< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام حد/ حد غیرمحصن/-

« مسألة 4 : حدّ النفي سنة من البلدة التي جلد فيها، وتعيين البلد مع الحاكم. ولو كانت بلدة الحدّ غير وطنه لا يجوز النفي منها إلى وطنه، بل لا بدّ من أن يكون إلى غير وطنه. ولو حدّه في فلاة لا يسقط النفي، فينفيه إلى غير وطنه. ولا فرق في البلد بين كونه مصراً أو قرية.»[1]

ملاک سال تبعید قمری است یا شمسی؟

جواب اینست که بنا بر عرف آن شهر و بلد محاسبه می شود، هر نوع تاریخی که آنها دارند با آن محاسبه می شود. غایت مدلول آیه ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ﴾[2] اینست که تعداد ماه های قمری 12 تا هستند که 4 تا از آنها أشهر حُرُم است، آیه در مقام بیان این نیست که بگوید سال از نظر ما فقط سال قمری است، «منها أربعة حرم» قرینه است بر اینکه مقصود از «عدّة شهور» ماه های قمری است چون غیر شهر های قمری، أشهر حُرُم ندارد، وقتی قرینه ی داخلیه داشت و مقصود شهر های قمری بود مدلول آیه این میشود که: شهر های قمری نزد خدا 12 تا است که 4 تا از آنها حرام هستند.

اگر غیر از این مقصود بود باید بگوید که از نظرِ منِ خدا، مطلق سال 12 ماه دارد باید می گفت که سال در نزدِ من آن سالی است که 4 ماه از آن حرام باشد.

تعبیر دیگر اینست که گفته شود: إنّ السنة عندالله إثنی عشر شهراً منها أربعة حُرُم، طبیعی سال در نزد خدا 12 ماه دارد که 4 ماه آن حرام است، معنای این عبارت این می شود که سال از نظرِ منِ خدای تعالی آن است که 4 تا ماه آن حرام است یعنی سال از نظر ما فقط همان سال قمری است، آیه اینطور نگفته است.

سوال: سال در نزد غیر خدا هم 12 ماه است، همه ی تقویم ها 12 ماه دارند، این دیگر نیاز به إخبار ندارد، پس چرا گفته «عند الله»؟

جواب: اینکه اگر گفته شود سال، 12 ماه است، کأنّ رد می کند آن سالی را که 12 ماه نیست که چنین چیزی نداریم، پس مقصود این نیست، پس این توطئه برای ذیل است، از اول می خواست بفرماید 4 ماه از این 12 ماه، حرام اند «أربعة من الأشهر، حرام»، معلوم می شود مقصود از این أشهر، ماه های قمری است چون غیر قمری شهر حرام ندارد یه خلاف اینکه بگوید: «إنّ السنة عند الله إثنی عشر شهراً منها أربعة حُرم» فلذا این آیه فقط نظر به همین مطلب دارد که 4 ماه از 12 ماه قمری شهر حرام است، غایت مدلول آیه اینست، نظر ندارد به اینکه بگوید سال در نزد منِ خدا فقط سال قمری است لذا هر فقیهی اگر به این آیه استدلال کند همانطور که استدلال کردند، درست نیست.

سوال: در آیه دیگر اینطور آمده ﴿إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾[3] که مقصود خدا تعالی ماه های قمری است چون أعراب که ماه شمسی نداشتند؟

جواب: این آیه ربطی به مقام ندارد، آیه ناظر به آخرت است، اصلاً خطاب فقط به أعراب نیست، خطاب به همه ی مردم است، این آیه یعنی هر سالِ آخرت هزار برابر سال های شما است، برای هرکسی به قوم خودش شامل می شود.

سوال: از نظر شما اینکه گفته «شهرین متتابعین» یعنی یک شخص ایرانی باید 62 روز روزه بگیرد؟

جواب: این آیه در نصوص تفسیر شده است که گفته باید به اندازه ی 2 رمضان روزه گرفته شود، اتفاق نص و فتوا هم وجود دارد، ضمن اینکه اگر این هم نبود باز هم قرینه وجود دارد و آن اینست که صوم در ماه رمضان واجب می شود فلذا باید همان را کفّاره دهد، این منصرف به شهر رمضان است.

سوال: عند الشک باید چه کاری انجام داد؟ مثلاً یک شهری هم تقویم قمری داشته باشد و هم شمسی؟

استاد: قمری محاسبه می شود چون کمتر است و الحدود تدرء بالشبهات.

آیا جایز است شخص نفی شده از یک شهری به یک شهر دیگری برود زیرا به هرحال نفی بلد هست؟

اگر به حکم حاکم باشد جایز است زیرا حاکم تشخیص داده مثلا نصف این زمان را در یک شهر باشد و نصف دیگر را در شهر دیگر باشد، تمام نصوص دال بر این است که یک سال تبعید شود، در غیر اینصورت نقض حکم حاکم می شود هر چند که به بلد دورتری بخواهد برود.

سوال: در تهذیب دارد که « سهل بن زياد عن ابن ابي نجران عن مثنى الحناط عن ابى عبد الله عليه‌السلام قال : سألته عن الزاني إذا جلد الحد قال : قال : ينفى من الارض التي ياتيه إلى بلدة يكون فيها سنة.[4] در اینجا «فیها سنة» دارد که باید یکسال در آن بلد باشد.

استاد: این خبر ضعیف است و بر چندین روایت صحیحه حمل می شود، مقصود نصوص این است که حاکم او را یکسال نفی بلد کند، مثلا روایت آورده شده بود که امیرالمومنین گفته است که حاکم باید این شخص را به اقصی البلد تبعید کند، لذا تعیین بلد به دست حاکم است.

سوال: در روایت «بَلدَة» آمده است ظاهر در یک بلد است و ممکن است گفته شود که این شخص را از این طرف به آن طرف کشانده شود یک مجازات اضعف باشد.

استاد: بلده خصوصیتی ندارد زیرا این شخص در یک زمان که نمی شود به دو بلد تبعید شود، لذا این از باب ظاهر و غالب است و تعبیر متعارف است و طبیعی بلده مراد است، مراد یک بلده خاصه نیست.

سوال: نکره در سیاق اثبات و همینطور «ة» وحدت دال بر یک بلد می کند!

استاد: این «بلدة» تعبیر متعارف از یک شهری است که حاکم او را تبعید می کند و خصوصیتی ندارد، بلکه ملاک، تبعید به یک شهر دور است، سه روایت داریم که یکی «من مصره» و دو روایت دیگر «من البلدة التی جلد فیها» دارد که فقط دال بر نفی از بلد دارد و نسبت به بلدی که تبعید شود ساکت است.

آیا مؤونه شخص تبعید شده به عهده بیت المال است؟

خیر، مؤونه به عهده خود شخص است زیرا در نصوص داریم اگر به محکوم علیه خسارتی از جانب حاکم وارد شود باید بیت المال جبران کند اما فرض این است که این مؤونه از جانب حکم شرعی نیست و چیزی اضافه از جانب حاکم نیست بلکه از جانب عمل خود شخص است. مگر در مواردی مثل اینکه کشف خلاف شده و عمل شخص دخیل نبوده است و حکم حاکم خلاف شرع بوده است لذا از بیت المال جبران می شود.

سوال: آیا هزینه درمان بعد از اجرای حد، یا هزینه نفقه در زندان هم به عهده خودش می شود؟

استاد: اگر بدون افراط و با ملاحظه حال شخص بوده، بر بیت المال چیزی نیست. اما اگر شخص اصلا مالی ندارد و اقرباء ندارد یا اقرباء توانایی مالی ندارند بر حاکم است که نفقه او را تأمین کند.

سوال: در نفی بلد ممکن است چند روزی در راه باشند تا به آن بلد برسند، آیا این زمان جزء زمان تبعید است؟

استاد: بله، جزء زمان تبعید حساب می شود زیرا مقدمه نفی است. در عرف اگر شخص باید یکسال تبعید شود و در بین این زمان از یک شهری به شهر دیگر باید برود زمانی که صرف این رفت و آمد می کند جزء این زمان تبعید حساب می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo