< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

98/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط توبه

شرایط توبه

آن بحثی را که ما قبلاً داشتیم من یک جمع بندی کنم چون بعداً مراجعه کردم، این عبارتی که در متن تحریر آمده که ظاهرش اینست که استمرار بر حُسن عمل و صلاح( یعنی استمرار بر ترک معاصی و فعل طاعات) در قبول توبه شرط است.

دیشب یک مروری بر آیات کردم و متوجه شدم که بیش از 10 آیه وجود دارد که همه ی آنها دلالت بر یک معنا دارند که خدای تعالی توبه ی تائب را در صورتی قبول می‌کند که توبه اش متعقَّب به اصلاح نفس و استمرار صلاح باشد، «الا الذین تابوا و أصلَحوا أولئک یتوب الله علیهم أو فإنّه غفورٌ رحیم» « من تاب و أصلَحَ فإنّ الله یتوب علیهم» یعنی هم در چندین آیه به صورت مفرد دارد با قید و پسوند« أصلحوا» و هم به صورت جمع دارد با همان قبد «أصلحوا»، بعضی ها هم با قید « أو عَمِلَ صالحاً»، فی الجمله آیات زیادند که جای شک باقی نمی‌گذارند که مجموعه ی این آیات ظهور دارند در اینکه خدای تعالی توبه ی تائبین را در صورتی قبول می‌کند که بعداً استمرار بر صلاح داشته باشند، ظاهر آیات اینست.

ولی ظاهر نصوصی که دیروز خواندیم بر خلاف آیات اند، یکی از آن نصوص صحیحه ی محمد بن مسلم است و یکی هم صحیحه‌ی کنعانی است و یکی هم مرسله‌ی صدوق است، البته روایات دیگری هم هستند که بعضی از آنها در کافی آمده ولی در وسائل نیامده است.

در این روایات راوی سوال کرد که توبه‌ی نصوح چیست؟ و حضرت تصریح کردند و فرمودند: شخص نَدَم بر ذنب داشته باشد و عزم بر عدم عود أبداً، چیز دیگری را حضرت در این نصوص اضافه نکردند با اینکه در مقام تفسیر و بیان است، روایت مفسِّر بر بقیه‌ی روایات حاکم است حتی بر آن روایت نهج‌البلاغه هم حاکم است.

بله خب آن قسمتی که دارد: ردّ واجبی که بر عهده ی اوست و ردّ کردن اموالی که به ذمه ی اوست، حقوق الناس، بدون شک باید آن اموالی را که از دیگران غصب کرده برگرداند و الا توبه اش قبول نمی‌شود، ولکن می‌خواهیم بگوییم اینکه توبه حقیقتش چیست و شرط قبولیش چیست 2 مطلب جدا است.

حقیقت توبه: همین پشیمانی بر گناه است، حال گناه چه غصب اموال دیگران باشد که حقوق الناس است و چه گناهان حقوق الله باشد، پس همین که شخص پشیمان شده باشد و ندم در او ایجاد شده باشد، حقیقت توبه در او محقق می‌شود، البته و همچنین عزم بر عدم هم داشته باشد یعنی همان لحظه‌ی پشیمانی، عزمِ جزم دارد که ابداً بر آن گناه عود نکند، این حقیقت توبه است، البته اگر بعداً در خارج آن اموال را ندهد این کاشف از اینست که آن حالت ندم از بین رفته است و دوباره فسقش برمی‌گردد، حتی ممکن است الان هیچ مالی نداشته باشد که بدهد ولی توبه‌ی او به عزمِ جزم بر ترک این معصیت و عدم عود به این معصیت، محقق می‌شود، مال ندارد ولی عزم بر اداء مالِ‌غیر عند التمکن دارد و همین کافی است برای اینکه حقیقت توبه محقق شود و شهادت او هم قبول شود.

سوال: در حقوق الله هم همین است؟

جواب: بله فرقی بین حقوق الله و غیرش نیست.

سوال: این فرمایش شما دقیقاً مطابق با آیات است، همین که فرمودید در آیات استمرار بر ترک معصیت شرط شده است!

جواب: خیر، کلام اینست که همان لحظه ای و اولین آنی که در او نَدَم ایجاد شد و عزم بر عدم عود ایجاد شد و حاکم با یه قرینه ای برایش اثبات شد که همان لحظه این حالت برای شاهد ایجاد شده است، کافی است برای اینکه شهادتش قبول شود.

در آیات آمده «من تاب و أصلح» یعنی اینکه بعداً اصلاح شوند و استمرار داشته باشد، همین عبارتی که امام در تحریر آوده است با ظاهر آیات مطابق است.

سوال: این خارج از حقیقت توبه است، حقیقت توبه «تاب» است.

جواب: ظهور آیه اینست که اصلاً توبه قبول نمی‌شود مگر کسانی که توبه کنند و أصلحوا و عملوا الصالحات، در این صورت «اولئک یتوب الله علیهم» که خدا توبه شان را قبول می‌کند، خب کسی که توبه‌اش قبول نشود، می‌شود شهادتش قبول شود؟ خیر، یعنی یک شرطِ متعقَّب کرده است که خودشان را اصلاح کنند یعنی باید یک مدتی صبر کنند ببینند که آیا او خودش را اصلاح کرده است؟

سوال: همین عزم بر عدم انجام گناه خودش اصلاح است!

جواب: خیر این سخن درستی نیست چون آن آیات که می‌گویند «اصلحوا» یعنی اینکه عمل صالح را انجام دهند لذا در بعضی از آیات به همین سیاق به جای «اصلحوا»، «عملوا الصالحات» آمده است، یعنی لفظ «اصلحوا» اطلاق نمی‌شود مگر اینکه او بر عمل صالح استقرار پیدا کند، این ندم و عزم بر ترک تحقق پیدا کرده ولی «اصلحوا» و «عملوا الصالحات» متوقف بر اینست که یک استمرارٌ مّایی (نه تا آخر عمر) داشته باشد، و لکن این روایات دارد که به مجرد اینکه او ندم بر ذنب و عزم بر عدم عود داشت توبه اش قبول است ولو اینکه هیچ چیزی(عمل صالحی) هم از او ظاهر نشده است ولی یک چیزی بر شخص عارض شد(مثل گریه) که علم به این پیدا شد که در او عزم بر ترک ایجاد شده است.

مخصوصاً در یک صحیحه‌ی دیگری دارد که راوی گفته این شخص توبه کرده ولی دوباره بر این گناه عود می‌کند و بعد توبه می‌کند، باز هم توبه‌اش قبول است؟ حضرت فرمود بله، خیال کردی چون او چند بار عود بر گناه کرده خدای تعالی از او قبول نمی‌کند؟ قطعاً قبول می‌کند، حضرت فرمود: کلُّ مَن عاد آن گناه را و بعد توبه کند خدای تعالی توبه اش را قبول می‌کند، پس معلوم می‌شود در حالی که او توبه ی اولی که نقض کرده ولی به مجرد اینکه او دوباره توبه کند از او قبول می‌شود، غرض اینست که ممکن است توبه مستتبع به نقض هم شود و استمرار عمل صالح هم نداشته باشد، اینکه در تحریر دارد: «استمر عمل صالحه و استمر اصلاحه و استمرّ اصلاحه»، ممکن است اینجا صادق نباشد بر کسی که توبه می‌کند و بعدش نقض می‌کند ولی مع ذلک توبه اش قبول است.

جمعش بین کلّ این آیات و روایات اینست که:

یکبار حدوثاً توبه به صِرف تحقق این حقیقت، تحقق پیدا می‌کند که صدق می‌کند «فلانٌ تاب»، حقیقت توبه محقق می‌شود. یکبار می‌خواهد این توبه بعد از حدوث استمرار پیدا کند یعنی نقض نشود.

این روایاتی که الان خواندیم می‌خواهد بگوید حقیقت توبه به اینست و همان مرتبه ی اولی که توبه تحقق پیدا کرد گناهان را محو می‌کند، این منافات ندارد با اینکه بعد از نقض دوباره آثارش را از بین ببرد و دوباره مرتکب گناه شود و فسقش عود کند.

آیات شریفه‌ی قرآن آن مَآل امر را در نظر دارد، مقصود همه‌ی این آیات اینست، نظر به این دارد که فردای قیامت خدای تعالی همه را به عذاب مبتلا می‌کند از گنهکاران مگر کسانی که توبه کردند و اصلاح شدند یعنی تا آخر عمری که در دنیا بودند، زندگیشان با توبه ختم شده است، آیات قرآن به آخر الامر نظر دارند، یعنی می‌خواهد بگوید: مگر آن کسانی که توبه کردند و توبه شان نقض نشد یعنی توبه آخَرُ ما صَدَرَ منهم بود نه اینکه قبل الموت چند بار توبه کرده باشند و آخرش توبه را نقض کرده باشند، یعنی حالَ کونهم تائبین فردای قیامت خدا را ملاقات می‌کنند، معلوم است کسی که صد بار هم توبه کند و نقض کند و در حالی خدای تعالی را ملاقات کند که تائب نیست و ناقض توبه است، این آیات می‌گویند که فردای قیامت توبه شان قبول نمی‌شود هرچقدرم توبه کرده باشند، چون آخرش نقض کردند فلذا اینها دیگر أصلَحوا نیستند.

این یک توجیه که بگوییم نظر آیات این است و نظر به آخر الامر دارد، آن چیزی که سبب می‌شود شخص فردای قیامت از عذب نجات پیدا کند و به بهشت برود، اینست که آخرین بار که از این دنیا می‌رود، خدا را با توبه ملاقات کند، معنای تابوا اینست.

سوال: آیا اثبات می کند و ظهور دارد؟

جواب: بله چون آخرین بار توبه کرده و کار خودش را با توبه اصلاح کرده است، آخرُ ما صدر منه لاق الله تعالی حالَ کونه تائباً یعنی خودش را اصلاح کرده است.

وجه جمع دوم: یا اینکه بگوییم نفس این تکرار توبه، درست است که صد بار نقض کرده ولی هرباری که نقض می‌کند توبه می‌کند، خودِ این استمرار صلاح است، استمرار صلاح 2 مصداق دارد:

1: یکبار توبه کرده و دیگر تا آخر عمر نقض نکرده و صلاحش استمرار پیدا کرده است.

2: نقض کرده و باز توبه کرده، و همین که نقض کرده و باز توبه کرده، همین استمرار صلاح است.

شاهد هم آن روایت صحیحه ای است که دیروز خواندیم که: «أحبُّ العباد عند الله تعالی العبد المفتنون التوابون»، آن کسی که مبتلا شده به گناه و نقض توبه ولی بعدش توبه کرد.

سوال: عبارت لایعود فیه دارد!

جواب: ثمّ یعنی مقصودش آخر الامر است، داریم این روایت «أحبُّ العباد عند الله تعالی العبد المفتنون التوابون» را می‌گوییم، و همچنین آن روایتی که داشت: راوی سوال می‌کند که این شخص بارها نقض می‌کند، و حضرت فرمود: کلُّ ما عاد و تاب، خداوند توبه اش را قبول می‌کند.

می‌خواهیم بگوییم این نصوص که دارد حقیقت توبه را بیان می‌کند، فقط دارد حقیقت توبه را بیان می‌کند که توبه حدوثاً محقق شده است که این منافات ندارد که بعداً نقض شود، اگر بعد از نقض(که مکرّر نقض می‌کند) باز توبه کند، خودِ این تکرار توبه فی کلّ مّرةٍ نَقَضَ، خودش استمرار صلاح است، یکی این است، معنای دیگر استمرار صلاح که متیقّن است اینست که بعد از توبه دیگر نقض نکند، هردو است.

پس آیات به آخر الامر نظر دارند.

سوال: ظهور «اصلحوا» اینست که در بین توبه فساد متخلل نشود، و الا عرف نمی گوید «اصلح»، بلکه می‌گویند توبه کرد و نقض کرد و دوباره توبه کرد!

جواب: سوال اینست که کسی که صد بار نقض کرده و آخرین بار هم توبه کرده، توبه‌ی واقعی، و بعدش فوت کرد، این شخص «أصلحوا» بر او صادق نیست؟ می‌خواهم بگویم اصلحوا با نقض منافات ندارد اگر آن نقض(ولو چند بار) متعقب به توبه شود.

سوال: عرف توبه های قبلی را مصداق اصلحوا نمی بیند!

جواب: اشکالی ندارد، ما هم می‌گوییم این آیاتی که می‌گویند اصلحوا، نظر به آخر الامر دارند، آن چیزی که فردای قیامت او را نجات می‌دهد، می‌خواهیم بگوییم: آن کسی که چندین بار آخرین بار هم توبه کرده داخل در اصلحوا است چون بالاخره با توبه کارش به پایان رسیده.

سوال: محل بحث شما در قبول توبه ی اخیر است، ما هم نزاعی در قبول این توبه نداریم، کلام در توبه های قبلی است که اگر گناه متخلل شود، اصلحوا صدق نمی‌کند!

جواب: این معنایی که امام در متن تحریر آورده که توبه منوط به این باشد که حسن صلاح استمرار پیدا کند، ما قبول نداریم، داریم اشکال می‌کنیم، می‌خواهیم بگوییم کلام امام با این روایات منافات دارد، ولو اینکه ظاهر اطلاق آن آیات اینست ولی با توجه به این روایات که حقیقت توبه را بیان کرده، این حقیقت توبه محقق شده و شامل آن روایاتی است که: «التائب من الذنب کَمَن لا ذنب له»، حقیقت توبه محقق شده است مگر اینکه دوباره نقض کند که اثر این توبه از بین می‌رود ولی فعلاً که این توبه محقق شد با ندم بر ذنب و عزم بر ترک، این برای قبول شهادت کافی است اگر برای حاکم احراز شود.

یکی از بزرگواران: می‌شود به نوعی دیگر بین روایات و آیات جمع کرد و آن اینست که: شخص وقتی که توبه کرد که همان ندم و عزم بر ترک است، بر حاکم واجب است که یک مدتی را صبر کند تا اصلاح شخص برایش احراز شود، یعنی شرط قبولی توبه هم ندم است و هم اصلاح که در آیات شریفه آمده است!

جواب: ما این را قبول نداریم زیرا این جمع نیست بلکه طرح هردو دسته است، این روایات در مقام تفسیر و حقیقت توبه است، حتی توبه ی نصوح را حضرت تفسیر کرده به اینکه حقیقت توبه اینست: هی الندم علی الذنب و العزم علی عدم العود ابداً.

سوال: ما که این را انکار نکردیم، می‌گوییم راه احراز حقیقت توبه ی نصوح معاشرت است تا «اصلحوا» محقق و احراز شود، اصلحوا قرینه است بر اینکه این توبه، توبه ی نصوح بوده.

جواب: اینکه حاکم بخواهد احراز کند که این شخص عزم بر ترک دارد آیا منحصر است در اینکه باید مدتی را صبر کند و از او عمل ببیند یا با قرینه ی دیگری امکان دارد؟ اگر بخواهید بگویید که به قرینه‌ی دیگری امکان ندارد علم حاکم حاصل شود، این درست نیست چون ممکن است با قرائن دیگری این علم برای حاکم حاصل شود، کشف آن حقیقت(حقیقت توبه) منحصر در معاشرت نیست، حضرت حقیقت توبه را با این بیان کرد.

سوال: حجیت علم ذاتی است و در صورت علم ما بحث نداریم.

ما علم را داریم به عنوان طریق الکشف می‌گوییم، میخواهیم بگوییم ملاک احراز حقیقت توبه است، تارةً این علم با «اصلحوا» حاصل می‌شود و اخری با قرائن دیگری حاصل می‌شود، بالاخره کشف اینکه این شخص عزم بر ترک ابداً دارد منحصر در معاشره و مخالطه و استمرار بر صلاح نیست، اصلاً استمرار بر صلاح شرط نیست، اصلاً از آن لحظه ای که ثابت شد او عزم بر ترک ابداً دارد که توبه با آن تحقق پیدا می‌کند داخل در «التائب من الذنب کَمَن لا ذنب له» می‌شود، حقیقت توبه اینست، دیگر ما دلیلی نداریم مگر اصلحوا آیات که من گفتن مراد از آیات چیست، چون می‌خواهد بگوید آخر الامر در فردای قیامت توبه کارانی از جهنم نجات پیدا می‌کنند که اصلحوا، زیرا کسی که آخرُ من صدر منه اگر توبه باشد، داخل در اصلحوا است ولو اینکه هیچ کاری هم نکرده است، توبه کرده و فوت کرده، این اصلحوا بر او صادق است.

اعتبار استدعاء در وجوب تحمل یا اداء شهادت

یک نکته ای را عرض کنم خدمتتان و آن اینکه در جلسات قبل عرض کردیم در وجوب تحمل شهادت و اداء شهات اختلاف است، بلااستدعاءٍ بعضی گفتند که واجب نیست و مع الاستدعاء همه گفتند که واجب است، من دیشب یک نگاهی هم به تحریر کردم، در تحریر مرحوم امام این نکته را جداگانه عنوان کرده و ما هنوز به آنجا نرسیدیم و همچنین در جواهر این مطرح شده است، اجمال کلام اینست که:

در تحمل اختلاف شده است که آیا بلا استدعاءٍ تحمل شهادت واجب است در آنجایی که بداند اقامه‌ی حدّی یا احقاق حقی بر این تحمل توقف دارد؟ اکثر گفتند که تحمل واجب است ولو اینکه کسی هم از او نخواهد، بعضی ها هم قید کردند که مع الاستدعاء بر شخص واجب می‌شود، در اداء حتی این تفصیل را هم کسی نداشته، بعد التحمل مطلقا گفتند واجب است و هیچ کسی را ندیدم که بین حقوق الله و حقوق الناس فرق بگذارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo