< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب قسم ثانی

 

قبلا بیان شد که استصحاب کلی قسم ثانی این است که عنوان کلی که شک در بقائش داریم، این شک به خاطر این است که عنوان کلی مردد بین قصیر و طویل است.

مثالش را هم عرض کردیم که حیوانی که متولد از حیوان نجس مانند سگ و حیوان طاهر مثل گوسفند است، شک داریم که این حیوان متولد شده، محکوم به نجاست هست یا نه؟

بعد از اینکه این حیوان متولد شد، ملوّث به خون است، حالا وقتی آنرا تطهیر کردند و خون ها را شستند، شک می شود که آیا این حیوان نجاست دارد یا نه؟

اگر نجاستش نجاست عرضی بود با این شستن پاک شده است، ولی اگر نجاست ذاتی دارد و نجس العین حساب می شود در این صورت شستن نمی تواند آن را پاک کند و بعد از شستن نیز محکوم به نجاست است.

قسم ثانی به این معناست که عنوان نجاست، مردد بین قصیر و طویل است، اگر این نجاست، قصیر و کوتاه و عرضی بوده است با تطهیر پاک شده و متیقن الارتفاع است، ولی اگر طویل و طولانی و ذاتی بوده، پاک شدنی نیست.

 

سؤال: در اینجا تردد بین قصیر و طویل نیست، چون نجاست قصیر قطعا بوده و از بین رفته، و نجاست طویل مشکوک الحدوث است، بنابراین این مثال اشبه به قسم ثالث است.

جواب: تردد در نفس الامر این است که ممکن است این حیوان طاهر باشد و فقط نجاست عرضی داشته باشد که با شستن از بین می رود، و ممکن است از جنس طاهر نباشد و نجاستش طولانی باشد، ما از اول این تردد را داریم، یعنی از اولِ تکوّن جنین، نمی دانیم که این تکوّن به نحو حیوان نجس بوده یا طاهر بوده است.

 

اگر تکوّن به نحو حیوان طاهر بود، در این صورت نجاستش عرضی است و با شستن برطرف می شود، ولی اگر در همان زمان تکوّن به نحو حیوان نجس العین بوده است دیگر با شستن برطرف نمی شود. فلذا از ابتدا تردد است که آیا این نجاست عرضی است یا ذاتی است. این نجاست -آنگونه که برخی تصور کرده اند- بعدا عارض نشده است.

لذا شهید صدر این را استدلال کرده و فرموده که استصحاب نجاست جاری است و استصحاب قسم ثانی است ولی یک استصحاب حاکم در اینجا داریم و آن استصحاب عدم حدوث و تکوّن فرد طویل به نحو عدم ازلی است، چون قبلا نبوده و شک داریم که حادث شده یا نه، همان را استصحاب می کنیم، و این استصحاب حاکم بر استصحاب نجاست است و اصلا موضوعی برای آن باقی نمی گذارد.

اشکالی که بر ایشان مطرح می شود این است که اگر مطلب اینگونه باشد که ایشان فرموده اند، این اشکال به تمام موارد استصحاب قسم ثانی وارد است و اختصاص به این مثال ندارد، بنابراین باید ایشان استصحاب قسم ثانی را رد کنند. چون همیشه فرد طویل و قصیر هست و همیشه این اشکال وارد است و استصحاب عدم در مورد طویل وجود دارد، چون اصل حدوثش همیشه مشکوک است.

 

سؤال: در اینجا قصیر یقینی است و استصحابِ عدم ندارد، بنابراین استصحاب فقط در مورد فرد طویل جاری است و معارض هم ندارد، ولی در همه جا اینطور نیست. در هر جا که قصیر یقینی باشد استصحابِ عدم فقط در مورد فرد طویل جاری می شود.

جواب: مگر ما یقین داریم که این حیوان محلل الاکل بوده که فرد قصیر را یقینی می دانیم؟ شاید از همان اول نجس العین بوده باشد.

 

مگر اینکه بگوییم بالاخره حتی اگر نجس العین هم باشد، در هر صورت با دم ملاقات کرده و نجاست عرضی داشته است، و ما شک داریم که نجاست ذاتی هم دارد یا نه، که استصحاب عدم جاری می شود.

ولی این حرف درست نیست، چون اگر نجاستش ذاتی بوده باشد دیگر این نجاست عرضی اصلا متیقن الارتفاع نخواهد بود.

فلذا این اشکال به همه استصحاب های قسم ثانی وارد است و بهتر بود که ایشان اینطور می گفتند که دائما در استصحاب قسم ثانی با این مشکل روبرو هستیم، فلذا این نوع استصحاب حجیت ندارد.

ما هم گفته ایم که استصحاب قسم ثانی به نظر ما حجت نیست، چون شک در حدوث فرد طویل داریم.

 

سؤال: آیا تفاوتی بین شک در مقتضی و شک در رافع وجود دارد؟ یا استصحاب قسم ثانی را مطلقا حجت نمی دانید؟

جواب: فعلا غرض ما این است که این نوع از استصحاب را با ذکر مثال تبیین کنیم، اما بعدها که کلام شیخ انصاری را مطرح خواهیم کرد در آنجا متعرض این موضوع هم می شویم.

 

استصحاب قسم ثالث

در این قسم از استصحاب، شک در بقاء کلی داریم به خاطر اینکه فرد سابق را قطع به تحقق و ارتفاعش داریم منتهی احتمال می دهیم که فرد جدیدی حادث شده باشد، در اینجا شیخ انصاری دو قسم برای این استصحاب بیان کرده و قائل به تفصیل شده است.

قسم اول از این استصحاب قسم سوم، این است که فرد مشکوک در حال بقاء فرد سابق حادث شده باشد، و قسم دوم این است که فرد مشکوک بعد از انعدام فرد سابق حادث شده باشد.

ایشان بین این دو قسم تفصیل داده، و استصحاب قسم ثالث را در قسم اول صحیح دانسته و در قسم دوم اشکال کرده است.

ما فعلا می خواهیم پیرامون استصحاب قسم ثالث توضیح بدهیم و متعرض نظر خودمان نمی شویم ولی بعدها در جای خودش این مطلب را مطرح خواهیم کرد.

استصحاب قسم ثالث را اینطور می توانیم مثال بزنیم که یک چیزی داریم که قابلیت انقلاب و استحاله دارد، مثل پوست میوه یا تکه ای گوشت که مرطوب است و قابلیت تبدیل شدن به کرم را دارد، سپس علم به نجاست این شیء پیدا کنیم، و بعد حالتی پیدا کند که شک کنیم آیا انقلاب و استحاله صورت گرفته یا خیر، در اینجا اگر استحاله صورت بگیرد پاک می شود و دیگر جای شک هم نیست، ولی اگر طوری باشد که انقلاب و استحاله اش یقینی نباشد در اینجا آن طهارتی که سابقا داشت قطعا از بین رفته است و طهارت جدید نیز نمی دانیم که حادث شده یا خیر، در چنین حالتی اگر استصحاب قسم ثالث صحیح باشد می گوییم این شیء قبلا طاهر بود و آن طهارت قطعا مرتفع شده اما احتمال می دهیم که طهارت جدیدی حادث شده باشد، پس کلیِ همان طهارت سابق را استصحاب می کنیم.

این از قسم ثالث است چون مردد است بین فرد سابق متیقن الارتفاع چون فرض این است که تبدیل به نجس شد، و بین فرد محتمل الحدوث.

اینکه در انقلاب و استحاله شک می کنیم به خاطر این است که انقلاب اقسام گوناگونی دارد و برخی از مثال ها طوری هستند که انقلاب یقینی نیست، مثلا روغن نجسی که تبدیل به دود شده است آیا استحاله صورت گرفته یا خیر؟ این محل بحث است.

مثال دیگر عصیر عنبی است، که قبل از غلیان طهارت دارد، و با غلیان نجس می شود، و با ذهاب ثلثین دوباره طاهر می شود، حال اگر کسی شک کند که آیا ذهاب ثلثین شده است یا خیر؟ این هم می تواند مثال برای قسم ثالث باشد که کلیِ طهارت سابق استصحاب می شود، چون این عصیر قطعا قبل از غلیان طاهر بود، و آن طهارت قطعا مرتفع شد، اما نمی دانیم که فرد جدیدی از طهارت حادث شده است یا خیر، همان طهارتِ کلی را استصحاب می کنیم. بنابراین اگر استصحاب کلی قسم ثالث صحیح باشد باید قائل به طهارت این عصیر عنبی باشیم.

 

سؤال: این عصیر به محض غلیان نجس شده و دیگر آن حالت طهارت سابقه از بین رفته است، بنابراین متیقن النجاسة است و همین نجاست استصحاب می شود.

جواب: اگر اینطور باشد دیگر از قبیل استصحاب قسم ثالث نمی شود.

 

استصحاب کلی قسم ثالث این است که دو فرد است که یکی متیقن الارتفاع است که همان طهارت اولیه است که قطعا از بین رفته است و دیگری مشکوک الحدوث است که طهارت جدید است، بنابراین این مثال دقیقا همان استصحاب قسم ثالث است.

 

سؤال: در استصحاب قسم ثالث باید فرد جدید همزمان با فرد سابق بوده باشد که بتوان کلی را استصحاب کرد.

جواب: گفتیم لزومی ندارد که قسم جدید همزمان با قسم قبلی موجود باشد، بیان کردیم که استصحاب قسم ثالث خودش دو قسم است، یک قسمش این است که فرد جدید همزمان با فرد قبلی است، و یک قسمش این است که پس از انعدام قسم قبلی موجود می شود، که این مثالی که الان مطرح کردیم برای همین قسم دوم است.

 

مثال های دیگری هم دیروز گفتیم که در بدایع هم ذکر کرده ایم، این مثال ها را دیگران برای قسم ثالث گفته اند ولی ما در همان بدایع اشکال کرده ایم و گفته ایم که این مثال ها به قسم ثانی بر می گردند و مثال برای قسم ثالث نیستند.

مثلا استصحاب کلی حجیت رأی مجتهد، دیگران گفته اند که تا زمان موت مجتهد، یقین به حجیت رأی مجتهد وجود دارد، و بعد از فوت احتمال می دهیم که فرد دیگری از حجیت رأی مجتهد ایجاد شده باشد که حجیت رأی مجتهد میت است، با این حساب این مثال، مثال برای قسم ثالث خواهد بود.

یعنی تا قبل از موت مجتهد، قطعا رأی مجتهد حجت بود، و با موت مجتهد این حجیت هم از بین رفت، اما نمی دانیم که آیا حجیت جدیدی که حجیت رأی میت است حادث شده است یا خیر، بنابراین یک فرد داریم که متیقن الارتفاع است و یک فرد هم داریم که مشکوک الحدوث است.

ولی ما گفتیم که این مثال عند التأمل به قسم ثانی بر می گردد، چون حجیت رأی مجتهد به عنوان فرد نباید ملاحظه شود، ما ادله ای که برای حجیت رأی مجتهد داریم، برخی از این ادله مطلق هستند و فرقی بین حال حیات و بعد از حیات نگذاشته اند، و ما شک داریم که آیا این حجیت فقط برای زمان حیات است یا پس از موت هم هست، پس شک از همان اول است، و در همان حال حیات شک می شود که آیا ادله مطلق است و اعم از حیات و پس از حال حیات است یا اطلاق ندارد و قاصر از این است که شامل پس از موت بشود، به خاطر اینکه مثلا اجماع بر خلافش هست یا معارض دارد یا خودش منصرف به زمان حیات است.

پس از همان اول شک وجود دارد که آیا فرد طویل است که پس از موت نیز ادامه دارد، یا قصیر و مختص به حال حیات است، بنابراین مثال برای قسم دوم است، نه قسم سوم.

مثال دیگری هم که گفته بودیم این بود که یک لباسی قطعا با خون نجس شد، و نمی دانیم که با بول هم نجس شد یا خیر، حالا اگر یکبار این لباس را بشوییم گفته اند که استصحاب قسم ثالث است، چون نجاست خون قطعا با یکبار شستن مرتفع شده است، اما نمی دانیم که نجاست دیگری هم که نجاست بول باشد وجود دارد یا خیر، که اگر چنین نجاستی باشد باید یکبار دیگر شسته شود، چون متنجس به بول باید دوبار شسته شود.

در اینجا این احتمال ملاقات بول، اگر بعد از یکبار شستن باشد یعنی تازه حادث شده است، و احتمال حدوث بعدی است، اما اگر از همان اول مردد باشد که آیا دم را ملاقات کرده یا بول را، ظاهر بزرگواران این است، که در این صورت عند التامل به قسم ثانی بر می گردد.

ولو اینکه به نگاه بدوی از قسم ثالث است، چون خون که قطعا پاک شده و بول هم مشکوک الحدوث است، ولی اگر تامل کنیم که منشأ این شک دوم چیست، به خاطر این است که تردد از اول الامر بین قصیر و طویل است.

مثال دیگر هم مربوط به حرمت اکل است، که اگر حیوانی تذکیه شده است مردد بین حیوان محلل الاکل و محرم الاکل باشد، در اینجا گفته اند که اگر محلل الاکل بوده است، حرمتِ ثابت برای این حیوان در حال حیات و قبل از تذکیه که موصوف به غیر مذکی بوده است، این حرمت قطعا از بین رفته است.

در حال حیات این حرمت ثابت بود و با تذکیه قطعا از بین رفته است.

الان که تذکیه شده است احتمال می دهیم که شاید حرمت دیگری که قطعی البقاست حادث شده باشد، و آن این است که محرم الاکل باشد.

اگر محلل الاکل بود، آن حرمت قبل از تذکیه مرتفع شده است، ولی اگر محرم الاکل بوده باشد هنوز هم حرمتش باقی است. چون تذکیه حیوان حرام گوشت را حلال نمی کند و فقط موجب می شود که نجس نباشد.

به همین جهت گفته اند که قسم ثالث است، چون احتمال حدوثش را می دهیم.

ولی این را هم اگر تامل کنیم به قسم ثانی بر می گردد، چون از همان اول مردد هستیم که محلل الاکل است یا محرم الاکل است، یعنی از اول مردد بین قصیر و طویل است، پس قسم ثانی می شود.

فلذا اکثر مثال هایی که علما برای قسم ثالث بیان کرده اند و ما در بدایع نقل کرده ایم، در حقیقت مثال برای قسم ثانی هستند، که ما در همان بدایع هم این اشکال را مطرح کرده ایم.

تنها مثالی که می شود برای قسم ثالث مطرح کرد که بی شک و شبهه مثال برای قسم ثالث است و به قسم ثانی بر نمی گردد همان مثال انقلاب و استحاله و همان مثال عصیر عنبی است که بیان کردیم. و گفتیم که این مثال برای قسم دوم از استصحاب قسم ثالث است، که فرد مشکوک پس از انعدام فرد سابق به وجود می آید، که این قسم را هیچکس حجت نمی داند و گفتیم که شیخ انصاری فقط قسم اول از این قسم ثالث را قبول دارد که فرد مشکوک همزمان با فرد سابق موجود باشد، وگرنه اگر بعد از انعدام فرد سابق حادث شده باشد قطعا حجت نیست، و شیخ نیز قائل به حجیت استصحاب کلی در چنین موردی نیست.

چون فرد جدید در اینجا محتمل الحدوث است و نمی توان آنرا استصحاب کرد.

اگر هم کسی بگوید که ما کلی و عنوان را استصحاب می کنیم، جواب این است که عنوان بما انه عنوان اصلا متعلق خطابات نیست و موضوع تکلیف نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo