< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ حجیة الکتاب/-

 

کلام شیخ انصاری در رد مناقشات اخباریون در حجیت ظواهر قرآن کریم

شیخ انصاری در کتاب «الانظار التفسیریة» به صورت مفصل ادله اخباریون در رد حجیت ظواهر قرآن را نقل کرده و از این ادله جواب داده است، در ادامه به سه مورد از این مناقشات اشاره می شود و جوابهای شیخ را نیز نقل خواهیم کرد.

 

مناقشه اول اخباریون: اخذ به ظواهر از قبیل تفسیر به رای است

در روایات از تفسیر به رای نهی شده است و اخذ به ظواهر نیز تفسیر به رای است، چون ظواهر، صریح نیستند و فقیه از آیه چیزی را استظهار می کند، و به همین دلیل بسیاری از این ظواهر، اختلافی هستند و هر فقیهی برداشتی از آیه دارد و هر کس به رای خودش عمل می کند، بنابراین روشن است که عمل به ظواهر از قبیل تفسیر به رای است و جایز نیست.

شیخ انصاری سه جواب داده است:

1- لازمه کلام اخباریون این است که شارع در تبیین احکام و تفهیم مقاصدش رسم و سیره عقلاء را رها کرده و راه غیر عقلایی را طی کرده است! که به هیچ وجه نمی توان این کلام را ملتزم شد و این تالی فاسد را پذیرفت!

سوال: چه ایرادی دارد که شارع مسلک جدیدی را آورده باشد؟

جواب: در مباحث قبلی مطرح کردیم و به سیره نبی و ائمه علیهم السلام اشاره کردیم که حضرات نیز بر همین بناء عقلاء اخذ کرده اند و راه دیگری را در پیش نگرفته اند و اگر راه دیگری اخذ شده بود قطعا باید آشکار میشد.

البته گفتیم که در برخی موارد خلاف ظاهر اراده کرده اند ولی قرائن نصب کرده اند که خود این هم بر اساس سیره عقلاست و خروج از آن سیره نیست.

2- بر اساس این مسلک، اغراء به جهل لازم می آید، چون بعد از گذشت هزار سال، قرائن خاصه منتفی و مختفی هستند و برای فهم مقصود شارع نمی توان به قرائن خاصه رجوع کرد. بنابراین راهی جز رجوع به قواعد عامه وجود ندارد.

وحید بهبهانی نیز در کتاب خودش روی این دلیل بسیار تکیه کرده که قرائن خاصه مختفی شده اند و ما راه دیگری جز رجوع به قواعد عامه و اخذ به ظواهر نداریم.

و همچنین نمی توان ادعا کرد که در تمامی آیات، اخباری وارد شده و مقصود شارع را بیان کرده است.

و علاوه بر این، لازمه این مسلک، رفض قرآن است که قبلا گفتیم و توضیح دادیم.

نکته

گفتیم که بعد از گذشت هزار سال قرائن خاصه مختفی شده اند، ولی اینگونه نیست که تمام قرائن خاصه مختفی شده باشند، بلکه برخی از این قرائن در روایات وجود دارند و به ما هم رسیده اند، مثلا در مورد نماز مسافر، ظاهر آیه، جواز قصر صلاة است نه وجوب قصر!

خداوند متعال می فرماید: ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ ...﴾[1]

ولی قرینه خاصه وجود داشته و در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همه می دانستند که معنای آیه، وجوب قصر است ولی پس از پیامبر برخی افراد به خاطر مخالفت با معصومین مسلک دیگری را در پیش گرفتند.

فلذا امام هنگامی که با عامه محاجه می کنند خطاب به آنها می فرمایند: پس چرا در مورد طواف دست از ظاهر آیه برداشته اید و قائل به وجوب شده اید؟ با اینکه در آنجا نیز همین تعبیر «نفی جناح» آمده و ظاهرش جواز طواف است ولی عامه قائل به وجوب طواف هستند.

خداوند متعال می فرماید: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا...﴾[2] .

بنابراین مواردی داریم که قرینه خاصه به ما نیز رسیده است ولی این موارد کم هستند و ما راهی جز اخذ به قواعد عامه و تمسک به ظواهر نداریم.

3- اخذ به ظواهر اصلا از قبیل تفسیر نیست، تا شما اشکال کنید و آن را تفسیر به رای بدانید!

تفسیر یعنی کشف قناع، یعنی پرده ای و پوششی روی معناست که باید با تفسیر کنار برود ولی در اخذ به ظواهر اصلا چنین چیزی نیست و عقلاء به احتمال خلاف ظاهر اصلا اعتنایی نمی کنند و به خود ظاهر اخذ می کنند و قناعی نمی بینند که احتیاج به رفع داشته باشد.

معنای تفسیر به رأی

سوالی که پیش می آید این است که پس مقصود از تفسیر به رای چه چیزی است؟

شیخ انصاری برای تفسیر به رای دو مصداق معرفی می کند:

الف- تمسک به وجوه عقلیه ظنیه برای کشف مراد شارع بدون اینکه جزء ظواهر محسوب شود، مثلا کسی به قیاس یا استحسان تمسک کند و بخواهد مقصود شارع از آیات را برداشت کند که این از قبیل تفسیر به رای است.

ب- همان اولین معنایی که از آیه به ذهن می رسد را کسی بگیرد و به شارع نسبت بدهد، بدون اینکه تامل به خرج بدهد! که این نیز تفسیر به رای است.

این دو معنا را شیخ انصاری بیان کرده است.

یک معنای سومی را هم ابن ولید دارد که تفسیر به رای را «ضرب القرآن بعضه ببعض» دانسته است که یک آیه را که معنایش روشن نیست با یک آیه دیگر تفسیر کند و مراد شارع را بیان کند.

این معنا را شیخ انصاری بیان نکرده است که شاید به این دلیل باشد که این تعریف، تعریفِ «تفسیر به رای» نیست، بلکه تعریفِ «تفسیر قرآن به قرآن» است و این دو با هم متفاوت هستند.

 

مناقشه دوم اخباریون: شبهه علم اجمالی

اخباریون می گویند: ما علم اجمالی داریم که در اکثر ظواهر قرآنی خلاف ظاهر اراده شده است، در موارد بسیاری، عام بکار رفته ولی مخصص دارد، یا مطلق است و مقید دارد و امثال این موارد. بنابراین به هیچکدام از ظواهر نباید عمل شود چون علم اجمالی داریم که از این ظواهر خلاف ظاهر اراده شده و این علم حجت است.

شیخ انصاری جواب داده است که درست است که ما این علم اجمالی را داریم، ولی از طرف دیگر به این مخصصات و مقیدات نیز علم داریم و با این علم به مخصصات، علم اجمالی منحل می شود و به بقیه ظواهر می‌توان عمل کرد.

اصولیون نیز در موارد عمومات و مطلقات قائل به وجوب فحص هستند و تا قبل از فحص، اخذ به ظاهر را جایز نمی دانند. هرچند که عام از همان اول یک ظهور بدوی دارد ولی مستقر نیست و مقصود از اینکه عقلاء به ظواهر اخذ می کنند ظهور مستقر است نه ظهور بدوی! به تعبیر اصولیون مقصود ما از این ظهور، ظهور تصدیقی استعمالی نیست، بلکه ظهور تصدیقی جدی است که پس از فحص از مخصص حاصل می شود.

 

مناقشه سوم اخباریون: اخذ به ظواهر از قبیل اخذ به متشابهات است

اخباریون گفته اند: خداوند متعال از عمل به متشابه نهی کرده و فرموده است: ﴿... مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ...﴾[3]

روایت خاصی هم نداریم که مراد از آیات متشابه را بیان کرده باشد تا بدانیم که کدامیک از آیات متشابه هستند، بنابراین به هیچکدام از آیات نباید اخذ کنیم چون ممکن است که از متشابهات باشند. تنها آیاتی که قدر متیقن هستند همان آیات صریح هستند که این آیات هم کم هستند و در بقیه موارد نمی توان به ظهور آیات اخذ کرد.

جواب این است که معنای متشابه روشن است و نیاز به تفسیر ودلیل خاص ندارد، متشابه یک عنوان عرفی است و حقیقت شرعیه ندارد تا برای روشن شدن معنای آن نیاز به دلیل خاص داشته باشیم.

عرف بین ظاهر و متشابه فرق می گذارد و اخذ به ظاهر را از قبیل اخذ به متشابه نمی داند.

ممکن است کسی اشکال دیگری به این کلام اخباریون وارد کند و آن اینکه طبق این تفسیر که مراد از محکمات، آیات صریح هستند، ام الکتاب بودن محکمات زیر سوال می رود، چون آیات صریح در قرآن بسیار کم هستند ولی تعبیر ام الکتاب نشان می دهد که محکمات باید زیاد باشند، چون ام الکتاب یعنی این آیات آنقدر زیاد هستند که مانند مادر آیات دیگر را در میان گرفته اند.

ولی اخباریون می توانند جواب بدهند که ام الکتاب بودن، با کم بودن آیات محکم هم سازگار است، چون معنای ام، ریشه است، یعنی این آیات صریح ریشه آیات دیگر هستند و لازم نیست که زیاد باشند. همان طور که ممکن است در یک درخت، شاخ و برگ ها بسیار بیشتر از ریشه باشند.

نکته: اختلاف فقهاء در ظهورات، سبب نمی شود که آیه متشابه شود!

ظهور یک حقیقت عرفی دارد و هرکسی ممکن است یک استظهار عرفی داشته باشد که دیگری آن را قبول نکند.

عرف وقتی که کلامی را می شنود، چه قرآن و چه روایات و چه کلمات دیگر، یک معنایی به ذهنش می رسد که این معنا گاهی در ذهن مستقر می شود که در این صورت این انسباق و خطور و تبادر نامش ظهور می شود، و گاهی این معنای اولیه زود عبور می کند و می رود که مجاز است.

 

تفصیل صاحب قوانین

صاحب قوانین بین «مَن قُصد افهامه» و غیر او تفصیل داده است و حجیت ظواهر را مختص به مقصودین بالافهام می داند.

شیخ انصاری کلام ایشان را رد کرده و گفته است که عقلاء بین مقصودین بالافهام و غیر آنها فرق نمی گذارند. مثلا وقتی کتابی نوشته می شود در عرف عقلاء اینگونه است که این کتاب برای قرن های متمادی باقی می ماند و افراد از آن استفاده می کنند و هیچگاه کتاب را مختص زمانی خاص نمی دانند.

قرآن بنائش بر این بوده که تا قیامت برای همه انسان ها باشد، بنابراین نمی توان حجیت آن را مختص یک زمان یا برخی افراد دانست.

اشکال: آیات قرآن هرکدام شان نزولی دارند که در فهم مراد شارع مهم هستند و ما علم به آنها نداریم، بنابراین نمی توانیم بدون توجه به آن قرائن خاص به ظهورات اخذ کنیم، از طرفی هم آن قرائن به ما نرسیده است، بنابراین نتیجه این می شود که تمام ظواهر از حجیت می افتند.

جواب: تمام روسای عالم و سران قبائل صحبت هایی که می کردند معمولا مربوط به وقایع خاص، یا جواب یک سوال بوده است.

این کلام در مورد روایات امام علی علیه السلام صادق است که در خطبه های نهج البلاغه انسان می بیند که حضرت در وقایع مختلف و به مناسبت های گوناگون صحبت کرده اند. در مورد امام راحل و مقام معظم رهبری هم همین طور است. ولی این خصوصیت ها سبب نمی شود که خطابات قانونی هم محصور به همان مورد خاص بشوند و فقط مقصودین مراد باشند!

همه عقلای عالم اینگونه اند که وقتی رؤسا کلامی را در مقام تقنین و به شکل عمومی مطرح می کنند، مرادشان فقط مخاطبین خاص و مقصودین بالافهام نیستند.

وقتی قضیه حقیقیه باشد و موضوعش مقدر باشد و حکم روی موضوع مقدر برود در اینجا دیگر اختصاص به مقصودین نخواهد داشت.

 

اشکال دیگر شیخ انصاری به اخباریون

اخباریون می گویند: ظواهر قرآن حجت نیستند و ما باید به روایات عمل کنیم و این روایات هستند که آیات قرآن را تبیین کرده اند.

شیخ انصاری یک اشکال کبروی و یک اشکال صغروی به آنها می کنند.

اشکال کبروی: بر اساس این مسلک، باید قرآن را کنار بگذاریم. چون حتی در جایی که ظاهر قرآنی هم داشته باشیم بر اساس این مسلک حق نداریم که به این ظهور عمل کنیم و باید به روایت رجوع کنیم که معنای این حرف رفض قرآن است.

اشکال صغروی: چه کسی گفته است که ما در همه موارد به روایات عمل می کنیم؟

در مورد عبادات درست است که به روایات عمل می شود ولی در مورد معاملات به همان ظهورات قرآنی اخذ می شود چون عناوین عرفیه هستند و روایات اصلا اینها را تفسیر نمی کنند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo