< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج العقلیه/ العلم الاجمالی/-

 

تنبیهات نه گانه شیخ انصاری در فرائد الاصول

 

ادامه بحث پیرامون تنبیه دوم شیخ انصاری

بحث در این بود که آیا وجوب موافقت قطعیه و حرمت مخالفت قطعیه در شبهات محصوره اختصاص به صورت مصادفه با واقع دارد یا شامل موارد کشف خلاف هم می شود؟

اگر مکلف، مخالفت قطعیه یا احتمالیه کرد و بعدا کشف خلاف شد و معلوم شد که هیچکدام از اطراف در شبهه تحریمیه، حرام نبوده اند، یا هیچکدام از اطراف در شبهه وجوبیه، واجب نبوده اند، آیا حرمتی که در ظرف خودش ثابت بود، بعد از کشف خلاف حتی در ظرف خودش هم منتفی می شود؟

از کلام شیخ انصاری در تنبیه دوم معلوم می شود که ایشان معصیت را حتی در ظرف خودش هم منتفی می داند. البته کلام ایشان در اینجا طولانی است و تعبیرات گوناگونی را بکار برده است، گاهی حرف از ارشادی بودن می زند، گاهی سخن از این است که حرمت، منوط به مصادفه است، گاهی حرف از این است که اگر بعد از کشف خلاف بگوییم معصیت باقی است لازمه اش این است که در صورت عدم کشف خلاف، دو عقاب داشته باشد، که یکی برای حرام واقعی است و دیگری در ظرف علم اجمالی است.

کسی که در کلام ایشان و این تعبیرات گوناگون تامل کند، متوجه می شود که کلام ایشان از دو حال خارج نیست:

برداشت اول از کلام شیخ انصاری:

علم اجمالی برای درک واقع است و حرمتی که در ظرف علم اجمالی هست منوط به مصادفه است، چون خودش موضوعیت ندارد. آنچه در شبهات تحریمیه موضوعیت دارد این است که فرد مرتکب حرام واقعی نشود و به همین دلیل باید موافقت قطعیه کند و هر دو طرف را ترک کند، چون اگر مخالفت قطعیه کند علم پیدا می کند که مرتکب معصیت واقعی شده است. و همین طور آنچه که در شبهات وجوبیه موضوعیت دارد این است که فرد واجب واقعی را انجام بدهد بنابراین باید تمام اطراف را انجام بدهد و اگر هر دو طرف را ترک کند یقین می کند که واجب واقعی را ترک کرده است.

حالا اگر مخالفت قطعیه کرد و در شبهه وجوبیه هر دو طرف را ترک کرد و بعد فهمید که اصلا هیچکدام از اطراف واجب واقعی نبوده اند، یا در شبهه تحریمیه هر دو طرف را انجام داد و بعد فهمید که هیچکدام از اطراف، حرام نبوده اند، در اینجا این فرد چه معصیتی مرتکب شده است؟!

فرض ما این بود که علم اجمالی موضوعیت ندارد و موافقت قطعیه فقط به این دلیل واجب شده که فرد را به واقع برساند، حالا که کشف خلاف شده و معلوم شده که این فرد با واقع مخالفت نکرده است، چرا باید بگوییم معصیت کرده است؟!

اشکال استاد:

عرض ما این است که اگر مراد شیخ این است، به کلام ایشان اشکال وارد است. اشکال ما همان اشکالی است که در بحث تجری به ایشان مطرح کرده بودیم. ایشان در بحث تجری هم همین را قائل بودند که اگر فردی یک کاری را که در واقع حلال است با نیت معصیت انجام داد، مثلا معتقد شد که این مایع، خمر است و آن را نوشید و بعد کشف خلاف شد و معلوم شد که آب بوده است، این کار عقاب ندارد وگرنه اگر قائل به عقاب باشیم لازمه اش این است که در صورت عدم کشف خلاف دو عقاب داشته باشد. ایشان در آن بحث، چهار صورت را مطرح فرموده بود که دو نفر دو مایع را نوشیده اند و هر دو اعتقاد داشتند که خمر نوشیده اند، ولی بعدا کشف خلاف شد و معلوم شد که یکی از مایع ها آب بوده و دیگری خمر بوده است. حاصل کلام ایشان در آنجا این بود که نمی شود بگوییم در فرض کشف خلاف عقاب دارد چون در این صورت عقاب به غیر معصیت واقعی تعلق می گیرد.

بعد خود ایشان گفت که البته قبح فاعلی دارد ولی قبح فاعلی عقاب ندارد.

بعد روایاتی را ذکر کرد که کسانی که قصد معصیت کرده اند و بعد تحقق پیدا نکرده است، آمرزیده می شوند.

ولی ما در همانجا هم اشکال کردیم و گفتیم که این روایات محمل دارد و محملش را بیان کردیم.

و ثانیا ایشان برای تجری 6 مرحله بیان کرد، که ما 5 مورد را قبول داریم ولی در یکی از آن مراحل به ایشان اشکال داریم و کلامشان را قبول نداریم، آن مرحله این است که فرد خود آن چیزی را که اعتقاد به معصیت بودن آن دارد انجام داده است، بقیه موارد مربوط به مقدمات بود که کاری نداریم ولی این مرحله که انجام داده است، حرف ما این است: همان وقتی که این فرد داشت انجام میداد آیا معصیت صادق بود یا نبود؟ آیا عصیان خدا در مورد او صادق است یا نیست؟

سوال: در همان جا حرمت برای خمر صادق است، یا برای چیزی که معلوم الخمریه باشد؟

جواب: حرمت برای عصیان الهی صادق است و خمر هم مصداقی از آن است.

عرض ما این است که معصیت صادق است و اصلا معصیت چیزی جز این نیست که فرد اعتقاد داشته باشد که کاری حرام است و تحریک عضلات هم داشته باشد و آن را انجام بدهد همین معصیت است.

سوال: معصیت برای فعل است نه برای اعتقاد.

جواب: این حرف معقول نیست. چون منوط کردن معصیت به یک امر غیر اختیاری است. یعنی اینکه این کار مصادف با حرام واقعی بشود یا نشود در اختیار مکلف نیست بنابراین نمی شود تحقق معصیت را به آن منوط بدانیم. چون خارج از اختیار است و خداوند امر خارج از اختیار را تکلیف نکرده است. بله فرموده که خمر حرام است، ولی معصیت فقط منحصر به جایی نیست که خمر واقعی باشد، بلکه معصیت منوط به تعدی به ساحت مولا و مخالفت با چیزی است که انسان علم به حرمت آن دارد. اگر این را قائل نباشیم باید ثواب و عقاب را منوط به امر غیر اختیاری بدانیم.

حاصل کلام اینکه همان حرفی که در تجری زده بودیم در اینجا هم می آید، چون در اینجا که موارد علم اجمالی است عقل حاکم است به تنجیز علم اجمالی و وجوب موافقت قطعیه، شرع نیز همین را قبول دارد، چون «کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع» بنابراین حکم عقل و شرع این است که باید موافقت قطعیه کند و نباید مخالفت قطعیه کند، حالا اگر کسی عمدا مخالفت قطعیه کند، آیا معصیت صادق نیست؟ بله معصیت صادق است.

کلام این است که اگر ثابت کردیم این کار در ظرف خودش معصیت محسوب میشده، بعد از کشف خلاف نیز باید همان معصیت در ظرف خودش ثابت باشد چون کشف نمی تواند سبب انقلاب شود.

فلذا اگر مراد شیخ انصاری این است که مطرح کردیم، به نظر ما اشکال دارد. منتهی در همین جا ما قائل به تفصیل بین مخالفت قطعیه و مخالفت احتمالیه هستیم به این نحو که اگر مخالفت قطعیه کرد و بعد کشف خلاف شد معصیت ثابت است، یعنی مثلا اگر در شبهه تحریمیه تمام اطراف را انجام داد یا در شبهه وجوبیه تمام اطراف را ترک کرد، چنین کسی مرتکب معصیت شده است و حتی اگر کشف خلاف بشود و معلوم شود که در شبهه وجوبیه هیچکدام از اطراف واجب نبوده اند یا در تحریمیه هیچکدام از اطراف حرام نبوده اند، به نظر ما معصیت ثابت است و همان حرفی که در تجری زده ایم در اینجا هم می آید چون این فرد کاری را که اعتقاد به حرام بودنش داشته از روی علم و عمد انجام داده است و کشف خلاف نمی تواند این معصیت را بردارد. به هیچ وجه قصد قربت و رجاء اینکه مرتکب حرام واقعی نشود در اینجا تصور نمی شود.

ولی اگر موافقت قطعیه را ترک کرد و مخالفت احتمالیه کرد یعنی در شبهه تحریمیه برخی اطراف را مرتکب شد یا در شبهه وجوبیه فقط برخی اطراف را انجام داد، در اینجا دیگر معصیت ثابت نیست. چون این فرد بعینه علم ندارد که معصیت واقعی را انجام داده است، یعنی قصد اینکه حرام واقعی را انجام نداده باشد در مورد او تصور می شود، به خلاف صورت قبل که چنین قصدی اصلا تصور نمیشد ولی در اینجا چنین قصدی صادق است، یعنی کسی که موافقت احتمالیه می کند و در شبهه وجوبیه یک طرف را انجام می دهد قصدش این است که ان شاء الله همین که انجام داده است واجب واقعی است، یا در شبهه تحریمیه که یک طرف را انجام می دهد با خودش می گوید ان شاء الله این کاری که انجام داده ام حرام واقعی نیست و حرام واقعی آن طرف دیگر است که ترک کرده ام، بنابراین میشود گفت که اگر در چنین حالتی کشف خلاف صورت بگیرد معصیت منتفی است.

سوال: اگر عقلا و شرعا نهی دارد، نمی تواند ترک کند و باید موافقت قطعیه کند.

جواب: بله حرام را مرتکب شده و قبول داریم اما چون رجاء عدم مخالفت واقع در آن هست، بعد از اینکه کشف خلاف شد و معلوم شد که آن را که انجام داده حرام واقعی نبوده می توانیم معصیت را منتفی بدانیم. چون در اینجا مخالفت عمدی نکرده است و عمدا با علم به اینکه این معصیت واقعی هست و آن را مرتکب شده باشد، در اینجا چنین عمدی نیست بخلاف مخالفت قطعیه که قطعا در آنجا مخالفت عمدی قطعی است.

سوال: باز هم در اینجا اشکالی پیش می آید که اگر ما، حالا چه مجتهد بر مبنای خودش و چه مقلد مرجعی باشد که موافقت قطعیه را واجب می داند، با این فرض که یکی را برداشت و خورد، موافقت قطعیه را انجام نداد و معصیت کرده است.

جواب: بله این معصیت است و ما قبول داریم در فرضی که ما لم ینکشف الخلاف، اما اگر کشف خلاف بشود ما می گوییم که از طرفی واقع منتفی است و از طرف دیگر این فرد هم قصد معصیت نداشته بنابراین می توانیم معصیت را نفی کنیم.

تفاوت این صورت با آن صورت قبلی این است که صورت قبلی اصلا امکان اینکه ان شاء الله این معصیت نباشد، در آنجا نبود، ولی در اینجا هست. فلذا مرحوم آقای خویی و دیگران در بحث جاهل قاصر و مقصر گفته‌اند آنجایی که احتمال بدهد این معصیت نباشد و جهل دارد و انجام بدهد و ترک کند، چون در آنجا ترک عمدی حساب نمی شود و در حین انجام، احتمال عدم این واقع را می دهد، شاید کسی بتواند در اینجا بگوید که این معصیت عمدی قطعی صد در صد نیست.

سوال: قبل از کشف خلاف اگر معصیت هست، برای بعد هم باید بگوییم ثابت است.

جواب: بله معصیت هست و ما که می دانیم معصیت در ظرف خودش هست اما بعدا کشف می شود که همان رجائی که داشته، همان را برایش مفرّ قرار می دهد که کأنّ متعمد با علم به اینکه معصیت است در خصوص ما صدر منه، حرام واقعی را مرتکب نشده است.

حالا شما فوقش در این هم خدشه کنید باز هم تایید حرف ما می شود یعنی کلاً یا در هر دو صورت باید ما بگوییم این معصیت دارد و یا لااقل آن صورت مخالفت قطعیه را بگوییم که به هیچ وجه راهی برای آن نیست.

این در این فرض است اگر این مرادش باشد که گفتیم.

برداشت دوم از کلام شیخ انصاری:

احتمال و تقریب دیگری که در حرف ایشان است این است که اساسا – چون لفظ ارشاد را آورده است و گفته این وجوب و حرمت ارشادی است- یعنی تقریبش این است که اینجا که می گوییم وجوب موافقت قطعیه دارد برای اینکه عقل تنجیز علم اجمالی را حکم می کند، پس این ارشاد به حکم عقل است و برای درک واقع است که عقل تنجیز علم اجمالی را حکم می کند. وقتی که معلوم شد که این واقعیتی ندارد پس حرمت منتفی است. این حاصل تقریبش است.

اشکال استاد:

جواب ما این است که می گوییم قبول است که عقل حکم دارد و برای درک واقع هم هست و حکم دارد اما موضوع حکم عقل این است که می گوید نفس اینکه خوف وقوع در واقع دارید در مورد محصوره، این تکلیف واقعی همین الان در ظرف علم اجمالی بر شما منجز است. درست است که علم قطعی ندارید که این طرف را که الان دارید مرتکب می شوید در مخالفت احتمالیه حرام واقعی است، ولی عقل می گوید که همان مامور به واقعی یا حرام واقعی بر شما منجز است و لو اینکه فقط بعضی از اطراف تحریمی را بخواهی مرتکب بشوی یا بعضی از اطراف وجوبی را بخواهی ترک بکنی.

بعبارت دیگر: عقل حاکم است بر اینکه آن مامور به واقعی بر شما منجز است. معنای تنجیز علم اجمالی این است. ما حکم به العقل حکم به الشرع. مهم این است که او عالم است که آن واقع به حکم عقل و شرع بر او منجز است مع ذلک دارد مخالفت می کند پس این که بگوییم ارشاد به حکم عقل است دردی را دوا نمی کند چون عقل در ظرفی که علم تفصیلی به واقع نیست و علم اجمالی است و خوف وقوع در معصیت در مورد محصوره دارد ، آن تکلیف واقعی را منجز می داند. علم اجمالی را منجز آن تکلیف واقعی می داند. با این ظرف، این معصیت تحقق پیدا کرده است و فرقی ندارد.

سوال: بالاخره ارشادی است و اگر ارشاد باشد دیگر عقاب منتفی است.

جواب: ارشاد به حکم عقل مگر از واجبات عقلیه و شرعیه نیستند؟ بله عقاب دارد. ارشاد به حکم عقل هر جایی که داریم که عقل حکم به قبح و عقاب می کند، در آنجا هم عقاب شرعی دارد.

بدون شک حکم شرعی دارد اما اگر کشف خلاف بشود باز هم عقل او را تقبیح می کند و می گوید چون تو در آن ظرف علم داشتی به این که این معصیت است و با علم، امر شارع را مخالفت کردی و تحریک عضلات کردی و به اختیار خودت بر مولا جرأت کردی و در ظرفی که علم داشتی معصیت است آن را مرتکب شدی. در حال علم انسان مخالفت امر الهی را بکند، یک معصیت اختیاری است و عقل همیشه آن را تقبیح می کند.

سوال: معلوم میشود که خبث باطن دارد ولی عقاب را از کجا می گوییم؟

جواب: قطعا خبث باطن دارد اما عقابش فقط به خاطر خباثت باطنش نیست، چون صرف خبث نیست و از آن بیرون زده است به تحریک عضلات و اقدام به فعل معصیت. آن که دارد تحریک عضلات می کند و آن را انجام می دهد، همه اش به قصد معصیت است یعنی حقیقت معصیت چیزی نیست جز تحریک عضلات عامدا بر مخالفت حکم الهی.

سوال: معصیت اگر تام باشد قبول است ولی اگر بعدا همین عقل بگوید که این معصیت نیمه تمام مانده و اثری که این قرار بوده بگذارد نگذاشته است چون مطابق با واقع نبوده است، پس معصیت تام نیست و می شود معصیت را نفی کرد.

جواب: عقل چنین چیزی نمی گوید بلکه می گوید تو وقتی که علم داشته باشی که این دستور خداست و با تحریک عضلات مخالفت کردی و علم داشتی که حرام است و مرتکب شدی، معصیت یعنی همین.

اصلا عقل تعریفی برای معصیت غیر از طغیان علی الله ندارد. این طغیان عملی است و فقط نیت که نکرده است، بلکه تحریک عضلات و فعل هم داشته است.

سوال: ولو با فعل حلال انجام بشود باز هم معصیت صادق است؟

جواب: در واقع حلال بوده اما شخص که به معصیتش علم داشته، با علم به معصیت و قصد و عمد به مخالفت، این فعل را انجام می دهد همیشه ثواب و عقاب الهی بر افعال اختیاری بشر است و اینکه بخواهیم بگوییم که حرمتش منوط است به اینکه مصادف با واقع باشد، این غیراختیاری می شود.

سوال: این قطع به معصیت که کلّ شئ مقطوع المعصیة فهو حرام، این از قبیل قطع موضوعی می شود؟ یعنی هر چیزی که ما در عالم به آن قطع به معصیت پیدا کردیم حرام است؟

جواب: نه حرام نیست. گفتیم ماهیت معصیت این است یعنی شخص عاصی در حین انجام آن فعل باید علم داشته باشد که آن فعلش مخالف حکم خداست.

سوال: در واقع قطع به آن معصیت فعل موجب می شود که آن فعل حرام بشود.

جواب: نه درست نیست. یک موقع است که در دلیل می گوید که مقطوع الخمریه حرام که موضوعی می شود و ما این را که نمی خواهیم بگوییم که حرام مقطوعش است. می خواهیم بگوییم که طریقی است یعنی علم پیدا کرده و قطع دارد که این فعلی که از او صادر می شود، الان طغیان علی الله و معصیت خداست.

سوال: قبل از انکشاف خلاف، دیگر این فعل که قرار نیست که به آن معصیت تعلق بگیرد و انکشاف خلاف شده. شما حرمت را روی قطع این فرد بردید.

جواب: نه. فعل در ظرفی که انجام شد با علم به این که معصیت است، معصیت شد و هیچ چیزی نمی تواند این را پاک بکند مگر توبه بکند. بعد از انکشاف خلاف معلوم می شود آن کاری را که او با قصد معصیت انجام داده در واقع معصیت نبوده اما قصد معصیت او را که خراب نمی کند.

سوال: قصد معصیت خودش حرام است؟

جواب: نه، قصد با فعل حرام است. اگر قصد کند معصیتی را انجام بدهد اما فعلی را انجام نداده این را قصد معصیت می گویند. وقتی قصد را با تحریک عضلات آن را به مرتبه فعل برساند، اینجا می شود فعل ما یعتقد کونه معصیة به قصد معصیت.

این همان حرام است و هرگز تغییر نمی کند و خلاف مسلّم حکم عقل است. عقل همیشه حکمش بر اناطه ثواب و عقاب بر معصیت اختیاری است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo