< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه حنگ نرم /روایات جهاد

 

حدیث خوانی

عَن اَبی جَعفَرعَلَیهِ السَّلام قالَ، قالَ عَلیُّ بنُ الحُسَین عَلَیهِ السَّلام: اَربَعٌ‌ مَن‌ کُنَّ‌ فیهِ‌ کَمَلَ‌ اِسلامُهُ‌ وَ مُحِّصَت‌ عَنهُ‌ ذُنوبُهُ‌ وَ لَقِیَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنهُ راضٍ مَن وَفى للهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِما یَجعَلُ عَلى نَفسِهِ لِلنّاسِ وَ صَدَقَ لِسانُهُ مَعَ النّاسِ وَ استَحیا مِن کُلِّ قَبیحٍ عِندَ اللهِ وَ عِندَ النّاسِ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ اَهلِه

چهار چیز است که اسلام و حقیقت آن را در انسان کامل می‌کند وقتی اسلام کامل شد این فرد گناه نمی‌کند یا اگر گناه کند گناهانش را می‌بخشند. کسی که اسلامش کامل است و گناهی ندارد، وقتی با پروردگار عالم ملاقات می‌کند خدا از او راضی است. انسان در معاشرت های اجتماعی یک تعهداتی به دیگران می‌دهد وقتی تعهدی داد به آن برای رضای خدا پایبند باشد وعده ای می‌گذارد، قولی می‌دهد به آن عمل کند. پایند باشد به چیزی که جعلوا علی نفسه، این اولی در موارد اجتماعی، زبان راستگویی داشته باشد، زبان راست و سخن واقعی شرط دوم است، هر چیزی از صدق و کذب را مخلوط نکند و بیان کند، نکته ی سوم، انسان وقتی می‌خواهد مرتکب قبیح شود از خداوند متعال خجالت بکشد، عالم در محضر خداوند است و در محضر خدا معصیت نکنید، استحیاء از هر قبیحی که شاید قبیح اعم از حرام هم باشد، این هم نکته ی سوم که در برابر دیدگان مردم و در محضر خداوند عالم مرتکب قبیح نشود، با خانواده اش حسن خلق داشته باشد و با اهل بیتش بد اخلاقی نداشته باشد زیرا بعضی ها در بیرون با خانواده حسن خلق دارد اما در خانه ندارد این آن چیزی است که در خانواده و با اهل سفارش می‌شود حسن خلق داشته باشید در این صورت اسلام در وجود انسان کاملاً کامل است ، ترکیب این ها باعث می‌شود انسان در یک وضعیت متفاوتی قرار گیرد و در این وضعیت اگر با خدا ملاقات کند خداوند متعال از او راضی است.

روایات خدعه

ما ادله ی مشروعیت جنگ نرم و مقابله با جنگ نرم دشمن را بررسی می‌کردیم، آیاتی را مرور و به آن استناد کردیم روایاتی را مرور و به آن استناد کردیم، گفتیم برخی از قواعد فقهی هم دلالت دارد که به آن ها هم میرسیم، نکته ای که در این جلسه و جلسه ی قبل اشاره کردیم دلالت روایات یا آیاتی است که بر جواز خدعه و مکر در جنگ دلالت دارد، ما یکسری روایات داریم که به ما اجازه می‌دهد که در جنگ با دشمن کید کنیم خدعه کنیم و دروغ بگوییم که این کید و خدعه و کذب و این ها حکم شرعی اولیه را در این وضعیت ندارد یعنی کذب که حرام است کید که جایز نیست خدعه که از آن پرهیز داده شده است و هیچکدام از این ها که در تعامل مشروعیت ندارد در جنگ مشروعیت پیدا می‌کند چون مفهوم این ها در جنگ مرتبط است با چیزی که ما اسم آن را جنگ نرم می‌گذاریم به نظرم می‌توان به این روایات هم استناد کرد، ما در جلسه ی گذشته مفهوم لغوی و اصطلاحی و استعمال قرآنی خدعه و مکر را بیان کردیم و الان به بعضی از روایات آن اشاره می‌کنیم، روایت اول از محمد ابن یعقوب کلینی در کافی شریف عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن صفوان عن ابی مخلد السراج عن عیسی ابن حسان، این زنجیره ی راویان همه از ثقات عالی مقام هستند که همه از فقهای بزرگ و حدیث شناسان و رجالیون هم به روایات این ها اعتماد کردند، فتوا دادند هم در تعریف شخصیت این ها را مدح کردند ثقه و امامی دانستند. این سند فقط در رابطه با عیسی ابن حسان از اصحاب امام صادق علیه السلام بر شمرده شده و در قاموس الرجال آورده است که اعدو شیخ فی رجاله من اصحاب صادق علیه‌السلام، بعد اسم سه نفر را با ترکیبات مختلف می‌آورند و در آخر جمع بندی می‌کنند که این سه نفر ممکن است یکی باشند لا یعبد اتحاد ثلاثة رجاله شیخ لایعبد اتحاد ثلاثه . به هر جهت پیرامون ایشان حرف قدح گونه ی قوی و مدح قوی نداریم و شخصیت او بین سه نفر ابهام دارد ولی بزرگان به روایت او عمل کردند پس ما هم به روایت اعتماد می‌کنیم این سند روایت و اما متن روایت، عیسی ابن حسان می گوید سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول، شنیدم که حضرت می‌فرمود و به تکرار هم فرمود كُلُّ كذبٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ يَوما إلاّ کذبا فی ثلاثه روز قیامت یقه ی صاحب هر دروغی را می گیرند آن روز قیامت است مگر کذب در سه جا. رجُلٌ كائدٌ في حَربِهِ فهُو مَوضوعٌ عَنهُ کسی که در جنگ در حال کید به دشمن است حرمت از او برداشته شده و سوال و جواب نمی‌شود پس این روایت می‌تواند به مدعای ما کمک کند. به این شکل که کذب عملی منهی عنه است و صاحبش مورد مواخذه قرار می‌گیرد اما همین کذب اگر برای فریب دشمن در جنگ باشد در این روایت مجاز شمرده شده است فریب در جنگ این نیست که ما تابلو بزنیم با بلندگو اعلام کنیم یا به دشمن خبر دهی که ما می‌خواهیم به شما فریب بزنیم وقتی میخواهی با شمشیر به آن حمله کنی ممکن است شمشیر خود را نشان بدهی ، هدف از شمشیر کشیدن را هم نشان بدهی و اعلام کنی، وقتی نیزه بزنی توپ بیاری تانک بیاری آن موقع که از این ابزار جنگی استفاده می‌کنی در حقیقت با آن ها هجوم می‌آوری و اعلام می‌کنی که منظورت از آوردن و به کار گیری تسلیحات چیست اما وقتی می خواهی به دشمن فریب بزنی و فریب کارانه بر او غالب شوی باید مغز و مخ و فهم و ادراک او را مدیریت کنی، از یک گوشه ای نشان بدهی که می خواهی حمله کنی در صورتی که از آن جا نمی‌خواهی حمله کنی و زاویه دیگری می‌خواهی حمله کنی، این فریب می‌شود. میگویید امشب می‌خواهیم استراحت کنیم ولی نصف شب اقدام می‌کنیم، وانمود می‌کنید امشب نمی‌خواهید حمله کنید ولی حقیقتا حمله می‌کنید، این که یک عملی را بنمایانید و عمل دیگری را در جنگ انجام بدهید هذا هو الکذب در جنگ، این عملیات جنگ نرم است، این را می‌فرماید اشکال ندارد وقتی دشمن را چه با زبان یا فعل به غلط می اندازید. وقتی دشمن را به غلط می‌اندازید یعنی یا کید کردید یا خدعه کردید همه ی این ها عبارات متعددی است برای فعل واحد و آن فعل واحد به غلط انداختن دشمن است و با هر واژه ای که باشد مجاز است

الا کذبا فی ثلاثه رجُلٌ كائدٌ في حَربِهِ فهُو مَوضوعٌ عَنهُ، خب پس کذب در اینجا ابزاری برای به غلط انداختن ذهن دشمن است

کذب حرام است الا در موردی که می‌خواهیم ذهن دشمن را مدیریت کنیم و به غلط اندازیم. دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، حرف خلاف حقیقت و واقعیت ، قول نا حق، نقل قول از کسی که آن کس آن قول را نگفته باشد، این ها را دروغ می‌گویند. اصلِ در دروغ هم در گفتار است، دروغ می‌خواهد ناظر بر گذشته باشد بگویی فلان کار را کردم در حالی که نکرده باشی یا بگویی فلان کار را می‌کنم که نخواهی بکنی یعنی وعده ی دروغ، دروغ ضد صدق است و اخبار از خلاف واقع را دروغ می‌گویند چه به صورت عمدی باشد چه سهوی باشد. کذب و دروغ در اصطلاح همان اظهار حمل خلاف واقع و سخن خلاف حقیقت است. وقتی می‌گوید كُلُّ كذبٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ يَوما یعنی سخن نادرست، قول نا حق، نقل قولی که نقل نشده باشد، وعده ی دروغ، غیر صادقانه سخن گفتن، که این ها مقدمه ی اول است

مقدمه ی دوم، آیات و روایات متعددی در قرآن کریم نسبت به دروغ و دروغگویی هشدار و پرهیز می‌دهند با ادات تحضیضیه یا سرزنشگر، نهی کننده. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾ ، این گناه بزرگی است که ممکن است مرتکب شوید، این خشم خدا را بر می انگیزد که وعده ای بدهید و عمل نکنید. مومن نباید وعده دهد و به آن عمل نکند نباید سخنی غیر واقعیت بگوید، مومن نباید اینطور باشد، وقتی می فرماید لم تقولون ما تفعلون و وقتی می‌ فرماید مقت بزرگی است عند الله ، این خشم خدا و شدت خشم خدا را برای دروغ به نمایش می‌گذارد یعنی دروغ نباید در پرونده ی عمل مومن باشد.

در یک آیه ی دیگر می‌فرماید ﴿إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ﴾ کسانی افترا می‌بندند که به آیات الهی ایمان ندارند، دروغ پردازی مربوط به غیر مومنین است کسانی که ایمان ندارند و با ادات حصر.

در آیه ی دیگری می‌فرماید ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ﴾ بعد ﴿می‌فرماید إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ﴾، خداوند متعال کسی که دروغ گو و مرتکب کفر است، نمی بخشد و هدایت نمی‌کند ، خداوند روز قیامت دروغ این آدم را با او محاسبه می‌کند آدمی که دروغگو است و کفران می‌کند هدایت نمی شود

آیه ی بعدی که آخرین آیه در این زمینه باشد می‌فرماید ﴿وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبينَ﴾ کسانی که نسبت ناروا به همسرشان می‌دهند چهار شاهد بیاورند و پنجمین شاهد بگوید اگر من دروغ می‌گویم لعنت خدا بر من باشد یعنی دروغگو مورد لعن خدا است

پس کذب یعنی ابراز اظهار غیر خلاف، یعنی محرم عند الله و باعث می‌شود که عدم هدایت، لعن خدا و کسی که کاذب است این ها را به دنبال دارد و مورد سرزنش و مقت خدا است، این دروغ مطابق با مدلول آیات و روایات وارده پس عملی حرام شد یعنی خلاف واقع گفتن و نقل کردن عملی محرم است

﴿انما یفتری الکذب الذین لا یومنون﴾ انسان دروغگو مومن نیست پس نباید کسی واقعیت ها را وارونه جلوه دهد این حکم یک قاعده ی کلی و عام است که در موارد بسیار معدودی تخصیص خورده است مثل این راویت که در سه جا که اولی می گوید رجل، یکذب رجل کائدا فی حربه یا الرجل یکذب کائدا فی حربه

در چنین جایی که قاعده ی کلی تخصیص می‌خورد همه ی فقها می‌گویند آن جایی که امر خاصی داریم و یک امر عامی داریم، دستور کلی داریم، اکرم العلما و لا تکرم الفساق منهم یقدم الخاص علی العام

قاعده ی کلی داریم، لا تکذبوا یک جایی هم می‌گوید یاجوج لک عن تکذب یقدم الخاص علی العام یعنی که انسان می‌تواند در جنگ برای تضعیف روحیه ی دشمن و تقویت نیروهای خودی، برای اعمال شکست به دشمن برای تقویت جبهه ی خودی اطلاعات فریب به دشمن دهد اطلاعات فریب یعنی تعداد نیرو ها را طوری بچیند که دشمن خیال کند بیشتر از حد هستند

تاکتیک عملیاتی را طوری پیچیده کند دشمن برداشت دیگری داشته باشد و ما به طور دیگه ای عمل کنیم

این تاکتیک ها را غیر واقعی نشان دادند چه با زبان و عمل و ترکیبات جنگی، این ها کید به دشمن و فریب دشمن می‌شوند

بر اساس این روایت این کید در اینجا لا یسئل عنهم صاحبه یوما، بقیه ی کید ها یُسئَلُ الا جایی که قرار است دشمن را فریب دهیم و ذهن او را مدیریت کنیم و طوری برنامه بریزیم که غافلگیرش کنیم اطلاعات کذب را طوری به آن ها دهیم که احساس کند معادله ی جنگی طور دیگری به اجرا در می‌آید در حالی که به شکل دیگری او را از پای در آورد

حتی بر این اساس جایز است دروغی را در بین دشمن شایع کرد مثلاً در بین دشمن شایع شود که شما ها ک که در میدان کارزار آمدید عده ای به شهر شما حمله کردند و خانه های شما را ویران می‌کنند و همسرتان را به اسارت می گیرند این واقعیت ندارد اما دل دشمن خالی می‌شود بعضی ها برای رسیدگی به منازل میدان را خالی می‌کنند این کید را می‌شود گفت و با این عملیات و اقدام روانی شکست دشمن فراهم می‌شود

یک شاهدی هم بر این است که پیامبر اکرم شنید یهود بنی قریظه با مشرکان و ابی سفیان وارد معامله شدند، قبل از جنگ خطبه ای خواند در این خطبه به مسلمانان خطاب کرد و گفت بنی قریظه برای ما پیام فرستادند اگر با ابو سفیان و مشرکان بجنگید، به شما کمک می کنیم، این خبر کذب به گوش ابوسفیان رسید ، ابو سفیان گفت این جماعت بنی قریظه خیانت کار هستند و قابل اعتماد نیستند و وقتی دل ابو سفیان خالی شد و احساس کرد بنی قریظه غیر قابل اعتماد هستند و احساس کرد به تنهایی نمی‌تواند در جنگ مسلمانان پیروز شود عقب نشینی کرد و از جنگ انصراف داد

این دروغ یک عملیات روانی بود، بنی قریظه را بی خاصیت و غیر قابل اعتماد کرد

ما بر اساس این روایت و تعابیر مشابهی که به کار می‌رود مثل کید که در این روایت آمده یا خدعه و دروغ که در آیات و روایات دیگری است، وقتی می‌شنویم که کید یا خدعه یا دروغ در جنگ جایز است یا تعابیری شبه این می‌کند در حقیقت از این ها برداشت ما این می‌شود که جنگ نرم با دشمن جایزٌ

این روایت نمی‌گوید اگر دشمن با خدعه وارد جنگ شد با آن خدعه کنید یا غیر خدعه کنید این روایت مجوز جنگ نرم را علیه دشمن صادر می‌کند

این از آن آیات و ادله ای است که مجوز جنگ نرم را می‌دهد و می‌گوید استفاده از رفتار خود آمیز یا دروغ باور پذیر مجاز است

وقتی شارع مقدس در این دسته از روایات دروغ از باب کید علیه دشمن را مجاز می شمارد یعنی به ما اجازه می‌دهد از لوازم جنگ نرم استفاده کنیم، دروغ باور پذیری که دل دشمن را خالی می‌کند، به لشکر اسلام واجب کرده و اجازه داده است از زاغه ی مهمات و ذرات خانه ی تسلیحات جنگ نرم استفاده کنیم همانطور که در جنگ سخت از توپ و توپ خانه می‌شود استفاده کرد از ذاغه ی مهمات جنگ نرم هم که دروغ و خدعه و کید است می‌توان استفاده کرد و دشمن با خدعه و دروغ و کید بمباران کرد تا از پای در آیند

ما حصل عرض این است که این عبارت شریف که فرمود كُلُّ كذبٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ يَوما إلاّ (كذبا) في ثلاثةٍ : رجُلٌ كائدٌ في حَربِهِ از این می فهمیم جنگ نرم علیه دشمن که همان دروغ گفتن است، تخلیه ی روحیه ی دشمن و استفاده از چنین تجهیزاتی یا مقدماتی یا اسبابی و وسایلی برای نا کارآمد کردن ماشین جنگی دشمن، به کارگیری این جایز و بعضی وقت ها واجب است

روایت دیگری که خیلی سریع از آن عبور می‌کنیم و دیگر نمی‌خواهیم به این روایات برگردیم، روایتی است که اسحاق ابن عمار از جعفر عن ابیه، از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند، ایشان هم از پدرش و از امیرالمومنین علی ابن ابی طالب که فرمود آن نکته ی قابل استناد الحرب خدعه، وقتی حضرت می‌خواهد آن جمله را بگوید می‌فرماید لئن یختفنی اطیر احب الی ان یقول الا رسول الله صلی الله علیه و آله و لم یکل

واقعا منِ علی اگر توسط مرغ های آسمان ربوده شوم نابود شوم از زمین کنده شوم برداشته شوم برایم راحت تر است تا اینکه به رسول خدا نسبت کذب دهم یعنی من به پیامبر اصلا نسبت کذب نخواهم داد

بین کذب و نابود شدن نابودی را می‌پذیریم

مثل آن جایی که جناب یوسف ﴿رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ﴾

این که زندان برای من محبوب تر است، اینجا هم می‌فرماید که خطف الطیر برای من پذیرفته تر است بعد فرمود الحربه خدعه تکلموا بما اردتم

جنگ خدعه است و در جنگ هر چه دلتان خواست بگویید

مرحوم صاحب جواهر این روایت را آورده و قبلش هم به مسئله ی مقابله ی عمر ابن عبدود اشاره می‌کند که بَارَزَ عَلياً فَقَالَ: مااُحِبُّ ذَلِكَ يَابنَ أخی

من نمی‌خواهم با تو درگیر شوم و تقابل کنم بعد حضرت می‌فرماید لكِنِّي اُحِبُّ أن‌أقتُلُكَ من مایلم و دوست دارم تو را بکشم

با این جمله که یک جوانی مثل امیرالمومنین جلوی عمر بارز شده که او از یلان عرب بود و به تنهایی با یک لشکری می‌جنگید وقتی گفت علاقه مند هستم تو را بکشم عمر غضب کرد فَأقبَلَ إلُيهِ هجوم برد به امیرالمومنین

فقال علی علیه‌السلام اینجا امیرالمومنین جمله ای گفت

در آن لحظه ی هیجانی که در برابر دشمن است فرمود من نیامده ام اینجا با دو نفر مقاتله کنم یا بکشم فقط آمده بودم تو را از پا دربیاورم

عمر احساس کرد یکی از لشکریانش همراه او آمده است برگشت که ببیند چه کسی آمده است فَوَثَبَ عَليٌ فَضَرَبَهُ هجوم آورد و عمر را با یک ضربه از پای درآورد وقتی عمر ضربه را دریافت کرد فقال عمر خدعتنی، علی به من کلک زدی فَقال(ع): الحَربُ خُدعَهٌ

اینجا با آن عبارت که من نیامده ام که دو نفر را بکشم در حقیقت امیرالمومنین ذهن عمر را مدیریت کرد و از فضایی که در آن بود به جای دیگر منصرف کرد، با مدیریت ذهن و پرت کردن حواس فرصت هجوم برای خود ساخت و وقتی فرصت وجود آمد با یک ضربه پای عمر از کار افتاد و عمر به زمین خورد و حضرت روی سینه اش نشست و به عمر جواب داد الحربه خدعه یعنی این نوع دروغ گفتن و این نوع مدیریت ذهن خدعه است و جنگ همین است

در یک روایت دیگری هم هست که این را مرحوم صدوق نقل می‌کند که این تعبیر از قول امیرالمومنین به کار می‌برد قال النبی ص فلا ثم یبحثون فی هن کذب المکیده فالحرب

آنجا الکذب کائدا بود اینجا مکیده

المکیده یعنی همان کید ، در روایت قبلی الخدعه بود

پس استعمالات هم کذب آمده است هم کید امده است هم مکیده آمده است هم خدعه امده است

یعنی در سه جا انسان جایز است دروغ بگوید که کید در جنگ یکی از آن سه جا است

این ها مجموع روایاتی است که ما سند روایت اول را بررسی کردیم و قابل اعتماد است و بقیه هم از نظر اعتبار سندی می‌توانند مقوم و معید باشند و مفهوم آن کاملاً روشن است که کذب،کید، خدعه در جنگ مجاز است

وقتی خدعه کید و کذب در جنگ یاجوز، این کید و خدعه و کذب همان چیزی است که در مصداق و شاهد عینی و در رفتار عملی، امروز از آن به عنوان جنگ نرم یا مدیریت ذهن یا عملیات روانی یاد می‌شود که عبارته شتا و حسنه واحد

در عمل همین کار روانی و مدیریت فکر و ذهن است که از آن به عنوان جنگ نرم یاد می‌کنیم

این ها در جنگ جایز می شود آن وقت ما مبتکراً می‌توانیم از ادوات عملیات روانی، از ابزار جنگ روانی، از روش های جنگ روانی که خدعه و کذب و کید است برای مغلوب کردن دشمن استفاده کنیم

والله عالم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo