< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حد قذف

موضوع: قذف یک جماعت

مسألة 6: إذا قذف جماعة واحداً بعد واحد فلكلّ واحد حدّ؛ سواء جاؤوا لطلبه مجتمعين أو متفرّقين، ولو قذفهم بلفظ واحد؛ بأن يقول: «هؤلاء زناة»، فإن افترقوا في المطالبة فلكلّ واحد حدّ، و إن اجتمعوا بها فللكلّ حدّ واحد، ولو قال: «زيد وعمرو وبكر- مثلًا- زناة» فالظاهر أنّه قذف بلفظ واحد، وكذا لو قال: «زيد زان وعمرو وبكر». و أمّا لو قال: «زيد زان وعمرو زان وبكر زان» فلكلّ واحد حدّ؛ اجتمعوا في المطالبة أم لا، ولو قال: «يابن الزانيين» فالحدّ لهما، والقذف بلفظ واحد فيحدّ حدّاً واحداً مع الاجتماع على المطالبة، وحدّين مع التعاقب.[1]

مسألۀ ما در قذف جماعت است، لکن این به چند صورت می تواند باشد:

    1. لفظ واحد «ایها الزناة»؛ 2- تک تک و واحداً واحداً خطاب کند و انت انت بگوید و قذف کند

در جایی که تک تک قذف نماید بین اصحاب خلافی نیست که حدّ قذف مترتب می شود، ولی اگر چنانچه جماعةً باشد، یعنی به یک لفظ باشد، در اینصورت اختلاف است:

مشهور تفصیل داده اند که اگر با هم در یک مجلس حدّ را مطالبه کنند یک حدّ قذف برای قاذف ثابت است ولی اگر جدا جدا مطالبه کنند برای هر کدام علی حده حدّ قذف مترتب می شود. در ریاض اشهر گفته و در جواهر مشهور گفته، و بالاخره لا شکّ و لا ریب که اکثر این را می گویند و علی ایّ حال اجماعی در بین نیست و محور باید فقط مقتضای قواعد باشد و یا نصوص خاصه.

مقتضی قاعده: قاعدۀ «عدم تداخل الاسباب» جاری است چون وقتی جماعتی را قذف نماید، این قذف به عدد جماعت منحل می شود و هر کدام از اینها یک مصداق و فردی از این قذف می شوند، فلذا داخل می شود در قاعدۀ «اذا تعدد الاسباب تعدد المسببات» فلذا حدّ قذف به عدد مقذوفین متعدد می شود و فرقی نمی کند که با هم مطالبه کنند یا جدا جدا مطالبه کنند چون انحلال موجب مجرای این قاعده می شود، همانطور که اگر واحداً واحداً قذف می کرد برای هر کدام علی حدة حدّ قذف ثابت است فکذلک در اینجا که با لفظ واحد قذف کرده چون انحلال عرفی است، چرا که عرف می گوید وقتی جماعت را قذف کردی تک تکشان را قذف کرده ای، و به حسب قاعده فرقی نمی کند که تک تک مطالبه کنند یا مجتمعا، در نتیجه تفصیل مشهور مخالف با مقتضای قاعده است، اما نص مقابل قاعده می آید چرا که نص می گوید وقتی واحداً واحداً قذف نماید مطلقا حدّ ثابت است و تفصیل نداده، لکن اگر به نحو مجتمع قذف نماید تفصیل داده است همانگونه که مشهور تفصیل داده اند

صحیحۀ جمیل بن دراج:

محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن ابن أبي عمير، عن جميل ابن دراج، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن رجل افترى على قوم جماعة، قال: إن أتوا به مجتمعين ضرب حدا واحدا، وإن أتوا بمتفرقين ضرب لكل منهم حدا .[2]

افترى على قوم جماعة

یعنی افتری علی قوم افتراءً جمعیا، جماعة در واقع کیفیت افتراء را تعیین می کند و لذا این می شود عطف بیان بشود و یا اینکه وصف بشود

جماعةً حال برای شخص مفتری نمی شود، حال همیشه وقتی فعل می آید مثل جائنی الامیر راکبا که راکباً حالِ خود امیر است.

قذف جماعة اما ان یکون مجتمعا او یکون فرادی. قذف جماعة او القذف علی جماعة قد یکون بنحو الفرادی و اخری بنحو المجتمعین. بنابراین قذف را توصیف می کنیم که این قذفی که به قوم می شود یا به این کیفیت است و یا به آن کیفیت است، پس جماعةَ بیان کیفیت قذف قوم است

قال علیه السلام: إن أتوا به مجتمعين ضرب حدا واحدا «اینجا صریحا تفصیل مشهور است. کلام در این است که این قذف مجتمعین است و از قبیل فرادی و واحداً بعد واحد نیست»

یعنی جماعت مقذوفین اگر مجتمعین به قاذف مراجعه کردند که حد را مطالبه بکنند، ضرب حداً واحداً «یعنی شخص قاذف ضرب حداً واحداً» وإن أتوا بمتفرقين ضرب لكل منهم حدا «برای قذف به هر یک از این جماعت حدّ مستقلی می خورد، یعنی متعدد می شود

خوب این صریح کلام امام علیه السلام هست و مفروض و مورد سؤال هم صریح در همان جایی است که قذف به نحو مجتمعا باشد

این روایت آن شقّ دیگر قضیه را متعرض نشده که اگر چنانچه قذفهم واحداً بعد واحد، کانّه در ذهنش واضح بوده است

صحیحۀ حسن العطار:

وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبان بن عثمان، عن الحسن العطار قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: رجل قذف قوما قال: بكلمة واحدة؟ قلت: نعم، قال: يضرب حدا واحدا، فان فرق بينهم في القذف ضرب لكل واحد منهم حدا. [3]

عرض کردیم این حسن بن زیاد عطّار هست به قرینۀ اینکه ابان از او نقل کرده و نجاشی تصریح به وثاقتش کرده و کشی هم روایتی در وثاقتش نقل کرده است فلذا تعبیر صاحب جواهر در مورد این روایت به «خبر» صحیح نیست، و لو اینکه ما متعدد در تعابیر صاحب جواهر برخورد کردیم که خبر گفته لکن روایت صحیحه بوده، گویا بنای قطعی نداشته که جداسازی بکند، اما جاهایی که مسلم الصحه بوده تصریح کرده است، لکن در اینجا گفته صحیحۀ جمیل بن درّاج و بلافاصله گفته خبر حسن، و این تعبیر موهن هست که گویا می خواهد تضعیف بکند لکن خبر صحیحه است

رجل قذف قوما (یک شخصی جماعتی را قذف کرده است، حکمش چیست) قال علیه السلام قال: بكلمة واحدة؟ (آیا با یک لفظ عام اینها را قذف کرده است؟) قلت: نعم (این هم از روایت اولی صریح تر است که مورد کلام جایی است که با یک عبارت عام همه را قذف کرده است)قال علیه السلام قال: يضرب حدا واحدا (یک حدّ می خورد) فان فرق بينهم في القذف ضرب لكل واحد منهم حدا

این روایت هم بین این دو صورت تفصیل داده است و صورت اول را تشقیق نکرده است لکن صحیحۀ جمیل صورت اول را تشقیق کرده است

وقتی این دو صحیحه را با هم در نظر بگیریم نتیجه همان تفصیل مشهور می شود، همین دو صحیحه برای ثابت کردن تفصیل مشهور کافی است

صحیحۀ محمد بن حمران: وعن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن محمد بن.
حمران، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن رجل افترى على قوم جماعة قال: فقال: إن أتوا به مجتمعين به ضرب حدا واحدا، وإن أتوا به متفرقين ضرب لكل رجل حدا. [4]

این هم مثل صحیحۀ اول است. لفظ جماعةً یک قرینه ای است که مقصود یک قذف جمعی است و با یک لفظ است

قال: فقال: إن أتوا به مجتمعين به ضرب حدا واحدا (در اینجا دو تا لفظ «به» دارد و باید یکی زائد باشد.

اگر با هم مطالبه بکنند و در یک جلسه باهم بیایند یک حد می خورد) وإن أتوا به متفرقين ضرب لكل رجل حدا (حدّ جدا می خورد)

این روایت هم مثل دو روایت قبلی دلالتش روشن است

تا اینجا ما گیری نداریم چون روایات یکنواخت است و با هم تنافی ندارند و بلکه مدلولشان صورت مسألۀ مشهور را تعاضد می کنند

موثقۀ سماعة:

وعنه، عن الحسن، عن زرعة، عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قضى أمير المؤمنين عليه السلام في رجل افترى على نفر جميعا فجلده حدا واحدا. [5]

نفر یعنی قوم و جماعت. ﴿«قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا»﴾[6] یعنی جماعة من الجنّ،

نفر جميعا، ( جمیعا مثل قوم جماعة می شود یعنی به آن کیفیت قذف می کند) فجلده حدا واحدا

(در اینجا حاکم باید او را یک شلاق بزند)

این هم به نحو کلی متعرض شده و تفصیل نداده است و در واقع کلی گفته است، لکن کلام امام علیه السلام باطلاقه شامل می شود جایی که با هم مراجعه بکنند یا اینکه فرد فرد مراجعه بکنند و تفصیل نداده است، لکن آن دو روایتی که تفصیل داده بود این اطلاق را تقیید می زند

این 4 روایتی که سندشان معتبر هست در حقیقت بدون هیچ ضعفی نه در سند و نه در دلالت همان تفصیل مشهور را افاده می کنند و حاصل این تفصیل این شد که اگر قذف به جماعت به نحو جمعی و با یک لفظ باشد مثل ایتها الزناة و ایها الزناة، در اینصورت تفصیل هست و مشهور در اینجا تفصیل داده و روایت هم همینجا را تفصیل داده که اگر با هم و در یک مجلس مطالبه بکنند یک حدّ قذف برای قاذف ثابت است اما اگر جدا جدا و علی حده مطالبه بکنند، یا اینکه با هم بیایند ولی هر کدام جدا جدا «ممکن است این صورت قابل تصویر باشد. علی ایّ حال ملاک این است که هر کدام تک تک و علی حده حدّ خودش را مطالبه بکند» برای هر کدام حدّ قذف جداگانه ثابت است

اما اگر هر کدام را تک تک و جداگانه قذف کند و بگوید انت انت انت، در اینصورت تفصیل هم خلاف مشهور است و هم خلاف نصوص است فلذا اسکافی در مخالفت با مشهور، سخنش مخالف با روایات است

اما قاعدۀ اصولی که گفتیم تا جایی است که نصّی بر خلافش نیاید، مثل روایتی که در غسل آمده است که اذا اجتمع علیک حقوق یجزیک حق واحد یا غسل واحد «طبق بعضی نسخه ها»، اگر چند غسل بر تو جمع شدند یک غسل برای تو کافی است. در آنجا هم باید از قاعدۀ عدم تداخل اسباب دست بکشیم. اسبابی که برای غسل بوده «جنابت و حیض و جمعه و ...» تداخل می کنند به خاطر نصّ، و در اینجا هم به خاطر نص باید از قاعدۀ اصولی دست بکشیم اما اگر ما باشیم و قاعدۀ اصولی بین این دو صورت فرقی نیست

 


[6] - سورۀ الجن آیۀ 1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo