< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ قاعدة الانجبار /

 

کلام محقق همدانی و محقق عراقی

گفتیم که محقق همدانی و محقق عراقی قائل به قاعده انجبار هستند و فایده علم رجال را منکر شده اند.

عرض کردیم که ما هم قاعده انجبار را قبول داریم ولی قبول این قاعده، ملازم با نفی فایده رجال نیست.

کسی که در میان ابواب فقهی فحص کند در می یابد که در بسیاری از ابواب فقهی نیاز به علم رجال داریم و اگر رجال وجود نداشته باشد نمی توان به روایات تمسک کرد، چون بسیاری از روایات، مورد عمل مشهور قدماء نیستند و از این طریق تصحیح نمی شوند.

مشکل برخی از اصولیون این است که با اینکه دارای ملکه اجتهاد هستند ولی فقیه میدانی نیستند و در همه ابواب فقهی کنکاش نکرده اند، به همین جهت گاهی قضاوت هایی در مباحث اصولی دارند و حرف هایی می‌زنند که کاشف از این است که غور کافی در ابواب فقهی نداشته اند.

از جمله همین حرف که بگوییم نیاز به علم رجال نداریم، از حرف هایی است که اگر کسی در ابواب فقهی کنکاش کند می فهمد که نیاز به رجال بسیار زیاد است، چون اخباری که به خاطر وثاقت راوی حجت می‌شوند بسیار بیشتر از اخباری هستند که به خاطر عمل مشهور تصحیح می شوند!

بسیاری از فروع فقهی داریم که مشهور متعرض نشده اند ولی روایت ثقه در آن باب داریم که طبق این مبنا قابل استفاده نخواهند بود!

سؤال: طبق مبنای این آقایان، قرائن دیگری غیر از عمل مشهور قدماء نیز وجود دارد که موجب تصحیح روایات است، مثل وقوع خبر در کتب اربعه، بنابراین بر اساس مبنای این آقایان مشکلی در فقه برایشان پیش نمی آید.

جواب: طبق این مبنا، روایات تصحیح می شود ولی ما گفتیم که این قرائن را قبول نداریم و به همین جهت می گوییم که نیاز به علم رجال داریم.

وهن سند

یک مشکل دیگری که این آقایان با آن مواجه هستند این است که اعراض را موجب وهن می دانند، بنابراین هرجا که مشهور از خبری اعراض کرده باشند، آن خبر هم برایشان حجت نخواهد بود. ولی ما اعراض را موجب وهن نمی دانیم.

سؤال: با قاعده انجبار، فقط روایت تصحیح می شود، یا روات هم توثیق می شوند؟

جواب: قاعده انجبار کاری به روات ندارد و آنها را توثیق نمی کند، و فقط وثوق به صدور می آورد.

ما قائل هستیم که یک روایت، زمانی حجت است که یا رواتش ثقه باشند یا وثوق نوعی به صدور آن روایت داشته باشیم، که این همان چیزی است که شیخ طوسی فرموده بود و به قدماء نیز نسبت داده بود.

ما همان طور که وثوق نوعی به صدور را موجب حجیت خبر می دانیم، ثقه بودن راوی را نیز ملاک حجیت می دانیم و ادله حجیت خبر ثقه را نیز قبلا بیان کردیم و برخی از نصوص را نیز نقل کردیم.

برخی از بزرگواران قریب به صد روایت دیگر را نیز آوردند که دلالت بر حجیت خبر ثقه به خصوص در موضوعات دارند.

به هر حال روایاتی که حجیت خبر ثقه را بیان می کنند فوق حد تواتر هستند.

 

کلام محقق اصفهانی

ایشان منکر قاعده انجبار است و می گوید: وقتی که مشهور قدماء به یک خبری عمل کرده اند، نهایت چیزی که می توان گفت این است که برخی از آنها، قرائنی داشتند که وثوق به صدور پیدا کرده اند و به همین دلیل عمل کرده اند، بقیه نیز به آنها حسن ظن داشتند و از آنها تبعیت و تقلید کرده اند. بنابراین کشف نمی شود که همه آنها قرائنی داشته اند که موجب وثوق به صدور بوده است. حالا که چنین چیزی احراز نمی شود، بنابراین موجب انجبار نیز نخواهد بود.

جواب حضرت استاد از کلام محقق اصفهانی

ما می گوییم که وقتی همه مشهور به یک خبر عمل کرده اند، در اینجا تجمیع قرائن صورت گرفته است، یعنی هرکدام از فقهاء قرینه ای داشته اند که موجب وثوق به صدور بوده است و این قرائن تجمیع شده اند.

ما با یک قرینه مواجه نیستیم که بگوییم آن قرینه را قبول نداریم و برای ما موجب وثوق به صدور نیست! ما با گروهی از قرائن طرف هستیم که تجمیع شده اند و وقتی همه مشهور عمل کرده اند و استناد داده اند، برای ما نیز وثوق نوعی به صدور پیدا می شود.

اینکه شما می گویید برخی، از برخی دیگر تبعیت و تقلید کرده اند، مرادتان تقلید چه کسی از چه کسی است؟

اگر می گویید که متاخرین از قدماء تقلید کرده اند، این که ضرری به قاعده انجبار نمی زند، چون عمل متاخرین اصلا ملاک برای حجیت نیست و فقط عمل قدماء موجب وثوق به صدور می شود.

سؤال: آیا کسی می تواند ادعا کند که عمل متاخرین نیز موجب وثوق به صدور می شود؟

جواب: قبلا گفتیم که قدماء خصوصیتی دارند و آن اینکه قریب به عصر معصومین علیهم السلام هستند و قرائن در نزد آنان بوده است، و دأبشان نیز نقل روایات و جمود به اخبار بوده است، به همین جهت عمل آنها وثوق به صدور می آورد ولی عمل متاخرین چنین خصوصیتی ندارد، چون فاصله زمانی با عصر معصومین علیهم السلام دارند و همچنین در اجتهاد نیز به وجوهی غیر از نص استدلال کرده اند، بنابراین ممکن است به خاطر وجوه دیگر به مضمون این خبر ضعیف فتوا داده باشند، که چنین چیزی مستلزم وثوق به صدور این خبر نیست.

به هر حال عمل کردن متاخرین به آنچه که قدماء گفته اند، یا عمل نکردنشان و مخالفت کردنشان، هیچکدام مضر نیست.

البته اگر همه متاخرین از علامه حلی که در رأس آنهاست تا دیگران همه شان با تمام قدماء در یک مساله‌ای مخالفت کرده باشند، در اینجا دیگر وثوق به صدور آنچه قدماء گفته اند پیدا نمی شود، ولی چنین موردی بسیار کم اتفاق می افتد و نود و هشت درصد مواردی که قدماء به خبری عمل کرده اند و استناد داده اند از این قبیل نیست.

به هر حال اگر مرادتان از این تبعیت، تبعیتِ متاخرین از قدماء است که گفتیم ایرادی ندارد و مضر به قاعده انجبار نیست.

و اگر مرادتان تبعیت برخی از قدماء از برخی دیگر از قدماء است، این هم مضر نیست. چون فرض این است که همه شان از قدماء هستند و ممکن است برخی از آنها توجه به قرائن نداشتند و به خاطر فتوای دیگران تنبّه پیدا کردند، ولی به هر حال قرائن برای همه آنها بوده و وقتی که عمل مشهور قدماء را می بینیم برایمان وثوق نوعی حاصل می شود.

علاوه بر این، اصلا اصل این تبعیت و تقلید ثابت نیست و همانطور که محقق مامقانی گفتند چنین نسبتی خلاف شأن فقهاست. مگر مجتهد نبودند؟ و مگر تقلید بر آنها حرام نبود؟ پس چرا چنین نسبتی به آنها بدهیم؟!

صرف موافقت یک فقیه، با فتوای فقیه دیگر، به معنای تبعیت و تقلید نیست! بلکه این فقیه هم ادله را دیده و اجتهاد کرده ولی نتیجه اجتهادشان یکی شده است.

در بحث ما نیز، اینکه همه مشهور قدماء به یک خبر عمل کرده باشند به معنای تقلید برخی از آنها از برخی دیگر نیست.

 

کلام محقق نائینی

ایشان فرموده است: شهرت، یا فتوائیه است و یا روائیه. و شهرت فتوائیه، یا مطابقیه است و یا استنادیه. و شهرت فتوائیه استنادیه، یا استنادیه قدماست و یا استنادیه متاخرین.

و از جمیع این اقسام، فقط شهرت فتوائیه استنادیه قدمائیه حجت است و بقیه اقسام حجیت ندارند.

تفاوت استنادیه و مطابقیه این است که در مطابقیه، هرچند که فتوای مشهور با روایت تطابق دارد ولی در فتوای مشهور اشاره ای به روایت نشده است، اما در استنادیه، یا نام راوی ذکر شده و استناد به روایت او داده‌اند، و یا اصلا متن روایت را هم ذکر کرده اند.

مرحوم نائینی صرف مطابقت را موجب احراز استناد نمی داند ولی به نظر ما مطابقت کافی است و استناد احراز می شود، چون فرض این است که خبر دیگری نداریم و فتوای مشهور هم کاملا مطابق با همین روایت است که در چنین موردی استناد احراز می شود.

بله اگر آیه یا روایت دیگری وجود داشته باشد که ندانیم مشهور به آن استناد داده اند یا به این خبر ضعیف استناد داده اند، در اینجا دیگر استناد به این خبر ضعیف را احراز نمی کنیم، ولی در جایی که هیچ دلیل و هیچ خبر دیگری نداریم این استناد احراز می شود.

بنابراین به نظر ما در جایی که دلیل دیگری نداشته باشیم، صرف مطابقت کافی است و احراز استناد می شود. چون دأب قدماء این بوده که جمود بر روایت داشتند و به وجوه دیگر استدلال نمی کردند، بنابراین وقتی ببینیم که فتوایشان با این خبر ضعیف مطابق است و دلیل دیگری هم که بتواند مستند فتوای آنها باشد وجود نداشته باشد، احراز می شود که دلیل آنها همین خبر ضعیف بوده است.

سؤال: آیا این احراز استناد، اختصاص به جایی دارد که فتوا و روایت کاملا مطابق یکدیگر باشند و تفاوت در الفاظ نداشته باشند؟ یا اگر قدری با هم متفاوت باشند باز هم استناد احراز می شود؟

جواب: اگر لفظ خبر و فتوا یکی باشد که استناد احراز می شود و اگر خیلی با هم متفاوت باشند احراز نمی شود، ولی اگر اختلافشان کم باشد و از قبیل نقل به معنا باشد در اینجا هم استناد احراز می شود.

 

اشکال مرحوم آقای خویی به محقق نائینی

مرحوم آقای خویی صغرویا و کبرویا به استادشان –محقق نائینی- اشکال کرده اند.

اشکال صغروی ایشان این است که فرموده اند: ما اصلا چنین موردی نداریم که قدماء استناد به یک خبر ضعیف داده باشند. و تنها مواردی که یافت می شود مطابقیه است که مطابقیه را خود محقق نائینی هم حجت نمی داند.

ولی این اشکال صحیح نیست و ما مواردی را یافته ایم که قدماء استناد داده اند و بر اساس یک خبر ضعیف فتوا داده اند، مثل «نهی النبی صلی الله علیه و آله عن بیع الغرر» که فتوا داده اند و استناد به این خبر کرده اند. هرچند که ممکن است چنین مواردی کم باشد ولی به هر حال چنین مواردی داریم.

علاوه بر این موارد استنادیه، بسیاری از موارد هم مطابقیه هستند که توضیح دادیم و گفتیم که مطابقیه نیز حجت است و احراز استناد می شود.

اشکال کبروی ایشان هم این است که فتوای مشهور، مصداق تبیّن وجدانی نیست.

این را هم قبلا بیان کردیم و جواب دادیم و گفتیم که عمل مشهور قدماء موجب وثوق نوعی به صدور است و مصداق تبیّن است.

یک اشکال کبروی ایشان هم این است که ما نمی دانیم قرائنی که در نزد قدماء بوده است چه قرائنی بوده؟ تا اینکه بحث کنیم که آیا ما هم این قرائن را قبول داریم یا خیر؟

جواب ما این است که ما کاری به قرائن آنها نداریم، بله اگر فقط با یک نفر مواجه بودیم که به خبری اعتماد کرده بود باید می فهمیدیم که وجه اعتماد او چیست، ولی در جایی که مشهور به یک خبر عمل کرده اند، فرض این است که هرکدام یک قرینه ای داشته اند و این قرائن که با هم جمع شده اند برای ما وثوق نوعی به صدور حاصل می شود.

 

مصداق سوم شهرت فتوائیه

همان طور که در کلام محقق نائینی گذشت، شهرت فتوائیه گاهی مطابقیه و گاهی استنادیه است ولی قسم سومی هم داریم که اصلا مربوط به روایت نیست، یعنی مشهور یک فتوایی داده اند و اصلا روایتی هم در مساله نداریم.

امام خمینی رحمة الله علیه و شاگردان ایشان، این قسم از شهرت را نیز حجت می دانند و همان ملاک اجماع را در اینجا نیز حاصل می دانند.

به نظر ما این حرف صحیح نیست و چنین شهرتی با اجماع متفاوت است.

در جایی که اجماع داشته باشیم، هیچ مخالفی در میان نیست و حدس می آورد، ولی در اینجا که بحث شهرت است موجب چنین حدسی نیست.

والسلام.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo