< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج الشرعیه/التسامح فی ادلة السنن/_

 

کلام شهید ثانی

گفتیم که شهید ثانی این قاعده را به مشهور علماء نسبت داده و فرموده است که اکثر علماء، عمل به خبر ضعیف در باب مندوبات را اجازه داده اند، و این فتوای به جواز، به خاطر الغاء شرائط حجیت خبر است.

در عبارتی که دیروز از ایشان خواندیم اینگونه آمده بود:

«و جوّز الأكثر العمل بالخبر الضعيف في نحو القصص و المواعظ و فضائل الأعمال ... و هو حَسنٌ؛ حيث لا يبلغ الضعف حدّ الوضع و الاختلاق؛ لما اشتهر بين العلماء المحققين من التساهل بأدلّة السنن و ليس في المواعظ و السنن غير محض الخير.»[1]

تعبیر «جوّز الأكثر العمل بالخبر الضعيف» ظهور در حجیت خبر ضعیف در باب مندوبات دارد. وجه این حجیت نیز از تعبیر «لما اشتهر بين العلماء المحققين من التساهل بأدلّة السنن» استفاده می شود، یعنی وجه این حجیت و این تجویز عمل، اشتهار تسامح در ادله سنن است.

بنابراین نسبتی را که بزرگانی مثل شیخ انصاری، مرحوم حکیم، مرحوم خویی و دیگران به مشهور داده اند، صحیح است، که مشهور قائل به حجیت اخبار ضعاف وارده در باب مندوبات هستند.

منشأ این نسبت ها هم همان کلام شهید است، مگر آنکه کسی خودش در کلمات قدماء فحص کرده باشد و این شهرت را تحصیل کرده باشد، ولی ظاهر امر این است که همه از همین کلام شهید چنین استفاده ای کرده‌اند‌ و این مطلب را به مشهور نسبت داده اند و کسی هم این نسبت را رد نکرده است.

به هر حال این نسبت صحیح است و مشهور چنین مبنایی دارند.

حالا این فتوای مشهور به حجیت خبر ضعیف در باب مندوبات و استناد به تسامح در ادله سنن، با اخبار من بلغ مطابقت دارد.

البته شهید نامی از اخبار من بلغ نیاورده است، ولی همین که وجه فتوای مشهور را تسامح در ادله سنن دانسته است، و ما هم می دانیم که هیچ دلیل دیگری که این مفاد را برساند وجود ندارد، بنابراین ثابت می شود که مستند مشهور، همین اخبار من بلغ است.

نکته دیگری که دیروز هم بیان کردیم این است که وجه فتوای مشهور چیست؟ چرا مشهور قائل به حجیت خبر ضعیف در باب مندوبات شده اند؟

در اینجا در مقام ثبوت، دو راه وجود دارد که مشهور می توانند چنین فتوایی بدهند، یک راه این است که به خاطر اخبار من بلغ، شرائط حجیت خبر را الغاء کرده باشند، و راه دیگر این است که همان مبنای خودشان را در عمل به خبر ضعیف که وثوق به صدور بود پی گرفته باشند، یعنی به خاطر وجود قرائن، قائل به حجیت اخبار ضعاف در باب مندوبات شده باشند.

ما می خواهیم بگوییم که آنچه در اینجا وجه فتوای مشهور است، راه دوم نیست. بلکه همان راه اول است که سبب شده است که مشهور قائل به حجیت خبر ضعیف در باب مندوبات بشوند. چون گفتیم که وجه فتوای مشهور، تسامح در ادله سنن بوده است که از اخبار من بلغ استفاده کرده اند، و در اخبار من بلغ، فرض عدم صدور روایت از معصومین علیهم السلام شده است، که این با راه حل دوم خوانایی ندارد، چون نمی شود که حدیثی صادر نشده باشد ولی قرینه بر صدورش داشته باشیم و وثوق به صدور آن پیدا کنیم. بنابراین ثابت می شود که مشهور همان راه اول را برگزیده اند و شرائط حجیت را در مورد خبر ضعیف در باب مندوبات الغاء کرده اند.

فلذا کلام شیخ انصاری که الغاء شرائط حجیت در باب مستحبات را به مشهور نسبت داده است است صحیح است.

ایشان فرموده است:

«المشهور بين أصحابنا و العامة التسامح في الأدلة السنن، بمعنى عدم اعتبار ما ذكروه من الشروط للعمل بأخبار الآحاد: من الإسلام و العدالة و الضبط في الروايات الدالة على السنن فعلا أو تركا.»[2]

در پایان بحث نیز فرموده است:

«و الحاصل: أن التأمل في كلماتهم في الأصول و الفقه يوجب القطع بإرادة حجية الخبر الضعيف في المستحبات.»[3]

از انضمام این دو کلام ایشان چنین استفاده می شود که اولا مشهور فتوا به حجیت اخبار ضعاف در مندوبات داده اند، و ثانیا این فتوا به خاطر الغاء شرائط حجیت بوده است.

 

آیا عمل مشهور، ضعف دلالت اخبار من بلغ را جبران می کند؟

تا اینجا روشن شد که فتوای مشهور بنابر استظهار خودشان با اخبار من بلغ مطابقت دارد، یعنی مشهور، از اخبار من بلغ این را فهمیده اند که در باب مندوبات، شرائط حجیت الغاء شده است و خبر ضعیف نیز در اینجا حجیت دارد.

ولی ما از اخبار من بلغ چنین برداشتی نمی کنیم و مفاد اخبار من بلغ را اعطای حجیت به خبر ضعیف در باب مندوبات نمی دانیم.

حال سؤالی که پیش می آید این است که آیا این عمل مشهور، سبب می شود که ضعف دلالت اخبار من بلغ جبران شود یا خیر؟

چون ما دلالت اخبار من بلغ، بر مبنای مشهور را ضعیف می دانیم و می گوییم که اخبار من بلغ چنین دلالتی ندارد.

آنچه که در اینجا مطرح است فقط انجبار ضعف دلالت است، نه انجبار ضعف سند، چون اخبار من بلغ مستفیضه هستند و ضعفی در سند ندارند.

ما قبلا مطرح کردیم که فقط انجبار ضعف سند را می پذیریم و انجبار ضعف دلالت را قبول نداریم.

بنابراین به نظر ما اخبار من بلغ دلالت بر حجیت خبر ضعیف در باب مستحبات ندارد و فتوای مشهور هم نمی تواند این ضعف دلالت را جبران کند.

 

کلام محقق خراسانی

قبلا گفتیم که در مفاد اخبار من بلغ سه قول وجود دارد:

1- حجیت خبر ضعیف در باب مستحبات

2- ثبوت استحباب

3- ثبوت ثواب

مبنای مشهور که تا به حال مطرح کردیم و در کلام شهید ثانی و دیگران نیز آمده بود الغاء شرائط حجیت بود. یعنی در نظر مشهور، اخبار ضعیف در باب مندوبات حجت هستند. که قول اول از میان این سه قول است.

اما محقق خراسانی قائل به قول دوم است و مفاد اخبار من بلغ را فقط ثبوت ثواب می داند.

کلام ایشان اینچنین است:

«ثم إنّه لا يبعد دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب؛ فانّ صحيحة هشام بن سالم- المحكيّة عن المحاسن عن أبي عبداللَّه عليه السلام، قال: من بلغه عن النبي صلى الله عليه و آله شي‌ءٌ من الثواب فعمله كان أجر ذلك له و إن كان رسول اللَّه لم يقله-، ظاهرة في أنّ الأجر كان مترتّباً على نفس العَمَل الذي بلغه عنه صلى الله عليه و آله أنّه ذو ثواب. و كون العمل متفرّعاً على البلوغ و كونه الداعي إلى العمل، غير موجب لأن يكون الثواب مترتباً عليه فيما إذا أتى برجاء أنّه مأمور به و بعنوان الاحتياط؛ بداهة أنّ الداعي إلى العمل لا يوجب له وجهاً و عنواناً يؤتى به بذاك الوجه و العنوان.

و اتيان العمل بداعى طلب قول النبي صلى الله عليه و آله كما قيد به في بعض الأخبار و إن كان انقياداً، إلّاأنّ الثواب في الصحيحة إنّما رتّب على نفس العمل، و لا موجب لتقييدها به؛ لعدم المنافاة بينهما.

بل لو أتى به كذلك أو التماساً للثواب الموعود كما قيّد به في بعضها الآخر لُاوتي الأجر و الثواب على نفس العمل، لا بما هو احتياط و انقياد. فيكشف عن كونه بنفسه مطلوباً و إطاعة. فيكون وزانه وزان من سرّح لحيته أو من صلّى أو صام فله كذا. و لعلّه لذلك أفتى المشهور بالاستحباب»[4]

در تعبیر «دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب» مراد ایشان از «اخبار» همان اخبار من بلغ است، و مرادشان از «ما بلغ» مفاد اخباری است که در باب مندوبات وارد شده است، یعنی آن حکمی که در اخبار ذکر شده است و آن عملی که نسبت به آن وعده ثواب داده شده است.

یعنی اخبار من بلغ دلالت بر استحباب آن عملی دارند که در اخبار در باب مندوبات وارد شده و وعده ثواب به آن عمل داده شده است.

محقق خراسانی تعبیر «كان أجر ذلك له» در صحیحه هشام را مربوط به خود عمل می داند، یعنی نفس عمل فی نفس الامر، ثواب دارد، نه اینکه این ثواب را از باب انقیاد به انسان بدهند، معنای این حرف، ثبوت استحباب است. چون معنا ندارد که ذات یک عمل، ثواب داشته باشد ولی آن عمل، مستحب نباشد.

ایشان با عبارت «و كون العمل متفرّعاً على البلوغ و كونه الداعي إلى العمل، غير موجب ...» بیان می کند که حتی اگر داعی فرد بر انجام آن فعل، این باشد که به ثواب برسد، باز هم سبب نمی شود که ثواب را به انقیاد یا احتیاط بدهند، بلکه طبق صحیحه، ثواب را به خود عمل می دهند، بنابراین ثابت می شود که آن عمل، مستحب است.

چون منافاتی ندارد که داعی و انگیزه انسان برای انجام عمل، انقیاد و احتیاط باشد، ولی ثواب را به خود عمل بدهند.

معنای «احتیاط» در اینجا این است که اگر در واقع، ثوابی وجود داشته باشد، فرد برای اینکه آن ثواب را از دست ندهد احتیاط می کند و آنرا انجام می دهد، تا اگر ثوابی بود آنرا از دست ندهد.

معنای «و اتيان العمل بداعى طلب قول النبي صلى الله عليه و آله ...» این است که هرچند در برخی از اخبار من بلغ، تصریح شده است که عمل به داعی طلب آن ثواب و درک واقع انجام می شود که این همان انقیاد است، ولی این انقیاد منافاتی با این ندارد که ثواب برای خود عمل باشد. چون صحیحه هشام، حجت است و ثواب را برای خود عمل دانسته است و سخنی از انقیاد هم در آن نیامده است، و اخبار دیگر نمی توانند صحیحه را قید بزنند، چون بین انقیاد و ثواب داشتن ذات عمل، منافاتی وجود ندارد.

فلذا این انقیاد، حیثیت تعلیلیه است، و واسطه و سببی است که ثواب برای ذات عمل ثابت بشود، بنابراین حیثیت تقییدیه نیست.

اگر حیثیت تقییدیه بود، باید ثواب را به خود انقیاد می دادند.

معنای حیثیت تعلیلیه بودن، این است که ثواب را به ذات عمل می دهند، ولی همین ثواب دادن به ذات عمل، در صورتی است که انقیاد باشد، یعنی اگر انقیاد نباشد دیگر مستحب نیست و دیگر ثواب را به ذات عمل نمی دهند.

بنابراین ثواب برای انقیاد نیست، بلکه به واسطه این انقیاد، ثواب را به خود عمل می دهند.

همان طور که در سایر مستحبات نیز ثواب را به خود عمل می دهند، مثلا روایاتی که در مورد تسریح لحیه یا صوم و صلاة وارد شده است که هرکس انجام بدهد فلان ثواب را می دهند، در چنین مواردی ثواب را به خود عمل می دهند، ولی تا از روی انقیاد و اطاعت نباشد، ثوابی هم در کار نخواهد بود. ما نحن فیه هم از همان قبیل است که تا انقیاد نباشد ثوابی هم نخواهد بود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo