< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج الشرعیه/قاعدة الوهن/_

ادله قائلین به وهن

بحث در ادله قائلین به وهن بود که وجوهی را دیروز بیان کردیم و امروز نیز وجوه دیگری را ذکر خواهیم کرد.

انصراف

دیروز بیان کردیم که ادعای انصراف ادله حجیت خبر واحد از خبری که مورد اعراض مشهور می باشد، صحیح نیست.

وقتی که خطاب عام یا مطلقی صادر می شود، در صورتی این خطاب می تواند از برخی افراد و مصادیق منصرف باشد که یا ظهور عرفی داشته باشد یا مورد ارتکاز عقلاء در بحث محاورات و احتجاجات باشد، هیچکدام از این دو ملاک در بحث خبر ثقه و قضیه وهن وجود ندارد. یعنی هیچکس نمی تواند ادعا کند که معنای ظاهری «خبر ثقه» خبری است که مشهور به آن عمل کرده باشند یا از آن اعراض نکرده باشند. و همچنین کسی نمی تواند ادعا کند که ارتکاز عقلاء از تعبیر «خبر ثقه» در اطلاقاتی که حجیت خبر واحد را بیان کرده اند این است که مشهور به آن عمل کرده یا از آن اعراض نکرده باشند.

نصوص متواتری داریم که به اطلاق و عموم بر حجیت کل قول ثقه دلالت کرده اند، قرینه صارفه این اطلاق و عموم، باید در همان زمانی که این نصوص صادر شده اند موجود باشد و حافّه به کلام باشد تا بتواند ذهن مخاطب را از برخی افراد آن عموم یا اطلاق منصرف کند.

شهرت فتوائیه قرن ها بعد از این روایات ایجاد شده است و این اعراض مشهور، صلاحیت ندارد که بتواند قرینه صارفه شود.

البته ممکن است کسی ادعا کند که قرینه در همان زمان صدور روایات، موجود بوده است و این قرینه، همان سیره عقلاست. یعنی سیره عقلاء بر این قائم است که اگر خبر صحیحی از رئیس قوم برسد ولی اکابر به آن عمل نکنند، در چنین جایی عقلاء به این خبر اعتناء نمی کنند. بنابراین چنین سیره ای در همان زمان صدور این اطلاقات، موجود بوده است و صلاحیت دارد که قرینه صارفه باشد.

پاسخ این است که چنین سیره ای صحیح نیست و نمی توان این سیره را احراز کرد. یعنی می توان ادعا کرد که اگر یک فرد ثقه ای لفظ رئیس قوم را نقل کند، هرچند که اکابر قوم آنرا رد کنند، ولی عقلاء می گویند که باید به آن خبر اخذ کرد. یا لااقل معلوم نیست که عقلاء در چنین جایی خبر را رد می کنند.

ما باید احراز کنیم که عقلاء در اینجا قول اکابر را قبول می کنند و خبر را رد می کنند ولی اثبات چنین سیره ای اول الکلام است.

چون هرچند که این اکابر، مطیع رئیس قوم هستند و از احوالات او با خبر هستند، ولی به هر حال هنگام نظر دادن، رأیشان هم دخیل است. چون بحث ما در شهرت فتوائیه است نه روائیه، بنابراین ممکن است خطا کرده باشند.

شهرت فتوائیه هرگز جایگاه شهرت روائیه را ندارد. در شهرت فتوائیه، رأی و نظر و فهم فقهاء از روایات، مطرح است.

به هر حال اثبات چنین سیره ای برای عقلاء، اول الکلام است و قابل احراز نیست.

علاوه بر این، بر فرض که این سیره را هم قبول کنیم، اما باز هم این سیره صلاحیت برای این ندارد که موجب اعطاء ظهور بشود و اطلاقات را منصرف کند. چون وقتی که یک خطاب عام و مطلق داریم که می گوید: «هر خبر ثقه ای حجت است» و یک سیره هم داریم که می گوید: «به برخی از افراد خبر ثقه عمل نمی شود» در چنین جایی خبر باید سیره را تخطئه کند یا سیره باید خبر را تخطئه کند؟

قطعا خبر می تواند سیره را تخطئه کند و سیره نمی تواند خبر را تخطئه کند.

ما دو نوع سیره داریم:

یکی سیره در باب محاورات است که موجب اعطای ظهور است، دیگری سیره عملیه است که نمی تواند ظهور بسازد.

بنابراین حتی اگر این سیره عملی را هم بپذیریم باز هم نمی تواند موجب انصراف بشود.

قبلا گفتیم که برخی از علماء در جایی که مدلول یک خبر، مورد عمل سیره عقلاء باشد، گفته اند که در اینجا خبر، ارشاد به سیره است و باید مصبّ سیره را نگاه کرد و خبر را هم بر اساس آن معنا کرد، یعنی این سیره موجب اعطای ظهور به آن خبر می شود.

ما بارها این حرف را رد کرده ایم و گفته ایم که اگر خبر بخواهد ارشاد به چیزی باشد، باید آن چیز خودش حجت باشد، مثل حکم عقل که خودش حجت است و خبر می تواند ارشاد به حکم عقل باشد، ولی سیره عقلاء اصلا حجیت ندارد و حجیتش را از خبر می گیرد، یعنی خبر باید آنرا امضاء کند و اگر امضاء نشود حجیت نخواهد داشت، بنابراین خبر نمی تواند ارشاد به سیره عقلاء باشد.

آنچه که می تواند موجب ظهور کلام شود سیره محاوریه عقلائیه است، مثلا اگر امری را بدون قرینه ببینند، از آن وجوب می فهمند، همین قرینه می شود و به کلام نیز ظهور می دهد. یا مثلا جمله شرطیه را دارای مفهوم می دانند، که این نیز موجب ظهور می شود، ولی سیره عملیه چنین خصوصیتی ندارد و نمی تواند به کلام ظهور ببخشد، چون اصلا ربطی به مدلول کلام ندارد.

ذکر این نکته لازم است که مراد ما از سیره عملیه عقلاء، جایی است که عقل خودش حکم مستقل نداشته باشد، وگرنه اگر در جایی حکم عقل وجود داشته باشد به همان اخذ می شود و دیگر از تعبیر سیره عقلاء استفاده نمی شود.

کسی که قائل به انصراف باشد و اعراض مشهور را قرینه صارفه به حساب بیاورد، در حقیقت بین سیره عملیه عقلاء و بین سیره محاوریه خلط کرده است.

آنچه که می تواند موجب انصراف باشد، سیره محاوریه است نه سیره عملیه. و حال آنکه اعراض مشهور، سیره عملیه است نه سیره محاوریه، بنابراین اعراض مشهور نمی تواند موجب انصراف باشد.

متفاهم عرفی و تبادر، تابعِ علقه وضعیه یا غلبه استعمال است. مثلا هیئت جمله شرطیه چون غالبا در مفهوم استعمال شده است، همین غلبه استعمال سبب ظهور شده است، به نحوی که هر زمانی جمله شرطیه ای دیده شود، متبادر به ذهن این است که مفهوم دارد. یعنی این غلبه استعمال، موجب انسباق و تبادر می شود. فلذا متفاهم عرفی درست می شود.

این متفاهم عرفی با سیره محاوریه می تواند شکل بگیرد ولی هیچ ملازمه ای بین سیره عملیه عقلائیه با این متفاهم عرفی وجود ندارد.

در همین بحث خودمان، عنوان «خبر ثقه» که در روایات ذکر شده است، معنایی جز همین خبر فرد ثقه ندارد.

علمای اهل لغت کارشان این است که موارد غلبه استعمال را ذکر کنند. در هیچ کتاب لغتی گفته نشده که مراد از «خبر ثقه» خبری است که اکابر به آن عمل کرده باشند یا از آن اعراض نکرده باشند.

در روایات نیز چنین معنایی در مورد «خبر ثقه» وارد نشده است که خود خبر، قید زده باشد به اینکه مراد از «خبر ثقه» خبری است که مشهور به آن عمل کرده باشند، یا از آن اعراض نکرده باشند.

بلکه در روایات برعکسِ این را داریم، که دیروز بیان کردیم و گفتیم که در اخبار علاجیه، فرض شده است که یک خبر، شاذ است و در مقابلش خبرِ مشهور وجود دارد که همان شهرت روائیه است، و فرض این است که هر دو خبر حجت هستند، چون اگر حجت نبودند اصلا نوبت به تعارض نمی رسید، بنابراین در خود اخبار علاجیه فرض شده است که خبر شاذ که در مقابل شهرت روائیه است حجت است و اطلاقات قبول قول ثقه از آن انصراف ندارد، ولی در مقام تعارض کنار گذاشته می شود.

بنابراین وقتی خبری که در مقابلش شهرت روائیه وجود دارد، تحت اطلاقات حجیت خبر ثقه است و این اطلاقات از چنین خبری منصرف نیست، به طریق اولی وقتی که در مقابلش شهرت فتوائیه وجود داشته باشد نیز انصراف وجود نخواهد داشت.

ما برای تخصیص اطلاقات حجیت خبر واحد، باید دلیل قرآنی یا روایی داشته باشیم که بتواند آن اطلاقات را تخصیص بزند، ولی چنین دلیلی نداریم.

اخبار علاجیه هم از باب ترجیح هستند نه از باب تخصیص، و بین تخصیص و ترجیح فرق است.

اگر اخبار علاجیه از باب تخصیص بودند و می گفتند که خبر شاذ باید کنار گذاشته شود، نتیجه این میشود که خبر شاذ از همان ابتدا حجیت نداشت، و اصلا نوبت به تعارض هم نمی رسید، چون تعارض بین حجت و غیر حجت واقع نمی شود.

اخبار علاجیه از باب ترجیح هستند، یعنی خبر شاذ به خودی خود حجت است ولی وقتی در محل تعارض با خبر مشهور واقع می شود باید خبر مشهور اخذ شود.

به هر حال بین سیره عملیه عقلاء و بین متفاهم عرفی و انصراف و اعطای ظهور ملازمه ای نیست.

البته ممکن است گاهی سیره عملیه به حدی از ارتکاز برسد که موجب ظهور نیز بشود ولی ملازمه ای همیشگی بین آنها وجود ندارد.

مثلا مرحوم محقق همدانی در باب اینکه شست و شو در وضو باید از بالا به پایین باشد، اینگونه فرموده است که این نوع شستن از بالا به پایین یک سیره عملیه بین عقلای عالم است، که عقلای عالم هنگام شستن صورت خود، آب را از بالا به پایین می ریزند، نه اینکه از پایین به سمت بالا بشویند.

این سیره عملیه است و سیره محاوریه نیست، ولی همین سیره عملیه آنقدر شیوع دارد که در ارتکاز اهل عرف هم وقتی گفته می شود که فلانی صورتش را شست، آنچه که به ذهن تبادر می کند این است که از بالا به پایین شسته شده است.

بنابراین خودِ این سیره، سیره عملیه است ولی چون ارتکاز اهل عرف هم مطابق با آن است می تواند ظهور بسازد.

فلذا مرحوم آقای حکیم سیره عملیه را دو قسم کرده که یکی از آنها ارتکازی و دیگری غیر ارتکازی است، و از این سیره ای که شستن از بالا به پایین است به عنوان سیره ارتکازیه یاد کرده است.

اما بحث این است که خبر ثقه، هرگز از این قسم نیست و کسی نمی تواند چنین ادعا کند که هرگاه در روایات گفته میشود که به خبر ثقه عمل کنید، آنچه به ذهن مخاطب تبادر می کرد این بود که به خبری که مشهور به آن عمل کرده اند اخذ کنید، یا خبری که مشهور از آن اعراض نکرده اند را اخذ کنید، خیر چنین ادعایی صحیح نیست.

به هر حال سیره عملیه به عنوان سیره عملیه نمی تواند ظهور بسازد، بله اگر به نحوی باشد که موجب ارتکاز بشود می تواند ظهور بیاورد ولی همیشه اینگونه نیست، خبر ثقه هم از این قسم نیست.

سؤال: دلالت تضمنی از باب سیره عقلاست ولی همین سیره عقلاء موجب فهم کلام متکلم می شود، مثلا وقتی گفته شود که قلم بیاور، در سیره عقلاء اینگونه می فهمند که مثلا کاغذ هم باید بیاورد، یا مثلا دوات هم باید بیاورد، بنابراین نمی توانیم بگوییم که سیره عقلاء قرینه برای فهم کلام نمی شود.

جواب: سیره عقلاء نمی تواند ظهور بسازد، و دخلی در معنای موضوع له لفظ ندارد، مگر هنگامی که تبدیل به یک سیره ارتکازیه بشود که اهل عرف در متفاهم عرفی خود از خطابات به آن اخذ کنند.

سؤال: سیره عقلاء ممکن است ظهور نسازد و معنای موضوع له را تعیین نکند، ولی مراد متکلم را روشن می کند. در همین مثال مربوط به قلم، سیره عقلاء بر این قائم است که باید دوات هم بیاورند، بنابراین مراد متکلم فهمیده می شود که در چنین جایی باید دوات هم بیاورد.

جواب: این ربطی به سیره عملیه ندارد.

سؤال: این سیره، سیره محاوریه که نیست، عقلیه هم نیست، و فقط سیره عملیه عقلائیه است که به آن اخذ می شود.

جواب: این استعمال، چون کثرت دارد و هرگاه قلم را گفته اند، مثلا دوات را هم اراده کرده اند، به همین جهت به سیره محاوریه بر می گردد که به خاطر غلبه استعمال است، بنابراین سیره عملیه عقلائیه نیست.

به هر حال نتیجه نهایی اینکه ادعای انصراف در اینجا صحیح نیست.

عدم ظن به صدور

مرحوم آقای حکیم می فرماید: همان طور که ظن به صدور موجب انجبار ضعف سند می شود، به همان ملاک، عدم ظن به صدور نیز موجب وهن می شود.

جواب این است که ملاک در حجیت اخبار، اصلا ظن نیست و اگر ادله حجیت خبر ثقه را نداشتیم نمی توانستیم قائل به حجیت خبر ثقه بشویم.

در مورد انجبار نیز، ملاک ما ظن به صدور نبود، بلکه وثوق نوعی به صدور بود. و بین ظن به صدور و وثوق به صدور تفاوت وجود دارد. چون سیره عقلائیه قطعیه ممضاة عند الشرع بر اعتبار وثوق است ولی در مورد ظن، چنین چیزی نداریم و مطلق ظن اعتباری ندارد. فقط بعضی از ظنون که خبر ثقه است معتبر شمرده شده است.

بنابراین، دلیل اعتبار خبر ثقه، اصلا ظن نیست، بلکه دلیل قطعی بر اعتبار آن قائم شده است که یا سیره عقلاست که امضاء شده است و یا عمومات و اطلاقات لفظی است.

عدم وثوق به صدور

محقق همدانی فرموده است: عمده اسباب وثوق به صدور خبر، عمل مشهور است، و در جایی که مشهور از خبری اعراض کرده باشند، دیگر وثوق به صدور حاصل نیست، بنابراین باید خبر را طرح کرد.

جواب این است که عمده دلیل حجیت خبر واحد، اصلا وثوق به صدور نیست.

عمده دلیل حجیت خبر واحد، یا بناء عقلاست که وقتی ممضاة شارع بشود، علم آور است و وثوق در حد علم می آورد. یا اطلاق ادله لفظیه است.

ما عمل مشهور را موجب جبر ضعف سند می دانیم ولی قاعده انجبار با قاعده وهن متفاوت است.

در قاعده انجبار، یک مقوّی برای مشهور داریم که خود خبر است، چون هرچند که خبر ضعیف است و شهرت هم به خودی خود حجت نیست ولی از باب انضمام قرائن، موجب وثوق نوعی می شود.

ولی در قاعده وهن، حتی شهرت فتوائیه محضه هم نیست، بلکه اسوء حالاً از شهرت فتوائیه محضه است.

ما گاهی یک شهرت فتوائیه محضه داریم و هیچ مزاحمی هم ندارد و خبری در مقابل آن نیست که در چنین جایی ما این شهرت را حجت نمی دانیم.

حالا در اینجا یک شهرت فتوائیه داریم که در مقابلش یک خبر صحیح وجود دارد که وضعیت این شهرت، از شهرتی که در مقابلش خبری وجود ندارد بدتر است و به طریق اولی چنین شهرتی حجیت ندارد.

 

ادله قول به عدم وهن

مقتضای تحقیق این است که اعراض مشهور، موجب وهن سند خبر صحیح نمی شود. عمده ادله ای که برای این مبنا ذکر کرده ایم چهار وجه است، که در ادامه این وجوه را ذکر می کنیم.

اعراض مشهور، صلاحیت تخصیص ندارد

گفتیم که اعراض مشهور نمی تواند اطلاقات اخذ به قول ثقه را تخصیص بزند. چون برای تخصیص زدن این اطلاقات، یا باید دلیل قرآنی قائم شود و یا دلیل روایی، و اعراض نمی تواند موجب تخصیص شود.

ان قلت: آیا اجماع نمی تواند اطلاقات را تخصیص بزند؟

قلت: اجماع کاشف از سنت است و موجب علم به سنت است. فلذا اجماع دلیل مستقلی نیست و به سنت بر می گردد.

اعراض مشهور، صلاحیت انصراف ندارد

اعراض مشهور، نمی تواند موجب انصراف ادله حجیت خبر ثقه باشد چون از قرائن صارفه نیست، توضیحات مربوط به این را نیز بیان کردیم.

شهرت فتوائیه محضه حجت نیست

در بحث اعراض، یک شهرت فتوائیه محضه داریم و در مقابل نیز یک خبر صحیح مخالف داریم.

ما می گوییم اگر فقط شهرت فتوائیه داشته باشیم و خبری در مقابلش نباشد، چنین شهرتی به نظر ما حجت نیست، حالا اگر در مقابل این شهرت، یک خبر صحیح داشته باشیم که وضع بدتر می شود و چنین شهرتی دیگر به طریق اولی حجت نخواهد بود.

این شهرتی که به خودی خود حجت نیست، آیا می تواند خبر صحیح را که حجت است از حجیت بیندازد؟

معلوم است که نمی تواند چنین کاری بکند.

دلیلی بر وهن نداریم

وهن خبر صحیح و اسقاط خبر صحیح از حجیت، یا باید با علم باشد، یا با اماره شرعیه یا اماره عقلائیه، و اعراض مشهور هیچکدام از این سه نیست، بنابراین اعراض مشهور نمی تواند موجب وهن سند بشود.

 

والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo