< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:سیره عقلائیه

سیره عقلائیه از حیث اینکه در مجاری آن، عقل حکم دارد یا ندارد به دو قسم تقسیم می شود:

1-عقل در مجاری آن حکم دارد یا باواسطه یا بدون واسطه؛

2- عقل در مجاری آن حکم ندارد حتی مع الواسطه.

در این قسم طبعا سیره عقلائی مناشیء دیگری دارد مثل ملائمت طبع ،که اصالة الصحه و اخذ قول ثقه، از مواردش است.

یکی از مناشیء دیگر، اقتضای حاجت است به ترتیب اثر دادن، قوام سوق و اقتصاد عقلا به این است که ید را ترتیب اثر بدهند و ید اماره ملک است و اگر نباشد به قول امام صادق ع «لما قام للمسلمین سوقا»، بازاری پابرجا نیست و نظام اقتصاد و عیش مختل می شود، حفظ نظام معاملات و سوق یکی از مناشیء سیره عقلاست.

به مقتضای غریزه و فطرت؛ افراد اخذ به اقاریر می کنند زیرا عقلای عالم برخلاف خودشان حکم نمی کنند لذا وقتی عاقل است و با اختیار خودش اقرار می کند و به ضررش است، لذا آن را اخذ می کنند و این مقتضای فطرت و غریزه است. شخص مصلحت خودش را لحاظ کرده و اقرار کرده است در هر حال این اقرار اخذ می شود وفرد عاقل از ضرر پرهیز می کند.

مرحوم حکیم در کتاب اجتهاد و تقلید برای لزوم تقلید می فرماید: یکی از ادله ای که ارتکاب ضرری حرام است و دفع ضرر واجب است، فطرت است زیرا فطرت انسان اقتضا می کند که از خطر پرهیز کند، به مقتضای فطرت، سیره عقلا جاری شده که اقاریر عقلا اخذ شود و یک حکمتی در آن است که آن شخص با اختیار خودش اقرار کرده است.

برای حفظ نظام محاورات و تفهیم و تفهم؛ اخذ به ظواهر کلام می کنند و این به خاطر اینست که فهم و تفهم مبتنی بر این است که ظواهر اخذ شود و اساس قوام همه امور و عیش مردم به تفهیم و تفهم است، لکن عرض می کنیم که اینکه این برگردد به حفظ نظام اشکالی دارد زیرا آن چیزی که مخل نظام است اخذ به خلاف ظاهر است زیرا ممکن است که به علم و قرینه قطعیه عمل شود و معذلک اختلال نظام نشود، لذا در این بحث اختلاف است.

سئوال: اقرار به ظواهر کلام برنمی گردد؟

استاد: اقرار به عنوان ظاهر کلام اخذ نمی شود بلکه بخاطر اقرار علی انفسهم که خصوصیت دارد مورد قبول است، اما ظهور، خصوصیت علی حده ایست که در جمیع خطابات اخذ به ظواهر می کنند.

مقتضای مروت؛ انسانی که شخصی را وکیل و امین و ودعی می کند از مروت نیست وقتی کسی را وکیل کنی و به او اعتماد نداشته باشی ولو اینکه عدالت هم نداشته باشد. وقتی نزد کسی امانت گذاشت بعد بگوید به تو اعتماد ندارم! عقلا این را تقبیح می کنند مگر اینکه علائم و امارات کذب در آن شخص ظاهر باشد و بدون دلیل بگوید اعتماد ندارم خلاف مروت است.

غیر از 5 مورد، سیره عقلا مناشیء دیگر هم دارد که اکثرا ریشه در عقل ندارد و باید فحص شود و موارد دیگری را احصاء کرد.

سئوال: اخذ به اقاریر خلاف سیره عقلاست بلکه عقلش به او حکم می کند که برای درک مصلحت بالاتر، اقرار کند؟!

استاد: اینکه گفته اقرار عقلا علی انفسهم جایز، به این معنی است که عاقل علیه خودش بدون مصلحت و گزاف اقدام نمی کند زیرا فطرت انسان ضرر را از خودش دفع می کند، بلکه با اراده و عقل خودش اختیار کرده و ضرر این اقرار را به جان خود خریده است و جهاتی دارد و عقلش حکم به اقرار می کند، لذا اقرار دیوانه پذیرفته نیست زیرا فهم مصلحت و صلاح خود را ندارد. اخذ به اقرار عقلا، سیره عقلاست، ما کاری به منشأ این اقرار نداریم. حتی وقتی بچه ممیز شود ضرر را از خودش دفع می کند و نیازی به عقل ندارد و در حیوانات هم گفته اند که ضرر را از خودش دفع می کند و دفع ضرر به مقتضای فطرت است و عاقل نمی آید خلاف مقتضای فطرت خودش عمل کند، پس چون عاقل است حتما یک مصلحت و حکمتی در بین است لذا این اقرار را اخذ می کنند. در اینجا عقل حکم نمی کند که این اقرار علیه خودش را اخذ کنید و عقل می گوید جایز نیست که به ضرر شخصی حکم کرد.

متعلق حکم عقل این است که شخص به ضرر خودش اقدام نکند، پس آیا عقل حکم می کند اگر کسی به ضرر خودش حکم کرد آن را اخذ کن؟ خیر! عقل، انسان را تقبیح می کند که به ضرر خودش بخواهد اقدام بکند و اقدام به ضرر خودش حرام است. دلیل حرمت فعل ضرری، عقل است ولی عقلا در سیره خودشان اخذ می کنند به قول هر عاقلی که علیه خودش اقرار بکند، می گوید درست است که در اینجا عقل حکم به دفع ضرر خودش می کند و این اقرار هم علیه خودش تمام می شود لکن چون عقل از این جهت که سبک و سنگین می کند و جای مصلحت را می بیند مع ذلک چون عاقل است، مصلحت را خودش تشخیص داده و اقرار کرده است.

غرض دو تا مطلب است:

یکی اخذ به قول مقر علیه خودش است و یکی هم اقدام به اقرار علیه خود انسان است. این ها دو تا منشأ دارند و نمی توان گفت که اخذ به قول کسی که علیه خودش اقرار کرده است به حکم عقل است.

سوال: عقل وقتی که می بیند مقر بر علیه خودش دارد حرف می زند، در می یابد که در واقع و در خارج، عملی را انجام داده است که دارد به آن اقرار می کند

جواب: چون اقدام به ضرر کرده است و این خلاف مقتضای فطرتش است. پس منشأ در این دارد که شخص به خلاف مقتضای فطرتش اقدام کرده است. اگر هم عقل این را بگوید، منشأش را در این می بیند. ما می گوییم این حرف را می فهمد.

علی أی حال بسیاری از این مواردی که عقل حکم ندارد یا به غریزه برمی گردد و یا به ملائمت طبع و یا به حفظ نظام اقتصاد و معاملات و سوق برمی گردد.

بنابراین حفظ نظام همیشه منشأ سیره عقلائیه نیست که کسی بگوید وقتی که حفظ نظام شد عقل حکم می کند به قبح اختلال نظام. پس همه اینها ریشه در حکم عقل دارند لذا سیره یک دلیل مستقل نمی تواند در مقابل عقل باشد و بگویند که ریشه سیره عقلائی را بزنید چون همه اینها ریشه در حفظ نظام دارد و برای سد در اختلال نظام است و عقل هم به قبح اختلال نظام و وجوب حفظ نظام حکم دارد.

ما می گوییم: خیر، چون منشأ همه یا اکثر سیره عقلائیه، اختلال نظام نیست. طبع و عادت و تجربه و فطرت و غریزه است.

در دلیل اول عرض کردیم که استقراء و وجدان شاهد است که وقتی که در مجاری سیره عقلا فحص می کنید این طور می یابید و ثانیا اگر بود، فقها سیره را دیگر دلیل مستقل قرار نمی دهند در مقابل استدلال عقل و سایر ادله. مثلا عقل را هم طرف استدلال بکند.

عرض کردم که به اینکه غالبا در مواردی که فقها به عقل استدلال می کنند به سیره عقلا استدلال نمی کنند: آیه و روایت و اجماع و سیره عقلا؛سیره عقلا دلیل مستقلی است و با وجود حکم عقل، سیره عقلا وجهی ندارد که به آن استدلال بشود. در هر صورت چه استدلال بکنند چه نکنند، معلوم است که برای سیره عقلا حساب علی حده باز کرده اند.

سیره عقلائیه هم تارة در محاورات و تکلمات است و اخری در مقام عمل است که از غیر قبیل جزاء است مثل اخذ به قول ثقه که اصلا کاری به جزا و قضا ندارد. و در محاورات، همه جا قول ثقه را اخذ می کند. یا قول ذی الید مثلا و حمل فعل غیر بر صحت، اینها کاری به جزا و قضا ندارد.

حالا عنوانی که مأخوذ در خطاب شرعی است، در اینجا بعضی ها آمده اند خلط کرده اند بین سیره عقلائیه و بین ارتکاز عرفی.

جان کلام این است که شأن ارتکاز عقلائی، تبادر آفرین و انسباق آفرین است و ایجاد انصراف می کند و ظواهر خطاب را تعیین می کند. این ارتکاز عقلائی است. البته تعبیر می کنند به ارتکاز عرف عام. در مقابل سیره عقلاست که سیره عقلا غیر از این است. ولی خلط ،واقع شده است هم در کلام مرحوم شهید صدر و هم در کلام مرحوم سید حکیم و مرحوم آقای خوئی.

ما می گوییم که نباید بین این دو خلط بشود و با هم فرق دارند. چون رب سیرة عملیه که موجب ارتکاز نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo