< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه معاصر/فقه سیاست خارجی /راهبرد دشمن شناسی

حدیث خوانی

عن ابی عبدالله جعفر بن محمد صادق علیه‌السلام قال: ثَلَاثَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِي‌ ثَلَاثِ‌ مَوَاطِنَ‌- لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَة (بحارالانوار ج74 ص229)

سه چیز است که در شرایط خاص خود قابل ادراک و شناسایی است، تا آن موقع پیش نیاید شناخت آن به سهولت انجام نمی‌شود.

يُعرَفُ الحَليمُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ. خیلی از افراد ممکن است ادعا کنند از خصوصیات اخلاقی ویژه ای برخوردار است. مثلاً کسی ادعا کند شجاع یا بردبار و صبور یا اهل رفاقت و دوستی و برادری است. این ها تماما ادعا است. هر یک از این ها در لحظه ی حساس خود قابل اثبات است. فردی که ادعای صبوری و بردباری دارد زمانی بردباری آن به اثبات می‌رسد که زمینه ی غضبی برای او فراهم شود، اگر فراهم شد و بردبار باقی ماند این صبور است اما شرایطی پیش نیامده که این فرد به غضب تحریک شود بگوید من صبور هستم خب چنین فردی هنوز امتحان حلم و صبر و بردباری، ظرفیت و گنجایش داشتن زمانی است که دیگ غضب به جوش آید ببینید این صبور است و منفجر می‌شود یا نمی‌شود؟ وَ لاَ الشُّجاعُ إلاّ عِندَ الحَربِ، کسی هم که ادعای شجاعت دارد اگر آتش جنگ روشن شد و متخاصمین به هم هجوم بردند، در آن میدان پایداری کرد این شجاع است. اما اگر بحران و جنگ و درگیری و خطر و ریسکی در کار نیست این ادعا کند من شجاع هستم، با یک فرد ترسو قابل تشخیص نیست. تشخیص شجاعت از فرد زمانی است که چنین صحنه‌ای به وجود آید. زمینه ی به خطر زدن به وجود بیاید تا معلوم شود قدرت به خطر زدن را دارد یا ندارد. وَ لا أخٌ إلاّ عِندَ الحاجَةِ، برادری و دوستی و ادعای برادری زمانی قابل اثبات است که نیازمندی رخ دهد یکی از طرفین به دیگری نیازمند شود. مراجعه کند و کمک بخواهد. اگر در شرایط سخت نیازمندی دست به جیب برد معلوم می‌شود خود را در زمان سخت ثابت کرده است که برادر است وگرنه وقتی من و شما دوست هستیم من هم ادعا می‌کنم برادر خوبی برای شما هستم و شما هم همینطور، برادری قابل اثبات نیست. در سختی ها و حالات غیرعادی که شرایط تنگ می‌شود و قرار است برای برادری مایه ای گذاشته شود اگر گذاشته شد معلوم می‌شود برادری وجود دارد.

ادامه راهبرد سیاسی آلمان

ما راهبرد سیاست خارجی و امنیتی آلمان را در چهارچوب یک تجربه ی بشری برای شناخت معادلات سیاست خارجی و برای دشمن شناسی و راهکارهای تعامل و تقابل با دشمن بررسی می‌کردیم. در این سند راهبردی نکاتی را بیان کردیم که حاکی از ادراک مقامات آلمانی از تحولات جهانی بود که در بخش هایی از این راهبرد تنظیم کرده بودند. ادراک این ها در رابطه با اشاعه ی هسته ای و موشکی، ادراک آنان درباره ی روسیه و در رابطه با ضرورت حفاظت از موجودیت رژیم صهیونسیتی در خصوص چند قطبی شدن جهان و انتقال مرکز قدرت به هند و پاسیفیک، جنگ ترکیبی، این ها را بیان کردیم.

در گام بعد، در این سند آمده است که با توجه به چالش هایی که برشمرده شد و تهدید هایی که چه به صورت صریح در متن آمده بود یا تهدیداتی که به صورت غیر صریح از لابه‌لای متن قابل فهم و ادراک بود، مهم ترین شریک راهبردی آلمان، ایالات متحده آمریکا است و روابط فرا آتلانتیکی و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یعنی ناتو، مهم ترین نقطه ی اتکای امنیتی اروپا و آلمان به شمار می‌رود. یعنی در برابر تهدیدات، دو نقطه ی اتکا برای آلمان وجود دارد، نه برای آلمان برای اروپا، آن دو نقطه ی اتکا یکی خود آمریکا است که نقش شریک راهبردی برای اروپا و آلمان را دارد، یکی ناتو که بازوی نظامی اروپا به حساب می‌آید. خب تا اینجا دو گزاره ی مثبت وجود دارد، یکی درباره‌ی شراکت راهبردی با آمریکا و دیگری اتکای نظامی به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا همان ناتو است اما در ادامه یک گزاره ای است که از دو گزاره ی قبلی متمایز است. در ادامه آوردند تقویت دفاعی سیاسی امنیتی مشترک اروپا هیچ تضادی با تعهد کشور های اروپایی به حضور و مشارکت ناتو ندارد. این گزاره با گزاره ی قبلی متفاوت است. در گزاره ی قبلی می‌گویند نقطه ی اتکای امنیتی اروپا ناتو است، در اینجا می گوید تقویت سیاست دفاعی امنیتی مشترک اروپایی تضادی با تعهد کشور های اروپایی و ناتو ندارد یعنی آقای ناتو بدان اروپاییان از میزان عملکرد و نحوه ی عملکرد ناتو احساس رضایت ندارند، رویکرد جدیدی اتخاذ کردند و آن اینکه بیایند سیاست های دفاعی و امنیتی مشترکی را خارج از ناتو برای خود ایجاد کنند و این هم به معنای تضاد با ناتو نیست. به معنای احساس ناتوانی ناتو است. از یک سو تمایل ندارند از حمایت ناتو خارج شوند از سوی دیگر هم ناتوانی ناتو برای آن ها محسوس است لذا با یک ادبیات بسیار هوشمندانه ای ضمن حفظ رفاقت ها با ناتو در مسیر ایجاد سامانه ی جدید برنامه ریزی می‌کنند و در حال طراحی هستند و در عین حال به ناتو اعلام می‌کنند این در رقابت با ناتو نیست. پس از این جمله ارزیابی می‌شود که فاصله بین اروپا و بین آلمان و ناتو عمیق شده است. برای اینکه این احساس عمیق اثر منفی در مناسبات نگذارد در ادامه‌ی این متن آوردند جمهوری فدرال آلمان حاضر است در تنظیم روابط میان ناتو و اتحادیه ی اروپا در کنار تقویت سیاست دفاعی امنیتی مشترک اروپا، نقش رهبری را بر عهده گیرد. می‌بینید که دوباره آلمان در این پاراگراف اخیر خود را از اروپا جدا می‌کند. در پاراگراف مقابل اخیر خودشان یعنی اروپا را از ناتو و آمریکا یک تمایزی بیان می‌کنند که آمریکا، تو هم‌پیمان ما و شریک هستی و نقطه ی اتکای ما به پیمان آتلانتیک شمالی ناتو است اما بدانید آن برای ما کافی نیست ما می‌خواهیم به ساز و کار مشترک دیگری فکر کنیم. در پایان غیر از این ساز و کار به ناتو چشمک می‌زنند و پیام می‌دهند که ما حاضر هستیم در این مسیر پیشتاز از کشور های اروپایی نقش راهبری را بر عهده بگیریم پس این سه حقیقت متمایز در این بند.

یک نکته ی دیگر تلاشی است که ارتش آلمان برای اجرای ماموریت های برون مرزی از خود نشان می‌دهد. ارتش آلمان تمایل دارد محدودیت های قانونی و چالش های داخلی‌اش مرتفع شود و در نقاط مختلفی از جهان که تحولی رخ می‌دهد و احساس می‌کند می‌تواند نقش نظامی ایفا کند آنجا حضور داشته باشد البته حضور در نقاط بحرانی ضمن اینکه یک هزینه هایی در بر دارد اما دستاورد هایی هم دارد اگر ارتش آلمان بتواند در نقاط مختلف جهان حضور نظامی پیدا کند، زمینه ی کسب تجربه ی آن افزایش پیدا می‌کند و این زمینه ی کسب تجربه بسیار برای دولت آلمان مهم است. الان فرض کنید با مجوزی که از مراکز قدرت در کشورشان کسب می‌کنند بگویند آقا در جنگ سودان یا لیبی یا یمن شرکت کنیم. حضور در این جنگ ها درست است که یک سری هزینه های مادی و معنوی دارد اما مهم تر از همه ارتش جنگ ندیده ی آلمان را آب دیده می‌کند. آلمان برای اینکه در برابر یک جنگی که در آینده ممکن است شکل بگیرد بتواند تجربه ی کافی داشته باشد باید در نقاط بحرانی دنیا با مجوز هایی که می‌گیرد حضور داشته باشد تا ظرفیت ها و قابلیت های نظامی خود را بالا ببرد. البته این مطلب را آشکار بیان نکرده و به صورت پنهان در لابه لای اسنادشان با دقت می توان دید. می‌گویند حضور ارتش آلمان در مأموریت های برون مرزی بخشی از تعهد آلمان نسبت به ارزش بنیادین بین المللی است. این حضور در در غالب اعتلاف های منطقه ای و با ارجاع به قطعنامه های سازمان ملل متحد انجام می‌گیرد. به جا است با موافقت پارلمان و در روند اصلاح قانون اساسی، ضوابط سخت گیرانه ای که برای حضور ارتش در خارج از مرزهای آلمان در نظر گرفته شده است تعدیل شود. مجلس این قوانین را تعدیل می کند، اجازه ی راحت تری به ارتش برای حضور به صحنه های برون مرزی ، حضور ارتش آلمان در حوزه های گوناگون ژئوپلیتیکی می دهد تا بتواند در روند اجرای تحریم ها و محاصرات دریایی بر مبنای قطعنامه ی شورای امنیت نقش عاملیت و تسهیل گری ایفا کند. ارتش آلمان برای آب بندی شدن نیاز دارد در نقاط بحرانی جهان حضور داشته باشد تا الان احساس می‌کردند حضور ناتو برای تأمین امنیت کشور های اروپایی صد درصد کافی است امروز آن را کافی نمی‌دانند بخشی از آن بر می‌گردد به اینکه سیاست و تصمیم گیری های ناتو صد درصد در اختیار اروپا نیست. بخشی به این خاطر است که ناتو به لحاظ توان پشتوانه ی مالی کافی را ندارد و بخشی برمیگردد به اینکه ظرفیت های ناتو در مقابل تهدیدات و جنگ هایی که شکل می‌گیرد کافی نیست. مثلاً اگر ناتو در جنگ جریان های تکفیری و تروریست در سوریه وارد میدان می‌شد واقعاً پیشرفت و دستاوردی داشت؟! حتماً نداشت. به شرطی که جنگ از حالت کلاسیک خارج شده بود. این جنگ بسیار عمیق و سرسختانه اگر ناتو وارد آن می‌شد حتما همه ی دنده ها و توانمندی هایش در لابه‌لای جنگ خرد میشد. این است که اروپا تصمیم گرفته است به دنبال آن و در کنار آن آلمان هم همچنین که برای خود ساز و کار دفاعی قوی تری ایجاد کنند و از تجربه هایی که در ناآرامی های دنیا است برای تقویت بنیه ی دفاعی خود استفاده کنند. این خلاصه‌ای از سند مربوط به کتاب سفید آلمان و برداشت هایی که از تحولات دنیا بیان کردند.

اما دومین سند، سند حاکمیت هوشمند است. این سند در پایان دوره ی صدر اعظمی خانم آنگلا مرکل تولید شد. انجمن روابط خارجی آلمان در اواخر سال ۲۰۲۱ یک تعدادی از صاحب نظران حوزه ی رابط بین الملل را فرا خواند. و این جمعیت سندی به عنوان حاکمیت هوشمند تولید کردند. در این سند ده اقدام مهم برای رویکرد های دولت بعد از خانم مرکل بیان شده بود و این سند را منتشر کردند، به همین جهت اسم اسم سند حاکمیت هوشمند شد و به عنوان یکی از اسناد راهبردی است که نقشه ی راه دولت آلمان جدید را مورد توجه و دقت قرار می‌دهد. در مقدمه ی این سند چند نکته‌ی کوتاه وجود دارد، یکی اینکه کسانی که این سند را تنظیم کردند شامل طیف گسترده ای از متخصصان سیاست خارجی هستند. اولاً به لحاظ طیف سیاسی متنوع اند و وابسته به یک جریان سیاسی نیستند، ثانیاً از زوایای مختلف در عرصه ی بین الملل تخصص دارند، مثلاً اقتصاد بین الملل، حقوق مهاجرت و پناه جویی، محیط زیست و امنیت ملی یا معادلات سیاسی سیاست خارجی که تماماً این کارشناسان با گرایش های مختلف و حوزه های تخصصی متمایز بر یک نقطه‌ی کانونی پافشاری و تمرکز دارند و آن نقطه این است که ضرورت تقویت نقش کنشگرایانه ی آلمان در سیاست خارجی لحاظ شود. یعنی گویا این انتقاد وجود دارد که نقش آلمان در تحولات بین المللی و سیاست خارجی نقش کافی نیست، ضرورت دارد این کنشگری تقویت شود و ضرورت دارد که این افزایش نقش در کشور، در معادلات بین المللی به تثبیت حاکمیت دولت در مرز های ملی منجر شود. این سند و اقدامات برنامه ریزی شده در آن دو هدف را دنبال می کند: 1-آلمان نقش فعال تری در سیاست خارجی ایفا کند. 2-این نقش فعال باعث شود در داخل مرز ها حاکمیت و نظام سیاسی در این کشور تثبیت بهتری شود.

این سند به همین جهتی که بیان شد از اهمیت برخوردار است خصوصا اینکه بعد از دوره ی شانزده ساله ی صدارت خانم مرکل، آلمان نیازمند فضای تازه است در این سند تلاش کردند فضای تازه ای در حوزه ی سیاست خارجی پمپاژ کنند و از جمله نکاتی که به اهمیت این سند افزایش می‌دهد موافقت احزاب سوسیال دموکرات، حزب سبز و دموکرات آزاد، این سه حزبی که امروز قدرت را در فدرال آلمان در دست دارند، توافق این ها برای تشکیل دولت جدید، مذاکرات فشرده ای که برای تعیین تکلیف دولت آینده و دولتی که تشکیل دادند و نیاز سیاسی آلمان به جلب نظر نخبگان و هم اندیشی متخصصان، در حقیقت گویای این نکته است که این سند برآمده از همه ی این هم اندیشه‌ ها است و نکته ی سوم، عزم جدی دولت بایدن مبتنی بر پیشبرد سیاست مهار چین و تقویت روابط فرا آتلانتیکی و رها شدن از بحران های سیاسی امنیتی غرب آسیا در این سند دیده شده است یعنی وقتی آقای بایدن دل مشغولی آن چین شده است، به مسائل و روابط فرا آتلانتیکی کم توجه است و برای عبور از بحران های غرب آسیا هم کم توجه است و به دلیل کم توجهی در این دو حوزه و بخاطر سرگرمی آمریکا در حوزه ی اول، آلمان باید برای این دو حوزه طراحی داشته باشد. از جمله مسائلی که دوباره برای اهمیت این سند گفتند، شکست قدرت هنجاری قدرت های غربی در غرب آسیا است. خب آمریکایی ها شکست خوردند از افغانستان و سوریه رفتند، در یمن شکست خوردند و در رابطه با ایران شکست خوردند، می‌گویند این شکست هنجاری البته از نگاه ما حضور و اقدام آن ها قدرت نا هنجاری است اما آلمان آن را هنجار حساب می‌کند. می‌گوید شکست قدرت هنجاری قدرت های غربی در غرب آسیا، پس از خروج نیروهای ناتو از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت، ضرورت بازاندیشی در سیاست های منطقه ای و بین المللی آلمان را تقویت می‌کند. به هر جهت غرب در معادلات غرب آسیا شکست خورده است و باید مجدداً چاره اندیشی کند و واگرایی در اتحادیه ی اروپا و وجود اختلاف نظر میان کشورهای عضو اتحادیه نظیر همین واگرایی و اختلاف نظری که در برخی از کشور ها به وجود آمده و تمایل به خروج از اتحادیه ی اروپا را تقویت می‌کند، نیز نیاز به چاره اندیشی دارد. این واگرایی علاوه بر تمایل خود کشورهای عضو، مداخله‌ی بازیگران خارج از اتحادیه به ویژه روسیه، که با مداخلاتی که در اعضای اتحادیه دارد می‌گوید این واگرایی را تقویت می‌کند، را در پی دارد. به این جهت دولت آلمان باید یک بازنگری جدیدی در سند راهبردی خود داشته باشد که معطوف به این ضرورت ها و اهمیت هایی که بیان شد، این سند ده اقدامی را جریان های قدرت تنظیم و منتشر کردند. در حقیقت این سند پاسخی به همه ی نیاز های مرحله ی فعلی دولت آلمان است.

این سند چند توصیه‌ی مهم دارد که تحلیل محتوای آن نشان می‌دهد که نگارندگانش اقداماتی را جهت یک دوره ی جدید در دستور کار گذاشتند که در این دوره ی جدید پس از خانم مرکل بتوانند قدرت آلمان را بازسازی کنند. در توصیه های این سند یک جمله و نکته ای هست که قابل توجه است و آن اینکه فهم شبکه ای و چند وجهی از مسائل باعث می‌شود برای ایجاد و تقویت پیوند میان حوزه های امنیتی، اقتصادی، زیست محیطی، حوزه های مهاجرت و پناه جویی یک نسخه‌ی کاملی را بپیچید. می‌گویند تحولات و ادراکات ما از تحولات نشانگر این است که مسائل امنیتی یک ارتباط شبکه ای و چند ضلعی باهم دارند. امروز امنیت در معادلات جهانی یک راهی را طی نمی‌کند و اقتصاد یک راه دیگر را، اصلا امنیت و اقتصاد و مصالح محیط زیست و حوزه های مهاجرت و پناه جویی و هجوم پناهندگان به کشور ها، همه ی این ها با هم است که برای معادلات امنیتی مفهوم جدیدی ارائه می‌کند. به این معنا که تأثیر مسائل مختلف بر یکدیگر را باید یک امر جدی و واقعی قلمداد کرد. یعنی اعتراف می‌کنند که تهدیدات جامعه ی آلمان امروز یک تهدیدات چند ضلعی است. همانطور که قبلاً هم گفتیم، آلمان یک کشوری است که به لحاظ اقتصادی کشوربرخوردار محسوب می شود. قدرت چهارم اقتصادی جهان است. اما قدرت چهارم اقتصادی قادر نیست همه ی مشکلات خود را حل کند. در حوزه ی اقتصاد ممکن است واکسینه باشد و تهدیدی نداشته باشد اما در حوزه ی سیاست خارجی واکسینه نیست. اعتراضات و اعتصابات در آلمان گسترده است در هجوم پناه جویان ممکن است واکسینه نباشد. وقتی اطراف مرز هایش از پناه جویان پر می‌شود و مشکلاتی برای آن ایجاد می‌کنند معضل جدی است. مسئله ی تأمین سوخت برای آلمان مسئله ی جدی است. آلمان در زمستان گذشته بار ها عرض کردیم مجبور شد برای عبور از زمستان به سوخت های فسیلی روی بیاورد. خب این ها مشکلات جدی آلمان است پس وقتی همه ی این ها را کنار هم می‌گذارند می‌گویند فهم ما از معادلات امنیتی و سیاسی در جهان یک فهم شبکه ای و چند وجهی است. این مسائل روی هم اثر گذار است و به دلیل اثرگذاری این مسائل در کنار هم ما با چالش های نوپدیدی مواجه می‌شویم. پس باید به معادلات حهان به طور کامل و جامع نگریست که در این سند مورد توجه واقع شده است. البته موارد دیگری در این سند است انشاالله در جلسه ی آینده مطرح می‌کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo