< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ سنة/-

 

ادله حجیت خبر واحد

آیات قرآن کریم

1- آیه نبأ : ﴿يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جٰاءَكُمْ فٰاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهٰالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلىٰ مٰا فَعَلْتُمْ نٰادِمِينَ﴾ [1]

مراد از تعبیر «ان تصیبوا» در آیه شریفه، «لأن لا تصیبوا» است.

در صورتی می توان برای حجیت خبر واحد به این آیه تمسک کرد که دلالتش از باب مفهوم شرط باشد، ولی اگر مفهوم وصف باشد یا مسوق برای بیان موضوع باشد، در این صورت دیگر قابل استدلال نخواهد بود.

به نظر ما دلالت این آیه از باب مفهوم شرط است چون ادات شرط بر سر مجیء فاسق آمده است، و مفهومش این است که اگر غیرفاسق برای شما خبر آورد دیگر تبیّن لازم نیست.

مقصود از غیر فاسق، همان عادل یا ثقه است.

برخی گفته اند که غیر فاسق، شامل مجهول الحال هم می شود! ولی این حرف صحیح نیست، چون مجهول الحال، کسی است که معلوم نیست فاسق است یا فاسق نیست.

همان طور که گفتیم به نظر ما آیه مفهوم شرط دارد، ولی برخی گفته اند آیه مسوق برای بیان موضوع است.

اگر مسوق برای بیان موضوع باشد باید اینطور معنا کنیم که اگر فاسق خبر آورد تبیّن کنید ولی اگر فاسق خبری نیاورد دیگر موضوعی نیست تا حکم تبیّن داشته باشد!

صاحب کفایه نیز این اشکال را مطرح کرده و فرموده است:

«أن تعليق الحكم بإيجاب التبين عن النبإ الذي جي‌ء به على كون الجائي به الفاسق‌ [فاسقا] يقتضي انتفاءه عند انتفائه. و لا يخفى أنه على هذا التقرير لا يرد أن الشرط في القضية لبيان تحقق الموضوع فلا مفهوم له أو مفهومه السالبة بانتفاء الموضوع فافهم[2]

اشکال دیگر این است که دلالت این آیه بر اساس مفهوم وصف است، مانند: ﴿وَ السّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا﴾ [3] که اگر وصف باشد دیگر مفهوم ندارد و مفهومش حجت نیست.

ولی این حرف، صحیح نیست و آیه نبأ ارتباطی با مفهوم وصف ندارد، چون جمله شرطیه بکار رفته است. اما در آیه مربوط به سرقت، جمله شرطیه نداریم، بلکه حتی اگر این وصف، معتمد بر موصوف هم بود و موصوف در کلام ذکر شده بود، و ادات شرط هم بکار می رفت، باز هم متفاهم عرفی این بود که این خصوصیت، به خاطر وصف است! یعنی موصوفِ مقید به این وصف، مشروط حساب میشد!

اشکال: اصولیون ﴿السارق و السارقة﴾ را لقب می دانند نه وصف!

جواب: اینطور نیست. ﴿السارق و السارقة﴾ وصف هستند، منتهی خود این وصف دو نوع است، گاهی معتمد بر موصوف است و گاهی موصوف در کلام ذکر نشده است.

اما لقب از قبیل اسم است، مانند «صادق» که لقب امام جعفر بن محمد علیهما السلام است.

بنابراین لقب، مربوط به یک شخص خاص است ولی وصف عنوانی کلی است و مربوط به یک شخص خاص نیست.

به هر حال آیه نبأ، نه مفهوم وصف است و نه مفهوم لقب، و هیچکدام از این دو مفهوم هم حجت نیستند.

به نظر ما دلالت این آیه از باب مفهوم شرط است و دلالتش تام است و می توان برای حجیت خبر واحد به این آیه استدلال کرد.

شاهد بر سخن ما هم، ذیل آیه است که می فرماید: ﴿ان تصیبوا قوما بجهالة﴾

عقلای عالم نسبت به کسی که به قول عادل اخذ کرده است، هر اتفاقی هم که بیفتد او را ملامت نمی کنند و معذور می دانند و می گویند او به حجت عمل کرده است. مگر مساله مهمی مانند نبوت و امثال آن باشد که در اینجا دیگر احتیاط را لازم می دانند و اخذ به قول عادل را صحیح نمی دانند.

بنابراین به نظر ما، بنای عقلاء هم مطابق با آیه است و عقلای عالم کسی را که به قول ثقه اخذ کرده است ملامت نمی کنند.

سوال: اگر فاسقی به یک شخص خبر بدهد و بگوید که خانه ات آتش گرفته و خانواده ات در خطر هستند، اگر این شخص نسبت به این خبر ترتیب اثر بدهد و سریع به سمت خانه برود و مهیای خاموش کردن آتش بشود، آیا عقلاء او را مذمت می کنند؟

جواب: این مثال، محل احتیاط است و کسی انسان را برای احتیاط کردن ملامت نمی کند، اما مورد آیه، خلاف احتیاط است!

اگر شخص، اخذ به قول ثقه کند و احتیاط نکند، او را ملامت نمی کنند، نه اینکه اگر احتیاط کرد تحسینش نکنند!

بنابراین اگر به احتیاط عمل کند، عقلاء او را تحسین می کنند، ولی اگر به احتیاط عمل نکند و به قول ثقه اخذ کند، او را ملامت نمی کنند. چون حجت داشته و بر اساس حجت عمل کرده است.

اشکال: آیه مربوط به جنگ است که از امور خطیر و مسائل احتیاطی است، بنابراین همان طور که اگر فاسق خبر آورد و گفت که مثلا فلان گروه، آماده حمله به شما هستند، در اینجا تبیّن لازم است و بدون تبیّن نباید حمله کرد، حتی اگر عادل هم خبر آورده باشد باز هم باید احتیاط و تبیّن کرد، چون عقلاء با حرف یک عادل، جنگ راه نمی اندازند!

بنابراین آیه مسوق برای بیان موضوع است و مفهوم ندارد.

جواب: به نظر ما دلالت آیه تام است و اگر کسی به قول ثقه اخذ کند، عقلاء او را ملامت نمی کنند، چون حجت می دانند.

در این آیه ادات شرط بکار رفته است و مفهوم شرط هم حجت است.

هر جمله شرطیه ای سه ظهور دارد: اصل علیت، استقلال در علیت و انحصار در علیت

یعنی اگر به دست عرف بدهیم، عرف از سیاق، همین انحصار را می فهمد. که مثلا در آیه محل بحث،﴿ان جائکم فاسق بنبأ فتبیّنوا﴾ معنایش این است که ﴿ان جائکم غیر فاسق فلا تبیّنوا﴾ که در خبر عادل دیگر تبین لازم نیست.

بنابراین در اینجا اصلا علیت خارجیه تکوینیه با قطع نظر از ظهور خود خطاب نیست.

در اینجا ادات شرط آمده و دلالت وضعی بر انحصار دارد، و قرینه خارجیه نمی تواند وضع را عوض کند، البته ممکن است کسی ادعا کند که به خاطر قرائن خارجیه و خصوصیت مورد، ظهور در اینجا منصرف است و باید دست از این ظهور کشید، که این بحث دیگری است. یعنی اصل ظهور را کسی نمی تواند منکر باشد، ولی می شود از ظهور دست کشید، ولی ما این را در این آیه قبول نداریم و آیه را دارای ظهور می دانیم و این ظهور را هم حجت می دانیم.

ما گفتیم که سیره عقلاء هم مطابق آیه است، و کسی را که اخذ به قول ثقه کرده است ملامت نمی کنند، ولی حتی اگر عقلاء هم چنین سیره ای نداشته باشند، باز هم دلالت آیه کامل است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo