< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج الشرعیه/الاجماع/_

اجماع در روایات شیعه

دیروز دو روایت از تحف العقول نقل شد که تعبیر اجماع در آنها بکار رفته بود.

مراد از اجماع در این روایات، اجماع اصطلاحی امامیه یا عامه نیست.

این اجماع با اجماع مصطلح در میان شیعه متفاوت است، چون در این روایات از تعبیر «اجماع امت» استفاده شده بود، و حال آنکه در هیچکدام از تعاریف اجماع که علمای شیعه مطرح کرده اند چنین تعبیری بکار نرفته است، بلکه از تعابیری مانند اتفاق علماء یا اتفاق علمای عصر واحد یا اتفاق قدمای از علماء استفاده شده است.

این اجماع ذکر شده در این روایات، با اجماع مصطلح عامه نیز خوانایی ندارد، چون عامه، مجرد اتفاق امت را گفته اند، و کاری به کاشفیت از قول معصوم علیه السلام نداشته اند، و حال آنکه مراد از اجماع در این روایات، اجماعی است که کاشف از قول معصوم علیه السلام باشد.

پس اجماع در این دو روایت، با اصطلاح عامه و خاصه خوانایی ندارد.

سؤال: علمای شیعه در تعریف ضروری دین، همین را گفته اند، بنابراین می توان گفت که اجماع در این روایات، با تعریف ضروری در کلام علمای شیعه مطابق است.

جواب: اینکه در تعریف ضروری دین چنین چیزی را گفته باشند، ارتباطی به مانحن فیه که بحث اجماع است ندارد.

سؤال: آیا در ضروری دین هم کاشفیت معتبر است؟

جواب: ضروری، عین خود حکم شارع است و احتمال اینکه کاشف از قول معصوم علیه السلام نباشد اصلا وجود ندارد.

 

صیغه اجماع

در صیَغ اجماع لازم نیست که تعبیر «اجمعت العصابة» و «اتفق الاصحاب» و امثال ذلک باشد که صریح در اجماع هستند، بلکه مثل «لا خلاف» و «قالت الطائفة الامامیة» و امثال ذلک که ظهور در اجماع داشته باشند، کافی است.

ملاک این است که تعبیری بکار برود که ظهور در اجماع داشته باشد.

 

تقسیمات اجماع

اجماع از چهار محور و چهار جهت عمده، تقسیم می شود.

 

محور اول: تقسیم به لحاظ دلیل حجیت اجماع

مشارب علماء در حجیت اجماع متفاوت است. اجماع لطفی یک دلیل دارد، اجماع حدسی دلیل دیگری دارد، اجماع دخولی هم دلیل مستقلی دارد.

بنابراین اجماع از این جهت به چند تقسیم می شود، که یکی از آنها اجماع دخولی (حسی تضمنی) است.

به این اجماع، حسی می گویند چون رأی امام معصوم علیه السلام عن حسٍ فهمیده می شود، چون در اجماع دخولی شرط کرده اند که نص کلام امام علیه السلام، یکی از اقوال مجمعین باشد، یعنی اجماع در اینجا کاشف از حکم و موافقت با رأی امام معصوم علیه السلام نیست، بلکه متضمن نص کلام امام معصوم علیه السلام است.

تضمنی هم می گویند چون بالاخره عده ای از اصحاب معاصر امام علیه السلام در مجمعین هستند و خود امام علیه السلام نیز در این جمع است، یعنی این جمع، خودش متضمن وجود امام معصوم علیه السلام است.

قسم دیگر، اجماع لطفی است که قبلا توضیحاتی پیرامون آن بیان کردیم، و بعدها هم دوباره توضیحاتی خواهد آمد.

قسم بعدی، اجماع تقریری است.

اجماع تقریری را محقق ابداع کرده است و به نوعی از اقسام اجماع منقول است.

معنای این اجماع این است که عده ای از اصحاب ما ادعای اجماع کرده باشند و به اصحاب نسبت اجماع بدهند، و ما از کلمات بقیه فقهاء، تایید آن را استفاده کنیم، نه مجرد سکوت در برابر آن. که این را هم بعدها توضیح خواهیم داد.

قسم دیگر هم اجماع حدسی است که گفتیم باید مجمعین به اندازه ای باشند که عادتا یا عقلا موجب قطع وجدانی به موافقت با رأی معصوم علیه السلام یا کشف رأی معصوم علیه السلام بشود.

یعنی خود این کثرت، موجب این قطع به کشف رأی معصوم علیه السلام بشود.

 

محور دوم: تقسیم به لحاظ کیفیت تکوّن و تحقق اجماع

اجماع از این حیث به محصّل و منقول تقسیم می شود.

اجماع محصّل به این معناست که خود فقیه، آراء فقهاء را بررسی کند و بالوجدان دریابد که همه اصحاب در فلان مساله متفق هستند، که این کار در عصر ما و به وسیله رایانه ساده تر صورت می گیرد و در گذشته نیز با مراجعه به کتب فقهی اصحاب انجام میشد.

اجماع منقول این است که یکی از فقهاء مثل صاحب ریاض، صاحب جواهر، شهید و دیگران، از متقدمین خودشان اجماع را نقل کنند، و مثلا بگویند که «ادعی فی الغنیة الاجماع» که این اجماع منقول می شود.

 

محور سوم: تقسیم به لحاظ وجود مدرک دیگری در مساله

اجماع از این جهت به دو قسم مدرکی و غیر مدرکی تقسیم می شود.

اگر در فرض مساله، مدرکی وجود نداشته باشد، این اجماع، غیر مدرکی می شود و این همان اجماع تعبدی کاشف از رأی معصوم علیه السلام است.

اگر مدرکی وجود داشته باشد، از دو حال خارج نیست، یا استناد مجمعین به آن مدرک احراز می شود، به این معنا که مثلا خود مجمعین تصریح به آن مدرک کرده باشند، که این، مدرکیِ محض می شود. یا تصریح نکرده اند، ولی ما از عادت و دأب آنها ظن پیدا می کنیم که مدرک آنها برای این فتوا همین بوده است، که این محتمل المدرک نیز کافی است.

البته مراد ما از محتمل المدرک، هر احتمالی نیست.

برخی از احتمال ها وجود دارد که دأب قدماء بر استدلال به آنها نبوده است، مثل برخی وجوه عقلی یا سیره عقلاء یا استدلال به اطلاق آیات، و یا کتاب هایی مانند فقه الرضا، که اینها مورد استناد قدماء نبوده و در میان متاخرین شایع شده است.

بنابراین اگر قدماء در مساله ای اجماع کردند، ولی برخی از این وجوه نیز در همان مساله وجود داشت، این احتمالات سبب نمی شود که این اجماع، مدرکی یا محتمل المدرک بشود.

محور چهارم: تقسیم به لحاظ تصریح و عدم تصریح به اجماع

گاهی اجماع -چه محصّل باشد و چه منقول- مورد تصریح علماست، یعنی بیان می شود که علماء در فلان مساله، اتفاق نظر دارند، اما گاهی تصریح و اشاره ای به معقد اجماع نیست، بلکه این اجماع از اینجا احراز می شود که مثلا همه علماء، در یک مساله خاص، یا قائل به وجوب شده اند، و یا قائل به استحباب شده اند، و هیچ قول ثالثی در میان نباشد، که از این مطلب کشف می شود و علم پیدا می شود که اجماع مرکب بر نفی قول به کراهت در این مساله وجود دارد.

بنابراین اجماع از این حیث، به اجماع مرکب و بسیط تقسیم می شود.

 

توضیح بیشتر پیرامون اجماع محصل و منقول

بارها عرض کردیم که اجماع محصل، اجماعی است که فقیه خودش اقوال را بررسی کند، و ادعای اجماع کند. و اجماع منقول، اجماعی است که خودش تحصیل نکرده، بلکه از دیگری نقل کرده است.

قبلا بیان شد که در مورد اجماع گفته اند: «المحصّل منه غیر حاصل و المنقول منه غیر حجة» و گفتیم که این سخن اشتباه است و وجه آنرا هم بیان کردیم که دیگر اعاده نمی کنیم.

سؤال: تحصیل اجماع قدماء برای ما چطور امکان پذیر است؟ با اینکه بسیاری از کتب قدماء به دست ما نرسیده و فقط دسترسی به فتاوای برخی از قدماء داریم. بنابراین به نظر می رسد در اجماع قدماء، فقط اجماع منقول از شیخ طوسی و امثال او برای ما مورد استفاده باشد، نه اجماع محصل، چون اجماع محصل نسبت به قدماء برای ما اصلا امکان پذیر نیست.

جواب: همان کتبی که از معروفین از قدماء در دسترس ماست و همچنین فتاوایی که از قدماء در کتب اصحاب نقل شده است، کافی است که بتوان اجماع را تحصیل کرد.

وقتی که یکی از قدماء باشد که نه کتابی از او به دست ما رسیده باشد، و نه فتاوایش و اسمش در کتب اصحاب ذکر شده باشد، معلوم می شود که معتنی به نبوده، وگرنه اگر معتنی به بود، لااقل اسمش به عنوان مخالف، مطرح می شد. بنابراین برای تحصیل اجماع، بررسی همین کتب و فتاوایی که در دسترس ما هستند کافی است.

سؤال: وقتی از امام حسین علیه السلام که امام شیعه است روایات فقهی انگشت شماری باقی مانده است، چه انتظاری هست که فتاوای علماء باقی مانده باشد؟ ممکن است علمای معتنی بهی وجود داشته اند که مخالف بوده اند و فتاوایشان از بین رفته و به ما نرسیده است.

جواب: این دو مساله به یکدیگر ارتباطی ندارند. اگر واقعا فقیه معروفی در میان قدماء بود قطعا یا کتابش باقی می ماند، و یا لااقل نام او و آراء و فتاوای او در کتب دیگران نقل می شد، وقتی نه کتابی از او باقی مانده و نه اسمی از او آمده و نه به فتاوای او اشاره شده است، معلوم می شود که معتنی به نبوده است.

اگر واقعا فقیه معتنی بهی بود که مخالف مساله بود، باید فقهای بزرگ متعرض نام او می شدند و او را به عنوان مخالف ذکر می کردند.

اجماعات شیخ طوسی

شیخ طوسی گاهی خودش ادعای اجماع می کند، گاهی دیگران اجماع او را نقل می کنند، و گاهی خود او اجماع دیگری را نقل می کند.

اگر خود شیخ ادعای اجماع کند، یا دیگران از شیخ نقل اجماع کنند، در این صورت اگر احراز کنیم که مراد او اجماع تمام علمای عصر شیخ و قدمای آنهاست، در این صورت این اجماع حجت خواهد بود. ولی اگر چنین چیزی را احراز نکنیم دیگر معتبر نخواهد بود.

چون مبنای شیخ طوسی در مورد اجماع این است که ایشان اجماع را از باب لطف حجت می داند، حال اگر از کلام ایشان استظهار شود، که این لطف با اتفاق تمام علماء محقق می شود، در این صورت وقتی که شیخ ادعای اجماع می کند، معنایش این است که تمام علمای زمان شیخ و تمام علمایی که قبل از شیخ بوده اند، در این مساله اتفاق نظر دارند.

ولی اگر از کلام شیخ چنین استظهار شود که اتفاق علمای یک عصر هم برای تحقق لطف کافی است، در این صورت از ادعای اجماع شیخ طوسی نمی توان اتفاق جمیع علماء را برداشت کرد. بنابراین چنین اجماعی حجت نخواهد بود.

مرحوم آقای خویی هم از همین باب است که اجماعات شیخ طوسی را معتبر نمی داند.

سؤال: قبول قول شیخ طوسی در جایی که ادعای اجماع می کند، مبتنی بر حجیت خبر واحد است، و مبتنی بر این است که خبر واحد در غیر روایات هم حجت باشد، و حال آنکه چنین چیزی اول الکلام است.

جواب: اینکه شیخ طوسی خودش ادعای اجماع کند، دیگر ربطی به خبر واحد ندارد، چون از دیگری نقل نمی کند، بلکه خودش آرای فقهاء را دیده است و ادعای اجماع می کند. رأی هم نمی دهد، بلکه رأی و فتوای فقهاء را نقل حسی می کند، و اینکه می گوید رأی فقها را دیده ام، همین حرف او حجت است و از خبر واحد هم بالاتر حجت است، و جای تشکیک در کلام ایشان هم نیست.

تا اینجا بحث در این بود که شیخ طوسی ادعای اجماع کند، یا دیگران از شیخ طوسی نقل اجماع کنند، که گفتیم معتبر بودن چنین اجماعی مبتنی بر این است که از مبنای شیخ طوسی چه چیزی را استظهار کنیم. اگر استظهار کردیم که ایشان اتفاق جمیع علماء را معتبر می داند، در این صورت این اجماع معتبر خواهد بود، ولی اگر استظهار کردیم که اتفاق علمای یک عصر را هم کافی می داند، در این صورت دیگر اجماعات شیخ حجت نخواهند بود.

اما اگر شیخ، از دیگری نقل اجماع کند، در اینجا دیگر کاری به مبنای شیخ طوسی نداریم، بلکه باید مبنای آن کسی که شیخ از او نقل کرده است را ببینیم، که اگر مبنای او را قبول داشته باشیم، چنین اجماعی معتبر خواهد بود.

ما حجیت اجماع منقول را دائر مدار حجیت آن اجماعی که نقل شده می دانیم، اگر خود آن اجماع حجت باشد، منقولش هم حجت خواهد بود، ولی اگر خود آن اجماع را قبول نداشته باشیم منقولش را هم نخواهیم پذیرفت.

بنابراین اجماع منقول، از حیث ناقل هیچ مشکلی ندارد، و بلکه بالاتر از حجیت خبر واحد است، و حجیتش دائر مدار خود آن اجماعی است که ادعا شده و نقل شده است.

سؤال: اگر از کسی مانند ابن زهره نقل اجماع شود که ما مبنای او را ندانیم، آیا چنین اجماعی معتبر است؟

جواب: قدر متیقن از کلام اینها این است که مرادشان اجماع کل است، چون اینها اتفاق علمای عصر واحد را کافی نمی دانستند، و اتفاق همه علماء را شرط می دانستند، بنابراین همین در حجیت اجماع کافی است.

البته گفتیم که شیخ انصاری از کلمات علماء اینچنین استظهار کرده که اتفاق علمای یک عصر را هم کافی می دانستند، ولی ما این استظهار را قبول نداریم و خلاف واقع می دانیم. چون اگر مخالفی ولو در عصر دیگر وجود داشته باشد، با وجود آن مخالف اصلا ادعای اجماع نمی کردند، پس معلوم است که وجود مخالف حتی در عصر دیگر را هم مضر به اجماع می دانستند.

 

اجماع دخولی (حسی تضمنی)

در مورد این اجماع، شرط کرده اند که مجمعین باید معروف نباشند، چون اگر اینها معروف باشند، دیگر احتمال اینکه امام معصوم علیه السلام هم در بین اینها باشند وجود نخواهد داشت، باید غیر معروف باشند تا علم به حضور امام علیه السلام در بین آنها حاصل شود.

این اجماع اختصاص به زمان معصومین علیهم السلام دارد و حصول و تحقق این اجماع بسیار شاذ و نادر است.

والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo