< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه

حدیث خوانی

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ‌ سَرَّهُ‌ أَنْ‌ يُسْتَجَابَ‌ لَهُ دَعْوَتُهُ فَلْيُطِبْ مَكْسَبَهُ.

هرکسی از استجابت دعای خود مایل خواهد شد یعنی اگر تمایل دارید دعاهایتان مستجاب شود شرط آن این است که محل درآمد خود را پاک و طیب کنید

در آمد و روزی حلال در استجابت دعا موثر است. این هم از جمله آداب دعا کردن است. انسانی که شکم خود و خانواده ی این خود را با حرام پر می‌کند و رشدش از حرام است نباید توقع استجابت دعا داشته باشد. اگر هر انسانی در نهاد خود علاقه دارد که کمال و زندگی و خوب و رشد برسد و در نهاد خود خواسته های زیادی دارد، شرط آن کسب رزق حلال است. عجین شدن انسان ها با رزق حرام در وجود انسان اثر وضعی دارد. دل را تاریک می‌کند و دلی که تاریک و آلوده شد نمی‌تواند به استجابت دعا کمک کند و قادر نیست در درگاه خدا دعا کند و دعایش مستجاب شود. عنایت و فیض خدای متعال به دل پاک و قلب طاهر است. به بطنی که از حرام پر شده است به صاحب آن دل عنایت نمی‌شود. روزی حلال به انسان کمک می‌کند که دعاهایش مستجاب شود.

نکته ی دوم می‌فرماید من سره ان یستجاب له دعوه ، هرکسی در عالم هر کسی که در عالم دعا می‌کند از استجابت دعایش خوشحال می‌شود. این نیست که عده ای دعا کنند و از استجابت دعای خود خرسند نباشند. وقتی همه متوجه خدا می شوند خواسته ی دنیوی و اخروی دارند از استجابت دعا لذت می‌برند. پس به همه فرمان می‌دهد فل یتب مکتب، کسب و کار حلال کنید. حلال یا حروم کردن از مکسب به این نیست که از دیوار مردم بالا رفت، به حساب بانکی کسی دستبرد زد، خیر خیلی از کم کاری های ما و خوب کار نکردن ما و کار را به نحو شایست انجام ندادن موجب می‌شود کسب ما کسب خوبی نشود. معلم خوب درس نداده است کسالت خود را بر تربیت بچه ها ترویج دهد و باعث شود تربیت نکند. این انواع مختلفی در بردارد.

نکته ی دوم ، فرض بفرمایید اگر همه ی انسان ها در اطراف ما که از دعا کردن و خواستن از خدا انتظار اجابت دارند و بخواهند دعایشان مستجاب شود. کم کاری و کم فروشی و مکسب حلال بخواهند داشته باشند این به امنیت اجتماعی کمک می‌کند که ما بار ها روایات را در این زمینه آوردیم. امنیت اجتماعی به این شکل در روایات اهل بیت ترویج شده و خداوند متعال تمایل دارد انسان ها امنیت هم را حفظ کنند. اگر می‌خواهند در خانه ی خدا چیزی بگیرند باید با کسب حلال مناسبات اجتماعی را با جامعه تنظیم کنند. کسب حرام یعنی کم فروشی و کاهلی و دزدی ها؛ این ها را اگر کنار بگذارند جامعه امنیت دارد.

 

مدت مرابطه

بحث ما در مدت رباط بود و اشاره به فرمایش مرحوم شیخ طوسی کردیم که فرمودند الرباط ثلاث ایام و اکثره ، رباط سه روز و اکثر آن چهل روز است .

با این خواستند استدلال کنند اکثر ایام رباط چهل روز است. این روایتی که ایشان به آن استناد کردند به مرابطه از نظر ما بر مدعای ایشان دلالتی ندارد. این سخن مربوط به مرابطه در زمان حکومت های جر با شرایط مخصوص آن دوره است. ناظر به مرابطه در دوران برپایی حکومت اسلامی و نظام دینی و بسط ید امام عادل نیست. برای روشن شدن این نکته به چند مقدمه نیاز است که آن را بیان می‌کنیم.

نکته ی اول اینکه صدور این دست از روایات عموما در پاسخ به پرسش شیعیان مطرح شده است. در عصر بنی امیه، بنی العباس، حاکمان جر بر مملکت اسلامی حکم فرما بودند. حجمات و چپاول ها یا گردنه بندی و زورگیری هم در مناطق مختلف خصوصاً نقاط دور از مرکز رایج بود و تداوم داشت. چند حالت در اینجا پیش می آمد، اول اینکه در بسیاری از موارد، حکام فاقد اراده و در عین حال فاقد ساز و کار مناسب برای صیانت و مرابطه از ممتلکات و آرامش مسلمانان بودند. نه اراده ای داشتند، عیش و نوش و زندگی مرفع و سرگرم بودن به دنیا ، آنان را از امور مسلمین وا می‌داشت. اگر هم می‌خواستند اراده کنند ساز و کاری در اختیار آن ها نبود یعنی ارتش و مرزبانی نبود. مردم باید خودشان از خود حمایت می‌کردند به همین دلیل عده ای نظم می‌کردند و عده ای می‌رفتند. مناطق دور دست عموما تحت فشار از این جهت بود. عمده ی همت حاکمان، حفاظت از حاکمیت خود و نقاط نزدیک به پایتخت، از این ها حفاظت می‌کردند. به قوام حاکمیت توجه می‌کردند اما آسیب دیدن این قبیله و عشیره و طایفه از یک قبیله ی دیگری خصوصاً در مناطق دور دست مورد توجه واقع نمی‌شد زیرا مناطق دوردست نه در اولویت ریسکی بود نه ابزار کافی برای حفاظت از آن ها وجود داشت. ارتش و مرزبان نبود و در جنگ که اتفاق می‌افتاد غنائم جنگی بین کسانی که در جنگ مشارکت داشتند، تقسیم می‌شد. اینطوری نبود که در رباط غنیمتی بدست بیاد و حقوقی باشد، افراد را برای اینکار حقوق بدهند. خود مردم مرزبانی می‌کردند و عند الزوم نقش نیرو های مسلح را ایفا می‌کردند. در مناطق دور دست با انگیزه های مختلفی هم هجوم ها شکل می‌گرفت، چپاول ها انجام می‌شد، اموال مسلمانان را به غارت می‌بردند. نوامیس آن ها را هتک می‌کردند. در همه ی این ها خود مردم موظف بودند و ناچار بودند و چاره ای نداشتند که از خود حمایت کنند. اگر چند قبیله در جایی بود جوانان شب ها وقت و بی وقت در این منظر ها حضور پیدا می‌کردند و دیدبانی می‌کردند همین که کسی وارد می‌شد یا می‌خواست بیاید سر و صدایی می‌شنیدند به همه ی افراد قبیله و شهر و روستا اعلام کردند و همه برای دفع دشمن آماده می‌شدند. برخی از وقت ها این هجوم های اجتماعی که برای چپاول ثروت بود با اهداف سیاسی عجین می‌شد. دشمن نه برای دله دزدی از اهالی روستا بلکه برای اینکه هیبت و هیمنه ی خود را غالب بر مناطق سرزمینی کند به این مناطق هجوم می‌آورد. وقتی هجوم می‌آورد کار در اینجا سیاسی می‌شد. در بسیاری از این غارت ها اهداف اصلا سیاسی نبود، علیه ساختار حاکمیتی هجوم نبرد اما در مواردی هجمات نظامی و قشون کشی ها هدف سیاسی داشت که پا چپاول هم همراه می‌شد. هم جان و مال و آبروی مسلمانان در معرض خطر، چپاول و غارت نظامیان قرار می‌گرفت. هم می‌خواستند در نهایت با نظام سیاسی مقابله کنند. مرابطه را در این فضا ببینید. در این فضا، به حضرت آن روایاتی که خواندیم عرضه می‌کند ، آقا اسب دادند چه دادند اینطور شده است من بروم ؟ حضرت می‌فرمایند: خیر به حج یا عمره ی خود برس یا اسب گرفتم صاحب آن را پیدا نکردم یکی نذر کرده بود و به من داده بود می‌فرماید اگر اینطور است می‌خواهی بروی برو اما دست به شمشیر نزن یا در این فضا می‌گویند برای حفظ جان و مال مسلمانان برو اما دو سه روز بیشتر نمان و برگرد. پس مرابطه آنجا که در دفاع از جان و مال خود مسلمانان است یک حکمی دارد، جایی که عجین می‌شود، حفاظت و حراست از جان مسلمانان با دفاع یا تقویت نظام حاکمیتی جور، اینجا یک حکم دیگری دارد. این ادراک از وضعیت امنیتی که شرایط سیاسی و امنیتی آن روز این ویژگی‌ را داشته است که می‌آمدند و می‌زدند و چپاول می‌کردند و برخی وقت ها اهداف سیاسی در کنار آن بوده است یک امر ادعایی نیست.

این نکته مستند به برخی از متون است که فضای آن روز را توصیف می‌کند. مثلاً بعضی از سخنان امیرالمومنین و متونی که در نهج البلاغه هست کاملا ترسیم کننده ی این وضعیت است که چپاول وجود داشته و اقدام سیاسی هم وجود داشته است برخی وقت ها اقدام سیاسی نبوده و فقط در آن مسائل اجتماعی برجسته بوده است. مثلاً اگر ملاحظه بفرمایید در آن فرمایش امیرالمومنین علیه السلام که حضرت فرمود قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُم‌ حضرت فرمودند قبل از اینکه دشمن به شما هجوم بیاورد خودتان هجوم ببرید. این عبارت این تحلیل را می‌رساند که دشمن را باید شناخت و زمان هجوم آن را رصد کرد اگر می‌خواهید قبل از حمله ی دشمن به او هجوم ببرید باید دشمن را رصد کنید و وقتی تحت رصد گرفتید همین که خواستند هجوم بیاورند آن ها را مجال ندهید. بعد ادامه می‌دهند فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِم، بخدا هیچ قومی در خانه ی خود گرفتار دشمن نشد مگر اینکه ذلیل شد یعنی اگر صبر کنی دشمن به تو هجوم بیاورد به مرز های تو وارد شود به خانه ها نزدیک شود همه را در خانه های خود اسیر می‌کند چون شما آمادگی ندارید آن ها آماده هستند. یکی از اهداف مرزبانی اصلا ایجاد آمادگی است. حضرت می‌فرمایند به جای اینکه به من پاسخ مثبت دهید فَتَوَاكَلْتُمْ‌ وَ تَخَاذَلْتُم، امروز و فردا کردید و کش دادید به یکدیگر پاس دادید این برود او نرود اینقدر کش دادید که حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَات، هجوم و حمله به شما آغاز شد وَ مُلِكَتْ‌ عَلَيْكُمُ‌ الْأَوْطَان. وطن و سرزمین شما سقوط کرد. دیگران آن را تملک کردند. وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَار، برادران غامد لشکر کشیدند هیچ کسی هم جلودار آن ها نبود. مانند سپاه داعش که بخشی از عراق را گرفت همه در غفلت بودند، برادران غامد و لشکر معاویه به فرماندهی غامد یعنی تیم غامد آمدند و انبار را تصاحب کردند. از این بالا تر وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِي‌. حسان ابن حسان در آن دوره فرماندار انبار بود. حصان را کشتند. ببینید وقتی مردم توجه نکردند. از اول نگهبانی ندادند ، مرزبانی نکردند حتی وقتی هجوم دشمن را دیدند جمع نشدند این اتفاقات افتاد. وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا، سپاه شما را تاراند. بعد حضرت به اطلاعاتی که به آن ها رسیده است استناد میکنند می‌فرمایند وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَة، سپاه دشمن به زن مسلمان یا کسی که در کفالت مسلمانان است حمله می‌کند فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا، خلخال و گردنبند و دستبند و گوشواره را اینطور از خانم ها ربودند و اهانت کردند. حضرت می‌فرمایند مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَام، دشمن آمده و شهر را گرفته است. فرماندار شهر را کشته است. به زن و بچه هجوم برده است. گلوبند و خلخال و گردنبند از این ها ربوده است دست به سینه ی زنان مسلمان ها دراز کرده است و خلق الله فقط می‌گویند انا لله و انا الیه راجعون خدایا به ما رحم کن همه از خدا طلب کمک و رحم می‌کنند. این نشد، مسلمانان باید قبل از این مرحله مرز ها را پایش می‌کردند. نقطه ی ورود دشمن را شناسایی می‌کردند در آن گلوگاه ها حضور می‌داشتند سپاه آن را تخمین می‌زنند. سپاهی متعادل با سپاه او تشخیص می‌دادند. زن و بچه ها را در نقاط امن می‌بردند و در برابر دشمن کاری می‌کردند. مرزبان آن روز همین مردم بودند که باید در مقابل غارتگری و در مقابل سپاه معاویه می‌ایستادند اما اینکار را نکردند. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِين، شما محل حاکمیت حکومت را ببینید، انبار را ببینید فاصله ی بین شهر انبار تا مرکز حکومت معاویه و مرکز حاکمیت امیرالمومنین را ببینید ، این شهر های پیرامونی این چنین مورد دستبرد واقع می‌شده است بعد حضرت می‌گوید ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِين‌، وقتی هجوم آوردند و غارت کردند و طلاجات را جمع کردند با اموال زیاد غارت کرده و غارت شده به غارت برده، این ها برگشتند. سالم آمدند هجوم آوردند جنایت کردند و سالم هم برگشتند. حضرت تاسف می‌خورد از اینکه در بین مسلمانان هیچ کس نبود که این ها را منع کند و جلوی این ها بایستند. اگر جلوی این ها می‌ایستادند اینطور نمی‌شد. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ‌ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ‌ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ، نه صدمه ای دیدند نه مجروح شدند و خون آن ها ریخت نه آسیبی دیدند و سالم رفتند. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفا، حضرت ادامه می‌دهند که اگر یک مرد مسلمانی از این تأسف و بحرانی که برای مسلمانان ایجاد شد یک مسلمانی بمیرد. مَا كَانَ بِهِ مَلُوما. آن را نباید سرزنش کرد. این مرگبار و رغت بار است. بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا، از نگاه من علی، مرگ و مردن از این افسوس بهتر از زنده ماندن است.

من نمی‌خواهم به این روایت الان استدلال خاصی کنم می‌خواهم فضای آن روز را به لحاظ امنیتی ترسیم کنم. با این عبارات امیرالمومنین کاملاً پیدا است که نقاطی که دور از مرکز بوده است فاقد امنیت قوی و ساز و کار بوده است. این فرمایش امیرالمومنین به این دلیل است که خود مردم مسئول پایش تهدیدات و مقابله با تهدیدات بودند. اینطور نبوده است که ارتش مستقری مرز ها را پایش کند یا نیروی مستقری مرز ها را پایش کند و خبر دهد و لشکر جمع کنند. هرجایی که مردم آن با اراده و قدرتمند و همراه بودند در مقابل دشمن ایستادند. اینکه حضرت می‌فرماید در خانه نشستید این دست آن دست کردید حتی شل علیکم الغارات ، اینجا نظامیان مخاطب نبستند بلکه عموم مردم مخاطب هستند. عموم مردم مورد این خطاب هستند که سرزمین شما را از دست تان گرفتند و شهر سقوط کرد. لشکر و تیم معاویه که به فرماندهی قاعد است این ها برای اینکه جامعه ی اسلامی را در دوران امیرالمومنین متزلزل نشان دهند هجوم می‌آورند اما وقتی بنی امیه و بنی العباس حاکم شدند جنبه ی سیاسی آن را مهار کردند اما جنبه ی اجتماعی ادامه داشت. هجوم به مناطق اسلامی و غارت طلا و ثروت مسلمانان ادامه داشت و این فضا که در مناطق دور دست هجوم صورت می‌گرفت و این هجوم باید توسط مردم رصد و پیش بینی و طراحی می‌شد و اعلام می‌شد که دیگران آماده باشند در برخی از مقاطع تاریکی کم رنگ در برخی از مقاطع پر رنگ بوده است. اینجا در دوران امیرالمومنین بخاطر حوادث داخلی که در آن دوران بوجود آمد در طی جنگ جمل و با آدم هایی که بود و مسائلی که شکل گرفت و تقویت شد بعد جنگ نهروان، جامعه سست بود و جامعه ای بود که به مسائل خود اهمیت میداد نه به مسائل کلان ، نتیجه اش این بود که برخی از فرماندهان را کشتند برخی هم کشته نشدند اما بخاطر وسوسه ی پول و مال و زرق و برق و قدرت این ها شبانه فرار کردند و به سپاه معاویه پی بستند. پس اینطور بود که عملیات روانی برای ساقط کردن روحیه ی مقاومت مردم برای نا امن جلوه دادن جامعه و افزایش اضطرابات اجتماعی و سرقت ها و برای ناپایدار نشان دادن حکومت امیرالمومنین علیه السلام با خریدن برخی از فرماندهان و کشتن برخی از فرماندهان، شبیه خون های پیاپی که در آن مقطع به کشور اسلامی زده می‌شد، تلاش وافری از سمت دشمن صورت می‌گرفت. نتیجه ی این تلاش ها و اقدامات هم به دلیل سستی و ناپایداری جامعه ی آن روز با مجموعه ی این رفتار ترکیبی و جنگ ترکیبی که بخشی فرهنگی بود و بخشی سیاسی و بخشی امنیتی و تروریستی بود نهایتاً امیرالمومنین علیه السلام در یک هجوم ناجوانمردانه ی تروریستی در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان توسط ابن ملجم مرادی لعنت الله علیه به شهادت رسید. می‌خواهم بگویم مرزبانی در دورانی که این روایات مطرح و بیان شده است یک وظیفه ی عمومی جامعه‌ بود که جامعه با به وظیفه اش عمل می‌کرد یا نمی‌کرد. آن روز وظیفه‌ی حاکمیت نبود. برخی وقت ها حاکمیت در پشت این حوادث سوار می‌شد و پایه های حاکمیت خود را تقویت می‌کرد بعضی وقت ها هم که جنبه ی سیاسی کمتر بود اهمیت زیادی نمی‌دادند مخصوصاً وقتی که این هجوم ها به جاهایی بود که مخالفین حاکمیت مثل شیعیان در آنجا زندگی می‌کردند. در چنین فضایی روایات ما در رابطه با مرزبانی نوعی با پرهیز سخن می‌گوید. پرهیزی که می‌خواهد بین دو چیز جمع کند. یک: تهدید امنیتی اجتماعی را از جامعه جمع کند. دو: فرصت تقویت حاکمیت جور را ندهند.

این نکته ی بسیار مهمی در روانشناسی آن روز جامعه بود که اهل بیت علیهم السلام مد نظر قرار داشتند. پس اینکه به مرابطه و مرزبانی سفارش می‌کنند در برابر تهدیداتی است که جامعه ی اسلامی را هدف قرار گرفته است. اینکه از اینکه نروید و اگر رفتید نجنگید پرهیز می‌دهند یا وقتی که طرف اصرار می‌کند اسبی گرفته ام چه کردم یا دیلم در قزوین است چه کنیم حضرت می‌گوید به حج و عمره برو این پرهیز دادن در نقاطی است که حکام جور می‌خواهند پایه های حکومتی خود را تثبیت کنند. این نکته ی اول که فضای صدور این روایات فضای سیاسی خاصی است، اهل بیت علیهم السلام از یک سو به دنبال حفظ کیان شیعه هستند و مرز داری را در حد حفظ کیان شیعه تشویق می‌کنند از یک طرف در صدد هستند که مرزبانی ابزاری برای تقویت حاکمیت حکام جور نشود لذا از آن نهی می‌کنند.

این نکته ی اول تا ان شاءالله در جلسه ی بعد نکات بعدی را تبیین کنیم

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo