< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ قاعدة الانجبار /

 

قاعده انجبار

 

کلام شهید ثانی

حاصل کلام شهید ثانی که در جلسه گذشته بیان کردیم این بود که ایشان صغرای قاعده انجبار را انکار کرده و فرموده بود که مشهور قدماء اصلا به خبر ضعیف عمل نمی کردند تا ما بخواهیم با عمل آنها ضعف سند را جبران کنیم!

بله، اگر صغری حاصل بود، کبری را هم می پذیرفتیم ولی این صغری حاصل نیست.

عین کلام ایشان اینگونه بود:

«فالعمل بمضمون الخبر الضعيف، قبل زمن الشيخ، علي وجه يجبر ضعفه، ليس بمتحقق»[1]

 

اشکال محقق مامقانی به شهید ثانی

محقق مامقانی نسبت به کلام شهید ثانی دو اشکال مطرح کرده است. که در ادامه این دو اشکال را ذکر می کنیم.

 

اشکال اول

شهید ثانی بین عمل نکردن قدماء به خبر واحد، و عمل کردن قدماء به خبر ضعیف خلط کرده است.

خود شهید ثانی در کلامش نکته ای دارد که نشان می دهد چون قدماء به خبر واحد عمل نمی کردند و عمل به خبر واحد، پس از شیخ طوسی معمول شده است، به همین جهت معلوم است که به خبر ضعیف عمل نکرده‌اند و جایی برای جبران ضعف سند با عمل مشهور قدماء باقی نمی ماند. یعنی ایشان از اینکه قدماء به خبر واحد عمل نمی کردند، برداشت کرده که به خبر ضعیف عمل نمی کردند، و حال آنکه بین این دو مطلب تفاوت است، چون ممکن است کسی خبر واحد را قبول نداشته باشد و حجت نداند ولی به خبر ضعیفی که محفوف به قرینه است عمل کند!

بنابراین حتی اگر قدماء به خبر واحد عمل نکرده باشند، ولی به خبر ضعیف محفوف به قرینه عمل کرده اند و همین سبب جبران ضعف سند می شود.

تا اینجا کلام محقق مامقانی است که به نظر ما اشکال ایشان به شهید ثانی وارد است.

خود ما هم یک چیزی را اضافه می کنیم و آن اینکه اصلا چه کسی گفته که قدماء به خبر واحد عمل نمی‌کردند؟ خود همین هم اول الکلام است. طبق شهادت شیخ طوسی، قدماء به خبر واحد هم عمل می کردند.

بنابراین قدماء به خبر واحد هم عمل می کردند و همین، صغرای قاعده انجبار را اثبات می کند، ولی حتی اگر هم به خبر واحد عمل نکرده باشند، لااقل به خبر ضعیف محفوف به قرینه عمل کرده اند که با این نیز صغرای قاعده محقق می شود.

 

اشکال دوم

ملاک حجیت خبر، وثوق به صدور است که این با عمل متاخرین هم حاصل می شود. بنابراین حتی اگر کلام شهید ثانی صحیح باشد و قدماء به خبر ضعیف عمل نکرده باشند و نتوان با عمل آنها، ضعف سند را جبران کرد، ولی همین که متاخرین به خبر ضعیف عمل کنند، همین هم می تواند سبب جبران ضعف سند شود. بنابراین حتی اگر کلام شهید ثانی هم صحیح باشد باز هم نتیجه اش انکار این قاعده نخواهد بود و ایشان باید این قاعده را نسبت به متاخرین بپذیرند، چون عمل متاخرین نیز صغرای این قاعده را محقق می کند و نیازی به عمل قدماء نیست.

جواب حضرت استاد از اشکال دوم محقق مامقانی

به نظر ما این اشکال ایشان صحیح نیست، چون این اشکال، نقض کلام خود محقق مامقانی است!

خود ایشان گفتند که خصوصیتی در قدماء هست که این خصوصیت سبب می شود که وثوق به صدور پیدا بشود و آن این است که قدماء به خاطر نزدیک بودن به عصر معصومین علیهم السلام قرائنی در اختیار داشتند که وثوق به صدور پیدا می کردند.

کلام ایشان این است:

«فانّ من لاحظ کثرة القرائن للمقاربین لعهد الائمة علیهم السلام و اختفائها علینا اطمئن من اشتهار العمل بالخبر الضعیف بصدوره من مصدر الحق، و المنصف یجد انّ الوثوق الحاصل من الشهرة لیس باقل من الوثوق الحاصل من توثیق الرجالی.»

بر اساس این کلام ایشان، فقط عمل مشهور قدماء می تواند جبران ضعف سند کند، بنابراین اشکال دوم ایشان به شهید ثانی -مبنی بر اینکه شهرت متاخرین نیز جابر ضعف سند است- صحیح نیست.

 

کلام صاحب جواهر

صاحب جواهر در چند جای جواهر فرموده است که عمل مشهور، همان طور که جابر ضعف سند است، جابر ضعف دلالت نیز هست.

به عنوان مثال، ایشان در جلد 28 فرموده است:

«الشهرة کما تجبر السند، تجبر الدلالة»[2]

ایشان همین حرف را در چند جای دیگر از جواهر هم دارند که با فحص می توان آن موارد را پیدا کرد.

علاوه بر صاحب جواهر، برخی دیگر از علماء نیز همین مبنا را دارند و عمل مشهور را جابر ضعف دلالت می دانند. ولی به نظر ما این حرف صحیح نیست و مساله دلالت، اصلا ربطی به عمل مشهور ندارد.

وقتی روایتی از حضرات معصومین علیهم السلام صادر شده است، از همان لحظه صدور، برای مخاطبینش حجت بوده و این حجیت هم بر اساس ظهور بوده و این ظهور نیز بر اساس قواعد لفظی محاوری بوده است. یعنی ظهور عرفی کلام در آن زمان، هر چیزی بوده است، آن روایت هم همان معنا را داشته و بر همان اساس، حجت بوده است.

حالا اگر فرض کنیم که مثلا دویست سال بعد از این زمان صدور، علما از این روایت چیزی را برداشت کنند و بفهمند، آیا این فهم علما، برای کلامی که دویست سال قبل صادر شده بود، ظهور می آورد؟

عمل این علما، هیچ ربطی به ظهور آن روایت ندارد.

مگر آنکه کسی مدعی بشود که در همان زمان صدور، قرینه ای بر خلاف ظهور، وجود داشت، و این عمل مشهور، کشف از آن قرینه می کند.

این مطلب صحیح است و اگر واقعا بتوان با عمل مشهور، چنین قرینه ای را کشف کرد، می توان آن را پذیرفت، ولی عرض ما این است که این عمل مشهور، چنین اطمینانی را برای ما نمی آورد تا بتواند ظهور را مختل کند!

بنابراین طبق مبنای ما همان ظهوری که خودمان بر اساس قواعد محاوری از روایت برداشت کرده ایم حجت است، هرچند که شهرت بر خلاف آن باشد. و این عمل مشهور نمی تواند استظهاری که ما از روایت داریم را خدشه دار کند.

ولی کسانی که مانند صاحب جواهر، عمل مشهور را جابر ضعف دلالت می دانند، باید از استظهاری که خودشان از این روایت دارند دست بکشند و استظهار مشهور را قبول کنند.

یعنی به تعبیر دیگر وقتی به روایت نگاه می کنند، می بینند که این روایت نمی تواند دلالت بر فلان حکم داشته باشد و اصلا چنین ظهوری ندارد، اما وقتی که مشهور عمل کرده اند و از این روایت همان حکم را برداشت کرده اند، در اینجا باید همان استظهار مشهور را قبول کنند و ضعف دلالت روایت بر آن حکم را با عمل مشهور جبران کنند.

بلکه هرچقدر این ظهور در نظر کسانی که قائل به انجبار دلالت هستند، قوی تر باشد ولی مشهور مخالف آن گفته باشند، در اینجا بر اساس این مبنا، استظهار خودشان بیشتر ضعف پیدا می کند و استظهار مشهور قوی‌تر می شود! همان کلام مشهوری که گفته اند: «کلما ازداد قوة ازداد ضعفا» یعنی هرچقدر برداشتی که این افراد از روایت دارند واضح تر باشد، بیشتر باید آن را ضعیف بدانند، و باید سراغ برداشت و استظهار مشهور بروند و به آن عمل کنند.

این بر اساس مبنای کسانی است که عمل مشهور را جابر ضعف دلالت می دانند. ولی ما گفتیم که طبق مبنای خودمان عمل مشهور را جابر ضعف دلالت نمی دانیم.

بله اگر اتفاق و اجماع در میان باشد ما هم قبول داریم که ظهور را مختل می کند، یعنی اگر ما از یک روایتی –حتی روایت صحیح- چیزی را فهمیدیم و استظهار کردیم ولی اجماع و اتفاق بر خلاف آن باشد و همه علما از آن روایت چیز دیگری فهمیده باشند، در اینجا دیگر استظهار ما حجت نخواهد بود.

این کلام ما در مورد خبر صحیح بود. حالا وقتی که دلالت خبر صحیح، با عمل مشهور، جبران نمی شود، دلالت خبر ضعیف به طریق اولی جبران نخواهد شد.

سؤال: اگر در مساله ای اجماع مدرکی داشته باشیم و مجمعین به یک روایت استناد داده باشند و فتوایی را بیان کرده باشند، ولی وقتی خود ما به روایت رجوع می کنیم چیز دیگری برداشت کنیم، در اینجا استظهار خود ما حجت است یا استظهار مجمعین؟

جواب: در اینجا درست است که مجمعین خودشان به این روایت استناد داده اند و مساله را اجماعی می‌دانند، ولی ما که از روایت چنین استظهاری نداریم، در حقیقت، مساله در مورد ما تبدیل به اعراض می شود و دیگر از باب اجماع مدرکی نیست، یعنی انگار علماء از این روایت -با برداشتی که ما از این روایت داریم- اعراض کرده اند، که همین اعراض همه علماء سبب می شود که دیگر استظهار ما از حجیت بیفتد.

اما اینکه چرا همه علما از این روایت چیز دیگری فهمیده اند، شاید به خاطر قرینه ای باشد که قبلا موجود بوده و به کلام ظهور می داده و قدماء به خاطر آن قرائن چنین برداشتی از این روایت داشتند، یا مثلا روایتی بوده که این روایت را توضیح می داده و به عنوان قرینه بوده و به خاطر چنین قرائنی این روایت را به نوع دیگری معنا کرده اند.

به هر حال در این مساله، هرچند که مجمعین به این روایت استناد کرده اند و مساله را اجماعی می دانند و از دید آنها اجماع مدرکی محقق شده است، ولی ما که دلالت روایت را بر آن فتوا تام نمی دانیم نمی توانیم مساله را اجماع مدرکی به حساب بیاوریم، به همین جهت از طرف ما، مساله اعراض پیش آمده است، یعنی ما از یک روایت، برداشتی داریم ولی همه علما استظهار دیگری از آن روایت دارند، بنابراین در اینجا دیگر برداشت ما حجت نخواهد بود.

این موردی که بیان کردیم، یکی از مصادیق اعراض است، ولی مصداق اصلی اعراض در جایی است که اصلا استنادی به روایت نداده اند، بلکه اجماع بر مساله ای دارند و ما می بینیم که آن فتوا و آن اجماع، با مدلول فلان روایت در تضاد است، در اینجا که همه علما از این روایت اعراض کرده اند، خود این سبب ضعف روایت می شود و باید آن روایت را کنار بگذاریم.

البته طبق مبنای خود ما در چنین جایی باید احتیاط وجوبی بر اساس نظر مجمعین داد.

 

نتیجه نهایی از تفاوت نظر حضرت استاد و صاحب جواهر

به هر حال نتیجه نهایی اینکه بر اساس کلام صاحب جواهر و برخی بزرگان اگر روایت صحیحی داشته باشیم که دلالتش ضعف داشته باشد، عمل مشهور این ضعف دلالت را جبران می کند.

یعنی اگر ما از روایت، چیزی را می فهمیم، ولی مشهور از این روایت چیز دیگری فهمیده اند، بر اساس مبنای صاحب جواهر، باید استظهار خودمان را کنار بگذاریم و به استظهاری که مشهور از این روایت دارند عمل کنیم.

ولی همان طور که مرحوم آقای خویی و محقق نائینی و دیگران گفته اند و مبنای ما نیز همین است، عمل مشهور هیچ ربطی به دلالت ندارد و نمی تواند دلالت حدیث را خدشه دار کند، بنابراین همان برداشت و استظهاری که ما بر اساس قواعد محاوری از حدیث داریم برای ما حجت است، چون هرچند که ظهور، ظنی است ولی این ظن، حجت است و تا علم بر خلافش نداشته باشیم نمی توانیم آن را کنار بگذاریم.

بله اگر علم به خلاف آن پیدا کنیم، یعنی برداشتی از یک روایت داشته باشیم ولی اجماع بر خلاف آن قائم شود و همه علما برداشت دیگری غیر از برداشت ما از این روایت داشته باشند، در اینجا علم پیدا می کنیم که استظهار ما از روایت صحیح نیست. در چنین جایی دست از استظهار خودمان بر می داریم، ولی اگر اجماع و اتفاق نباشد و صرفا مشهور باشد، استظهار خود ما حجت است و خدشه دار نمی شود.

 

والسلام.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo