< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

98/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:لااعتکاف فی اقل من ثلاثة ایام

لااعتکاف فی اقل من ثلاثة ایام

صاحب حدائق، در این بحث، تصریح به اجماع دارد: « الثاني- اللبث ثلاثة أيام فصاعدا لا أقل، و هذا الشرط ايضا من ما لا خلاف فيه نصا و فتوى، (ایشان از علامه هم نقل کرده است) قال العلامة في التذكرة انه قول علمائنا أجمع. و قال المحقق في المعتبر: قد أجمع علماؤنا على انه لا يجوز أقل من ثلاثة أيام»[1]

کلام صاحب ریاض: «الثالث: (العدد وهو ثلاثة أيام) ولا اعتكاف في أقل منها، بإجماعنا الظاهر المصرح به في جملة من العبائر مستفيضا، والمعتبرة به مع ذلك مستفيضة جدا»[2] ( ایشان نقل اجماع را مستفیض می داند»

صاحب جواهر، اجماع محصل و منقول را ادعا کرده است.

این اجماع دلیل مستقلی نمی تواند باشد، زیرا نص صریح در قاعده داریم و این اجماع مدرکی می شود؛ زیرا علم داریم که اتفاق اصحاب، مستند به نصوص بوده است. اجماع مدرکی بعنوانه المستقل، نمی تواند کاشف تعبدی از رأی معصوم باشد، لذا فقیه در این موارد، باید به نصوص مراجعه کند و فتوا باید تابع دلالت نصوص باشد.

اجماع مدرکی به عنوان دلیل مستقل، از حجیت ساقط می شود و نمی تواند دلیل مستقلی در مقابل نصوص باشد، اما معذلک، آثار دیگری بر آن مترتب می شود، مثلا اگر در مسئله مورد اجماع، روایت ضعیف وجود داشت و ما احراز کردیم یا احتمال قوی دادیم که مستند اجماع، همین روایت ضعیفه است، این اجماع، می تواند روایت ضعیف را تقویت کند. وقتی شهرت قدماء می تواند جبر ضعف کند، طبعا اتفاق و اجماع اصحاب، به فحوی، ضعف سند خبر ضعیف را جبران می کند.

صحیحه محمد بن مسلم:

« محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب عن أبي أيوب، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا اعتكف يوما ولم يكن اشترط فله أن يخرج ويفسخ الاعتكاف، وإن أقام يومين ولم يكن اشترط فليس له أن يفسخ (ويخرج) اعتكافه (*) حتى تمضي ثلاثة أيام»[3]

گاهی کسی عهد می کند که در حین اعتکاف، از مسجد خارج نشود و گاهی شرط نمی کند و فقط قصد اعتکاف می کند. حال اگر شرط عدم خروج نکند و یک روز کامل در مسجد لبث کند، می تواند از مسجد خارج شود، اما اگر دو روز لبث کند، دیگر نمی تواند از مسجد خارج شود. اما اگر شرط عدم خروج کند، به واسطه شرط و عهد، فرقی بین روز اول و دوم نیست و نباید خارج شود.

دلالت این روایت:

اولاً، با یک روز لبث در مسجد، احکام اعتکاف مترتب نمی شود و حداقل اعتکاف مشروع، سه روز است.

ثانیاً، اگر چنانچه یک روز در مسجد لبث کرده است( از اول هم قصد سه روز اعتکاف مشروع را کرده است)، روز اول را می تواند از مسجد خارج شود، اما روز دوم و سوم نمی تواند خارج شود و حرام است و جایز نیست.(البته خروجی که موجب فسخ باشد، نه خروج برای امور اضطراری).

پس این روایت دلالت دارد بر اینکه «لااعتکاف فی اقل من ثلاثة ایام».

سئوال: فقط حرمت تکلیفی دارد یا حرمت وضعی هم دارد؟

استاد: حرمت وضعی قطعاً دارد، زیرا خروج از مسجد، موجب فسخ و بطلان اعتکاف می شود، و البته حرمت تکلیفی هم دارد، زیرا اعتکاف فی نفسه مستحب است ولکن بعد از یک روز، احکامی دارد که از جنس واجب تکلیفی است، زیرا ظاهر نهی، حرمت تکلیفی است.

صحیحه ابی عبیده

« وبالاسناد عن أبي أيوب، عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السلام (في حديث) قال: من اعتكف ثلاثة أيام فهو يوم الرابع بالخيار إن شاء زاد ثلاثة أيام أخر، وإن شاء خرج من المسجد، فان أقام يومين بعد الثلاثة فلا يخرج من المسجد حتى يتم ثلاثة أيام أخر»[4]

سه روز با گرفتن روزه، بدون خروج از مسجد، اعتکاف کامل می شود، و بعد حضرت فرمود: روز چهارم را می تواند برای سه روز بعدی اعتکاف بگیرد یا نگیرد، اما اگر چنانچه خواست کمتر از سه روز بماند، به عنوان اعتکاف نمی شود. اگر کسی بخواهد می تواند در روز چهارم از مسجد خارج شود یا اگر بخواهد مکث به عنوان اعتکاف، در مسجد داشته باشد ( قرینه مناسبت حکم و موضوع دلالت دارد و به خطاب ظهور می دهد که منظور از «زاد»، به نیت اعتکاف است)، نه اینکه همینطور بخواهد در مسجد بماند، زیرا دراین صورت منعی نیست یک روز یا چند روز در مسجد لبث کند.

البته زمانی دوتا اعتکاف می شود که قصد استیناف کند، و اگر قصد استیناف نکند یک اعتکاف می تواند بیش از سه روز هم باشد، مثلا ده روز اعتکاف کند و بیشتر، اما کمتر از سه روز محقق نمی شود. اعتکاف از ناحیه اقل، محدود شده است و از ناحیه اکثر، مانعی ندارد. اگر چنانچه شخص از اول قصد سه روز کرده است، و سه روز تمام شده است و اگر دوباره استینافاً بخواهد یک اعتکاف دیگری شروع کند باید سه روز باشد. اما اگر از اول قصد پنج روز کند یک اعتکاف حساب می شود، الاعمال بالنیات.

سئوال: حداکثر اعتکاف در سیره اهل بیت، ده روز بوده است، به حداکثر اعتکاف، محدودیتی نمی دهد؟

استاد: خیر، ظهور روایات در تحدید حداقل سه روز است و حتی بعضی از روایات صریح در اعتبار سه روز است، و البته اجماع هم وجود دارد. اما اکثر را کسی اشاره نکرده است و نصی هم وجود ندارد. ائمه اگر بیش از سه روز اعتکاف می کردند بخاطر ثوابش بود، نه اینکه در ماهیت اعتکاف دخلی داشته باشد.

معنی «ثلاثة یوم»

معنی ثلاثة یوم، همان معنای عرفی است که سه روز است، و ملفق نیست، زیرا صوم در اعتکاف معتبر است و یوم ملفق را نمی تواند روزه بگیرد. جمع بین روایت ثلاثة ایام و صوم در اعتکاف می شود: ثلاثة أیام صائما.

اگر از این قرینه صرف نظر کنیم، نفس «ثلاثة ایام»، به تبادر، ظهور واضح دارد که سه روز کامل مراد است، اگر چنانچه بخواهیم سه شب و سه روز، شامل می شود. به ملفق هم فتوی داده اند، و هم از ظاهر این روایت خارج کرده اند مخصوصا در جواهر دارد: «و المراد بالیوم لغةً و عرفاً من طلوع الفجر الی غروب الحمرة المشرقیه».

آیا لیل داخل می شود یا خیر؟

لیل از ماهیت یوم خارج است.

سئوال: بعضی از اقایان اهل لغت می گویند: اذا اجتمعا افترقا، اذا افترقا اجتمعا هستند؟

استاد: این را باید به عرف عرضه کرد و دید که تبادر و انسباق و ظهور در عرف چیست؟

سئوال: بعضی ها گفته اند استعمال لیل در مقابل نهار است، پس یوم شامل لیل هم می شود!

استاد: نهار در مقابل لیل است، و البته لیل هم در مقابل یوم، زیاد استعمال می شود، اینکه یک لفظ مرادف باشد برای دو معنا، زیاد است. وقتی در عرف، یوم گفته می شود آیا به ذهن کسی، لیل هم خطور می کند؟ خیر!، در روز فلان وعده بگذارند یا امروز را حضور داشته باش، در استعمالات عرفی، چیزی تبادر نمی کند مگر از طلوع خورشید تا غروب خورشید، همانطور که صاحب جواهر فرموده است.

فلذا لیل خارج از یوم است مگر به قرینه استمرار باشد؛ زیرا به نص و فتوی می دانیم که استمرار ایام شرط است که با قطع لیل منقطع می شود.

صاحب جواهر:

والمراد باليوم لغة وعرفا من طلوع الفجر إلى غروب الحمرة المشرقية ، فلا تدخل الليلة الأولى في الثلاثة (اگر ثلاثة ایام بخواهد مستمرا تحقق پیدا کند متوقف به شب اول و شب چهارم نیست، بلکه دو شب وسط را شامل شود) فضلا عن الأخيرة كما بيناه غير مرة ، وربما يشهد له في الجملة قوله تعالى ﴿سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً﴾ (هشت روز با هفت شب تحقق پیدا می کند) فالنية حينئذ عنده لا عندها (نیت باید سه روز مستمرا باشد و البته دو شب بین آن) ، وإن كان الأحوط الجمع بينهما ، خلافا للمحكي عن الفاضل وإن كنا لم نتحققه، و(خلافا) لثاني الشهيدين فأدخلا الليلة الأولى فيها ، وجعلاها (فاضل و شهیدثانی) محل النية قياسا على الليلتين في الأثناء (شب اول را مثل دو شب میانی، باید در نیت باشد) ، وفيه (اشکال می شود) أن دخولهما لا لكونهما من مسمى اليوم ( دو لیل میانی، هم بخاطر مسمای یوم داخل نشد، بلکه بخاطر سه روز مستمر است که شامل دو شب هم می شود) ، بل لظهور النص والفتوى في استمرار حكم الاعتكاف (حبس در مسجد نباید منقطع شود لذا دو شب هم داخل آن می شود) ، وانه لا انقطاع فيه ، ولذلك دخلا (این لفظ باید دخلتا باشد)، فهو قياس مع الفارق (قیاس شب اول با دو شب میانی، مع الفارق است؛ زیرا دو شب میانی بخاطر عدم انقطاع سه روز است، و شب اول دخلی در انقطاع ندارد) ....[5]

مرحوم خوئی

ایشان به دو دلیل استدلال کرده است:

1-یکی ظهور دلیل ثلاثة ایام در استمرار؛ این ظهور را ما قبول نداریم (همانطور که صاحب جواهر فرموده است)، متبادر از سه روز، فقط روزهای آن است و شبها را شامل نمی شود، مثلا وقتی می گویند سه روز در اینجا باش، ممکن است شبها را به خانه برود!

2– اطلاق مقامی: امام در مقام بیان بود و چون یوم، ظهور دارد که شب هم داخل آن است، فلذا اگر غیر از این بود امام باید بیان می کرد که مثلا شبها داخل نیست!

عرض ما این است : عکس این مطلب است، ثلاثة ایام، ظهور در داخل بودن لیل ندارد و مطلق است چه اینکه لیله را شامل بشود چه نشود! اطلاق مقامی، عدم اعتبار لیل را اقتضا دارد. کلام صاحب جواهر درست بود : استمرار در اعتکاف معتبر است و این استمرار تحقق پیدا نمی کند مگر با داخل شدن دو شب میانی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo