< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ حجیة خبر الواحد/-

 

ادله حجیت خبر واحد/ادله عقلیه

1- علم اجمالی صغیر(در جلسات گذشته مطرح شد.)

2- علم اجمالی کبیر(در جلسات گذشته مطرح شد.)

3- از بین رفتن ضروریات

این دلیل را محقق نائینی از فاضل تونی نقل کرده است که اگر خبر واحد -به خصوص آنچه در کتب اربعه مدوّن است- حجت نباشد لازمه این سخن آن است که بسیاری از ضروریات دین از عناوین شرعیه خودشان خارج شوند و غیر قابل اثبات باشند!

اشکال: اگر ضروریات، واقعا ضروری باشند، دیگر اصلا نیازی به خبر واحد نیست و خبر واحد دخلی در آن نخواهد داشت. چون ضروریات وابسته به خبر واحد نیستند!

بنابراین این استدلال به این شکل نمی تواند مورد قبول باشد.

توجیه استدلال:

البته می توان این استدلال را کمی تغییر داد و به نحو دیگری مطرح کرد تا دیگر این اشکال پیش نیاید، به این نحو که بگوییم:

عمده احکام جزئی شریعت در فقه امامیه وابسته به اخبار است، به خلاف فقه اهل سنت که به قیاس و امثال آن تمسک می کنند.

در فقه امامیه، اگر دست ما از روایات معصومین علیهم السلام خالی باشد و اخبار آحاد برای ما حجت نباشد، عمده احکام شرعیه به نحو حکم واقعی قابل اثبات نخواهند بود و چاره ای جز رجوع به حکم ظاهری در تمام این موارد نخواهیم داشت و موجب اختلال در نظام فقه است و درست نیست.

چون حکم عقل مستقل در احکام شرعی، بسیار کم است، اجماعات هم بسیار کم هستند و بسیاری از اجماعات اصلا حجیت ندارند، خبر متواتر هم مواردش خیلی کم است، صریح یا ظهور آیات هم در مورد احکام شرعی کم است و فقیه برای یافتن احکام شرعی چاره ای جز رجوع به خبر واحد ندارد.

این استدلال به نظر ما صحیح است. ولی قوت چندانی ندارد، چون یک استدلال نقضی است و بیان یک محذور است که اگر خبر واحد حجت نباشد چنین محذوری پیش می آید و استدلال حلی به شمار نمی آید.

 

4- اختلال در نظام معاش

اگر خبر واحد حجت نباشد در نظام معاش اختلال به وجود می آید.

اشکال: این استدلال صحیح نیست. چون حتی در صورت حجت نبودن خبر واحد هم راه حل دیگری برای جلوگیری از اختلال وجود دارد. آنچه که اختلال را از بین می برد فقط دسترسی به احکام واقعیه نیست، بلکه با عمل به احکام ظاهریه نیز این اختلال مرتفع می شود.

اگر کسی منکر حجیت خبر واحد شود و انسدادی بشود و به مطلق ظنون یا اخبار ظنی عمل کند باز هم محذوری پیش نخواهد آمد و نظام معاش مختل نخواهد شد.

سیره عقلاء

یکی از ادله ای که برای حجیت خبر واحد به آن تمسک کرده اند سیره عقلاست.

مرحوم آقای خویی دلیل اصلی بر حجیت خبر واحد را همین سیره عقلاء می داند، که عقلاء در جمیع شئون معاش‌شان به خبر ثقه عمل می کنند.

این استدلال صحیح است و واقعا عقلاء همین کار را می کنند. منتهی نکته ای وجود دارد و آن اینکه باید بررسی شود که بر اساس سیره عقلاء، آیا در جایی که انسان، ظن شخصی به خلاف داشته باشد، باز هم به خبر ثقه عمل می کند یا خیر؟

اگر این سیره، حتی در صورت ظن شخصی بر خلاف هم جاری باشد، مشکلی نخواهد بود و می توان خبر ثقه را با تمسک به سیره عقلاء حجت دانست. ولی اگر در صورت ظن شخصی بر خلاف، چنین سیره ای وجود نداشته باشد، در این صورت دایره حجیت خبر واحدی که با سیره عقلاء ثابت می شود نسبت به خبر واحدی که با اخبار ثابت می شود مضیق تر خواهد بود. چون خبر واحد بر اساس اخبار، حتی در صورت ظن شخصی بر خلاف هم حجت است.

در معتبره قاسم بن علاء آمده است:

«فانه لا عذر لأحد من موالينا في التشكيك فيما يرويه عنّا ثقاتنا، قد عرفوا بأنّا نفاوضهم سرّنا و نحملهم إيّاه إليهم»[1]

بر اساس این روایت، وقتی که خبر ثقه وجود داشته باشد، انسان حق ندارد که تشکیک کند! بنابراین حتی اگر ظن شخصی بر خلاف هم داشته باشد باز هم باید به روایت عمل کند و اطلاق روایت شامل این مورد هم می شود.

همچنین در صحيحه عبدالعزيز بن مهتدي و حسن بن على بن يقطين‌ از امام رضا علیه السلام چنین پرسیده شده است:

«قلت: لا أكاد أصل إليك أسألك عن كلّ ما أحتاج إليه من معالم ديني، أفيونس بن عبد الرحمان ثقة آخذ عنه ما أحتاج إليه من معالم ديني؟ فقال عليه السلام: نعم»[2]

فرض این روایت هم همین است که انگار در برخی موارد، انسان با قول ثقه قانع نمی شود و ظن شخصی بر خلاف دارد، آیا حتی در چنین صورتی هم قول ثقه حجیت دارد؟ که حضرت پاسخ می دهند و قول ثقه را حجت می دانند.

در این روایت، راوی اصل کبری را مفروغٌ عنه می داند که اگر کسی ثقه باشد باید در هر صورت کلام او را پذیرفت، حتی اگر انسان ظن به خلاف داشته باشد.

سوال راوی در مورد صغرای مساله است که آیا یونس بن عبدالرحمن ثقه است؟ که حضرت پاسخ مثبت می دهند.

این نصوص، ظهور اطلاقی دارند که حتی در صورت ظن شخصی بر خلاف هم، قول ثقه حجت است.

اگر در جایی که ظن شخصی بر خلاف وجود داشته باشد، سیره عقلاء بر عدم حجیت خبر ثقه مستقر شده باشد، این ظهور اطلاقی در این نصوص، آن سیره عقلاء را ردع می کند.

برخی از بزرگان -که نامشان را نمی بریم- اشکال کرده اند و گفته اند که این نصوص نمی تواند آن سیره عقلاء را ردع کند، چون این نصوص ارشاد به سیره عقلاء هستند. بنابراین باید به خود این سیره نگاه کرد، اگر سیره مضیّق باشد، اخبار نیز باید مضیّق شوند، چون ارشادی هستند و اصلا اطلاقی از ابتدا شکل نمی گیرد.

به نظر ما این کلام صحیح نیست. چون سیره عقلاء خودش بنفسه حجیت ندارد. حالا که خودش حجیت ندارد، آیا خبر می تواند ارشاد به آن باشد؟

اخبار می توانند ارشاد به حکم عقل باشند، چون حکم عقل حجت است. ولی نمی توانند ارشاد به سیره عقلاء باشند.

به هر حال به نظر ما این سیره عقلاء، در برخی موارد که ظن بر خلاف نباشد، توسط شارع امضاء شده است و در برخی موارد که ظن شخصی بر خلاف وجود داشته باشد ردع شده است.

ما برای حجیت خبر واحد به سیره تمسک نمی کنیم و مهمترین دلیل بر حجیت خبر واحد را، اخبار متواتره می دانیم.

به نظر ما اخباری که دلالت بر قبول قول ثقه دارند متواتر هستند.

اگر این اخبار، خودشان خبر واحد باشند نمی توانیم برای اثبات حجیت خبر واحد به آنها تمسک کنیم چون دور پیش می آید.

اشکال ابن قبه

ابن قبه بر حجیت خبر واحد اشکال کرده و گفته است: خبر واحد، اِخبار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام است، حالا که اِخبار ثقه از معصومین حجت است، لازمه اش این است که اِخبار از خداوند متعال هم باید حجت باشد! بنابراین اگر ثقه ای حرفی را به خداوند نسبت داد و مثلا ادعای نبوت کرد، باید قول او را پذیرفت!

این حرف کاملا بی اساس است. کلام شخص ثقه را نمی توان با کلام نبی مقایسه کرد! نبی معصوم است و معجزه دارد و قبول قولش از باب قبول قول ثقه نیست! با کلام نبی، علم وجدانی برای مخاطب حاصل می شود.

معلوم و واضح است که غیر نبی نمی تواند از خداوند خبر بدهد.

اشکال: الهامات غیبی آیا اِخبار عن الله نیستند؟

جواب: الهامات غیبی اگر الهی باشند، یک هدایت توفیقی هستند. که برای خود فرد راهگشا هستند ولی برای دیگران حجیتی ندارند.

در مفردات راغب، وقتی که از هدایت بحث می شود، علاوه بر هدایت تکوینی و تشریعی، نوع سومی هم ذکر شده که هدایت توفیقی است.

این الهامات، برای دیگران که حجیتی ندارد، برای خود فرد هم حجیت به معنای فقهی ندارد که اخذ به آن واجب باشد، ولی یک هدایت توفیقی و لطف پروردگار است که سزاوار است انسان به آن عمل کند، که در صورت عمل کردن، امید است که این الهامات ادامه داشته باشد، ولی اگر عمل نکند ممکن است دیگر باب این الهامات به روی فرد بسته شود.

فلذا هرگاه چیزی به قلبتان الهام شد، اگر مطابق با قرآن و سنت بود، آنرا رها نکنید و پیگیری کنید.

معیار الهی بودن یا شیطانی بودن الهامات همین است که آیا با قرآن و سنت سازگار هستند یا خیر؟ اگر منطبق با قرآن و سنت بود معلوم است که الهی است.

اشکال دیگر ابن قبه هم این است که با حجت بودن خبر ثقه، تحریم حلال و تحلیل حرام لازم می آید.

این را هم قبلا مطرح کردیم و جواب دادیم و گفتیم که با اختلاف مرتبه احکام واقعی و احکام ظاهری، این اشکال جواب داده می شود.

 

ادله قرآنی حجیت خبر واحد

1- آیه نبأ

در جلسه گذشته این آیه را مطرح کردیم و گفتیم که مفهوم شرط است و ظهور وضعی دارد که خبر فاسق حجت نیست و تبیّن لازم دارد و مفهومش این است که خبر غیر فاسق، یعنی عادل و ثقه حجت است و نیاز به تبیّن نیست.

اشکال: در ذیل آیه شریفه آمده است که ﴿فَتُصْبِحُوا عَلىٰ مٰا فَعَلْتُمْ نٰادِمِينَ﴾ و این نادم شدن در امور خطیره مانند جنگ، که مورد آیه است، اختصاصی به قبول قول فاسق ندارد و حتی اگر قول عادل هم در موقعیت هایی مانند جنگ، پذیرفته شود باز هم همین مشکل پیش خواهد آمد. بنابراین آیه مفهوم ندارد و تبیّن در قول همه لازم است، چه عادل باشند و چه فاسق.

عقلاء هم همین طور هستند و در امور خطیره، فرقی بین عادل و فاسق نمی گذارند و در هر صورت احتیاط می کنند.

جواب: این کلام درست نیست. مفهوم آیه صحیح است و اتفاقا مطابق با سیره عقلاء هم هست.

عقلاء حتی در امور خطیره هم مثل غیر خطیره بین عادل و فاسق فرق می گذارند و به قول عادل اخذ می کنند ولی قول فاسق را قبول نمی کنند. چون خبر فاسق را ذاتا حجت نمی دانند.

اتفاقا در امور خطیره داعی برای اخذ به خبر عادل، قوی تر و بیشتر است، منتهی چون از امور خطیره است، عقل حکم به احتیاط می کند، بنابراین بر اساس قول عادل اقدام می کنند ولی این اقدام همراه با مراعات احتیاط است.

ولی در مورد خبر فاسق در امور خطیره، قول فاسق حجیت و اعتباری ندارد، اما در عین حال، عقل از باب دفع خطر احتمالی حکم به احتیاط می کند.

 

2- آیه نفر

﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً، فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[3]

«ما» در آیه شریفه، نافیه است و معنای آیه این است که شایسته نیست که همه مومنین به سفر بروند و شهر و دیار و اموال و خانواده هایشان در معرض سارقان و غارتگران باقی بمانند، ولی حالا که همه نمی توانند به مسافرت بروند، چرا بعضی نمی روند؟

رفتن برخی، لازم و ضروری است تا تفقّه در دین کنند و هنگامی که برگشتند دیگران را انذار کنند.

در روایات، محل سفر را دو گونه آورده اند. در برخی روایات تعبیر سفر به میادین جنگ آمده که طبیعتا پیامبر صلی الله علیه و آله هم در میان آنها بوده و در این سفر می توانستند معلومات دینی نیز کسب کنند. در روایات دیگری هم سفر به مدینه و استفاده از محضر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ذکر شده است.

تقریب استدلال هم این است که وقتی انذار واجب شد، معنایش حجیت قول منذِر است.

بنابراین همه مومنین باید منذِر باشند و قولشان هم حجت است.

اشکال: انذار حتی اگر از طرف فاسق هم مطرح بشود باز هم صحیح است و این انذار محقق می شود، بنابراین نیازی نیست که منذِر حتما ثقه باشد.

جواب داده اند که این انذار مربوط به مساله حلال و حرام است، بنابراین منذِر باید ثقه باشد، چون فرد فاسق وقتی که خبر از حلال و حرام بدهد، قولش اعتباری ندارد. چرا که ممکن است دروغ گفته باشد!

ولی این جواب صحیح نیست و به نظر ما آن اشکال درست است و نمی توان اینگونه جواب داد.

اولا تفقّه در این آیه اختصاص به حلال و حرام ندارد.

ثانیا اصلا آیه منصرف از حلال و حرام است، چون با آیات حلال و حرام، انذار محقق نمی شود. انذار در آیاتی محقق می شود که عذاب جهنم یا عذاب امم سابق را مطرح می کنند و آیاتی که عجایب صنع پروردگار را نشان می دهند، و دیگر آیاتی که قلب را تکان می دهند.

فهم این آیات نیز نیاز به تفقّه دارد و این تفقّه هم اختصاصی به ثقه ندارد و ممکن است یک فقیه غیر عادل که آشنا به این آیات است با این آیات، انسان را انذار کند، عقل هم حکم به احتیاط کند.

گفتیم که در چنین جایی که از امور خطیره است، با اینکه قول فاسق حجت نیست، ولی عقل حکم به احتیاط می کند، بنابراین اگر یک فرد فاسق، آیات عذاب جهنم را بخواند و با آن آیات، انسان را انذار کند، چون عذاب الهی از امور خطیره است، به همین دلیل عقل احتیاط می کند و خوف در نفس به وجود می آید و انذار محقق می شود.

بنابراین لازمه انذار این نیست که منذِر هم حتما عادل باشد، بلکه با فاسق بودن او هم محقق می شود. چون این خوف، به مجرد همین احتمال که بزرگ بودن عذاب الهی است، محقق می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo