< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه

حدیث خوانی

عن علی ابن حسین علیه السلام قال: اِنَّ الدُّعاءَ وَالْبَلاءَ لَيَتَرافَقانِ اِلَى يَوْمِ الْقيامَةِ

وجود نازنین امام سجاد علیه السلام درباره‌ی اهمیت دعا فرمودند که دعا و بلا همواره مرافق و رفیق هم هستند و در کنار هم هستند. این اینگونه نیست که در زمانی اینطور باشد یا نباشد پ این رفاقت تا قیامت ادامه خواهد داشت یعنی اِنّ الدُّعاءَ لَيَرُدُّ الْبَلاءَ وَقَدْ اُبْرِمَ اِبْراما.

بلا در بسیاری از مواقع قطعی است و ابرام شده است. فرمود حتی در زمانی که بلا قطعی است دعا همراه آن است یعنی می‌توان با دعا جلوی بلا را گرفت و دفع کرد. اجازه ندهد بلا نازل شود و روی زندگی انسان اثر بگذارد یعنی با سپر دعا همواره میتوان شمشیر بلا را دفع کرد در حالی که بلا ابرام شده و قطعی است دعا می‌تواند جلوی چنین بلایی را بگیرد.

در یک روایتی هم است که الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبرام

حتی آن بلای الهی که از آسمان نازل شده است می‌تواند جلوی چنین قضای الهی را بگیرد و این توان را دارد. حتی آن قضایی که قطعی است.

در یک روایت دیگری امام سجاد فرمود يَدفَعُ البَلاءَ النّازِلَ وَ ما لَم يَنزِلْ

بلایی که نازل شده یا هنوز نازل نشده است. دعا می‌تواند این بلا را سد کند. این اثر دعا در زندگی بشر است. انسان با دعا می‌تواند آینده ی خود را تغییر دهد. می‌تواند با سپر دعا در برابر هر هجومی از بلایا بایستد و آن ها را دفع کند. این اهمیت دعا است.

خلاصه جلسات گذشته

درباره ی مرزبانی سه نکته عرض کردیم. گفتیم که حکم مرزبانی بر اساس احکام اولیه متفاوت از حکم ثانویه ی مرابطه، یعنی مرابطه یک حکم اولیه دارد و یک حکم ثانویه دارد. در برخی از ادله به حکم اولیه ی آن اشاره شده است، در برخی دیگر به احکام ثانویه ی آن در دوران حکومت های جور بیان شده است. در بسیاری از روایات معصومین علیهم السلام شیعیان از مرزبانی یا مرابطه در زیر پرچم حکام جور بنی امیه و بنی العباس منع شدند. این به این معنا نیست که مرابطه عمل شایسته و لازمی نیست بلکه به این معنا است که مرابطه با این حاکمان کار شایسته و سزاواری نخواهد بود. حکم مرزبانی یا به همان مرابطه، لو خلیه و تبع در بسیاری از ادله ی دیگر مورد تأکید است و تشویق شده و آن را عمل لازم شمردند و واجب قلمداد شده است. عرض کردیم ما ادله ی وجوب آن را در آینده انشاالله بیان می‌کنیم.

دومین نکته که عرض کردیم این بود که گلوگاه های اصلی برای ارصاد و رباط با مرزبانی در گذشته عموما به مرز های جغرافیایی منحصر بوده است یعنی مصداق خارجی آن عملا نقاط هجومی بوده است که به صورت سخت از آن نقاط دشمن به به کشور اسلامی یا مجموعه ی مسلمانان هجوم وارد می‌کرده است. چون در عالم خارج در نقاط مرزی محقق می‌شده است برداشت عمومی از ارصاد و مرابطه و مراصده به این تعلق گرفته است که ارصاد و مراصده یعنی حضور در مناطق مرزی است و اصطلاحاتی که دائما بر این برداشت استوار شده است در لسان فقها تکرار گردیده و به ذهن از این واژه و این کلمه متوادر می‌شده است که مرابطه باید در نقاط مرزی انجام شود، آنجا که دشمن از آن نقطه هجوم وارد می‌کند. ثغر یعنی شکافی که ممکن است دشمن از آنجا هجوم بیاورد. اما ما تأکید کردیم با شاهد مثال هایی که آوردیم این ثغر می‌تواند به غیر از مناطق جغرافیایی و مرزی نقاط دیگری هم باشد.

نکته ی سوم اینکه اگر مراد از مرزبانی، رصد فعالیت دشمن برای پیشگیری از هجوم و حمله ی احتمالی دشمن باشد، هر نقطه‌ای که احتمال هجوم از آن متصور باشد آن موضع، موضع مرابطه یا گلوگاه رصد یا نقطه ی مرزبانی می‌شود.

نمونه ای از کلمات بزرگان و فقها را هم آوردیم گفتیم در عبارت مرحوم صاحب جواهر این آمده است که و کل موضع یخاف منه، از هر نقطه ای که خوف و هجوم باشد، یقال لهوا ثغر، به آنجا شکاف می‌گویند و مرزبانی در آنجا همین حکم مرزبانی را دارد. اگر یک روز خوف آن بود که دشمن از مرز های فکری هجوم آورد و اعتقادات مردم را تخریب کند قصد به بیراهه کشاندن جوانان را داشته باشد این ها همه موضع مرابطه می‌شود چون خوف است دشمن برای دست پیدا کردن به اهدافی که نتوانسته از طریق جنگ سخت به آن ها تسلط پیدا کند با تخلیه ی پشتوانه ی ملی نظام اسلامی و ایجاد فاصله بین نظام و امت اسلامی یا با شست و شو دادن مغزی جامعه به این اهداف دست پیدا می‌کنند یعنی در معنای مرابطه ما از مرز های جغرافیایی و مرز های فکری و باور های اعتقادی تعمیم قائل می‌شویم. روایت امام حسن عسکری هم نقل کردیم که این روایت از این بابت که واژه ی مرابط در آن به کار رفته است برای علمای شیعه برای تکمیل عرض ما بسیار قابل اعتماد است. آن ثغری که یلی ابلیس و عفاریته، از جمع شیطان و سربازان او است و علما آنجا مستقر می‌شوند و مانع می‌شوند که ابلیس و عفاریتش بر ضعفای شیعه خروج کنند و با ضعفای شیعه در عراق حوزه ی فکر و اندیشه به جنگ بیایند و فکر و اندیشه ی ضعفای شیعه را تخریب کنند. حضرت از علمایی که از باور های دینی شیعه در برابر وسوسه های شیطان و لشکریانش حراست می‌کنند و اجازه نمی‌دهند اعتقادات دینی آن ها کمرنگ شود اینجا به مرابط تعبیر کرده است. یعنی رصد کردن فعالیت دشمن در حوزه های فکری، فرهنگی و اعتقادی برای ممانعت از نفوذ دشمن در بین شیعیان و مسلمانان خودش مرابطه است.

حضرت ادامه دادند که یک پله بالاتر، اینکار از مرابطه هم بالاتر است. از مرابطه در مرز های جغرافیایی فضیلت بیشتری دارد زیرا که کسی که در برابر دشمن یا نقاط مرزی دشمن در جنگ با روم و ترک و خزر هجوم می‌برد و ایستادگی و مرابطه می‌کند، او از کیان مسلمانان دفاع و حمایت می‌کند اما این از دین مسلمانان و شیعیان حراست می‌کند. هزاران هزار بار بالا تر است ، ادیان محبینا ، این دین موالیان و محبان ما را حفظ می‌کند و ذالک ابدا هم ، و آن که در نقاط مرزی مستقر می‌شود از جسم آن ها دفاع می‌کند. اصلا ارزش و اعتبار علما و شایستگی هایی که برای علما در روایات برشمردند عمدتا بر می‌گردد به اینکه علما از دین و اعتقادات مردم حراست و حمایت می‌کنند. خب خیلی واضح است فردی که به خدا و پیامبر خدا ایمان آورده و به عابد و متعبد است و اهل ذکر است و از مردم منقطع شده و در گوشه ای خود را حبس کرده و فقط دعا و عبادت می‌کند او اهل بهشت است اما عالمی هم که زحمت میکشد اما به اندازه‌ی عابد ذکر نمی گوید و دعا و نماز نمی‌خواند او هم اهل بهشت است کدام برتر است ؟ روایت می‌گوید عالم زیرا از دین دبکران، اعتقاد امت و شیعیان حمایت و حراست می‌کند.

در این زمینه یک روایتی را از امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده است ما هم اینجا یادداشت کردیم که حضرت فرمودند: فَقِيهٌ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا

یک فقیهی که بتواند یتیمی از ایتام امت مارا نجات دهد. چه یتیمی ؟ اَلْمُنْقَطِعِينَ عَنْ ، هزار و چهارصد سال از دوران ظهور و فعالیت ائمه علیهم‌السلام گذشته است خب شیعیان از اهل بیت علیهم السلام منقطع هستند. به اهل بیت علیهم السلام دسترسی ندارند. چنین کسی ممکن است برایش سوالی پیش آید ابهامی درست شود دیگران برایش ابهام درست کنند. اگر عالمی پیدا شود این ابهامات را مرتفع کند از چنین یتیمی که از ما منقطع است و عن مشاهدتنا، و نمی‌تواند ما را ملاقات کند و گفت و گو کند. چنین فقیهی وقتی با چنین یتیمی ارتباط می‌گیرد بِتَعَلُّمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ اگر بتواند این چیزی که یتیم فکری شیعه به آن نیازمند است آموزش دهد أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ این آموزش به یک نیازمند فکری به مراتب برای شیطان گران تر است از اینکه هزار عابد تسبیح و عبادت خدا کنند لِأَنَّ اَلْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ چون همه ی تلاش عابد این است که خود را به کمال برساند ، هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَطْ وَ هَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَاتُ عِبَادِ اَللَّهِ، اما چنین فقیهی تلاش می‌کند ضمن اینکه خود را به کمال برساند دست بندگان خدا را هم بگیرد

لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ

تلاش می‌کند دست بندگان خدا را بگیرد و از دست شیطان نجات دهد مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ هم از دست انسان و هم از دست شیطان، هم از مریدان شیطان وَ لِذَلِكَ بخاطر اینکه فقیه نیازمندان فکری را از دست شیطان نجات می‌دهد. هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ این از هزار هزار عابد جایگاه بالا تری در نزد خدا دارد پس ببینید فقیه با مرزبانی از مرز های فکری شیعه در این روایت به کمک ایتام آل محمد می‌آید و آنان را نجات می‌دهد. این به کمک آمدن و نجات دادن یعنی مراصده و رصد کردن در مرز های فکری، پس رصد فقط منحصر به مرز های جغرافیایی نیست. فضیلت رصد اینجا شامل حال عالمانی هم می‌شود که مرز های فکری را رصد می‌کنند و شیعیان و مسلمانان را از دست شیطان و مرده ی شیطان نجات می‌دهند. تازه فضل این به اندازه‌ی آن ها نیست در روایات فضیلت عالم و فضیلت مجاهد و فضیلت مرابط در عرصه های فرهنگی و فکری هزاران هزار بار والا تر از فضیلت یک عابدی که در راه خدا کاری جز عبادت نمی‌کند.

در تأیید همین نکته یک روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام استو حضرت فرمودند که يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ در روز قیامت به عابد خطاب میکنند که نِعْمَ اَلرَّجُلُ كُنْتَ، تو بهترین مرد و انسان در دوران خود بودی، هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ، تلاشت در جهت حفظ خودت بود و اینکه خود را به کمال برسانی و از مراحل کمال بهره مند شوی آفرین به تو ،

وَ كَفَيْتَ مَئُونَتَكَ، آقای عابد ، جناب زائد بار ها خود را روی دوش کسی نیانداختی ، اینطور نبود که هر روز به کسی مراجعه کنی که امروز این مشکل و فردا آن مشکل مرا حل کنید ، به کم قانع بودی و با قناعت و خودداری از اینکه بار خود را روی دوشی کسی اندازی عبادت کردی و به کمال رسیدی فَادْخُلِ اَلْجَنَّةَ، وارد بهشت می شوی ، این فضل و پاداشی است که برای عابد در نظر گرفتند و او را راهنمایی می‌کنند به دلیلی که به خود پرداختی و بار تو روی دوش مردم نبود به بهشت خوش آمدی ،

أَلاَ إِنَّ اَلْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى اَلنَّاسِ خَيْرَهُ

مگر اینکه بدانی، یعنی با این تفاوت نسبت به فقیه که فقیه کسی است که فیضش بر مردم گسترده شده است، فیض آقای عابد به خودش رسیده و بارش روی دوش کسی نبوده است اما فیض فقیه شامل حال مردم می‌شود و فقیه أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ، فقیه مردم را از دشمنانشان نجات می‌دهند یعنی همان دشمنان فکری ، فقیه که اینجا نمی‌گوید وارد جنگ شد و شمشیر زد فقیه با علم و فقاهت و دانش سرشار و توانمندی اش به پاسخ دادن پرسش ها و حل مشکلات فکری جامعه آن ها را از دشمنان نجات می‌دهند وَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اَللَّهِ، وقتی فقیه مردم را هدایت می‌کند اهل بهشت می‌کند ، عابد خودش اهل بهشت می‌شود. فقیه اهل بهشت ساز است و دیگران را برای بهشت آماده می‌کند.

وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اَللَّهِ باعث می‌شود مردم اهل رضوان و رحمت خدا شوند و به بهشت خدا رهنمون شوند. پس عابد به بهشت قدم گذاشت اما فقیه قدم دیگران را به بهشت باز کرد به این خاطر به فقیه می‌گویند يُقَالُ لِلْفَقِيهِ يَا أَيُّهَا اَلْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ

ای فقیه و ای کسی که ایتام آل محمد را تکفل کردی، ایتام آل محمد اینجا گرسنگان نیستند و کسانی نیستند که سن آنان زیر بلوغ باشد، ایتام آل محمد اینجا افرادی هستند که به لحاظ فکری پرسش دارند و در معرض خطر هستند و فکر آنان تهدید می‌شود ، دشمن افکار آنان را مورد هجوم قرار داده است و به دنبال گرفتن دین آن ها از دستشان است پس تعبیری که اینجا برای فقیه می‌شود کافل ایتام آل محمد است سپس فرمود: اَلْهَادِي لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِمْ وَ مُوَالِيهِمْ، فقیه هادی و هدایت کننده است. ارادتمندان خودشان ارادتمندان اهل بیت ، ارادتمندان به راه خدا وقتی ضعیف می‌شود دین شان در خطر است آقای فقیه این ها را هدایت می‌کند به این فقیه می‌گویند قف ، بایست وارد بهشت خیر، بایست، چرا؟ حَتَّى تَشْفَعَ لِكُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ، جناب فقیه در مقابل درب بهشت بایست و از هرکسی که از تو دانش آموخته است و از تو خوشه ای از علم گرفته است علم سرشار گرفته یا خوشه چینی کرده است او را شفاعت کن، تو دانش آموزان و محصلین خود و کسانی که از تو یاد گرفتند را به بهشت هدایت کند و شفاعت کند و آنان را ببر، فَيَقِفُ فَيُدْخِلُ اَلْجَنَّةَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً ، وقتی ایستاد همه ی کسانی که از او دانش آموختند جمع می‌شوند و باالاتفاق جناب فقیه به همراه او دسته دسته از مریدانش وارد بهشت می‌شوند. حضرت این فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً را ده بار تکرار کرد. این ها کیستند ؟ در جایی ترجمه کرده بودند که منظور هزار نفر است یعنی حضرت ده بار فرمود هزار هزار نفر ، یک فقیه و عالم ده هزار نفر را شفاعت می‌کند این ها کیستند؟ هُمُ اَلَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ کسانی که از او آموختند نه فقط مباشرتا آموختند أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ الی یوم القیامه ، این کسانی که جمع شدند کسانی هستند که از شیخ صدوق و شاگردان شیخ و شاگردان شاگردان شیخ صدوق آموختند و دین خود را حفظ کردند و شیخ صدوق در برابر درب ورودی بهشت می ایستد و همه ی این اصحاب را با خود شفاعت می‌کند و به بهشت می‌برد بر اساس این روایت زیرا شیخ صدوق از مرز های فکری از نقاط هجوم معنوی دشمن مرزبانی و حراست کرد. بعد حضرت فرمود: فَانْظُرُوا كَمْ صُرِفَ مَا بَيْنَ اَلْمَنْزِلَتَيْنِ، ما دو منزلت را برای شما گفتیم. یکی منزلت عابد و دیگری منزلت فقیه، حالا می‌توانید ببینید و مقایسه کنید که چقدر بین این دو منزلت فاصله است. منزلت فقیهی که توانسته در طول عمر خود نقش مرابط را ایفا کند. فقیهی که چشم روی هم نگذاشته و خوابش نبرده است تا دشمن به مرز های فکری هجوم ببرد. شما در دوران معاصر خودمان ببینید یک فقیهی مانند شهید مطهری رحمت الله علیه، وقتی که دید نوجوانان مورد هجوم هستند با داستان های کوتاه به اسم داستان راستان سعی کرد اعتقادات جوانان را حفظ کند. وقتی که مباحث فلسفی در دانشگاه ها مطرح بود سعی کرد با مباحث فلسفی دین جوانان را حفظ کند وقتی که مباحث تاریخی مطرح بود از زاویه ی تلاش های تاریخی کمک کرد و در مرزبانی خود روی نقطه نایستاد ، بحث حجاب شد، با مباحث مربوط به حجاب، بحث اعتقادات شد با مباحث اعتقادی، بحث تاریخ شد با مباحث تاریخی، از هر زاویه ای که می‌خواست دشمن هجوم بیاورد شهید مطهری در آن ثغر و در آن گلوگاه ایستاد و از باور و اعتقادات اسلامی و اعتقادات شیعیان دفاع و حمایت کرد. امروز هم که صبحت های شهید مطهری را در یک جایی یا میخوانیم یا می‌شنویم می‌بینیم همچنان تازگی دارد به دلیل اینکه از نقطه ی میدان هجوم معنوی و فکری دشمن آگاه بوده و در مقابل هجوم دشمن با قدرت استدلال، بیان زیبا و رسا دفاع کرده است.

از مجموعه حرف هایی که ما تا اینجا زدیم خواستیم نتیجه بگیریم مفهوم مرابطه امروز یک مفهوم گسترده‌ای است که منحصر به مرز های جغرافیایی نیست. از هر نقطه که دشمن هجوم بیاورد لازم و واجب است در برابر دشمن مرابطه و رصد کرد و از جامعه ی اسلامی حراست کرد البته ما فضیلت مرابطه را بیان می‌کنیم. ادله ی استدلالی برای وجوب و شرایط وجوب و ابعادش و اینکه این وجوب عینی یا کفایی است، انشاالله بحث خواهیم کرد.

امیدوارم که خداوند متعال توفیق دهد ادامه ی مباحث را با هم تعقیب کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo