< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الاصول العملیة/ معانی الاصل/

 

خلاصه معانی اصل:

    1. مقتضی حکم عقل: حکم عقل به برائت عقلی یا به احتیاط عقلی یا به عدم ولایت بشری بر بشر دیگر یا به اصالة التعیینیة عند دوران بین التعیین و التخییر.

    2. اصول عملیه اربعة؛ این اصطلاح از بعد مرحوم نائینی (شیخ انصاری و ...) شایع شده است که مرادشان از اصل، اصول عملیه است.

    3. اصول لفظیه محاوریه؛ اصالة الحقیقة و اصالة الظهور و اصالة عدم القرینة.

    4. ظاهر خطابات مطلقات و عمومات.

    5. سیره عقلائیه عملیه: اصالة الید.

    6. مقتضی طبع: اصالة السلامة.

خصوصیات اصول عملیة:

5 مورد ذکر شده که در یکی از آنها اشکال داریم.

1-اصول عملیه برای تعیین وظایف ظاهری است به خلاف امارات؛ شأن و لسان و سیاق و مودای امارات بیان حکم واقعی است. مودای اصول عملیه حکم ظاهری است زیرا بعد از استفراغ وسع از فحص وجود اماره، شک در حکم ایجاد می شود اینجا به یک سنخی از امارات مراجعه می کند که وظیفه شاک را معین می کند که همان اصول عملیه است.

امارات دو گونه داریم: الف. لسان آن فقط بیان حکم واقعی است و حکم به ذات موضوع تعلق گرفته و بیان حکم واقعی می کند که اکثر امارات اینگونه اند. ب. در لسان برخی از امارات شک اخذ شده است و به این معناست که وقتی نتوانستی از امارات حکم واقعی را بدست آوری و شک در تکلیف کردی، وظیفه تو این است، که ممکن است شک در موضوع یا حکم باشد. مثل بینه و خبر واحد که در موضوع قائم است.

احکام واقعی دو قسم هستند:

الف. گاهی علم قطعی وجدانی به حکم واقعی داریم که قطعی است و احتمال خلاف در آن وجود ندارد؛ که یا به صریح قرآن مجید یا به ضرورت شرع (متواتر سنت یا کتاب نباشد، اما متفق فریقان است) یا به ضرورت عقل (مثل حرمت ظلم) یا به صریح نصوص متواتر شرعیه( دلالتا و سندا قطعی است و احتمال کذب در آن نمی رود).

ممکن است یک فقیه با یک اماره ونص شرعی به قطع برسد ولکن در آن احتمال خلاف وجود دارد که از این قسم قطع به واقع خارج است.

ب. حکم واقعی که در ظرف عدم علم وجدانی به واقع وجود دارد؛ زیرا احکامی که صریح قرآن یا متفق فریقان یا عقل قطعی بدیهی یا نصوص متواتر صحیحه باشد خیلی معدود هستند؛ در این ظرف به وسیله امارات، احکام واقعی ثابت می شود، به نحوی احکامی که به وسیله امارات ثابت می شود ظاهری است زیرا قطع وجدانی در آن وجود ندارد، لکن به آن حکم ظاهری نمی گویند و حکم واقعی می گویند، زیرا امارات دلالت بر ثبوت حکم لذات موضوع دارند و نظر به حکم واقعی موضوعات دارند، مودی و سیاق و مقام آن بیان حکم واقعی است، پس حکم واقعی را در ظرف عدم علم وجدانی به واقع ثابت می کند.

با قیام امارات، قطع به تکلیف وجدانا حاصل می شود زیرا دلیل حجیت امارات (چه خبر واحد و چه اجماع و ...) منتهی به دلیل قطعی می شود، اما خود امارات فی نفسه ظنی است و قطعیت دلیل، تکلیف را برای مکلف قطعی می کند واینجا قطع وجدانی به برکت تعبد وجود دارد.

*البته تکلیف هم در امارات و هم در اصول عملیه، قطعی است و فرقی بین این دو نیست. امارات کلا نظر به واقع دارند، یکی نظر به حکم ذات موضوع دارد ولی یکی نظر به وظیفه شاک در حکم واقعی دارد.

 

سوال: اینکه هر موضوعی نزد خدای متعال حکمی دارد یک بحث است اما اینکه این حکم را حتما برای بندگان جعل کرده است یک بحث دیگر است و اینکه طبق عقل و یا حکمی که دست تو رسید همان را عمل کن!

استاد: ضرورت دین ماست که هر واقعه ای نزد خدای متعال حکمی دارد و همینظور برای بندگان هم جعل شده است:

« عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ع فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ أَلَا وَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلْ أَحَدَكُمْ اسْتِبْطَاءُ شَيْ‌ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ يَطْلُبَهُ بِغَيْرِ حِلِّهِ‌[1] فَإِنَّهُ لَا يُدْرَكُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ[1] .

و «فقال أمير المؤمنين عليه السلام: الحمد لله الذي لم يخرجني من الدنيا حتى بينت للأمة جميع ما تحتاج إليه»[2]

امرتکم و نهیتکم یعنی جعل و تشریع، بینت یعنی جعل و تشریع؛ حکم واقعی برای همه چیز در اسلام وجود دارد منتهی مکلف به آن دست نمی یابد چه به خاطر اینکه طی قرون، روایات و قرائن استظهار از نصوص از دست رفته و یا .... کتاب رسائل بهبهانی و فوائد حائریه را نگاه بیندازید که چگونه فقیه نمی تواند به احکام واقعیه دست یابد.

 

سوال: گاهی رسول خدا به بعضی از اصحاب می فرمود که زیادی سئوال نپرسید زیرا اقوام گذشته بخاطر همین از بین رفته اند!

استاد: بله، آن در مقام تشریع بوده است، رسول گرامی اسلام اصل تشریع را بیان کرد و سئوال مکرر را نهی کرده است نه اینکه حکم واقعی را تشریع نکرده است. در آنجا که عکاشه از رسول گرامی می پرسد که حج را هر سال امر می کنید یا نه؟ حضرت ایشان را نهی کرد که مثل بنی اسرائیل نباشید که برای خودشان ضیق کردند، من حکم شرعی را بیان کردم و کار را برای خودتان سخت نکنید. شارع احکام واقعی را بیان کرد ولی چون علم دارد که همه احکام واقعی به بندگان نمی رسد فرض شک را هم در نظر گرفته و احکام آن را نیز بیان کرده است.

 

2- اصل عملی با اماره مشترک است از این جهت است که هر دو در ظرف جهل به حکم واقعی است، منتهی مراتب در دلیل اصل عملی (امارات یا حکم عقل) شک اخذ شده است مثلا عقل در صورت شک در تکلیف حکم دارد و حکم به برائت عقلی دارد و همینطور عقل در صورت شک در مکلف به که یقین به اصل تکلیف وجود دارد حکم به احتیاط می کند اما در اماراتی که مبین احکام واقعی هستند در لسانش شک اخذ نشده است، این فرق را محقق عراقی بیان کرده است: « إذ لدليل الأمارة - حينئذ - نظر الى نفي الشك المأخوذ في موضوعه. بل، ولئن فرضنا أن نظر دليل الأمارة الى تنزيل المؤدى منزلة الواقع، لا تتميم كشفه، أمكن - أيضا - دعوى حكومته على دليل الأصل، لا بلسان نفي الموضوع، بل من جهة نظر مثل هذا التنزيل الى نفس الحكم الثابت بدليل الأصل، فكأنه قال: بأن الواقع بيدك، فالحكم الثابت لشكه أجنبي عن المورد. ولا نعني من الحكومة إلا من جهة النظر الى غيره بوجه.[3]

3- قیام امارات ورود بر اصل دارد، زیرا با قیام اماره، شک در حکم واقعی از بین می رود، زیرا دلیل حجیت اماره قطعی است و دلیل قطعی حجیت اماره، احتمال خلاف را نفی می کند و در تکلیف شک وجود ندارد. صاحب معالم از قدمای اصولیین نقل کرده است: «ظنیة الدلیل لاتنافی قطعیة الحکم»، اماره هرچند ظنی است ولی با قطعیت مودای (حکم) آن منافاتی ندارد زیرا حجیت دلیل ظنی، منتهی به دلیل قطعی است.

در موضوع اصل عملی، شک اخذ شده است و با قیام اماره دیگر شکی وجود ندارد بنابراین موضوع دلیل اصل را اماره معدوم می کند و توسعه و ضیقی در کار نیست.

خصوصیت دوم: دلیل اماره نظری به دلیل اصل ندارد، دلیل اصل نظر به شک در حکم دارد اما اماره ای که بیان حکم واقعی می کند و حکم ذات موضوع را بیان می کند نظری به صورت شک ندارد. دلیل وارد، نظری به دلیل مورود ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo