< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ سنة/-

 

نکته ادبی

از بین دو تعبیر «خبر الواحد» و «الخبر الواحد» تعبیر اول صحیح تر و مناسبت تر به نظر می رسد. چون «خبر الواحد» از باب مضاف و مضاف الیه است یعنی خبرِ راوی که آن راوی واحد است و طریق واحد است، ولی تعبیر «الخبر الواحد» از باب صفت و موصوف است یعنی خبری که خود خبر واحد است.

ملاکی که در خبر واحد و متواتر وجود دارد مربوط به وحدت یا تعدد طریق است، نه وحدت یا تعدد خودِ روایت!

حتی خبر متواتر هم در تواتر لفظی ممکن است یک خبر باشد و خودِ خبر تعدد نداشته باشد ولی طرُق آن مختلف باشد.

بنابراین به نظر می رسد تعبیر «خبر الواحد» و «اخبار الآحاد» بهتر و مناسب تر از «الخبر الواحد» و «الاخبار الآحاد» هستند.

البته در تعبیر «خبر الواحد» نیز اشکالی به ذهن می رسد و آن اینکه طریق در خبر واحد همیشه اختصاص به یک نفر ندارد و ممکن است تعدد هم داشته باشند و مستفیض یا متظافر هم بشوند ولی به حد تواتر نرسند، ولی این اشکال قابل دفع است به این نحو که تا روات به حد تواتر نرسند حکم واحد را دارند، یعنی مراد از واحد توسعه پیدا کرده و شامل متعدد کمتر از حد تواتر هم می شود.

به هر حال هر دو تعبیر درست است ولی تعبیر «خبر الواحد» انسب است.

 

اقسام خبر واحد

خبر واحد سه قسم است:

1- خبر واحد به حمل شایع که راوی آن یک نفر است و یک طریق دارد.

2- خبر مستفیض که راوی آن از یکی دو نفر بیشتر است. از این قسم، به مشهور نیز تعبیر می شود که در ادامه پیرامون اقسام مشهور سخن خواهیم گفت.

اصحاب فرموده اند که اگر خبر، مستفیضه باشد، در صورتی که حداقل یک خبر صحیح یا معتبر در بین آن احادیث وجود داشته باشد معتبر خواهند بود، ولی اگر تمام روایات ضعیف باشند در این صورت هیچ اعتباری نخواهند داشت.

ممکن است در جایی که همه روایات ضعیف باشند، تعبیر «استفاضه» در لغت صحیح باشد و اطلاق شود ولی از نظر شرعی اعتباری نداشته و حجت نخواهند بود.

سوال: اگر در میان چند خبر، یکی از آنها صحیح باشد به همان عمل می شود و دیگر نیازی نیست که بقیه روایات را هم ضمیمه کنیم و تعبیر به مستفیض کنیم.

جواب: اخبار دیگر در این صورت موید آن خبر صحیح می شوند و این کار ثمره هم دارد، مخصوصا در جایی که اصحاب اعراض کنند که در اینجا بین اینکه یک روایت باشد یا چند روایت باشند حکم مساله متفاوت می شود.

3- خبر متظافر که تعداد روات آن بیش از مستفیض و کمتر از متواتر است.

مرحوم آقای خویی قائل است که در خبر متظافر، حتی اگر همه اخبار هم ضعیف باشند و هیچ خبر صحیحی در بین آنها نباشد باز هم خبر متظافر معتبر و حجت است.

ایشان این مبنا را در جاهای مختلفی از فقه نشان داده است، که ما در بدایع البحوث برخی از عبارات ایشان را آورده ایم و در اینجا نیز نقل می کنیم. البته اگر کسی فحص کند عبارات بسیار بیشتری را پیدا خواهد کرد.

ایشان در مورد ذوی القربی می فرمایند:

قال في المراد من ذوى القربى: «الروايات الدالة على أنّ المراد بذوى القربى هو الإمام المعصوم عليه السّلام نصوص مستفيضة متظافرة و ان كانت بأجمعها ضعيفة السند».[1]

و قال في حرمة الطواف عريانا: «الروايات الناهية عن الطواف عريانا و إن‌ كانت بأجمعها ضعيفة السند إلّا أنّها كثيرة متظافرة لا يمكن ردّها، بل عن كشف اللثام انها تقرب من التواتر من طريقي الخاصة و العامة».[2]

و قال في حرمة الانتفاع بالميتة: «الروايات الدالة على حرمة الانتفاع بالميتة إنّ أكثرها ضعيفة السند إلّا أنّها متظافرة»[3] . [4]

در خبر متظافر به خاطر کثرت روات، وثوق نوعی پیدا می شود که این مضمون از معصومین علیهم السلام رسیده است، هرچند مثل تواتر نیست که قطع وجدانی بیاورد اما به هر حال یک وثوق نوعی را افاده می کند.

 

اقسام خبر مشهور

خبر مشهور سه قسم دارد: «مشهور بین اصحاب ائمه علیهم السلام»، «مطابق با فتوای مشهور قدماء» و «مشهور بین مصنفین»

1- مشهور بین اصحاب ائمه علیهم السلام

خبر مشهور به این معنا خودش به دو قسم تقسیم می شود:

الف- خبری که از همان ابتدای صدور در میان اصحاب شهرت داشته باشد و رواتش زیاد باشد، مثلا خبری از امام صادق علیه السلام است که از همان زمان ایشان هم شهرت داشته است. مراد از شهرت در اخبار علاجیه نیز همین است. یعنی خبر در بین اصحاب مشهور و واضح بوده است.

امام خمینی رحمة الله علیه در کتاب انوار الهدایه مطلب جالبی دارند که ترجیح خبر مشهور را به سیره عقلاء بر می گردانند و مساله را تعبدی نمی دانند. چون مشهور چیزی است که واضح است و محل شک و ریب نیست و در خود روایات علاجیه نیز آمده که مشهور، لا ریب فیه است، یعنی اصلا عقلای عالم شک نمی کنند توقف نمی کنند.

به همین جهت است که قبر حضرت رقیه حتی اگر نص خاصی هم نداشته باشیم اثبات می شود، چون در طول تاریخ مشهور بوده تا به زمان ما رسیده است و مرحوم آیت الله تبریزی هم به همین شهرت تمسک کرده بودند.

این قسم از مشهور، قطعا حجت است و شکی در حجیتش نیست، بلکه اقوی الحجتین است، چون در اخبار علاجیه و در مقام تعارض آمده است یعنی هر دو خبر، صحیح و حجت هستند، وگرنه اگر یکی حجت بود و دیگری حجت نبود اصلا تعارض صورت نمی گرفت.

در همین جایی که تعارض واقع شده است حضرت فرموده به مشهور اخذ کن! بنابراین هر دو خبر حجت بوده اند ولی این خبر که مشهور است اقوی الحجتین است.

ب- خبری که در ابتدا مشهور نبوده ولی بعدها و در زمان ائمه بعدی مشهور شده است، مثلا در زمان امام عسکری علیه السلام یا حتی غیبت صغری مشهور شده است.

مرحوم شهید و محقق مامقانی این معنای دوم را ذکر کرده اند و این را نیز مشهور دانسته اند. ولی این دیگر از اخبار علاجیه خارج است.

2- مطابق با فتوای مشهور قدماء

در تعبیرات فقهی گاهی این تعبیر بکار رفته است که «هذا الخبر الضعیف مشهورٌ» یعنی مشهور به این خبر ضعیف فتوا داده اند.

سوالی که پیش می آید این است که آیا خبر ضعیف، با عمل قدمای از اصحاب جبران می شود و می توان به آن اخذ کرد یا خیر؟

در اینجا معمولا سخن از عملِ قدماست ولی برخی، مشهور متاخرین را هم در صورتی که قول قدما پیدا نشود کافی و معتبر می دانند.

مشهور قائل هستند که عمل اصحاب، موجب جبر ضعف سند می شود، ما نیز این مطلب را قبول داریم ولی آقای خویی قبول ندارند و رد می کنند.

این در مورد جبر ضعف سند به عمل مشهور بود، اما در بحث وهن خبر صحیح به اعراض مشهور نیز مشهور قائل به وهن هستند و شهرت را معتبر می دانند، و این جمله در بین علما معروف است که «کلما ازداد قوة ازداد ضعفا» مرحوم آقای خویی نیز در آنجا با مشهور هم نظر هستند ولی ما در آنجا مخالف هستیم و اعراض مشهور را موجب وهن سند نمی دانیم.

به صورت خلاصه، اکثر علما قائلند که عمل مشهور موجب جبر خبر ضعیف می شود و اعراض مشهور نیز موجب وهن خبر صحیح می گردد.

ما عمل مشهور را موجب جبر می دانیم اما اعراض را موجب وهن نمی دانیم.

مرحوم آقای خویی عمل مشهور را موجب انجبار نمی داند ولی اعراض را موجب وهن می داند.

نکته:

بحث ما در مورد عمل مشهور از قدماء بود که این مشهور با اشهر فرق دارد، اشهر در مقابل کثیر است بنابراین مخالفش زیاد است ولی مشهور در مقابل شاذ است پس مخالفش کم است بنابراین مشهور از اشهر اقوی است.

البته برخی از بزرگان هستند که به تنهایی خودشان «واحد کألف» هستند، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق و ابن بابویه و امثال این بزرگان، که اگر همه قدما یک چیزی بگویند و مثلا شیخ و صدوق کلام دیگری داشته باشند، در اینجا قول شیخ و صدوق را شاذ نمی دانیم بلکه تعبیر به اشهر و مشهور می کنیم.

3- مشهور بین مصنفین

طبرسی در مقدمه احتجاج می فرماید تمام اخباری که در این کتاب نقل شده است از مشهورات هستند، و فقط روایات امام عسکری علیه السلام را استثناء می کند.

به نظر ما روایات امام عسکری علیه السلام که در تفسیر امام عسکری آمده باشد معتبر است چون این تفسیر سند معتبر دارد، ولی اگر روایتی باشد که در تفسیر نباشد و ایشان در احتجاج آورده باشد معتبر نخواهد بود.

این مشهور، با دو معنای قبلی که گفتیم متفاوت است و فقط شهرت در نقل مصنفین است، یعنی مصنفین و محدثین این روایت را در کتب خود نقل کرده اند، اما دلالتی ندارد که فقهاء هم به آن عمل کرده باشند که چنین شهرتی اعتبار ندارد، مگر آنکه مورد فتوای قدمای اصحاب هم باشد که در این صورت به قسم دوم بر می گردد.

این نوع از شهرت در کتب فقهی نیز استفاده می شود. مثلا علما فرموده اند «نهی النبی عن بیع الغرر» مشهور است و همچنین «لا بیع الا فی ملک» نیز شهرت دارد که مرادشان از شهرت هیچکدام از دو معنای اول نیست، بلکه مراد همین قسم سوم است یعنی بین مصنفین مشهور است. که این مصنفین، اجلّاء و بزرگان هستند که برخی محدث و برخی فقیه بودند که اگر صرفا نقل کرده باشند دیگر چنین شهرتی حجت نخواهد بود.

البته همان طور که گفتیم اگر قدماء فتوا داده باشند در این صورت حجیت خواهد داشت. اما صرف نقل مصنفین موجب اعتبار و حجیت نمی شود. حتی اگر یک حدیث در تمام کتب اربعه و کتب حدیثی قدماء آمده باشد باز هم برای ما اعتبار نخواهد داشت چون ما علم داریم که خیلی از روایاتی که در این کتب آمده است روایات ضعیف است!

دأب محدثین این بود که تمام روایات را نقل کنند تا روایات از بین نرود و در روایات نیز امر به کتابت حدیث شده است، تا روایات محفوظ بمانند. بنابراین نمی توانیم بگوییم که تمام روایاتشان صحیح بوده است.

سوال: ادعای محدثین این بوده که روایات صحیح را در کتب خود ذکر کرده اند نه اینکه جمیع روایات را بیاورند.

جواب: در این کتب از اکذب البریه هم حدیث نقل شده است! کسانی مثل مفضل بن صالح و احمد بن هلال عبرتایی و امثال اینها.

سوال: قدماء کاری به روات نداشتند، بلکه اصل خبر را چون صحیح می دانستند در کتاب خود می آوردند.

جواب: بنابراین اعتمادشان به روایات به خاطر قرائن اجتهادی خاصی بوده که داشته اند و این قرائن به ما نرسیده است، و حالا که ما نمی دانیم که آن قرائن چه بوده است بنابراین برای ما اعتبار نخواهد داشت. به تعبیر دیگر معلوم نیست که اگر ما جای آنها بودیم و آن قرائن را در اختیار داشتیم آیا حکم به صحت روایت می کردیم یا خیر؟ حالا که معلوم نیست بنابراین برای ما حجت نخواهد بود. مثلا یکی از قرائن این بود که اصحاب این روایت را در کتب حدیث تدوین کرده باشند، که از نظر ما چنین چیزی قرینیت ندارد.

 

تقسیم اخبار به چهار قسم اصلی

صاحب حدائق انگیزه این تقسیم بندی را اینگونه بیان می کند که در زمان قدماء قرائنی وجود داشته که بر اساس آن قرائن میشد روایات معتبر را تشخیص داد ولی این قرائن در زمان ما نیست، ما باید دنبال قرائنی باشیم که ضایع شدنی نباشند و این قرینه همان وثاقت راوی است. که معیار تقسیم حدیث به چهار نوع اصلی نیز همین است.

اختلاف است که این اصطلاح توسط سید بن طاوس آغاز شده است یا علامه حلی اولین کسی بوده که این اصطلاح را به وجود آورده است.


[4] بدايع البحوث في علم الأصول، ج‌8، ص: 200.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo