< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

98/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موانع شهادت

مسألة من لا يجوز شهادته لصغر أو فسق أو كفر إذا عرف شيئا في تلك الحال ثم زال المانع واستكمل الشروط فأقام تلك الشهادة تقبل، وكذا لو أقامها في حال المانع فردت ثم أعادها بعد زواله، من غير فرق بين الفسق والكفر الظاهرين وغيرهما.

(تحریرالوسیله،ج2،ص444)

اگر شخصی که صغیر یا فاسق یا کافر باشد شهادتش جایز نیست، اما در همان حالات، تحمل شهادت کرده است و چیزی را دیده یا شنیده است، این شخص، بعد از بلوغ یا مسلمان شدن یا عادل شدن، شهادتش قبول است.

احراز شرایط شهادت، در زمان تحمل شهادت معتبر نیست هرچند متیقن از نصوص حجیت شهادت عدل امامی، آنجایی است که در حال تحمل واجد شرایط باشد، ولی منحصر در آن نیست، زیرا ادله در مقام اطلاق دارد.

وكذا لو أقامها في حال المانع فردت (اگر در حال صغر یا کفر یا فسق، شهادت داده است ولی یکبار یا چندبار رد شده است، منافاتی ندارد بعد از کبر یا مسلمان شدن، شهادتش قبول شود زیرا ادله وعمومات شامل آن می شود، یک دلیل این نکته، اجماعی است که در جواهر الکلام آمده است:

« الصغير والكافر والفاسق المعلن وغيرهم ممن لا تجوز شهادته إذا عرفوا شيئا وتحملوه وهم في تلك الحال (در موقع تحمل، شرایط شهادت را ندارند) ثم زال المانع عنهم فأقاموا تلك الشهادة قبلت (در حال اداء اگر شرایط را داشتند شهادتشان قبول می شود) بلا خلاف أجده، بل الإجماع بقسميه عليه»

این اجماع مدرکی است زیرا ادله و نصوص به صورت عموم و خصوص دلالت دارد.

ادله عموم:

ادله اعتبار ایمان، اسلام و عدالت برای حجیت شهادت عدل امامی است. «یجوز شهادته» یعنی «یجوز اداء شهادته»، ظهور در زمان اداء شهادت دارد، این اطلاق دارد چه اینکه در زمان صغر یا فسق یا کفر، شهادت را تحمل کرده باشد یا خیر؛ کافی است که در حال اداء شهادت، شرایط را داشته باشد. این ادله در بحث حقوق الله و حقوق الناس، اطلاق دارد. ملاک، صدق عدالت در زمان اداء شهادت است.

سئوال: اگر کسی متهم به جرمی است و حاکم باید او را تعزیر کند و این رد تعزیر متوقف بر شهادت صبی است، و صبی شهادت هم می دهد و قبول نمی شود و این شخص تعزیر می شود و قاضی می داند که این شخص یکسال بعد بالغ می شود و شهادت این صبی مانع تعزیر می شود، حاکم باید الان تعزیر کند؟

استاد: در تعزیر حاکم باید مصلحت را تشخیص بدهد، تعزیر اگر به تاخیر بیفتد در نظر مردم تاثیر سوء می گذارد و این به تشخیص حاکم است. اما در حدود، تشخیص حاکم ملاک نیست.

ادله خاص

صحیحه مسلم : « سألت أبا جعفر عليه السلام عن الذمي والعبد يشهدان على شهادة (کسی یک ذمی یا عبد را به واقعه ای شاهد گرفته تا تحمل شهادت کنند)، ثم يسلم الذمي ويعتق العبد، أتجوز شهادتهما على ما كانا اشهدا عليه؟(بعد از عتق و اسلام، به آنچه که قبلا تحمل شهادت کرده اند می توانند شهادت دهند؟) قال: نعم إذا علم منهما بعد ذلك خير جازت شهادتهما.( «خیر» به معنی این است که آن ذمی مسلمان شده باشد و البته عادل هم باشد)

صحیحه صفوان: « صفوان بن يحيى أنه سأل أبا الحسن عليه السلام عن رجل أشهد أجيره على شهادة ثم فارقه، أتجوز شهادته بعد أن يفارقه؟ قال: نعم، (در حالی که اجیر بود منع شهادت داشت، اما بعد از اتمام اجیر بودن می تواند شهادت دهد) قلت: فيهودي اشهد على شهادة ثم أسلم، أتجوز شهادته؟ قال: نعم.»

هرچند اینجا بحث اجیر نیست، اما در بحث فارق و واجد شرایط بحث می کنیم که یکی از مصادیق آن اجیر است. هر شخصی که در حال تحمل شهادت، دارای مانع باشد، در صورت زوال مانع می تواند اداء شهادت بدهد، چه این مانع فسق یا اجیر یا ... باشد.

صحیحه محمد بن مسلم : « عن أحدهما عليهما السلام قال: سألته عن الصبي والعبد والنصراني يشهدون شهادة (یَشهدون باید بخوانیم زیرا اگر «یُشهدون» باشد آنجا «علی شهادة» باشد ولو اینکه در روایت بعدی «اشهد شهادة»، لعل از اشتباه از راوی یا مستنسخ است، زیرا «اشهده علی شهادة» درست است. یک وقتی کسی را به شهادت دعوت می کند می شود :«اَشهده علی شهادة» ولی یک وقت دعوت نمی کند و خودش دیده است، این روایت مورد دومی است.) فيسلم النصراني، أتجوز شهادته؟ قال: نعم.»

سئوال: قبلا در بحث شهادت تبرعی بیان شد که شهادتش مأخوذ نیست!

استاد: آنجا منظور این بود که در محکمه و بدون اذن حاکم باشد نه بدون التماس مدعی. تحمل و حجیت شهادت، متوقف بر التماس مدعی یا مدعی علیه نیست، ولی حاکم در محکمه باید اجازه بدهد. همچنانکه در جواهر آمده بود: « ( الأولى الصغير والكافر والفاسق المعلن ) وغيرهم ممن لا تجوز شهادته ( إذا عرفوا شيئا ) وتحملوه وهم في تلك الحال ( ثم زال المانع عنهم فأقاموا تلك الشهادة قبلت ) بلا خلاف أجده» البته در ادامه، مشهود له و مشهودعلیه دارد.

صحیحه مسلم:

« عن محمد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السلام قال: سألته عن نصراني اشهد على شهادة ثم أسلم بعد أتجوز شهادته؟ (شهادت او بعد از اسلام قبول است یا نه؟ ) قال: نعم هو على موضع شهادته. ( وقتی مسلمان شد یعنی شهادتش حجیت دارد و نافذ است)

معتبره سکونی:

« عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: اليهودي والنصراني إذا اُشهدوا ( یعنی به شهادت گرفتن) ثم أسلموا جازت شهادتهم.

موثقه ابی زیاد:

عن إسماعيل بن أبي زياد، عن جعفر، عن أبيه، عن علي عليهم السلام أن شهادة الصبيان إذا شهدوا وهم صغار جازت إذا كبروا ما لم ينسوها (اگر فراموش نکنند شهادت آنها در موقع بزرگ شدن جایز است) ، وكذلك اليهود والنصارى إذا أسلموا جازت شهادتهم.

روایت معارض

صحیحه جمیل

عن جميل قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن نصراني اشهد على شهادة ثم أسلم بعد، أتجوز شهادته؟ قال: لا.

شیخ طوسی این روایت را حمل بر تقیه کرده است زیرا بعضی از عامه به این معتقد هستند، صاحب وسایل حمل کرده بر اینکه در حال کفر می خواسته شهادت بدهد و بعدا هم اسلام آورده است و به لحاظ اسلام بعدی شهادتش قبول باشد. این توجیه خیلی بعید است.

توجیه بعدی صاحب وسایل این است که مسلمان شده است ولی مسلمان عادل نشده است تا شهادتش قبول باشد.

این توجیه خوب و بجایی است. از حضرت بپرسند که اگر کافری مسلمان شد به صرف مسلمان شدندش شهادتش قبول است؟ حضرت بفرماید: خیر، بستگی دارد که آن شخص عادل باشد یا خیر. این مورد را حمل بر شخصی کنیم که هنوز عادل نشده بود. این طبق قاعده است.

کلام صاحب وسایل: «أقول: ذكر الشيخ أنه خبر شاذ وحمله على التقية لأنه مذهب بعض العامة، لما مضى ويأتي ويحتمل الحمل على ما لو شهد بها في حال كفره فلا تقبل وإن أسلم بعد، وعلى عدم عدالته بعد الإسلام.»

توجیه تقیه، اولی است، هرچند که این فتوی به بعض عامه نسبت داده شده است پس فیه ما فیه است، زیرا اگر اقل باشد نمی توان حمل بر تقیه کرد، اگر اقل در دربار خلفا بوده اند حضرات از این اقل تقیه می کرده اند و این بعض باید احراز شوند، و یا باید اکثر باشند که غلبه با آنها باشند.

بهترین وجه

البته این روایت بر خلاف اتفاق اصحاب است و مورد اعراض ایشان است، در ضمن این روایت در مقابل روایت مشهوره عظیمه است و اینجا شهرت روایی هم وجود دارد و بهتر است بگوییم که این روایت شاذ است.

مسألة 8 - إذا سمع الاقرار مثلا صار شاهدا ( اگر چنانچه اقراری را شنیده است مثلا از متهم شنیده یا با چشم خودش دیده است و این شاهد می شود و ادله حجیت شاهد شاملش می شود) وإن لم يستدعه المشهود له أو عليه، فلا يتوقف كونه شاهدا على الاشهاد والاستدعاء، فحينئذ إن لم يتوقف أخذ الحق على شهادته فهو بالخيار بين الشهادة والسكوت ( اگر احقاق حق متوقف بر این شهادت نباشد این شهادت دادن جایز است، زیرا مقدمه واجب نیست) ، وإن توقف وجبت عليه الشهادة بالحق (اما اگر متوقف باشد این شهادت واجب می شود) ، وكذا لو سمع اثنين يوقعان عقدا كالبيع ونحوه أو شاهد غصبا أو جناية، ولو قال له الغريمان أو أحدهما: لا تشهد علينا فسمع (حرف اینها ارزشی ندارد در اینکه این شخص شهادت ندهد، فرقی ندارد مشهود له یا مشهود علیه بگوید شهادت نده یا نگوید) ما يوجب حكما ففي جميع تلك الموارد يصير شاهدا. (تحریرالوسیله،ج2،ص444)

دلیل:

مقتضی قاعده است زیرا عمومات می گوید قول شاهد عدل حجت است، یعنی جایز است بر این شهادت اثر مترتب شود و این متوقف بر استدعا نیست.

آیات شریفه قرآن : « و اقیموا شهادة لله» و « و لاتکتموا الشهادة لله» و «کونوا قوامین بالقسط شهداء لله». آیاتی هستند که امر به شهادت کرده است، این آیات ظهور در وجوب شهادت دارد.

اما آیه شریفه « ولا یأب الشهداء اذا ما دعوا» به مفهوم دلالت دارد که اگر «مالم یدعوا الی الشهادة لامانع لابائهم »، و اطلاق این آیات امر به شهادت را تقیید می زند.

جمع صناعی بین آیات اینگونه می شود که آیات دلالت دارد اگر از شاهد دعوت شود شهادت بر او واجب می شود و کتمان آن حرام می شود. اگر دعوت نشود آن امر حمل به جواز می شود.

سئوال: اگر گفته شود که آیات در مقام جعل حجیت است نه در مقام وجوب و جواز!

استاد: خلاف فهم عرف است «اقیموا لله» یعنی بر شما واجب است که شهادت برای خدا بدهید. صیغه امر دلالت بر وجوب دارد و حجیت از این وجوب انتزاع می شود زیرا معنا ندارد که جایز یا واجب باشد اما حجیت نداشته باشد و در اینجا حکم وضعی از حکم تکلیفی انتزاع می شود.

اگر قرینه بر خلاف باشد می توان گفت که این امر، فقط دلالت بر حجیت دارد و نظر به وجوب یا جواز ندارد، ولی این آیات از این قبیل نیست.

نکته ای که هست این است که این «لله» می گوید که شهادت برای خدا واجب باشد نه اصل «اقیموا»؛ جواب می دهیم که وقتی شهادت برای خدا واجب باشد و نباید غرایض دنیایی و ... در آن وجود داشته باشد و حرام است، اصل شهادت لله هم به صورت ضمنی واجب می شود.

البته این توجیه با کلمات بزرگان منافات دارد که فرموده اند شهادت وجوب توصلی دارد و رد می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo