
0.0.0.0.0.1.33- فلاتُنکرون علیه و لاتهجُرونه و لاتؤذُونه
روایت چهارم باب هفتم: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع لِقَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِي أَنْ آخُذَ الْبَرِيءَ مِنْكُمْ بِالسَّقِيمِ؛ وَ كَيْفَ لَايَحِقُّ لِي ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ فَلَاتُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَاتَهْجُرُونَهُ وَ لَاتُؤْذُونَهُ حَتَّى يَتْرُكَ.»[8] .
0.0.0.0.0.1.3.1سند: اسناد جزمی
شیخ طوسی در این روایت، اسناد جزمی داده، پس این روایت طبق مبنای کسانی که اسناد جزمی را حجت میدانند، مشکل سندی ندارد.
0.0.0.0.0.1.3.2مناقشهی دلالی: کراهت قلبی را اثبات نمیکند
ولی این روایت دلالت بر مدعا نمیکند؛ به همان دلیل که ناظر به تکلیف قلبی نیست؛ ممکن است کسی کراهت قلبی نداشته باشد و انکار و هجر را امتثال کند.[9]
پس این روایاتِ «ما یأتی» دلالت بر مدعا نمیکند، روایات بعدیِ «ما یأتی» را إنشاءالله جلسهی آینده باید بررسی کنیم.