< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج العقلیه/العلم الاجمالی/-

علم اجمالی به نجاست یکی از دو لباس

گفتیم که اگر کسی دو لباس دارد و علم اجمالی دارد که یکی از آنها نجس شده است، و لباس دیگری برای نماز ندارد، باید دوبار نماز بخواند و هربار یکی از لباسها را بپوشد تا یقین کند که در لباس پاک نماز خوانده است.

*فرع دیگری نیز مطرح کردیم که اگر وقت ضیق است و فقط یک نماز می تواند بخواند، آیا عریانا نماز بخواند یا با یکی از لباسها نماز بخواند؟

علی القاعده باید با یکی از لباسها نماز را بخواند، ولی از جهت روایات، دیروز بیان کردیم که دو طایفه نصوص داریم در باب 45 و 46 از ابواب نجاسات.

در باب 45 هشت روایت ذکر شده است که تصریح دارند بر اینکه اگر کسی یک لباس نجس دارد و لباس دیگری در اختیار ندارد، در دوَران بین نماز عریانا و نماز با لباس نجس، با همان لباس نجس نماز بخواند.

به عنوان نمونه به برخی از روایات این باب اشاره می کنیم.

روایت سوم این باب:

وَ عَنْهُ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ لَهُ الثَّوْبُ- الْوَاحِدُ فِيهِ بَوْلٌ لَا يَقْدِرُ عَلَى غَسْلِهِ قَالَ يُصَلِّي فِيهِ.[1]

«لای قدر علی غسله» یعنی تا آخر وقت نماز، قدرت برای شستن این لباس ندارد، یا آب نیست، یا وقت نیست.

روایت چهارم:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ- فِي ثَوْبٍ لَيْسَ مَعَهُ غَيْرُهُ- وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى غَسْلِهِ قَالَ يُصَلِّي فِيهِ. [2]

در باب 46 نیز چهار روایت نقل شده است که یکی از آنها خارج از محل بحث ماست و سه روایت مرتبط است. در این سه روایت آمده است که اگر لباسش نجس شده است آن لباس را در بیاورد و عریانا نماز بخواند.

روایت اول این باب (موثقه سماعه):

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ «3»- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا ثَوْبٌ وَاحِدٌ وَ أَجْنَبَ فِيهِ- وَ لَيْسَ عِنْدَهُ مَاءٌ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يَتَيَمَّمُ- وَ يُصَلِّي عُرْيَاناً قَاعِداً يُومِئُ إِيمَاءً. [3]

روایت دوم:

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي رَجُلٍ عُرْيَانٍ لَيْسَ مَعَهُ ثَوْبٌ- قَالَ إِذَا كَانَ حَيْثُ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ فَلْيُصَلِّ قَائِماً. [4]

این روایت به بحث ما ارتباطی ندارد چون فرض روایت این است که اصلا لباسی ندارد ولی بحث ما در جایی است که لباس نجس دارد و می تواند با آن نماز بخواند.

روایت سوم (موثقه سماعه):

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَجْنَبَ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا ثَوْبٌ فَأَجْنَبَ فِيهِ- وَ لَيْسَ يَجِدُ الْمَاءَ- قَالَ يَتَيَمَّمُ وَ يُصَلِّي عُرْيَاناً قَائِماً يُومِئُ إِيمَاءً. [5]

این روایت مثل همان اولی است ولی کمی عباراتش متفاوت است. در آنجا آمده بود که قاعدا نماز بخواند ولی در اینجا ذکر شده است که قائما بخواند.

روایت چهارم (صحیحه حلبی):

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ وَ هُوَ بِالْفَلَاةِ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا ثَوْبٌ وَاحِدٌ وَ أَصَابَ ثَوْبَهُ مَنِيٌّ- قَالَ يَتَيَمَّمُ وَ يَطْرَحُ ثَوْبَهُ وَ يَجْلِسُ مُجْتَمِعاً فَيُصَلِّي فَيُومِئُ إِيمَاءً. [6]

صاحب وسائل پس از ذکر این روایات فرموده است:

أَقُولُ: جَمَعَ جَمَاعَةٌ مِنْهُمُ الشَّيْخُ بَيْنَ هَذِهِ الْأَحَادِيثِ وَ بَيْنَ مَا مَرَّ فِي الْبَابِ السَّابِقِ بِحَمْلِ هَذِهِ عَلَى إِمْكَانِ النَّزْعِ وَ تِلْكَ عَلَى تَعَذُّرِهِ لِبَرْدٍ وَ نَاظِرٍ وَ نَحْوِهِمَا وَ جَمَعَ بَيْنَهُمَا جَمَاعَةٌ بِالتَّخْيِيرِ «1».

جمع اول تبرعی است و شاهدی ندارد. ولی جمع دوم علی القاعده است.

بنابراین اگر کسی علم تفصیلی به نجاست لباس دارد و لباس دیگری هم ندارد، تخییر دارد، می تواند با همان لباس نجس نماز بخواند و می تواند عریانا نماز بخواند.

ولی در تمسک به این روایات برای ما نحن فیه اشکالی به نظر می رسد و آن اینکه ممکن است مورد ما با مورد این روایات متفاوت باشد. چون فرد در آنجا علم تفصیلی به نجاست دارد و مخالفت تفصیلی با شرط طهارت کرده است ولی در ما نحن فیه مخالفت اجمالی است نه تفصیلی. چرا که در مورد ما ممکن است لباسی را که انتخاب کرده است واقعا طاهر باشد!

*دیگر اینکه در آنجا مخالفت وجدانی است ولی در اینجا تعبدی است.

فلذا در ما نحن فیه نمی توانیم از آن نصوص استفاده کنیم.

بنابراین باید طبق قاعده با یکی از این دو لباس که علم اجمالی به نجاست یکی از آنها دارد نماز بخواند. اگر تعین نباشد لااقل احتیاط وجوبی هست. چون نماز عریان علاوه بر اینکه شرط ستر را ندارد، حزازت و منقصت هم دارد، ولی کسی که با لباس نماز می خواند مخالفتش اجمالی است و شاید در حقیقت آن لباس پاک بوده باشد.

 

نصوص پیرامون شبهات محصوره و غیر محصوهصحیحه ضریس کناسی

« الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ‌ السَّمْنِ‌ وَ الْجُبُنِ‌ نَجِدُهُ فِي أَرْضِ الْمُشْرِكِينَ- بِالرُّومِ أَ نَأْكُلُهُ فَقَالَ أَمَّا مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ قَدْ خَلَطَهُ الْحَرَامُ فَلَا تَأْكُلْ وَ أَمَّا مَا لَمْ تَعْلَمْ فَكُلْهُ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ.»[7]

حرام یعنی همان نجس یعنی حیوان حلال گوشتی که ذبح شرعی نشده باشد که این نجس است و از جهت نجاست، حرام می شود. یا حیوان حرام گوشتی که ذبح شرعی شده و طاهر است به استثناء سگ و خوک. وقتی که ذبح شرعی بشود پاک است ولی حرمت ذاتی اکل دارد. این حرام هر دو هست. اگر ندانی که این حرام در آن است، بخور آن را تا اینکه بدانی حرام است. مقصود بعینه است. یعنی اینجا شبهه غیرمحصوره باید باشد. حالا از ارض روم با این وسعت رفته این پنیر را خریده و معلوم است که این شبهه غیرمحصوره است. پس این جا همان مقتضای قاعده است.

موثقه حنان بن سدیر

« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ عِنْدَهُ‌ عَنْ‌ جَدْيٍ‌ رَضَعَ مِنْ لَبَنِ خِنْزِيرَةٍ حَتَّى شَبَّ وَ كَبِرَ وَ اشْتَدَّ عَظْمُهُ ثُمَّ إِنَّ رَجُلًا اسْتَفْحَلَهُ فِي غَنَمِهِ فَخَرَجَ لَهُ نَسْلٌ فَقَالَ أَمَّا مَا عَرَفْتَ مِنْ نَسْلِهِ بِعَيْنِهِ فَلَا تَقْرَبَنَّهُ وَ أَمَّا مَا لَمْ تَعْرِفْهُ فَكُلْهُ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الْجُبُنِّ وَ لَا تَسْأَلْ عَنْه‌»[8]

بزغاله ای از خوک ماده ای شیر خورده است. اسْتَفْحَلَهُ یعنی اینکه او را فحل و ضراب کرده و از آن نتاج تولید کرده است.

این روایت موثقه است و ظاهر روایت این است که اگر لبن خنزیر را خورد و بزرگ شد، حرام گوشت می شود.

این را باید دید که آیا این نص معارض دارد یا خیر. فعلا دلالت بر حرمت دارد و این جهتش از محل کلام ما خارج است. فقط کلام این است که بعینه حضرت فرمود معلوم باشد حرام است و اصل استشهاد بعدش است.

بمنزلة الجبن یعنی شبهه غیرمحصوره.

جُبُنُ را هم فیه لغةٌ ضعیفة گفته اند، اصح آن جُبن است.

برای این به جبن شبیه می شود برای اینکه آنجا در قضیه روم شبهه غیرمحصوره بود لذا با آن معلوم می شود که مقصودش از جبن که اشاره کرده چیست.

روایت سوم

« قَالَ‌ سُئِلَ عَلِيٌّ ع عَنْ‌ شَاةٍ مَسْلُوخَةٍ وَ أُخْرَى مَذْبُوحَةٍ عُمِّيَ عَلَى صَاحِبِهَا فَلَا يَدْرِي الذَّكِيَّةَ مِنَ الْمَيْتَةِ فَقَالَ يَرْمِي بِهِمَا جَمِيعاً إِلَى الْكِلَاب‌ »[9]

اوّلی مسلوخه است یعنی ذبح نشده است (به قرینه مقابله) و دومی مذبوحه.همه را تکه تکه کردند و حالا معلوم نیست که کدامش مذبوح است و کدامش مسلوخ. دوتا که بیشتر نبوده پس محصوره می شود. علی القاعده باید از هر دو اجتناب کرد.

روایت چهارم

در کتاب دعائم الاسلام: « وَ عَنْ عَلِيٍّ ع‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ شَاتَيْنِ إِحْدَاهُمَا ذَكِيَّةٌ وَ الْأُخْرَى غَيْرُ ذَكِيَّةٍ لَمْ تُعْرَفِ الذَّكِيَّةُ مِنْهُمَا قَالَ‌ يُرْمَى‌ بِهِمَا جَمِيعاً.»[10]

این روایت هم مؤید آن است.

این روایات را برای این آوردم برای اینکه یک روایت معارض اینهاست که این است: صحیحه محمد بن عیسی

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الرَّجُلِ ع‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ نَظَرَ إِلَى‌ رَاعٍ‌ نَزَا عَلَى شَاةٍ قَالَ إِنْ عَرَفَهَا ذَبَحَهَا وَ أَحْرَقَهَا وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْهَا قَسَمَهَا نِصْفَيْنِ [11] أَبَداً حَتَّى يَقَعَ السَّهْمُ بِهَا فَتُذْبَحُ وَ تُحْرَقُ وَ قَدْ نَجَتْ سَائِرُهَا.»[12]

یک چوپانی با گوسفندی خلاف می کند. حضرت فرمود: اگر می داند که کدام است، آن را ذبح می کند و آتش می زند. ولی اگر نمی داند اینها را باید تنصیف کند و قرعه بکشد، این تنصیف را دائم ادامه می دهد تا اینکه این قرعه یکی را مشخص بکند. همان را ذبح کرده و آتش می زند، آن وقت بقیه حلال می شود.

این روایت، مخالف قاعده در باب شبهه محصوره است.

سوال: گله ای که چوپان این کار را کرده شاید گوسفندان زیاد بودند و برای ده تا خانواده بود و غیرمحصوره می شود.

جواب: البته در اینجا عبارت محصوره ندارد و ظاهرش این است گله بوده اما معلوم نیست که این گله، غیرمحصوره بوده. همه گله ها که غیر محصوره نمی شوند و گله های هزار تایی خیلی کمتر است. معمولا بیست سی تا یا صدتاست که همه اینها محصوره هستند فلذا قطعا این محصوره را شامل می شود.

سوال: در گله گوسفند، بیست تا هم غیرمحصوره است چون یک چیز ارزشمندی است.

جواب: ضابطه غیرمحصوره که ارزشمند و غیر ارزشمند نیست.

اینکه ضرری و ... باشد، حرف دیگری است ولی کلام این است که ضابطه محصوره به خاطر کثرت اطراف است.

حضرت در اینجا حکم به قرعه کرده با اینکه اگر غیرمحصوره بود فی نفسه ارتکاب بعضی جایز می شده است. چون می خواست بعضی را استفاده کند. قرعه در اینجا خلاف قاعده است. یا محصوره است یا غیرمحصوره. اگر محصوره است که فی نفسه جایز نیست در هر طرفی که باشد، فقط قرعه به تعبد بقیه اطراف را جایز می کند.

اگر غیرمحصوره باشد که علی القاعده نیاز به قرعه ندارد پس معلوم است که همان ظهور در محصوره دارد، زیرا اگر غیرمحصوره بود که همه اینها حرام نبوده است.

در مورد مال مختلط به حرام و غنم موطوئه که در مورد شبهه محصوره است، نص وارده بر خلاف قاعده است، زیرا علی القاعده باید از همه اجتناب شود. چون اگر در شبهه محصوره بیست تا کاسه آب باشد و بدانید که یکی از آنها نجس است و یکی هم روی زمین بیفتد، آن وقت ارتکاب و تناول بقیه جایز نیست چون قبلا علم اجمالی بوده و اینجا هم همین طور است، یعنی بعداً قرعه کشیده است. پس برخلاف قاعده است منتهی تعبد می کنیم، و در این دو مورد از این قاعده اجتناب از اطراف شبهه اجمالی، دست برداشته شده است.

 


[9] النوادر الراوندی، ج1، ص46.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo