< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:اقسام حد/اجرای حد حامله_/

مسألة 8 : لا يقام الحدّ؛ رجماً ولا جلداً على الحامل ولو كان حمله من الزنا حتّى تضع حملها، وتخرج من نفاسها إن خيف في الجلد الضرر على ولدها، وحتّى ترضع ولدها إن لم يكن له مرضعة ولو كان جلداً إن خيف الإضرار برضاعها، ولو وجد له كافل يجب عليها الحدّ مع عدم الخوف عليه. »[1]

اجرای حد بر زن حامله

اجرای حد بر زن حامله جایز نیست چه اینکه رجم باشد که متقین از اجماع و نصوص است، و چه جلد، که نص در آن وارد نشده اما داخل در اتفاق اصحاب است. این اتفاق مدرکی است زیرا هم مقتضای قاعده است و هم نصوص خاصه دلالت دارد. صاحب جواهر و صاحب ریاض ادعای اتفاق کردند و مخالفی در بین نیست. این اجماع حجت نمی باشد زیرا وقتی بدانیم که اصحاب به مدرک استدلال کرده اند یا احتمال استدلال داده شود قطع به اجماع کاشف تعبدی از رأی معصوم حاصل نمی شود، لذا باید به مدرک رجوع کرد.

کلام صاحب جواهر:

«( ولا يقام الحد ) فضلا عن القصاص ولو جلدا (نص خاص در جلد نداریم، اما ملاک در جلد هم هست، ملاک، ضرر برای ولد است، رجم قطعا ضرر دارد بلکه در معرض تلف است و جلد هم ضرر دارد)كما صرح به الفاضل وغيره ( على الحامل ) ولو من زناء ( حتى تضع ) ولدها ( وتخرج من نفاسها ) بلا خلاف أجده نصا وفتوى بل ولا إشكال (علی القاعده است. البته محل اجماع جایی است که ضرر داشته باشد) مع فرض خوف الضرر على ولدها لو جلدت ، لعدم السبيل عليه ، إذ ( لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ) ، كما صرح به في الخبر المروي عن إرشاد المفيد. بل ( و ) حتى ( ترضع الولد إن لم يتفق له مرضعة (در معقد اجماع اخذ شده که یک مرضعه هم باشد و اگر مرضعه نباشد جلد نمی خورد)) بلا خلاف أجده فيه أيضا حتى لو كان جلدا يخشى منه الضرر برضاعها له ، ... ( ولو وجد له كافل جاز ( أي وجب( إقامة الحد ) بلا خلاف‌ أجده فيه ، لأنه ليس في الحدود نظر ساعة ».[2]

صاحب ریاض و دیگران همینگونه متعرض شده اند که این همان اتفاق مدرکی است.

مقتضی قاعده

اتفاق اصحاب مقتضی قاعده لاضرر (لاضرر و لاضرار فی الاسلام) هم هست، که به معنای اضرار به غیر است. متیقن از «لاضرر» هم جایی است که به غیر ضرر زده شود همانطور که روایت لا ضرر در قضیه سمرة بن جندب، که با بالارفتن از درخت به غیر ضرر می رسانده، وارد شده است.

در بحث اینکه ضرر به نفس را هم شامل می شود محقق نراقی ادعای اجماع کرده است که شامل ضرر به بدن هم می شود، اما متیقن همان مورد روایت نبوی و یا سایر نصوص می باشد که ضرربه غیر است.[3] در دفتر تشریع هیچ حکم ضرری جعل نشده است و به اطلاق و عموم شامل ضرر به نفس هم می شود.

در اینجا ولدی که در رحم این زن است نفس محترمه است مخصوصا که روح در آن دمیده شده باشد، ضرر به این ولد جایز نیست، لذا امیرالمومنین به عمر فرمود که چطور می خواهی این زن را مجازات کنی در صورتی که ولد در رحم دارد. ادله لاضرر اجرای حد در اینجا را شامل می شود لذا باید حد به گونه ای اجرا شود که موجب اضرار غیر نشود و این معنای حکومت لاضرر بر همه احکام، حتی حدود است . البته شامل اضرار به نفس نمی شود زیرا اصل حد یعنی اضرار به نفس و در موضوع حد ضرر اخذ شده است، لکن نسبت به غیر، در موضوعش ضرر اخذ نشده است.

سوال: با اجرای حد، به آبروی این ولد هم ضرر می رسد؟

استاد: اگر اینگونه باشد که موجب لغویت و تعطیلی حدود می شود، لذا حکومت باید به گونه باشد که هر دو دلیل قابل جمع و اخذ باشند، همینگونه که فقها جمع کرده اند که حاکم باید صبر کند تا ولد متولد شود و به او ضرر نرسد بعد حد را اجرا کنند.

نصوص خاصه

قول امیرالمومنین فی حدیث اقرار الزانیة الحامل بالزنا

«.....انطلقي فضعي ما في بطنك ثم ايتيني أطهرك، فلما ولت عنه المرأة فصارت حيث لا تسمع كلامه قال: اللهم إنها شهادة، فلم تلبث أن أتته فقالت: قد وضعت فطهرني... قال: فانطلقي فأرضعيه حولين كاملين كما أمرك الله»[4]

این زن بعد از اینکه اقرار به زنا کرد گفت مرا طاهر کن، حضرت سوالهای زیادی کرد (البته بنای حضرات معصومین این بود که حد تحقق پیدا نکند و بار چهارم حد را اجرا می کردند لذا 4بار اقرار لازم است تا حد اجرا شود)، بعد حضرت فرمود تا زمان وضع حمل تاخیر انداختند. بعد از اینکه زن دور شد حضرت با خدا گفت: «: اللهم إنها شهادة». بعد از مدتی زن آمد. حضرت فرمود که دو سال فرزندت را شیر بده، همانطور که خدا فرمود، بعد بیا من حکم را اجرا کنم تا تطهیر شوی.

این روایت به طریق صدوق صحیح است و به طریق کلینی و شیخ ضعیف است. در خاتمه وسایل اینگونه آمده است: «وما كان فيه متفرقا من قضايا أمير المؤمنين عليه السلام المتفرقة فقد رويته عن أبي ومحمد بن الحسن رضي الله عنهما، عن سعد بن عبد الله، عن إبراهيم ابن هاشم، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن قيس عن أبي جعفر عليه السلام. [5] که این سند صحیح است

سند روایت در الکافی: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِيثَمٍ أَوْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِيهِ»، این روایت به خاطر وقوع عمران بن میثم یا صالح بن میثم در طریقش ضعیف می شود.

موثقه عمار ساباطی

«وباسناده عن عمار بن موسى الساباطي، عن أبي عبد الله عليه السلام أنه سئل عن محصنة زنت وهي حبلى، قال: تقر حتى تضع ما في بطنها وترضع ولدها ثم ترجم. »[6]

«تقر» یعنی حاکم به او دستور می دهد که در منزل بماند تا وقت آن برسد و حمل کند و او را شیر بدهد.

صحیحه ابی مریم

« وباسناده عن يونس بن يعقوب، عن أبي مريم، عن أبي جعفر عليه السلام قال : أتت امرأة أمير المؤمنين عليه السلام فقالت: إني قد فجرت، فأعرض بوجهه عنها فتحولت حتى استقبلت وجهه فقالت: إني قد فجرت، فأعرض عنها، ثم استقبلته فقالت: إني قد فجرت، فأعرض عنها (حضرت سه بار روی برگرداند)، ثم استقبلته فقالت: إني فجرت، فأمر بها فحبست (حبس خلاف قاعده نیست و می توان به آن تعبد کرد و مقدمه اجرای حد شود، شاید حمل شود که در جایی باشد نگهداری شود تا وضع حمل کند و بعد حد اجرا شود که این حبس به تشخیص حاکم می باشد و همینطور اینجا حمل می شود که نیاز به مرضعه نداشته است و مشکل و ضرری برای نوزاد ایجاد نمی شود) وكانت حاملا، فتربص بها حتى وضعت، ثم أمر بها بعد ذلك فحفر لها حفيرة في الرحبة(مکان وسیعی که اسب یا میوه در آن می فروختند که دیوار و در داشت تا دیگران هم بیایند و نظاره کنند)وخاط عليها ثوبا جديدا (لباس جدید مثل کفن بر او می پوشانیدند) وأدخلها الحفيرة إلى الحَقو (لگن خاصره ، جایی که شال را می بندند و گره میزنند، «موضع شد الإزار»)وموضع الثديين وأغلق باب الرحبة ورماها بحجر(حضرت خودش یک سنگ به سوی او پرتاب کرد) وقال: بسم الله اللهم على تصديق كتابك وسنة نبيك، ثم أمر قنبر فرماها بحجر (حضرت به قنبر امر کرد که سنگ بزند، در بعضی جاهای دیگر دارد که حضرت فرمود هر کسی که گناهی ندارد بیاید سنگ بزند و همه می رفتند و فقط امیرالمومنین و اصحاب خاصش باقی ماندند)، ثم دخل منزله، ثم قال: يا قنبر ائذن (اجازه بده) لأصحاب محمد فدخلوا فرموها بحجر حجر ثم قاموا لا يدرون أيعيدون حجاراتهم أو يرمون بحجارة غيرها وبها رمق (شک کردند که باید دوباره سنگ بیاورند یا از سنگهای قبلی استفاده کنند چون زن رمق داشته است) ، فقالوا: يا قنبر أخبره أنا قد رمينا بحجارتنا وبها رمق كيف نصنع؟ فقال: عودوا في حجارتكم، فعادوا حتى قضت، فقالوا له: قد ماتت فكيف نصنع بها؟ قال: فادفعوها إلى أوليائها ومروهم أن يصنعوا بها كما يصنعون بموتاهم.[7] (مثل مسلمین دفن شود)

این حد پاک کننده گناهان شخص است و مثل شخصی می شود که از مادر متولد می شود، قطعا کسی که اقرار می کند و می گوید طهرنی تائب است.

مرسل شیخ مفید

« محمد بن محمد المفيد في (الإرشاد) عن أمير المؤمنين عليه السلام أنه قال لعمر وقد اتي بحامل قد زنت فأمر برجمها (عمر دستور رجم داده) فقال له علي عليه السلام: هب لك سبيل عليها أي سبيل لك على ما في بطنها (مادر گناه کرده، فرزند چه تقصیری دارد که هلاک شود یا ضرر ببیند) والله يقول: " ولا تزر وازرة وزر أخرى " فقال عمر: لا عشت لمعضلة لا يكون لها أبو الحسن (هرگز زندگی نکردم که معضله ای باشد و امیرالمومنین آن را رفع نکرده باشد، ظاهر اینجا إخبار است مثل لولاعلی لهلک عمر)، ثم قال: فما أصنع بها يا أبا الحسن؟ قال: احتط عليها حتى تلد (این زن را نگه دارد تا فرزند را به دنیا آورد)، فإذا ولدت ووجدت لولدها من يكفله فأقم الحد عليها (یکفل دال بر ارضاع است) .[8]

تنقیح ملاک قطعی

همه نصوص در خصوص رجم وارد شده است و اشاره به جلد نداشته است، اما فقها جلد را هم وارد کرده اند و گفته اند که قطع داریم که رجم از باب ضرر برای فرزند این زن است که این ضرر در جلد هم می آید و وجدانی است، لذا قطع به عدم خصوصیت رجم داریم و خصوصیت فقط اضرار است.

اینجا از موارد تنقیح ملاک قطعی است. فرق بین شیعه و عامه این است که عامه لازم نمی دانند که قیاس حتما داخل در ظهور خطاب باشد و اگر مجتهد ظن به ملاک داشت می تواند از اصل به فرع تعدی کند، اما امامیه این قیاس را محرم می دانند (السنة اذا قیست محق الدین)، ملاک باید داخل در ظاهر خطاب باشد و هر جایی که غیر از ملاک قابل سریان، احتمال خصوصیت نرود جایز است، در اینجا ملاک قابل سریان، اضرار به ولد است و احتمال خصوصیت دیگری در رجم داده نمی شود، ملاکی که از ظاهر این نص فهمیده می شود اضرار به ولد است.


[3] رجوع شود به مبانی فقه فعال، قاعده لاضرر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo