< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ حجیة خبر الواحد/-

 

اشتراط ایمان و عدالت در خبر واحد

شیخ طوسی مخالف اشتراط است و ثقه بودن در نقل را کافی می داند، و می گوید که اصحاب به قول ثقه غیر امامی عمل می کردند.

البته ایشان این حرف را در جایی فرموده است که روایت، قرینه نداشته باشد، چون اگر قرینه موافق داشته باشد که به خاطر آن قرینه به روایت عمل می شود و اگر قرینه بر خلاف باشد در چنین جایی به روایت عمل نمی کنند، بنابراین کلام در جایی است که روایت، قرینه ای نداشته باشد، که اصحاب در چنین جایی به خبر ثقه غیر امامی عمل می کردند.

شیخ طوسی در مباحث گذشته و در اصلِ حجیت خبر واحد نیز همین حرف را زده بودند که اگر روایت، قرینه داشته باشد که به آن عمل می شود و اگر قرینه بر خلاف باشد به آن عمل نمی شود، و در جایی که روایت هیچ قرینه ای نداشته باشد در چنین جایی اصحاب به خبر ثقه عمل کرده اند.

این، اصلِ ادعای شیخ بود.

دلیل ایشان هم این است که هیچ ملازمه ای بین فساد در عقیده، و دروغگو بودن نیست. ممکن است کسی فاسد العقیده باشد اما دروغگو نباشد. چون آن فرد، در نظر ما فاسد العقیده است، اما ممکن است خودش در آن مذهبی که دارد، پایبند باشد و اهل فسق نباشد و به هر چه که می داند عمل کند.

بنابراین وقتی وثاقت کسی در نقل ثابت شد، در این صورت حتی اگر فساد مذهب هم داشته باشد ایرادی ندارد و می توان به قول او اخذ کرد.

به نظر ما کلام ایشان درست است. هم از نظر عقلاء اینگونه است که عدالت و ایمان را شرط نمی کنند، هم در نصوصی که در مورد خبر واحد وارد شده است روی لفظ «ثقه» تکیه شده است و این ووثاقت، اطلاق دارد و شامل فاسد العقیده هم می شود.

حتی تعبیر «ثقاتنا» در معتبره مراغی هم اطلاق دارد و اینگونه نیست که فقط شامل اصحاب سرّ بشود، بلکه همه اصحاب ثقه را شامل می شود.

چون در بین اصحاب معصومین علیهم السلام همه نوع انسانی وجود داشت، حضرت با این تعبیر «ثقاتنا» می خواهند بگویند که در بین اصحاب، به قول کسانی که ثقه باشند می توان اخذ کرد.

البته این تعبیر «ثقاتنا» شامل ثقه عامی نمی شود. ولی در سایر روایات، لفظ ثقه به صورت مطلق آمده بود که شامل عامه نیز می شود.

این، مبنای شیخ طوسی و دلیل ایشان بود.

 

کلام محقق

در مقابل، محقق قائل به اشتراط ایمان و عدالت است و برای این مطلب دو دلیل اقامه کرده است.

دلیل اول ایشان این است که اصحاب به قول ثقه غیر امامی عمل نکرده اند.

این دلیل ایشان به نظر ما درست نیست، چون بالوجدان دیده ایم که اصحاب به قول ثقه عامی عمل کرده و در ابواب مختلف فقه بر اساس این روایات فتوا داده اند.

دلیل دوم ایشان هم این است که کسی که در دین و عقیده اش فساد دارد، در نقل هم دچار فساد است و ایمن از کذب نیست.

این حرف ایشان هم به نظر ما صحیح نیست. چون افرادی که فساد عقیده دارند دو نوع هستند:

الف- کسانی هستند که با اهل بیت علیهم السلام دشمنی دارند، در مورد چنین کسانی ما هم می گوییم که نمی شود به قولشان اعتماد کرد.

ب- کسانی هستند که عقیده شان باطل است ولی عناد و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام ندارند و برخی از اینها شاگردان معصومین علیهم السلام بودند و حضرات را قبول داشتند و به آنها احترام می گذاشتند، و وثاقتشان در نقل نیز ثابت شده است، به نظر ما به قول چنین کسانی می توان اعتماد کرد.

به هر حال، به نظر ما اگر کسی ثقه باشد می توان به قول او عمل کرد، حتی اگر فاسد العقیده باشد. و فرقی هم ندارد که این فساد عقیده به چه نحوی باشد. البته در مورد ناصبی معتقد هستیم که به نقل چنین کسی نمی توان اعتماد کرد و اصحاب هم همه قبول دارند که به قول ناصبی نمی توان عمل کرد.

کلام شیخ طوسی

شیخ طوسی فرموده است:

«و أما العدالة المراعاة في ترجيح أحد الخبرين على الآخر فهو: أن يكون الرّاوي معتقدا للحق، مستبصرا، ثقة في دينه، متحرّجا من الكذب، غير متّهم فيما يرويه.

فأمّا إذا كان مخالفا في الاعتقاد لأصل المذهب و روى مع ذلك عن الأئمة عليهم السلام، نظر فيما يرويه.

فإن كان هناك من طرق الموثوق بهم ما يخالفه وجب إطراح خبره.

و إن لم يكن هناك ما يوجب إطراح خبره، و يكون هناك ما يوافقه، وجب العمل به.

و إن لم يكن من الفرقة المحقّة خبر يوافق ذلك و لا يخالفه و لا يعرف لهم قول‌ 0فيه، وجب أيضا العمل به؛ لما روي عن الصادق عليه السّلام أنّه قال: إذا نزلت بحكم حادثة لا تجدون حكمها فيما رووا عنّا، فانظروا إلى ما رووا عن علي عليه السّلام فاعملوا به، و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غياث، و غياث بن كلّوب و نوح بن درّاج، و السّكوني و غيرهم من العامّة عن أئمّتنا عليهم السّلام فيما لم ينكروه و لم يكن عندهم خلافه.

و إذا كان الراوي من فرق الشيعة مثل الفطحية و الواقفة و النّاووسية و غيرهم نظر فيما يرويه.

فإن كان هناك قرينة تعضده، أو خبر آخر من جهة الموثوقين بهم، وجب العمل به.

و إن كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين، وجب إطراح ما اختصّوا بروايته و العمل بما رواه الثقة.

و إن كان ما رووه ليس هناك ما يخالفه، و لا يعرف من الطائفة العمل بخلافه، وجب أيضا العمل به إذا كان متحرّجا في روايته موثوقا في أمانته، و إن كان مخطئا في أصل الاعتقاد.

و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بأخبار الفطحية مثل عبد اللّه بن بكير و غيره و أخبار الواقفة مثل سماعة بن مهران و عليّ بن أبي حمزة و عثمان بن عيسى، و من بعد هؤلاء بما رواه بنو فضّال و بنو سماعة، و الطاطريون و غيرهم فيما لم يكن عندهم فيه خلافه».[1]

همان طور که دیدیم، کلام ایشان دو بخش دارد، ابتدا در مورد کسانی که مخالف اصل مذهب هستند -اهل عامه- سخن می گوید، سپس در مورد کسانی که در بین شیعه دچار فساد عقیده هستند صحبت می کند، در هر دو صورت ایشان قائل هستند که اگر قرینه ای بر وفاق یا خلاف نباشد به روایت عمل می شود.

در مورد علی بن ابی حمزه، ما ابتدا اشکال می کردیم ولی بعدها نظرمان عوض شد و او را ثقه دانستیم، یک دلیل حرف ما هم همین کلام شیخ طوسی است که می فرماید اصحاب به قول او عمل کرده اند.

این بخشی از کلام ایشان بود که اصل ادعا در آن مطرح شده است. اما خود ایشان در جای دیگر کلامی دارند و به دلیل مساله اشاره کرده و فرموده اند: دلیل این مطلب این است که هیچ ملازمه ای بین فساد عقیده و دروغگویی نیست و می توان تصور کرد که کسی فاسد العقیده باشد ولی در نقل راستگو باشد و دروغ نگوید.

سؤال: اگر مرحوم شیخ وثاقت در نقل را کافی می دانند، پس چرا نسبت به غلات اشکال کرده اند و قول آنها را نمی پذیرند؟

جواب: این را محقق به ایشان نسبت می دهد. در خود کلام شیخ، ما چنین چیزی را پیدا نکرده ایم. اگر چنین کلامی باشد باید عین کلام را ببینیم تا مراد ایشان را متوجه بشویم.

به هر حال، غلات دو نوع هستند. گروهی از غلات کسانی بودند که برای اهل بیت علیهم السلام مقام الوهیت قائل بودند و اصلا نماز هم نمی خواندند، ممکن است کسی در اینجا بگوید که دیگر قول چنین کسانی پذیرفته نمی شود ولی به نظر ما این نوع از غلو، با اینکه انحراف است اما منافاتی با وثاقت در نقل ندارد.

گروه دیگر، کسانی بودند که در توصیف اهل بیت علیهم السلام تعبیراتی بکار می بردند که متهم به غلو می شدند، مثل تعبیراتی که در جامعه کبیره و امثال آن ذکر شده است که این اصلا موجب فسق هم نمی شود. ولی افرادی بودند که این روات را متهم به غلو می کردند. مثلا در مورد ابن غضائری معروف است که ایشان با نظر در روایات، افراد را متهم به غلو می کرد و کسی مانند سید بحرالعلوم در آن درجه از علم و تقوا می گوید که کمتر کسی از اصحاب از طعن ابن غضائری در امان مانده است!

این نوع از غلو به نظر ما هیچ منافاتی با عدالت هم ندارد.

سؤال: آیا ملاک وثاقت در نقل، در مورد کفار هم صادق است و می توان قول کافر کتابی یا غیر کتابی را در صورتی که ثقه باشد پذیرفت؟

جواب: در مورد کافر اجماع و ضرورت داریم که نمی توان قول او را پذیرفت. شهید در درایه شرط اسلام را ذکر کرده اند و این اشتراط مسلّم و ضروری است و هیچ مخالفی ندارد.

 

حجیت خبر واحد در امور اعتقادی

عقاید به دو قسم اساسی تقسیم می شود:

الف- اعتقاداتی که عقل نظری قطعی در مورد آنها نظر دارد، مانند توحید و اصل نبوت و امامت و معاد و عدل که در علم کلام پیرامون این اعتقادات بحث می شود.

ب- عقاید در امور جزئیه که توقیفی هستند و عقل نسبت به آنها نمی تواند نظر داشته باشد، مانند مسائل مربوط به جن و روح و کرسی و لوح و قلم و مواقف یوم الحساب و کیفیت برپایی قیامت و ...

یکی از اعتراضات ما به حوزه علمیه قم و نجف از هزار سال پیش تا کنون همین است که چرا در مباحث اعتقادی، به مباحث عقلی اکتفاء شده و روایات اهل بیت علیهم السلام آنگونه که باید، مورد توجه قرار نگرفته است.

در قسم اول از اعتقادات، که عقل در آنها نظر دارد، دلیل فقط عقل است و استدلال به روایت در این امور صحیح نیست.

اصل دین باید با عقل ثابت شود وگرنه دور پیش می آید. مثلا اگر بخواهد وجود خدا را با کلام خداوند ثابت کند، یا نبوت را با کلام نبی بخواهد ثابت کند دور می شود.

این اعتقادات کلی باید با عقل ثابت شود.

اما در عین حال به نظر ما حتی در این موارد هم رجوع به روایات معصومین علیهم السلام می تواند راهگشا باشد، به این نحو که راه های استدلال عقلی را از این روایات می توانیم فرا بگیریم!

همین استدلال های عقلی، راه ها و روش ها و مناهج مختلفی دارد که هر مکتب عقلی و فلسفی یکجور استدلال می کند، در کنار این مکاتب گوناگون فکری، حضرات معصومین علیهم السلام نیز روش مخصوص به خود را در استدلال های عقلی داشته اند که برای ما قابل استفاده است و نسبت به مناهج دیگر، قطعا برتری دارد.

بنابراین ما نمی گوییم که در اصول اعتقادات به روایات تمسک کنیم و عقل را کنار بگذاریم! سخن ما این است که همان استدلال عقلی را می توان از روایات حضرات معصومین علیهم السلام برداشت کرد!


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo