< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:قاعدة لا إحرام إلّا بالتلبیة

قطع تلبیه در حج

در جلسه گذشته بیان شد که قطع تلبیه در تمام اقسام حج (تمتع، قران و افراد) هنگام ظهر روز عرفه جایز است.

این مساله اجماعی است و هیچ مخالفی ندارد. نصوص مستفیضه هم دلالت بر این مطلب دارد.

بعضی از این نصوص، تعبیر «حاج» داشت که مطلق است و شامل اقسام حج می شود، بعضی ها در مورد «مفرد» بود، و بعضی ها هم ظهور کالصریح در «متمتع» داشت.

در جواز قطع تلبیه در هنگام زوال روز عرفه هیچ اختلافی نیست، آنچه که اختلافی است وجوب قطع تلبیه در آن زمان است.

برخی قائل هستند که قطع تلبیه هنگام ظهر عرفه واجب نیست و حاجی می تواند تلبیه را ادامه بدهد، ولی مشهور قائل به وجوب هستند.

نصوص مقام، امر به قطع تلبیه دارند، که این امر، ظهور در وجوب دارد و هیچ دلیلی هم بر نفی این وجوب نداریم.

صاحب ریاض نقل اجماع کرده بودند که عبارت ایشان را در جلسه گذشته خواندیم.

ایشان فرموده اند:

«و حدّها: إلىٰ يوم عرفة عند الزوال للحاجّ فيقطعها بعده بلا خلاف أجده، و الصحاح و غيرها به مستفيضة»[1]

نصوص باب 44 از ابواب احرام دلالت بر این مطلب داشتند که در جلسه قبل این نصوص را خواندیم.

یکی از این نصوص، صحیحه معاویه بن عمار بود که در برخی نسخ تعبیر «قارنا» و در برخی «مفردا» داشت، فلذا در وسائل به صورت نسخه بدل ذکر کرده است.

صحیحه معاویة بن عمار

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّالٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنْ كُنْتَ قَارِناً " مفردا " بِالْحَجِّ فَلَا تَقْطَعِ التَّلْبِيَةَ- حَتَّى يَوْمَ عَرَفَةَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ.» [2]

در سند این روایت «ابی سمال» ذکر شده است که نجاشی صراحتا او را توثیق کرده است.

البته «ابی سماک» که در برخی روایات وارد شده است توثیق ندارد، اما ارتباطی به این روایت ندارد چون در این روایت «ابی سمال» ذکر شده است که ثقه است.

برخی احتمال داده اند که این دو عنوان مربوط به یک نفر باشند و برخی این را رد کرده اند، ولی این هم ربطی به بحث ما ندارد.

کسی که در سند این روایت آمده است «ابی سمال» است که توثیق دارد، بنابراین خدشه ای به سند این صحیحه وارد نمی شود.

این بحث در مورد سند بود. اما بحث دلالی این است که بعضی ها اینگونه استفاده کرده اند یا توهم کرده اند که این روایت به مفهوم شرط دلالت دارد که اگر متمتع باشد دیگر این حکم را ندارد، ولی این حرف صحیح نیست.

چون نصوص مقام کالصریح هستند که متمتع نیز همین حکم را دارد.

مثلا در روایت قرب الاسناد از علی بن جعفر از امام موسی بن جعفر علیه السلام تعبیر اینگونه است که حضرت جمع بین حج و عمره کرده اند، بنابراین معلوم می شود که مراد ایشان حج تمتع است.

حدیث قرب الاسناد

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَحْرَمَ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ جَمِيعاً- مَتَى يَحِلُّ وَ يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ- قَالَ يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ يَوْمَ عَرَفَةَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ يَحِلُّ إِذَا أضحى.»[3]

از تعبیر این روایت معلوم می شود که مراد حضرت، حج تمتع است، چون حجی که همراه با عمره باشد حج تمتع است.

صحیحه احمد بن محمد بن عیسی

«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ نَقَلَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَطَعَ التَّلْبِيَةَ يَوْمَ عَرَفَةَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ- قُلْتُ إِنَّا نُرَوَّى أَنَّهُ لَمْ يَزَلْ يُلَبِّي حَتَّى رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ- إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- إِنَّمَا قَطَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص التَّلْبِيَةَ يَوْمَ عَرَفَةَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ.» [4]

حج پیامبر صلی الله علیه و آله حج تمتع بود، چون ایشان اهل مدینه بودند و از مدینه عازم حج شده بودند، بنابراین حج ایشان حج تمتع بود.

صحیحه معاویه بن عمار

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَطَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص التَّلْبِيَةَ حِينَ زَاغَتِ الشَّمْسُ يَوْمَ عَرَفَةَ- وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ- إِذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ يَوْمَ عَرَفَةَ- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِذَا قَطَعْتَ التَّلْبِيَةَ- فَعَلَيْكَ بِالتَّهْلِيلِ وَ التَّحْمِيدِ- وَ التَّمْجِيدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» [5]

این روایت نیز مانند روایت قبل است، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امام سجاد علیه السلام اهل مدینه بودند و حج آنها حج تمتع بود.

از این روایاتی که در مورد حج تمتع وارد شده است می شود فهمید که حج تمتع هم مثل حج قران و افراد است و همه انواع حج همین حکم را دارند که در ظهر روز عرفه باید تلبیه قطع شود.

فلذا صحیحه معاویه بن عمار که تعبیر قران یا افراد را داشت، مفهوم ندارد و مسوق لبیان الموضوع است، بنابراین حج تمتع را نفی نمی کند.

علاوه بر این اجماع هم داریم که علماء فرقی بین انواع حج قائل نشده اند.

قطع تلبیه در عمره تمتع

بیان شد که زمان قطع تلبیه در عمره تمتع، هنگام مشاهده بیوت مکه است، و این مساله اتفاقی است، و اختلافی در نصوص و فتاوا نیست.

قطع تلبیه در عمره مفرده

عمره مفرده اقسامی دارد و در نصوص برای هر قسمی یک حکمی بیان شده است، که هرکدام را باید جداگانه بحث کنیم.

قسم اول: کسی که از اهالی مکه است

کسی که از اهالی مکه است، اگر بخواهد عمره مفرده انجام بدهد از شهر خارج شده و به یکی از مواقیت می رود و محرم می شود، چنین کسی باید تلبیه را هنگام مشاهده کعبه قطع کند.

صحیحه عمر بن یزید بر این مطلب دلالت دارد.

صحیحه عمر بن یزید

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ يُرِيدُ الْعُمْرَةَ- ثُمَّ دَخَلَ مُعْتَمِراً لَمْ يَقْطَعِ التَّلْبِيَةَ- حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى الْكَعْبَةِ.»[6]

ضمیر در «باسناده» به شیخ بر می گردد، و طریق شیخ به عمر بن یزید صحیح است. خود عمر بن یزید هم اختلافی در وثاقتش نیست، پس این روایت صحیحه است.

در وسائل طبع اسلامیه، بجای «یرید» تعبیر «ترید» ذکر شده که اشتباه است و باید تصحیح شود.

این روایت صریح است که باید تلبیه را ادامه بدهد تا زمانی که کعبه را ببیند.

سؤال: آیا لازم است که اهل مکه باشد، یا اگر قبلا با عمره مفرده وارد مکه شده و اعمال را انجام داده و الان در مکه است، اگر بخواهد یک عمره مفرده دیگر انجام بدهد باز هم طبیعتا همین حکم را خواهد داشت.

جواب: این روایت ظهور در اهل مکه و مقیم به مکه دارد، و فقهاء هم همین را فهمیده اند. بنابراین کسی که نائی است و از بیرون مکه می آید این حکم را ندارد. البته اگر چنین کسی آمد و اعمالش را انجام داد و تمام شد، و مدتی در مکه ماند، اگر بخواهد یک عمره مفرده دیگر انجام بدهد وظیفه اش مانند کسی است که اهل مکه است.

 

قسم دوم: کسی که در تنعیم محرم می شود

تنعیم یکی از مواقیت اطراف مکه است. هرکسی که در تنعیم محرم می شود، چه اهل مکه باشد و چه از جای دیگر باشد، تلبیه را ادامه می دهد تا زمانی که مسجد الحرام را ببیند و در آن زمان باید تلبیه را قطع کند.

این قسم با قسم اول فرق دارد و این قسم، منصرف است از کسی که از مکه خارج شده است، چون برای کسی که از مکه خارج شده است وظیفه تعیین شده است و حکمش با این فرد متفاوت است.

کسی که از مکه خارج شده است و احرام بسته است، زمانی که کعبه را ببیند باید تلبیه را قطع کند، ولی کسی که در تنعیم محرم شده است زمانی که مسجد الحرام را ببیند باید تلبیه را قطع کند، و این دو حکم با یکدیگر متفاوت هستند.

مسجد الحرام خیلی زودتر دیده می شود ولی کسی که بخواهد کعبه را ببیند باید وارد مسجد بشود تا چشمش به کعبه بیفتد.

صحیحه معاویه بن عمار

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اعْتَمَرَ مِنَ التَّنْعِيمِ- فَلَا يَقْطَعِ التَّلْبِيَةَ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى الْمَسْجِدِ.» [7]

قسم سوم: مواردی غیر از دو قسم قبلی

سایر کسانی که عمره مفرده انجام می دهند مخیر هستند که هنگام ورود به محدوده حرم تلبیه را قطع کنند، یا وقتی که بیوت مکه را دیدند تلبیه را قطع کنند.

برای روشن تر شدن مطلب عرض می کنیم که چهار محدوده داریم: حرم، شهر مکه، مسجد الحرام و کعبه

کسی که از شهر دیگری می خواهد به سمت مکه برود، اول وارد محدوده حرم می شود، که این محدوده حرم، چند کیلومتر با شهر مکه فاصله دارد. و کسی که به محدوده حرم می رسد اینطور نیست که بتواند بیوت مکه را ببیند، چون فاصله وجود دارد.

البته این فاصله محدوده حرم نسبت به شهر مکه، در همه جا به یک اندازه نیست، در برخی اطراف نزدیک تر و در برخی اطراف دورتر است.

محدوده حرم همان جایی است که محرماتی مانند صید مربوط به این محدوده است، یعنی کسی که وارد محدوده حرم شد نباید صید کند.

محدوده بعدی، شهر مکه است، یعنی از جایی که بیوت مکه شروع می شود و انسان وارد شهر می شود.

محدوده بعدی خود مسجدالحرام است.

و بعد از آن هم کعبه است.

در مورد عمره مفرده کسی که نائی است و از شهر دیگری به قصد انجام عمره مفرده به سمت مکه حرکت می کند، در مورد چنین فردی دو طایفه روایت داریم که یک طایفه می گویند: هنگامی که به محدوده حرم رسید تلبیه را قطع کند، و طایفه دیگر می گویند: هنگامی که بیوت مکه را مشاهده کرد تلبیه را قطع کند.

صاحب جواهر از این دو طایفه روایات، استفاده تخییر کرده است.

نصوص طایفه اولی

صحیحه یونس بن یعقوب

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَعْتَمِرُ- عُمْرَةً مُفْرَدَةً مِنْ أَيْنَ يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ- قَالَ إِذَا رَأَيْتَ بُيُوتَ مکة ذِي طُوًى فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ.» [8]

این «ذی طوی» به خاطر این است که نشان بدهد که مراد از این بیوت، بیوت خود مکه است، نه بادیه‌نشین‌های اطراف مکه.

این روایت امر به قطع تلبیه دارد و ظاهر امر، وجوب است.

صحیحه بزنطی

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَعْتَمِرُ- عُمْرَةَ الْمُحَرَّمِ مِنْ أَيْنَ يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ- قَالَ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع مِنْ قَوْلِهِ- يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ إِذَا نَظَرَ إِلَى بُيُوتِ مَكَّةَ.»[9]

مراد از عمره محرّم، عمره مفرده است، چون ماه محرم بعد از ماه ذی الحجة و بعد از تمام شدنِ ایام حج است، بنابراین نمی شود بگوییم که این عمره، عمره تمتع است.

صحیحه فضیل بن یسار

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قُلْتُ دَخَلْتُ بِعُمْرَةٍ- فَأَيْنَ أَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ- قَالَ حِيَالَ الْعَقَبَةِ «7» عَقَبَةِ الْمَدِينِينَ- فَقُلْتُ أَيْنَ عَقَبَةُ الْمَدِينِينَ- قَالَ بِحِيَالِ الْقَصَّارِينَ.»[10]

ظاهرا تعبیر «مدینین» صحیح نیست. تعبیر اصح «مدنیّین» است. در مورد سوره های قرآن تعبیر مکی و مدنی بکار می بریم، اینجا هم که به اشخاص اهل مدینه می خواهیم اشاره کنیم علی القاعده همین مدنی را باید جمع ببندیم.

احتمالا این اشتباهات از مستنسخ است.

البته ممکن است لغت دیگری هم باشد که «مدینیّین» است.

ولی به هر حال تعبیر «مدینین» غلط است.

«عقبه مدنیّین» همان محدوده مکه قدیمه است. و «قصارین» هم محله ای از مکه قدیمه است.

نصوصی را قبلا بیان کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اصل بیوت مکه وقتی مشاهده شد تلبیه باید قطع بشود.

در این صحیحه فضیل، حرفی از عمره مفرده نیست ولی به اطلاق شامل عمره مفرده هم می شود.

اما آن دو روایت اول صریح در این هستند که در مورد عمره مفرده هستند.

نصوص طایفه ثانیه

صحیحه عمر بن یزید

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ مُفْرِداً لِلْعُمْرَةِ- فَلْيَقْطَعِ التَّلْبِيَةَ حِينَ تَضَعُ الْإِبِلُ أَخْفَافَهَا فِي الْحَرَمِ.»[11]

این روایت می گوید وقتی که وارد حرم شد باید تلبیه را قطع کند.

قبلا هم گفتیم که کسی که وارد حرم شده است با شهر مکه فاصله دارد و نمی تواند از اینجا بیوت مکه را ببیند.

صحیحه مرازم

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَقْطَعُ صَاحِبُ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ التَّلْبِيَةَ- إِذَا وَضَعَتِ الْإِبِلُ أَخْفَافَهَا فِي الْحَرَمِ.» [12]

صحیحه معاویه بن عمار

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّالٍ «6» عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِنْ كُنْتَ مُعْتَمِراً فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ إِذَا دَخَلْتَ الْحَرَمَ.» [13]

صحیحه زراره

«وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ الْمُعْتَمِرُ إِذَا دَخَلَ الْحَرَمَ.»[14]

مقتضای جمع بین این دو طایفه از نصوص

همانطور که صاحب جواهر فرموده است مقتضای جمع و صناعت بین این دو طایفه تخییر است، یعنی فرد می تواند هر کدام را انتخاب کند.

منتهی ما یک چیزی را اضافه کردیم و تعجب است که چرا صاحب جواهر و دیگران اشاره نکرده‌اند و آن اینکه مقتضای صناعت این است که حمل بر استحباب استمرار کنیم.

یعنی وقتی که فرد به محدوده حرم رسید می تواند تلبیه را قطع کند، ولی مستحب است که ادامه بدهد، چون این امر دومی را وقتی حمل بر جواز کردیم، استحباب می ماند، فلذا باید مستحب باشد.

 

سؤال: آیا ادامه دادن احوط نیست؟

جواب: احتیاط در اینجا معنا ندارد. مقتضای جمع بین دوتایی که صریح در جواز هستند، این است که اولی حمل بر جواز می شود.

 

اولی همان قطع تلبیه هنگام ورود به حرم است، و دومی مشاهده بیوت مکه است.

چون روایات مربوط به مشاهده بیوت مکه، صریح در جواز عدم القطع فی الحرم است، به همین دلیل دست از وجوب می کشیم و اولی جواز می شود.

 

سؤال: دوتا «فلیقطع» در مقابل یکدیگر داریم، چطور دست از این وجوب می کشیم؟

جواب: وقتی که به این اولی یعنی حرم می رسیم، قرینه قطعیه داریم که استمرار هم جایز است، بنابراین این وجوب را باید حمل بر جواز کنیم.

 

دومی یعنی هنگام مشاهده بیوت مکه، ظهور در وجوب دارد، و معنایش این است که آن اولی را باید ادامه بدهد تا به اینجا برسد، وگرنه اگر قرار باشد هنگام ورود به حرم تلبیه را قطع کند، دیگر این دومی اصلا قابل درک نخواهد بود.

همین قرینه می شود که آن اولی که حرم هست، استمرارش مستحب است و قطعش جایز است.

استمرار برای این است که موضوع برای دومی محقق بشود.

 

سؤال: اگر ادامه دادن این تلبیه مستحب است، پس چرا حضرت امر به قطع تلبیه در اولی کرده اند؟

جواب: در هر جایی که دو امر داشته باشیم که یکی را بخواهیم حمل بر استحباب بکنیم همین حرف می آید. یعنی حضرات در مقام ترجیح استحباب در بسیاری از موارد به صیغه امر می فرمودند، فلذا اصلا روال استدلال و منهج سخن در کتاب و سنت همین است و در عرف هم همین گونه است.

 

اینکه حضرت امر به قطع تلبیه کرده اند به خاطر دفع توهم حظر است، یعنی تا قبل از رسیدن به حرم، تلبیه گفتن واجب بود ولی الان که به حرم رسید دیگر واجب نیست، فلذا امر به ترک تلبیه شده است، اما در عین حال ادامه دادن این تلبیه مستحب است تا هنگامی که بیوت مکه را ببیند و قرینه بر این استحباب هم همین روایات طایفه دوم است.

ولذا صاحب جواهر بعد از نقل این روایات، این دو طایفه را حمل بر تخییر کرده و فرموده است:

«فان كان بعمرة مفردة قيل و القائل الصدوق و تبعه المصنف في النافع كان مخيرا في قطع التلبية عند دخول الحرم أو مشاهدة الكعبة جمعا بين ما سمعته- من خبر الفضيل بناء على أنه في العمرة المفردة و‌ خبر يونس بن يعقوب»[15]

ایشان تخییر بین قطع تلبیه هنگام دخول حرم و یا مشاهده کعبه را بیان کرده است، به نظر ما مشاهده کعبه صحیح نیست، ایشان باید بجای مشاهده کعبه، مشاهده بیوت مکه را می فرمودند. این مطلب در روایات طایفه دوم با صراحت ذکر شده بود. ولی در هیچ روایتی لفظ کعبه نیامده بود.

مگر آنکه کسی بگوید مراد از حرم در این روایات، همان مسجد الحرام است. ولی باز هم دیدن مسجد الحرام با دیدن کعبه فرق دارد.

به هر حال هیچ دلیلی برای قطع تلبیه هنگام مشاهده کعبه نداریم.

بنابراین اصل تخییری که ایشان گفته اند را قبول داریم و بر اساس مقتضای صناعت می دانیم ولی مشاهده کعبه را نمی گوییم.

علاوه بر این به نظر ما ادامه دادن تلبیه بعد از ورود به محدوده حرم، مستحب است تا قطع تلبیه هنگام دیدن بیوت مکه موضوع پیدا کند.

 

سؤال: آیا قاعده کلیه این نیست که در هر جایی که تخییر باشد، آن متیقنی که قطعا اشتغال ذمه با آن حاصل می شود را مقدم کنیم؟ اگر این فرد هنگام مشاهده بیوت مکه تلبیه را قطع کند، در اینجا قطع به برائت ذمه پیدا می کند، ولی اگر در هنگام ورود به حرم تلبیه را قطع کند یقین به برائت پیدا نمی کند.

جواب: چون دلیل و اماره داریم اصلا نوبت به اصل نمی رسد.

 

احتیاط در جایی است که نص لفظی نداشته باشیم، وقتی که بین دو طایفه، یک مفادی را استظهار می کنیم، این، ظاهر ادله لفظیه می شود، و نوبت به احتیاط نمی رسد.

 

سؤال: مرادمان احتیاط در مقام عمل است.

جواب: فرقی نمی کند. وقتی اماره هست نوبت به اصل نمی رسد. و فرقی هم بین عمل و فتوا نیست. از این حیث، یکی هستند.

 

البته مشهور قائل به تفصیل شده اند.

صاحب جواهر فرموده است:

«و قيل و القائل المشهور على ما في كشف اللثام إن كان ممن خرج من مكة للإحرام فإذا شاهد الكعبة، و إن كان ممن أحرم من خارج فإذا دخل الحرم؛ تنزيلا للنصوص المزبورة على ذلك»[16]

«فإذا شاهد الكعبة» یعنی تلبیه را در این زمان قطع می کند.

ما می گوییم که مقتضای صناعت همان جمع بین نصوص است که بیان کردیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo