< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حد المحارب

 

خلاصه بحث

خداوند متعال در آیه شریفه حکم محاربه را بیان فرموده است.

در شأن نزول این آیه چنین وارد شده که گروهی از قوم بنی ضبّة که بیماری داشتند و در بیرون مدینه مشغول مداوا بودند، پس از آنکه مداوا شدند طغیان کرده و سه نفر را به قتل رساندند و متواری شدند، و پس از آنکه دستگیر شده و به نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برگردانده شدند آیه شریفه نازل گردید و مجازات آنان را بیان نمود.

در مورد مفاد این آیه نیز باید گفت که این آیه دلالت دارد که اولا حاکم بین چهار مجازاتی که در آیه ذکر شده است مخیر است، و ثانیا هریک از محاربه و افساد فی الارض عنوان مستقلی هستند که این مجازات های چهارگانه در مورد آنها جاری می شود (البته از نصوص استفاده می شود که عنوان افساد فی الارض عطف تفسیری است و عنوان مستقلی نیست)، و ثالثا اینکه اگر محارب قبل از دستگیری توبه کند حد از او ساقط می شود ولی اگر بعد از دستگیری توبه کند حد بر او جاری می شود.

در ادامه، نصوصی که در مورد محاربه ذکر شده است را مطرح می کنیم.

 

ادامه بحث پیرامون مساله 1 (تعریف محارب)

در جلسات گذشته در مورد محارب سخن گفتیم و کلمات فقهاء را نقل کردیم.

امروز مقداری پیرامون آیه شریفه بحث خواهیم کرد، و در مورد مدلول و شأن نزول آن سخن خواهیم گفت.

خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است:

﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[1]

در آیه بعد نیز چنین آمده است:

﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[2]

در مورد شأن نزول آیه اول آنطور که از صحیحه ابی صالح عجلان استفاده می شود، این آیه در مورد چند نفر از قوم بنی ضبّة است.

صحیحه ابی صالح عجلان

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ جَمِيعاً عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَوْمٌ مِنْ بَنِي ضَبَّةَ مَرْضَى- فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَقِيمُوا عِنْدِي- فَإِذَا بَرَأْتُمْ بَعَثْتُكُمْ فِي سَرِيَّةٍ- فَقَالُوا أَخْرِجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ- فَبَعَثَ بِهِمْ إِلَى إِبِلِ الصَّدَقَةِ- يَشْرَبُونَ مِنْ أَبْوَالِهَا وَ يَأْكُلُونَ مِنْ أَلْبَانِهَا- فَلَمَّا بَرَءُوا وَ اشْتَدُّوا قَتَلُوا ثَلَاثَةً مِمَّنْ كَانَ فِي الْإِبِلِ- فَبَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْخَبَرُ- فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عَلِيّاً علیه السلام وَ هُمْ فِي وَادٍ- قَدْ تَحَيَّرُوا لَيْسَ يَقْدِرُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهُ- قَرِيباً مِنْ أَرْضِ الْيَمَنِ فَأَسَرَهُمْ- وَ جَاءَ بِهِمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ- وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا- أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلٰافٍ- أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ - فَاخْتَارَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْقَطْعَ- فَقَطَعَ أَيْدِيَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ مِنْ خِلَافٍ».[3]

چند نفر از قوم بنی ضبّة مریض بودند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنها گفتند که چند روزی را نزد ما بمانید تا معالجه بشوید و هنگامی که حالتان خوب شد شما را به جنگ با دشمنان بفرستم.

آنها به حضرت عرض کردند که به ما اجازه بدهید این چند روز را در جایی بیرون از مدینه ساکن بشویم.

حضرت آنها را به منطقه ای که شترهای صدقه و زکات را نگهداری می کردند فرستادند تا از ابوال و البان شترها استفاده کرده و مداوا شوند.

البته بول ابل از خبائث است و نوشیدن آن حرام است، منتهی در اینجا به عنوان مداوا استفاده شده است، و اینکه در روایت آمده که «أَبْوَالُ الْإِبِلِ خَيْرٌ مِنْ أَلْبَانِهَا»[4] این روایت نیز به خاطر درمان است.

به هر حال وقتی که این افراد در بیرون مدینه مداوا شدند، و احساس قدرت کردند، طغیان کرده و سه نفر از ساربانان و مراقب های شترهای زکات را کشتند و فرار کردند.

وقتی خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، امیرالمومنین علیه السلام را به سراغ آنان فرستادند.

امیرالمومنین علیه السلام آنان را تعقیب کرده و در نزدیکی یمن آنان را دستگیر کرده و به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برگرداندند.

در اینجا بود که آیه شریفه نازل شد و مجازات محارب را بیان نمود، و حضرت از میان چهار مجازاتی که در آیه شریفه آمده است، قطع ایدی و ارجل را انتخاب کرده و در مورد آنان اجرا نمودند.

این در مورد شأن نزول آیه شریفه بود، اما در مورد مدلول این دو آیه باید بگوییم که از این دو آیه، سه مطلب استفاده می شود:

اولین مطلبی که از آیه اول استفاده می شود این است که حاکم مخیر است که یکی از چهار مجازاتی که در آیه آمده است را در مورد محارب اجرا نماید، چون تعبیر «أو» بکار رفته است و دلالت وضعیه بر تخییر دارد.

دومین مطلبی که استفاده می شود این است که محاربه و فساد در زمین با واو به یکدیگر عطف شده اند، بنابراین هرکدام استقلال در سببیت دارند و هرکدام جداگانه این مجازات هایی که ذکر شده است را دارند، یعنی ظهور سیاقی این آیه این است که هریک از محاربه و افساد فی الارض به تنهایی برای اقامه حد کافی هستند، فلذا قاعده عدم تداخل اسباب در اینجا جاری می شود.

بین محاربه و افساد فی الارض، عموم و خصوص مطلق هست، یعنی هر محاربه ای قطعا مصداق افساد است، ولی هر افسادی مصداق محاربه نیست، مثل برخی از راهزنانی که انگیزه مقابله با حکومت ندارند و صرفا می خواهند مالی به دست بیاورند که کارشان افساد است ولی محاربه با خدا و رسول نیست.

بنابراین ظاهر آیه این است که هریک از محاربه و افساد فی الارض، سبب مستقل برای ترتب حد هستند، ولی در نصوص وارده، این عقوبات مترتب بر محاربه شده اند و برای افساد فی الارض بدون محاربه چنین عقوباتی ذکر نشده است.

بنابراین از این نصوص استفاده می شود که فساد فی الارض، عطف تفسیری است، و همان محاربه را توضیح می دهد، و همچنین می توان گفت که واو به معنای جمع است، یعنی باید محاربه و فساد فی الارض با هم باشند تا حد جاری بشود، به این معنا که شهر سلاح باید به خاطر فساد باشد نه به خاطر لعب و چیزهای دیگر.

علاوه بر این، ظاهر آیه این است که باید محاربه با خدا و رسول باشد، یعنی قصد و انگیزه مقابله با دین و حکومت داشته باشد، ولی نصوص حکومت دارند و موضوع را توسعه داده اند، به نحوی که شامل هر شهر سلاحی برای اخافه مردم می شود، ولو اینکه قصد مقابله با حکومت هم نداشته باشد.

و همانطور که گفتیم این نصوص، ترتب حد را به صدق عنوان محاربه معلق کرده اند، بنابراین اگر افساد باشد ولی شهر سلاح نباشد حد جاری نخواهد شد.

بنابراین از این نصوص متظافر معلوم می شود که اولا افساد فی الارض عطف تفسیری است، و ثانیا هر افساد فی الارضی ملاک نیست و باید شهر سلاح کرده و صدق محاربه کند، و ثالثا شهر سلاح باید در جهت افساد باشد.

تا اینجا دو مدلول و دو مطلب که از این آیه استفاده می شد را بیان کردیم.

مطلب سومی که استفاده می شود این است که آیه دوم دلالت دارد بر اینکه محارب هم می تواند توبه کند، منتهی شرطی که وجود دارد این است که باید این توبه قبل از دستگیری باشد که اگر قبل از دستگیری توبه نماید، توبه اش پذیرفته است.

این آیه دوم، خودش دو مدلول دارد، یکی به منطوق و دیگری به مفهوم.

منطوق این آیه این است که اگر کسی قبل از دستگیری توبه کند و این توبه برای حاکم احراز بشود، یعنی خودش علم پیدا کند یا بینه قائم بشود، در چنین صورتی توبه اش پذیرفته است و حاکم حق ندارد که او را مجازات کند.

کسانی که در شورش های خیابانی شرکت کنند و اموال عمومی را تخریب کنند و حتی کسانی را به قتل برسانند، چنین افرادی قطعا محارب به حساب می آیند، اما همین محارب ها اگر تا قبل از دستگیری، به خود بیایند و توبه کنند، اگر این توبه احراز بشود حاکم حق ندارد که آنان را مؤاخذه کند.

مفهوم آیه هم این است که اگر بعد از دستگیری توبه کنند فایده ای ندارد و حد را مرتفع نمی کند.

تعبیر «من قبل أن تقدروا» در آیه شریفه، یک مفهوم حصر دارد، و یک مفهوم تحدید، که با حصر و استثناء، آن منطوقی که بیان کردیم را افاده می کند، یعنی اگر قبل از دستگیری توبه کنند این توبه پذیرفته است و حد را منتفی می کند؛ و با مفهوم تحدید، آن مفهومی که بیان کردیم را افاده می کند، یعنی اگر بعد از دستگیری توبه کنند فایده ای ندارد.

 

ادامه بحث پیرامون نصوص

صحیحه محمد بن مسلم را دیروز بیان کردیم.

حاصل مفاد این صحیحه چنین شد که اولا محارب کسی است که به قصد ضرب و جرح و قتل، شهر سلاح کند.

ثانیا به عموم دلالت داشت که فرقی بین بلد مسلمین و غیر آن نیست، بنابراین حتی اگر در بلد غیر مسلمین هم باشد که مسلمانانی در آنجا زندگی می کنند، اگر کسی شهر سلاح کرده و آن مسلمان ها را بترساند و آنها را مجروح کند و نزاع شخصی هم در بین نباشد، چنین کسی حکم محارب را دارد، و جمهوری اسلامی هم حق دارد که چنین افرادی در کشورهای دیگر را به وسیله پلیس بین الملل احضار کرده و به عنوان محارب مجازات نماید.

و در چنین مواردی حتی اگر یک نفر در مقابل یک نفر هم باشد باز هم محاربه صدق می کند و در نصوص نیز به این مساله تصریح شده است.

سؤال: اگر یک نفر به یک نفر حمله کند آیا نزاع شخصی نخواهد بود؟

جواب: خیر، اگر کسی با دیگری نزاع شخصی داشته باشد مساله فرق می کند، ولی گاهی ممکن است اصلا شخص را هم نشناسد، ولی به خاطر بغض نسبت به اسلام و مظاهر اسلامی به شخصی که نشانه اسلام دارد حمله می کند، بدون اینکه حتی آن شخص را بشناسد، که در چنین مواردی که یک نفر به یک نفر حمله کرده است نیز محاربه صادق است.

روایت صریح داریم که اگر یک نفر، یک مسلمان را با شهر سلاح اخافه کند و مساله شخصی و نزاع و درگیری شخصی با او نداشته باشد، چنین شخصی حکم محارب را دارد.

سؤال: آیا لازم است کسی که در بلد غیر مسلمین مورد هجمه واقع می شود مسلمان باشد؟

جواب: آنچه که معتبر است این است که نفس محترمه باشد، منتهی در بلد غیر مسلمین مصداقی که برای نفس محترمه وجود دارد مسلمان است، چون ذمی در بلد غیر مسلمین تصور نمی شود؛ اما در بلد مسلمین اگر به ذمی هم حمله کنند محارب به حساب می آیند.

به هر حال آنچه ملاک است این است که کسی شهر سلاح کند و به شخصی که جانش محترم است حمله کند و او را اخافه نماید.

تا اینجا دو مدلول صحیحه محمد بن مسلم را بیان کردیم.

سومین چیزی که از این صحیحه استفاده می شود این است که اطلاق مقامی دارد و معلوم می شود که فرقی بین اهل ریبه و غیر اهل ریبه نیست.

مدلول چهارم این است که کسی که شهر سلاح می کند حتی اگر کسی را به قتل نرساند باز هم حکم محارب بر او مترتب می شود و حد محارب بر او جاری خواهد شد.

مدلول پنجم هم این است که حتی اگر اولیاء مقتول، محارب را عفو کرده و دیه بگیرند، باز هم محارب زنده نمی ماند و وظیفه حاکم است که او را به قتل برساند.

سؤال: اگر کسی شهر سلاح کند و اخافه نماید ولی هیچ کسی را زخمی هم نکند، آیا مجازاتی دارد؟

جواب: این روایت دلالتی بر مجازات چنین فردی ندارد، ولی در نصوص دیگر آمده که چنین شخصی نیز محارب است.

صحیحه برید بن معاویه

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ- قَالَ ذَلِكَ إِلَى الْإِمَامِ يَفْعَلُ مَا شَاءَ- قُلْتُ فَمُفَوَّضٌ ذَلِكَ إِلَيْهِ- قَالَ لَا وَ لَكِنْ نَحْوَ الْجِنَايَةِ».[5]

تعبیر «ولکن نحو الجنایة» نشان می دهد که حاکم در اصل مجازات اختیاری ندارد که بتواند مجازات را ترک کند، ولی در نحوه آن می تواند مخیر باشد که یکی از امور چهارگانه را انتخاب نماید.

صحیحه جمیل

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ- وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً- أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- أَيُّ شَيْ‌ءٍ عَلَيْهِ مِنْ هَذِهِ الْحُدُودِ- الَّتِي سَمَّى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- قَالَ ذَلِكَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ شَاءَ قَطَعَ وَ إِنْ شَاءَ نَفَى- وَ إِنْ شَاءَ صَلَبَ وَ إِنْ شَاءَ قَتَلَ- قُلْتُ النَّفْيُ إِلَى أَيْنَ- قَالَ مِنْ مِصْرٍ إِلَى مِصْرٍ آخَرَ- وَ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً علیه السلام نَفَى رَجُلَيْنِ مِنَ الْكُوفَةِ إِلَى الْبَصْرَةِ».[6]

این روایت نیز مانند روایت قبلی است و دلالت بر این دارد که حاکم در انتخاب یکی از این مجازات های چهارگانه مخیر است.

نکته اضافه ای که در این روایت هست این است که کیفیت نفی بلد را توضیح داده که از یک شهر به شهر دیگر است.

صحیحه ضریس

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَمَلَ السِّلَاحَ بِاللَّيْلِ فَهُوَ مُحَارِبٌ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ رَجُلًا لَيْسَ مِنْ أَهْلِ الرِّيبَةِ».[7]

حمل کردن سلاح در شب هیچ خصوصیت دیگری جز اخافه ندارد، بنابراین این روایت دلالت دارد که صرف اخافه کافی است، یعنی حتی اگر ضرب و جرح هم نکند و فقط اخافه کرده باشد باز هم محارب است.

البته در ذیل روایت آمده که اگر کسی که در شب حمل سلاح کرده است از اهل ریبه نباشد و ظاهر الصلاح باشد و همه او را بشناسند، در چنین صورتی محاربه صادق نیست، ولی اگر او را نشناسند، یا معلوم باشد که از اهل ریبه است در چنین صورتی به صرف حمل سلاح، اخافه صادق است، بنابراین محارب خواهد بود.

این روایت هیچ دلالتی به تفصیل بین اهل ریبه بودن و غیر اهل ریبه بودن ندارد، و اینکه اهل ریبه بودن را ذکر کرده است صرفا به خاطر این است که اگر از اهل ریبه باشد اخافه صدق می کند و اگر نباشد اخافه صادق نخواهد بود.

بنابراین از این روایت نمی توان یک قاعده کلی استفاده کرد و در همه جا اهل ریبه بودن را شرط کرد.

به همین جهت است که اگر کسی در وسط روز شهر سلاح کند و دیگران را بترساند، حتی اگر از اهل ریبه هم نباشد محارب است، و این روایت محارب بودن چنین شخصی را نفی نمی کند.

حاصل آنچه از این صحیحه استفاده می شود آن است که اگر شخصی مجهول الهویه یا از اهل ریبه، هنگام شب سلاح با خود حمل نماید و حتی شهر سلاح هم نکند، چنین شخصی ملحق به کسی است که شهر سلاح کرده است و حکم محارب را دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo