< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ شرایط حجیة خبر الواحد/-

 

گفتیم که شروط ذکر شده برای حجیت خبر واحد دو نوع هستند. برخی از این شروط مربوط به صفات روات هستند و برخی دیگر مربوط به خود خبر هستند.

 

الف- شروط مربوط به صفات راوی

گفتیم که برای راوی شروطی را برشمرده اند که عبارتند از: عدالت، ضبط، بلوغ و عدم غلو. که هریک از این موارد را بیان کردیم و توضیح دادیم.

 

توضیح بیشتر پیرامون غلو

گفتیم که غلو دو معنا دارد:

غلوی که موجب کفر است

این معنا از غلو، در تعابیر نصوص و برخی کلمات قدماء آمده که چنین غلوی موجب کفر و ارتداد است. مثل اعتقاد به الوهیت حضرات معصومین علیهم السلام یا قول به تفویض، به نحوی که اراده معصومین علیهم السلام در عرض اراده الهی باشد! یا تفسیر آیات به خلاف ضرورت دین، مثل اینکه صلات و زکات را از جنس افعال ندانند و به اشخاص تفسیر کنند که چنین اعتقاداتی موجب کفر و ارتداد است و کسی که غالی به این معنا باشد، روایاتش حجت نخواهد بود.

غلوی که موجب کفر نیست بلکه موجب جلالت است

این معنا از غلو، در جایی است که راوی، خوارق عادات و معجزات و کرامات و مقامات عالیه حضرات معصومین علیهم السلام را نقل کند که نقل چنین روایاتی سبب میشد که برخی، آنها را غالی می پنداشتند.

آنچه در کلام قمیون و ابن غضائری و امثال ایشان ذکر شده است غلو به همین معنای دوم است. چون بسیاری از بزرگان اصحاب، توسط قمیون رمی به غلو شده اند که نسبت کفر و ارتداد به چنین بزرگانی قابل التزام نیست.

به نظر ما همان طور که دیروز هم بیان کردیم حق با ابوعلی حائری است و این معنا از غلو و نقل این روایات، عدالت و وثاقت را خدشه دار نمی کند بلکه دلالت بر کمال ولایتمداری این روات و موجب جلالت آنهاست.

مطلب سید بحر العلوم هم که دیروز نقل کردیم این بود که طعن و رمی افراد به غلو و امثال غلو از جانب قمیون پایه و اساسی ندارد.

بخش دیگری از کلام ایشان، اینگونه است:

«و في الاعتماد على تضعيف القميين و قدحهم في الأصول و الرجال كلام معروف فان طريقتهم في الانتقاد تخالف ما عليه جماهير النقاد، و تسرعهم الى الطعن بلا سبب ظاهر، مما يريب اللبيب الماهر ... و ناهيك بهذه المجاهرة في الرد من هذا الشيخ الذى بلغ الغاية في تضعيف الروايات و الطعن في الرواة، حتى قيل: ان السالم من رجال الحديث من سلم منه، و إن الاعتماد على كتابه في الجرح طرح لما سواه من من الكتب. و لو لا أن هذا الأصل من الأصول المعتمدة المتلقاة بالقبول بين الطائفة، لما سلم من طعنه و غمزه-على ما جرت به عادته في كتابه الموضوع لهذا الغرض-فانه قد ضعف فيه كثيرا من أجلاء الأصحاب المعروفين بالتوثيق، نحو ابراهيم بن سليمان بن حيان، و ابراهيم بن عمر اليماني و ادريس بن زياد و اسماعيل بن مهران و حذيفة بن منصور و أبي بصير ليث المرادي، و غيرهم من أعاظم الرواة و أصحاب الحديث، و اعتمد في الطعن عليهم-غالبا-أمورا لا توجب قدحا فيهم، بل في رواياتهم كاعتماد المراسيل، و الرواية عن المجاهيل، و الخلط بين الصحيح و السقيم، و عدم المبالاة في أخذ الروايات، و كون رواياتهم مما تعرف-تارة-و تنكر -أخرى-و ما يقرب من ذلك.»[1]

همان طور که دیدیم کلام ایشان اختصاص به غلو ندارد، بلکه قمیون موارد دیگری مانند اعتماد بر مراسیل و نقل از مجاهیل را موجب طعن راوی می دانستند، و حال آنکه چنین اموری موجب ضعف راوی نمی شود، چون روات در مقام نقل روایات بودند و می خواستند آثار حضرات معصومین علیهم السلام را جمع آوری کنند و اتفاقا این کار نشانه اهتمام آنها به دین و جمع روایات بود نه نشانه ضعف آنها!

 

ب- شروط مربوط به روایت

دو شرط برای روایت ذکر کرده اند و گفته اند که اگر این دو شرط مفقود باشد آن روایت حجت نخواهد بود. این دو شرط عبارتند از: شاذ نبودن و علت نداشتن

 

شاذ نبودن

یکی از شروط حجیت خبر این است که شاذ نباشد و اگر شاذ باشد حجت نخواهد بود.

ابتدا باید ببینیم مراد از شاذ چیست؟

خبر شاذ دو نوع است و دو معنا دارد.

معنای اول: در مقابل شهرت روایی

خبر شاذ به این معنا، خبری است که شهرت روایی نداشته باشد. که در اخبار علاجیه در باب تعارض ذکر شده است که چنین خبر شاذی را باید کنار گذاشت و باید خبری که شهرت روایی داشته باشد را اخذ کرد.

بنابراین شذوذ به این معنا موجب قدح در روایت می شود.

معنای دوم: در مقابل شهرت فتوایی

اگر خبری شاذ باشد و مشهور به آن عمل نکرده و بر اساس آن فتوا نداده باشند و از آن اعراض کرده باشند، به نظر ما چنین چیزی سبب قدح در روایت نمی شود و این روایت ملاک حجیت را دارد و می توان به آن اخذ کرد. ولی برخی علما مانند امام راحل رحمة الله علیه و شاگردان ایشان قائل هستند که اعراض مشهور، سبب وهن خبر می شود.

البته بحث ما در جایی است که مشهور از یک خبر اعراض کرده باشند، ولی در جایی که همه علما از یک خبر اعراض کرده باشند و اجماع در مقابل آن داشته باشیم، در چنین جایی ما هم قائل به وهن خبر هستیم، چون با وجود اجماع، قطع پیدا می کنیم که حتما مشکلی در روایت وجود داشته که هیچیک از علما به آن عمل نکرده اند.

 

علت نداشتن

دومین شرط حجیت خبر این است که معلول نباشد و علت در آن نباشد.

علت دو معنا دارد، یکی اصطلاحی است که در علم درایه بکار می برند و دیگری اصطلاحی است که برخی از علما بکار برده اند.

معنای اول: عیب مخفی

در اصطلاح علم درایه، وقتی یک خبر را معلول بر می شمرند، مرادشان این است که یک عیب مخفی در روایت وجود دارد که تنها اهل فن متوجه آن می شوند، مثلا ظاهر روایت طوری است که انگار سندش متصل است و هیچ قطع و ارسالی ندارد ولی کسی که اهل فن باشد و به طبقه روات آشنا باشد، با بررسی طبقه روات متوجه می شود که فلان راوی نمی توانسته از آن مروی عنه نقل کند، بنابراین متوجه می شود که سند مخدوش است و سقط دارد.

فلذا این شرط، غیر از اشتراط عدم رفع و قطع و ارسال و امثال اینگونه شروط است، چون رفع و قطع و ارسال، چیزهایی هستند که در ظاهر سند دیده می شوند و نیازی به بررسی ندارند، ولی علت در جایی است که ظاهر سند مشکلی ندارد و گویا متصل است ولی اهل فن پس از دقت و بررسی می فهمند که سند اتصال ندارد و مخدوش است!

چنین شرطی را ما قبول داریم و علت به این معنا را موجب وهن روایت می دانیم.

معنای دوم: اشتمال بر مضامین منکره

برخی گفته اند که علت در روایت، به این معناست که روایت مشتمل بر مضامین منکره و خلاف ضرورت باشد و گفته اند که چنین چیزی موجب می شود که خبر از حجیت ساقط شود.

ما علت به این معنا را موجب سقوط خبر از حجیت نمی دانیم، چون این اشکال، یک اشکال دلالی است و ربطی به سند ندارد و موجب نمی شود که سند روایت مخدوش شود! و ثانیا ممکن است این خبر، فقرات مختلفی داشته باشد که تنها بخشی از آن خلاف ضرورت باشد، ولی بقیه فقرات این چنین نباشند، که به نظر ما بقیه فقرات قابل التزام هستند و باید به آنها اخذ شود.

 

رأی صحابی

اهل سنت می گویند که اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قولشان مانند قول خود پیامبر است و حجیت دارد.

ما می گوییم که این سخن صحیح نیست. چون همه صحابی مصون از خطا و فراموشی و لغزش نیستند، مگر آنکه معصوم باشند که این عصمت در میان اصحاب تنها اختصاص به امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها سلام دارد و دیگرانی که اصحاب پیامبر بودند هیچکدام عصمت نداشتند. بنابراین نمی توانند اِخبار از خداوند متعال و اِخبار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کنند، به نحوی که حکم واقعی نفس الامری فی علم الله را بیان کنند. و چنین اِخباری اختصاص به امامان معصوم علیهم السلام دارد که حکم واقعی فی علم الله را بیان می کنند، و در مورد صحابی، چنین چیزی را نمی توان قائل شد.

بله اگر وثاقت هرکدام از صحابه ثابت شود، می توانند الفاظ پیامبر را نقل کنند و اگر سایر شرایط حجیت خبر، موجود باشد آن خبر برای ما حجت خواهد بود. یعنی اگر یک روایت نبوی از طریقی غیر از حضرات معصومین علیهم السلام به ما برسد و روات آن عامی ولی ثقه باشند، برای ما هم حجت خواهد بود، ولی چنین چیزی بسیار کم اتفاق افتاده و غالبا این روایات از طریق عامه غیر ثقه نقل شده اند و برای ما حجیت ندارند.

تا اینجا سخن از نقل قول صحابی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود.

اما سخن در مورد اجتهاد آنها نیز واقع می شود.

به نظر ما اگر اجتهاد برخی از صحابه اثبات شود، قول آنها برای عوام الناسی که در زمانشان بوده اند حجت می شود، ولی یک شرط دارد و آن اینکه نظر اجتهادی شان باید مخالف با نظر اجتهادی امیرالمومنین علیه السلام نباشد وگرنه از حجیت ساقط خواهد شد. چون آنچه مطابق با حکم واقعی نفس الامری است، تنها، نظر معصوم است. بنابراین با این شرط، فقط برای همان زمان حجت خواهد بود و ربطی به زمان ما ندارد.

و همچنین با نظر صحابی مجتهد، نمی توان نظر معصوم را تخصیص یا تقیید زد. مثلا اگر امام علی علیه السلام بر اساس روایتی که نقل شده است مثلا حکم عامی در موضوعی داشته باشند و یک صحابی نظر خاص داشته باشد، این خاص نمی تواند آن عام را تخصیص بزند. چون رأی مجتهد، نمی تواند حکم واقعی نفس الامری را بیان کند و صلاحیت تخصیص زدن حکم معصوم را ندارد. نه تنها آن صحابی، که حتی نظر مجتهد ما هم نمی تواند قول امام معصوم علیه السلام را تخصیص بزند.

قول مجتهد، مربوط به ظاهر است و نمی تواند حکم واقعی نفس الامری را بیان کند، و همچنین قول مجتهد، در طول قول معصوم است نه در عرض آن! بنابراین نمی تواند قول معصوم را تخصیص بزند.

سؤال: قول علما اگر مخالف نداشته باشد و اجماعی باشد، صلاحیت پیدا می کند که قول امام را تخصیص بزند.

جواب: اجماع یک اماره ای است که کشف از قول معصوم می کند و به این اعتبار ارزش پیدا می کند، مانند سنت که کاشف از رأی معصوم است، وگرنه صرف قول علماء صلاحیت این را ندارد که قول امام معصوم را تخصیص بزند!

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo