< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ سنة/-

 

معنای لغوی سنت

اکثر اهل لغت، سنت را به معنای روش و منهج دانسته اند، و﴿سنة الله﴾ در تعبیرات قرآنی مثلا ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا﴾[1] نیز به همین معناست.

اما در مورد ریشه لغوی این لفظ، شیخ طوسی فرموده است: وقتی گفته می شود «سننتُ الماء» معنایش این است که به صورت پی در پی و متوالی و متصل ریختم، بنابراین در معنای سنت یک اتصال و استمرار اخذ شده است.

ابوهلال، اصل و ریشه سنت را «صورت» می داند، مثلا وقتی گفته می شود «سنة القمر» معنایش صورتِ ماه است.

از بین این دو معنا، معنای اول که شیخ طوسی فرموده بود به معنای اصطلاحی نزدیک تر و مناسب تر است. چون در سنت به معنای فقهی یک نحوه استمراری وجود دارد و غالبا با یکدفعه، سنت محقق نمی شود.

البته ما معتقدیم که سنت، با خبر ثقه اثبات می شود و ما دنبال اثبات استمراری بودن آن نیستیم، چون خبر حجت است و سنت را اثبات می کند، حتی اگر استمرار را اثبات نکند، ولی به هر حال وقتی چیزی به عنوان سنت اثبات می شود لازمه اش این است که استمرار هم داشته باشد، مثلا اگر فعلی در روایت به عنوان واجب معرفی می شود حتما پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام آنرا به شکل استمراری انجام داده اند، در مورد استحباب نیز همین طور است که از حضرات به شکل غالبی بلکه به شکل دائمی صادر می شود. در مورد مکروه و حرام نیز قطعا به صورت استمراری ترک کرده اند. بنابراین باز هم استمرار بالملازمة اثبات می شود.

البته اینکه گفتیم استمرار اثبات می شود، فقط مربوط به واجب و مستحب، و مکروه و حرام است، ولی در مورد اباحه دیگر استمرار اثبات نمی شود، یعنی اگر از یک روایتی معلوم شد که فلان عمل مباح است دیگر استمرار از آن برداشت نمی شود، چون جائز الفعل و الترک است و معصومین هم می توانند به مقداری انجام بدهند که توهم وجوب یا استحباب نشود، و همچنین می توانند به مقداری ترک کنند که توهم کراهت یا حرمت نشود.

سوال: آیا سنت فقط بر روایاتی که احکام خمسه را بیان می کنند اطلاق می شود یا روایات دیگر را نیز شامل است؟ مثلا اگر در یک روایت خصوصیات بهشت و جهنم ذکر شده است و دلالت بر وجوب یا استحباب و دیگر احکام خمسه ندارد، آیا به چنین روایتی هم سنت اطلاق می شود؟

جواب: در اصطلاح فقهی به چنین روایاتی سنت اطلاق نمی شود. در اصطلاح فقهی خبرهایی سنت محسوب می شوند که قابلیت عمل جوانحی یا جوارحی داشته باشند و دلالت بر یکی از احکام خمسه داشته باشند. بنابراین سنت در اصطلاح فقهی، به معنای فعل، قول و تقریر معصوم است که دلالت بر احکام خمسه داشته باشد که در وجوب، دلالت بر استمرار همیشگی دارد، یعنی نمی شود که فعلی واجب باشد ولی معصومین آنرا به صورت همیشگی انجام ندهند! و در استحباب غالبی است یعنی معصومین آنرا به صورت غالبی و در اکثر موارد انجام می دهند، و در مکروه نیز غالبا باید ترک شده باشد و در مورد حرام نیز همیشه باید ترک شده باشد.

 

آیا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، متعبد به شرایع دیگر بودند؟

یکی از بحث های مربوط به سنت این است که افعال پیامبر اسلام قبل از بعثت بر چه اساس بوده است و ایشان متعبّد به چه دینی بوده اند؟

شیخ طوسی می فرماید:

«عندنا أنّ النبي صلّى اللّه عليه و آله لم يكن متعبّدا بشريعة من تقدّمه من الأنبياء، لا قبل النبوّة و لا بعدها، و أنّ جميع ما تعبّد به كان شرعا له. و يقول أصحابنا: إنّه عليه السّلام قبل البعثة كان يوحى إليه بأشياء تخصّه، و كان يعمل بالوحي، لا اتّباعا لشريعة قبله»[2]

بر اساس کلام ایشان عقیده شیعه این است که پیامبر اسلام هیچ‌گاه متشرع به ادیان دیگر نبوده اند و از همان بدو تولد مُلهَم به وحی بودند و بر اساس دستور الهی زندگی می کردند.

محقق نیز می فرماید:

«اختلف الناس في النبي صلّى اللّه عليه و آله. هل كان متعبّدا بشرع من قبله أم لا؟ و هذا الخلاف عديم الفائدة، لأنّا لا نشك أنّ جميع ما أتى به لم يكن نقلا عن الأنبياء، بل عن اللّه تعالى بواسطة الملك، و نجمع على أنّه صلّى اللّه عليه و آله أفضل الأنبياء، و إذا أجمعنا على ثمرة المسألة، فالدخول بعد ذلك فيها كلفة»[3]

ایشان اشاره به اختلاف دارد که شاید مراد ایشان عامه هستند و شاید در بین خود شیعیان هم مخالفی وجود داشته، ولی به هر حال مرحوم محقق این اختلاف را بی فایده می داند، چرا که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله افضل انبیاء بودند و چیزی را از انبیاء دیگر نقل نکرده اند بلکه همه چیز را از خداوند متعال به واسطه وحی نقل کرده اند، بنابراین این اختلاف هیچ ثمره ای ندارد.

علامه نیز کلام جامعی در اینجا دارند که می فرمایند:

«مذهبنا أنّ الأنبياء معصومون: عن الكفر و البدعة خلافا للفضيلية، و عن الكبائر خلافا للحشوية، و عن الصغائر عمدا خلافا لجماعة من المعتزلة، و خطأ في التأويل خلافا للجبائيين، و سهوا خلافا للباقين. و بالجملة: فالعصمة واجبة في كل زمان، و قد بيّنا ذلك في علم الكلام، فلا حاجة إليه هنا.

في وجوب التأسي بالنبي صلّى اللّه عليه و آله: و الحقّ ذلك؛ خلافا لقوم. لنا قوله تعالى: فَاتَّبِعُوهُ‌، و قوله: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ، و قوله: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‌.

إذا عرفت هذا، فمعنى التأسي به: أنّه عليه السّلام إذا فعل فعلا على وجه الوجوب، يجب علينا أن نفعله على وجه الوجوب، و إن تنفّل به، كنّا متعبدين بالتنفّل، و إن فعله على وجه الإباحة، كنّا متعبّدين باعتقاد إباحته و جاز لنا فعله. هذا إذا علم وجه الفعل.

أما إذا لم يعلم فقال ابن سريج[4] : إنّه للوجوب في حقّنا. و قال الشافعي للندب. و قال مالك: للإباحة، و أكثر المعتزلة: على الوقف، و هو الأقرب؛ لأنّ عصمته تنفي القبح عنه، و الوجوب و الندب زائدان فالمشترك هو الجواز.

في الترجيح بين القول و الفعل‌ ...

في تعبّده بشرع من قبله: الحقّ أنّه عليه السّلام لم يكن متعبدا بشرع من قبله، قبل النبوة و لا بعدها. و إلّا لاشتهر، و لا فتخر به أهل تلك الملّة»[5] .

ایشان ابتدا کلام را از عصمت انبیاء و لزوم اطاعت و تبعیت از ایشان شروع می کنند و سپس در مورد فعل و قول جملاتی را می فرمایند و اینکه اگر بین فعل و قول معصوم تعارض واقع شود کدامیک مقدم می شوند؟ و سپس در ادامه به بحث مورد نظر ما می رسند که مربوط به دین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از بعثت است و نظر ایشان نیز مانند شیخ طوسی و محقق این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، متشرّع به ادیان دیگر نبوده اند.

علامه برای نظر خود دو دلیل اقامه می کند، یکی اینکه اگر پیامبر دین دیگری داشتند باید مشهور و معروف می شد ولی چنین چیزی اصلا نقل نشده است! و همچنین اگر پیامبر دین دیگری را پذیرفته بودند، پیروان آن دین به این مطلب افتخار می کردند ولی چنین چیزی از طرفداران هیچ دینی نقل نشده است.

با این نقل قول هایی که مطرح کردیم روشن شد که نظر فقهای شیعه همین است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، متشرع به ادیان دیگر نبودند.

البته برخی نیز اقوال دیگری مطرح کرده اند. مثلا برخی گفته اند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تا قبل از بعثت، متشرع به مسیحیت بودند، چون دین قبل از اسلام، دین حضرت عیسی بود، بنابراین تا قبل از بعثت و تا قبل از آمدن اسلام، پیامبر نیز باید متشرع به دین قبلی باشد.

برخی نیز گفته اند که ایشان متشرع به دین حضرت ابراهیم بوده اند، چون قرآن کریم می فرماید:

﴿إِنَّ أَوْلَى النّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا النَّبِيُّ﴾ [6]

به نظر ما هیچکدام از این حرفها صحیح نیست و حق با مشهور علماست که پیامبر اسلام متشرع به ادیان دیگر نبوده اند، دلیل ما نیز نص صریحی است که در نهج البلاغه آمده است.

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند:

وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صلى الله عليه واله مِنْ لَدُنْ كَانَ «4» فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ «5» عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ [7]

این روایت به روشنی دلالت دارد که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله متشرع به ادیان دیگر نبودند و دینشان را از ملک الهی می گرفتند.

ضعف روایت نیز به عمل اصحاب جبران می شود چرا که جبران خبر به عمل اصحاب اختصاص به روایات فقهی ندارد چون مبتنی بر سیره عقلاست و در سیره عقلاء فرقی بین انواع خبر نیست.


[4] أحمد بن سريج البغدادي فقيه الشافعية، 249- 306 ه. ق.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo