< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

98/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مسائل مستحدثه و اطلاق

مسائل مستحدثه و اطلاق

در بحث اینکه اطلاق از لفظ استفاده می‌شود یا از فعل؛ به این تقریب که بگوییم اگر مقدمات حکمت قرینه باشد برای اینکه به لفظ خطاب مطلق، مثل اعتق رقبة، ظهور بدهد اینجا لفظی می شود. و اما اگر نفس ترک اتیان به قید و مقدمات حکمت که از مقوله فعل متکلم هستند و اطلاق از خود این فعل متکلم استفاده شود، اینجا فعلی شود، عرض کردیم که این اطناب بلا طائل هست. چون واضح هست که مقدمات حکمت یعنی عدم تلفظ قید، مادامی که مسبوق به تکلمِ متکلم به لفظی که قابل صدق علی کثیرین است نباشد و همینطور صیغه امری که به یک اسم جنسی تعلق بگیرد تلفظ نشود، این مقدمات حکمت و ترک اتیان قید و این افعال و ... هیچ گونه مدلولی برای ما درست نمیکند.

متکلم باید به یک لفظی که قابل صدق بر کثیرین است تلفظ نماید و امر و طلبی را به آن اسم جنس تعلق بدهد، مثل: اکرم عالماً، حال اگر با تلفظ به این جمله و ترک قید، به همراه جریان سایر مقدمات حکمت ـ که به فعل شخص متکلم بر می گردد ـ به قرینه حال یا قرینه مقام، این به خطاب ظهور می‌دهد.

اینکه متکلم در مقام بیان باشد و قرینه ی مخالف اطلاق نیاورد اینها از افعال متکلم است، اما به تنهایی نمی تواند مدلول درست کند و باید قبل از آن یک طلب به لفظی که قابل صدق بر کثیرین است تعلق گرفته باشد.

با این بیان، معلوم شد مسلک آیت‌الله بروجردی که اطلاق را از قبیل فعل می داند، صحیح نیست. ایشان می‌خواهند بفرمایند اتیان قید از باب ملکه و عدم ملکه یا ایجاب و سلب هستند لذا ترک اتیان قید و در مقام بیان بودن، از مقوله فعل هست، و چون فعل است، لذا اطلاق، مدلول فعل به شمار می رود.

عرض می‌کنیم: خیر، این درست نیست. این ترک قید یا بیان و ترک بیان، خود به خود مدلولی را درست نمی کند. زمانی این اطلاق، مدلول و یک دلیل به شمار می رود و متصف به اطلاق می شود که متکلم صیغه امر به همراه یک اسم جنسی، تلفظ کند و تا زمانی که مبرز لفظی نباشد و یک اکرم عالماً نگوید ، این قرائن هیچ گاه برای ما مدلولی درست نمی‌کند تا اینکه بگوییم مدلول فعل است یا لفظ.

پس لامحاله اطلاق از قبیل مدلول لفظی است، البته آن قرائنی که مقامیه باشند که به فعل مکلف یا به قرائن حالیه که به حالتش برمی‌گردد از مقوله فعل نیستند، اما این ها به آن لفظی که متکلم تلفظ کرده اعطاء ظهور می کنند.

ظهور خیلی از مدالیل لفظی متوقف به قرائن حالیه و مقامیه است که این قرائن از قبیل فعل هستند، اما این قرینیت فعلی، مدلول ما را از لفظی بودن خارج نمی‌کند.

سئوال: در اکرم زیداً، زید غیرشایع است، اطلاق در این گونه مثالها چگونه است؟

جواب: عرض کردیم به لحاظ حالات شخص زید، حکم یک طبیعی را دارد، زیرا حال شخص، افراد و مصادیق عدیده دارد، اینجا اطلاق احوالی است.

اما در اطلاق اسم جنس، اطلاق افرادی است.

در اطلاق احوالی، اگر به لفظ زید تلفظ نشود حالات زید نمی‌تواند خود به خود اطلاق درست بکند؛ مگر اینکه متکلم در مورد زید طلبی را بخواهد و مثلا بگوید : اکرم زیداً .

همانطور که افراد در طبیعی و جنس ، جزء ذاتش هست، همانطور هم حالات زید، چون جزو ذات زید است دلالت بر افراد حالات دارد، فلذا چون زید ذاتا ذوالحالات است وقتی زید را تلفظ کرده به جمیع حالاتش سریان پیدا میکند، مانند اسم جنس که ذاتا ذوافراد هست در افرادش سریان پیدا می‌کند، اینجا زید نقش اسم جنس را دارد.

سوال دیگر: اگر ما فعلی را ببینیم از ائمه صادر شده است ولی لفظی نداشته، آیا می‌توانیم بگوییم ما این فعل را مطلقا انجام بدهیم؟ مثلاً پیامبر یکبار عقد اخوت را در روز عید غدیر خواندند بعد آن را روز دیگری هم خواندند!

جواب: فعل اطلاق ندارد، همانطور که بزرگان گفته اند، زیرا فعل قابل حمل بر هر محملی است، فلذا فعل اطلاقی ندارد. و این فعل همیشه بر «قضیه فی واقعه» حمل می شود و اطلاق بردار نیست.

جایگاه اطلاقات در فقه معاصر

یکی از مهمترین عوامل و عناصر استنباط در فقه معاصر، قاعده اطلاق و تقیید است که در جای جای فقه قابل استفاده می باشد. ما در اینجا به چند مورد اشاره می نماییم :

فقه العبادة

1 ـ رؤیت هلال با عین مسحلّه

مثلا در مسئله رؤیت هلال با عین مسحلّه؛ در روایات ما آمده « صم للرویة و افطر للرویة»، ممکن است کسی ادعا کند مراد در اینجا مطلق رویت است چه با عین مسلحه و چه با عین ناظره؛ به هرحال با عین مسلحه، ماه دیده شده است، لکن فقیه دیگری این را رد کند و ادعا کند رویت، در رویت متعارفه در عصر شارع ظهور دارد و آن رویت با عین ناظره و چشم سر است.

در بعضی روایات دیگر آمده است: «اذا رأیتم الهلال فافطروا و اذا رأیتم الهلال فصوموا» ، این هم یک بحث لغوی دارد، اگر مقصود از دیدن هلال، دیدن با چشم سر است، دیگر اطلاق ندارد، ولی اگر این قید را در معنای لغوی رویت هلال نداشته باشیم، اطلاق دارد و شامل هلالی که امروزه آن ‌را بعد از خروج از محاق، با تلسکوپ می بینند و این قبل از این است که با چشم سر دیده شود و مردم عادی ببینند، و هلال اعم می شود و شامل خروج بعد از محاق می شود، چه اینکه با چشم سر دیده شود چه اینکه با تلسکوپ و دستگاه دیده شود و اینجا اطلاق دارد، اما اگر کسی ادعا کند معنای لغوی آن این است که با هلال با چشم سر رویت شود، اطلاق ندارد.

سئوال: آیا مطلقات در خطابات شارع شامل مصادیق متعارف زمان شارع می شود یا مصادیقی که اصلا در آن زمان نبوده و غیرمتعارفه است را هم شامل می شود؟

استاد: بله، شامل هر دو می شود، زیرا بعضی از مصادیق عمومات و اطلاقات در عهد شارع وجود نداشته است، ملاک عنوان است و وقتی عنوان صادق شود، کافی است.

2 ـ ذبح به دستگاه های پیشرفته

ممکن است گفته شود ذبح اطلاق دارد چه اینکه به آلات ذبح شود یا نشود؛ زیرا الان با این دستگاهها، ذبح صورت می گیرد و فری اوداج هم می شود، ذکر «بسم الله» هم گفته می شود، چرا ذبح شامل اینجا نشود؟ لذا اگر قائل به اطلاق شویم شامل این موارد هم می شود.

در مقابل ممکن است کسی بگوید ذبح همان متعارف آن زمان است که با دست، این حیوان را ذبح می کردند و ذبح توسط این دستگاه ها مباشر نیست و مستند به انسان نمی باشد و لذا اطلاق جاری نیست!

3 ـ حمل عَلَم های منقوش و قمه زنی

اگر بگوییم آنچه که در روایات وارد شده است تعزیه و عزاداری است و اطلاقات می گوید هر عزاداری برای سید الشهداء ثواب دارد و مستحب و تعظیم شعائر است و صدق عنوان در هر عصری ملاک است و تعظیم شعائر یا عزاداری امام حسین ع بر مصادیق صدق کند کافی است. مگر همه اعراب، یک طور عزاداری می کردند؟ عزا یک عنوان عرفی محض است و در هر عرفی، همان مصداق صدق کند کافی است.

فقه حکومت و سیاست

1 ـ حکم بغاة

یکی از مثال های این بخش، عنوان باغی است که در روایات برای آن مجازات تعیین شده است و بحث در این است که آیا منظور از باغی، خصوص باغی بر امام معصوم ع است یا باغی بر هر امام عادلی که فقیه جامع الشرایط و نائب امام و منصوب برای حکومت باشد را هم شامل می شود؟ تا اطلاقات مجازات بغاة، شامل عصر غیبت و باغی بر فقیه عادل دارای شرایط إفتا و رهبری که متصدی امر حکومت است، هم شود.

2 ـ تحزّب و حزب گرایی

اطلاقاتی برای جواز تحزّب داریم ، اگر کسی بخواهد بگوید مراد از حزب، همانی بود که در زمان شارع بوده است پس این احزاب سیاسی را شامل نمی شود یا اینکه بگوییم: اطلاقات مشروعیت تحزب شامل این موارد هم می شود.

فقه قضـا و جــزا

1 ـ آدم ربایی

مثلا آدم ربایی و إرهاب، اگر چنانچه با حمل سلاح باشد داخل در مفسد فی الارض می شود. مفسد فی الارض در روایات تعریف شده است به : «من شَهَر سیفه لإخافة الناس» ، اگر با شهر سلاح نباشد عناوین دیگری است : «من اخرج رجلا من بیته فهو ضامن حتی یرجعه الی بیته»، که این عناوین دیگر شامل آن می شود.

2 ـ مفسد اقتصادی

این آیه ی شریفه: ﴿یُهلِکُ الحرثَ و النسلَ﴾ ، تفسیر به مُفسد شده است، حال بحث این است که آیا هر کس عملی انجام بدهد که موجب نابودی حرث و نسل شود، این باید داخل در عنوان مفسد شود و لو اینکه حرث نباشد و نسل باشد یا خیر؟؟ یا مثلاً بعضی ها ادعا می کنند که این محصولات تراریخته موجب نابودی زراعت و حرث می شود، و در صورت اثبات این مدّعا، داخل در این عنوان می شود.

سوال: مفسد فی الارض یا مفسد اقتصادی؟

جواب: قرآن یکی از مصادیق مفسدین را کسانی گفته است که إهلاک حرث می کنند و این داخل در مفسد می شود. اما اگر عنوان مفسد را توسعه بدهیم مجازات مفسد بر آن مفسد اقتصادی هم مترتب می شود، لکن در مفسد فی الارضی که در روایات ما تفسیر شده است همان معنای اولی (« من شهر سیفه لاخافة الناس») است که عرض شد.

اما مفسد اقتصادی هم بدون شک و تردید، خالی از مجازات نیست و اسلام هم برایش مجازات تعیین کرده است. در هر حال مجازاتی که مناسب شأن مفسد باشد را اثبات می کند، چون اطلاقاتش شامل می شود.

فقه طب

1 ـ الکل

مثلا این مسئله الکل که یکی از مواد بهداشتی است که شب و روز مورد استعمال قرار می گیرد. این دو قسم است: یک موقع از تبخیر و تعصیر عنب گرفته می شود و تبخیر عصیر عنبی در او دخل دارد و به این طریق است.

و اُخری بعضی از اشیاء طبیعی مثل بعضی از مواد گیاهی، که از آن الکل درست می کنند (که ما در مجله حلقات فقه فعّال مفصل پیرامون آن بحث نموده ایم) و کاری به عنب و امثال آن ندارد ولی خاصیت إسکار در آنها به مراتب از عنب قوی تر است، به گونه ای حتی اگر کسی بخورد نه تنها مست کننده می باشد، بلکه ممکن است که او را بیهوش بکند یا مرگ آفرین باشد، زیرا در تحقیقات گفته اند که چون درجه اسکار آن خیلی بالاست و سیستم مغز را مختل می کند.

در هر حال عنوان «کل مسکر حرام» یا اطلاقات «لا تشرب الخمر لأنه مسکر»، اگر قائل شویم که شامل آن می شود، حکمش هم جاری می شود.

2 ـ تشریح بدن

تشریح بدن، از مصادیق اهانت به میت است یا اطلاقات وجوب دفن میت به جمیع اعضاء، شامل آن می شود، مثلا اطلاقاتی داریم که میت را دفن کنید حتی ناخن و موی سرش را هم دفن کنید.

اطلاقات تعجیل در دفن هم داریم. مرحوم آقای تبریزی(ره) برای حرمت تشریح میت مؤمن، به اطلاقات دفن و تعجیل دفن استدلال می کرد و تشریح با این اطلاقات هیچ گونه موافقتی ندارد و مخالفت با امر شارع است که باید جمیع اجزاء میت را سریعاً دفن کرد.

همچنین اطلاقات حرمت اهانت مؤمن را هم داریم؛ زیرا تقطیع کردن و بدن را رها کردن و اجزاء آن را درآوردن، اهانت است و این داخل در «حرمة المیت حیّه و میّته سواء» می شود، پس اطلاقات تحریم اهانت به میت مؤمن شامل تشریح می شود.

همینطور اضرار به بدن در زمان حیات هم شامل این اطلاقات می شود، اخیر شایع شده است که زنده ها هم عضوی از بدن را برای تشریح می دهند و برای انسان دوستی هم افتخار هم می کنند. این از قبیل اطلاقات جنایت بر نفس و اضرار به بدن است. این از اختیار خود بشر هم بیرون است و بشر حق ندارد با بدن خودش این کار را بکند.

سوال: فروش کلیه هم هست؟!

جواب: بله این که الان می گویم مربوط به بدن حیّ است. اینهایی که اهدا می کنند یا می فروشند.

همه انواع تشریح و تقطیع اعضای بدن، چه حیّ و چه میّت، همگی تحت اطلاقاتی از اطلاقات شرع می روند.

آن کسی هم که حکم به جواز می دهد، می گوید بخاطر انجاء نفس محترمه است؛ زیرا ادله و اطلاقاتی داریم که می گوید: «یجب علی المؤمن انجاء نفس المحترمة». این انجاء اهمّ است و با قاعده اهم و مهم، این اهداء عضو داخل در تحت عنوان انجاء نفس المحترمة می شود و لذا این اهم است و این حفظ نفس مومن واجب است و این را باید انجام بدهیم.

مرحوم امام ره تفصیل گذاشته است بین اینکه انجاء نفس باشد یا نباشد. اگر انجاء نفس باشد تشریح جایز است و إلاّ فلا.

فقه ثقافة و فنون

1 ـ اختلاط با نامحرم در فیلم و تئاتر

این قسم هم شامل انواع این فیلم ها و تئاترها و کنفرانس هایی است که زن و مردها با هم اختلاط دارند و بگو و بخند می کنند، همه اینها اطلاقاتی دارد مثل : اطلاق حرمت نظر، اطلاق وجوب ستر، اطلاق حرمت مفاکهه و مضاحکه زن و مرد اجنبیه، و این موارد تحت یکی از آن اطلاقات می رود و فقیه حکم به حرمت می کند.

2 ـ کاریکاتور

مثلاً کاریکاتور، که تحت عنوان استهزاء مومن می رود که عکس مومنی را فلان طور بکشند و ممکن است ادعا شود که این مصداق استهزاء مومن است، که تحت عنوان ادلّه تحریم استهزاء می رود و همینطور تحقیر و تعییب و هتک و عناوین مختلف که تحت آن اطلاقات می رود و حکم به حرمت می شود.

در همه ابواب فقه، عبادات، حکومت و سیاست، قضا و جزاء، اقتصاد و حقوق، طب، أسره و ثقافه و فنون، اینها اطلاقات عدیده ای در شرع وجود دارد که این مصادیق جدید، داخل در آن می رود مثلاً بیع معنوی، حق اختراع، حق بیمه که اینها بالاخره یا داخل در هبه مشروطه می شوند یا در هبه معوضه یا عنوان بیع می شوند یا در عنوان جعاله می شوند که اینها همه اطلاقاتی هستند که وقتی تحت یکی از این اطلاقات می رود، حکم به جواز و مشروعیت و نفوذ و وجوب وفاء به این عقود خواهد شد.

اما سه نکته مهم است به عنوان قاعده ای که در این استخراج مسائل مستحدثه از اطلاقات که انشاءالله در جلسه بعد گفته خواهد شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo