< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج الشرعیه/ حجیة الکتاب/-

 

ادله حجیت ظواهر قرآن کریم

دلیل اول: تبیان بودن قرآن

قبلا توضیح دادیم که اولین دلیل برای حجیت ظواهر قرآن، تعبیراتی مانند ﴿بیانٌ للناس﴾ و ﴿تبیان کل شیء﴾ بودن قرآن است که این تعبیرات در آیات قرآن کریم ذکر شده است، و اگر ظواهر قرآن حجت نباشد این تبیان بودن مورد خدشه واقع می شود و محقق نمی شود.

 

دلیل دوم: سیره عقلاء

عقلاء به ظواهر کلام و گفتار اخذ می کنند و هیچ ردعی از جانب شارع نسبت به این سیره وارد نشده بلکه تایید و امضاء شده است.

ما سراغ نداریم که حضرات معصومین علیهم السلام راهی غیر از همین سیره عقلاء و اخذ به ظواهر را پیش گرفته باشند.

اعراب در زمان حضرات معصومین هر طور که صحبت می کردند و محاوره داشتند، حضرات نیز به همان شکل صحبت می کردند، اصلا فلسفه نبوت همین است و جز با این روش اصلا امکان ندارد. هر پیامبری که مبعوث می شد به زبان قومش تکلم می کرد تا دین را تبیین کند. و این، هم در مورد لغات و هم در قواعد محاورات صادق است.

دلیل سوم: سیره نبی و معصومین علیهم السلام

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرات معصومین علیهم السلام به ظواهر اخذ می کردند و در تبیین و تبلیغ دین نیز بر همین اساس عمل می کردند.

اکثر کلمات معصومین طوری بود که مراد حضرات روشن بود و ابهامی در کلام نبود، فلذا بعد از صحبت معصومین، کسی سوال نمی کرد که مراد شما چیست! چون روشن و واضح بود.

البته گاهی کلماتی بکار می رفت که برای برخی روشن نبود و شاید مثلا اختصاص به یک قبیله خاص داشت، یا کثیرالاستعمال نبود، که در چنین مواردی سوال می کردند، مثلا در مورد آیه شریفه ﴿و فاکهة و ابّا﴾ سوال می‌کردند که مراد از «ابّ» چیست که پیامبر به آنان پاسخ می دادند، ولی در غالب کلمات حضرات معصومین اینگونه نبود که مراد روشن نباشد.

بنابراین حضرات بر اساس ظواهر صحبت می فرمودند و مردم هم متوجه می شدند، و اصلا اینگونه بود که تبلیغ دین محقق میشد.

یکی از مهم ترین و کثیرالابتلاء ترین امور در اسلام، همین تبلیغ و تبیین دین و احکام است که این تبیین مبتنی بر اخذ بر ظواهر است و اگر حضرات، روشی غیر از این روش مرسوم عقلاء داشتند باید آشکار میشد! و این مورد، یکی از ابرز مصادیق قاعده «لو کان لبان» است.

البته گاهی حضرات معصومین در کلامشان خلاف ظاهر نیز اراده می کردند ولی با نصب قرینه مراد خود را روشن می فرمودند، مثلا اگر عامی به کار می بردند مخصص آن را نیز ذکر می کردند.

این عمل نیز خلاف سیره عقلاء نیست چون در میان عقلاء هم گاهی خلاف ظاهر اراده می شود ولی مراد جدی با نصب قرینه بیان می شود و مخصص یا مقید ذکر می شود. بنابراین خود این هم مطابق با سیره عقلائیه است و مخالف با آن سیره نیست.

نتیجه نهایی: در مورد ظواهر قرآن، اگر مانند عام و مطلق و چیزهایی شبیه به اینهاست که عرف عقلاء نیز در چنین مواردی توقع خلاف ظاهر دارد، در چنین مواردی باید فحص شود و این آیات تا قبل از فحص حجیت ندارند، ولی در سایر موارد مانند ظهور صیغه امر در وجوب، این ظواهر حجت هستند و نیازی به فحص هم نیست.

سوال: آیا علاوه بر سیره عقلائیه، خود عقل هم در این مساله همین حکم را دارد؟

جواب: این مساله، عقلی نیست و حکم عقل نداریم. عقل فقط می گوید باید هرچه مولا گفت امتثال شود، اما اینکه مولا چه گفته است؟ این را باید از کلام خود مولا اخذ کنیم، عقل بیش از این دیگر حکمی ندارد.

ممکن است دأب مولا بر این باشد که در همه جا با نصب قرینه حرف بزند! این، ثبوتا ممکن است و محال نیست! بلکه ممکن هم هست که همان سیره عقلاء را طی کند.

 

دلیل چهارم: ادله خاص

در برخی روایات، حضرات معصومین علیهم السلام به ظواهر قرآنی استناد و استدلال کرده اند و روش برداشت احکام از آیات قرآن را به روات آموزش داده اند که خود این هم دلیل مستقلی برای حجیت ظواهر قرآنی است.

یکی از این نصوص، صحیحه زراره بود که خواندیم و تکرار نمی کنیم. منتهی اشکالی به این صحیحه مطرح کرده اند و آن اینکه استعمال «باء» در «تبعیض» کم است و همان طور که ابن هشام و برخی گفته اند غالبا «باء» برای الصاق استفاده می شود، بنابراین ظاهر آیه، تبعیض نیست!

پاسخ این است که وقتی روایت خاص داریم و سند خوبی هم دارد و حضرت در این روایت معنای کلمه ای را بیان می کند، باید به این کلام اخذ کنیم، کلام حضرت کمتر از شعر شعرا که نیست!

خود ادباء وقتی بخواهند معنای موضوع له کلمات را بیان کنند به کلام قدمای خودشان و به شعر شاعران تمسک می کنند، مگر روایت کمتر از شعر است؟

بنابراین این روایت دلالت دارد که در همان زمان، «باء» برای تبعیض بکار می رفت و این استعمال به حدی بود که خود راوی باید متوجه میشد و حضرت به او اعتراض می کنند که چرا متوجه نشده ای!

نکته دیگری که وجود دارد این است که ذکر نشدن این معنا برای «باء» در برخی کتب ادبی ممکن است به خاطر اغراض سیاسی باشد. چون در مسائل تخصصی، گاهی مسائل سیاسی غلبه می کرد و برای آنکه مخالفان مجبور نشوند ولایت اهل بیت را تصدیق کنند حتی گاهی موضوع له الفاظ را نیز تغییر می دادند! مثلا در مورد کلمه مولا، برخی از کتب لغت مخالفین، این کلمه را مطابق با اعتقاد خود معنا می کنند تا در مورد تعبیر «من کنت مولاه ...» مجبور به تصدیق ولایت اهل بیت نشوند!

البته چنین افرادی کم و نادر هستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo