< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تنبیه اول/تنبیهات استصحاب/استصحاب/ اصول عملیه

 

تنبیهات استصحاب

 

علماء اصول بعد از تعریف و دلیل حجیت استصحاب و مسائل احکام وضعیه مطالبی مهم تحت عنوان تنبیهات بیان می کنند.

 

مرحوم صاحب کفایه الاصول عبارت او این است « ثم إن هاهنا تنبيهات :

 

الأول : إنّه يعتبر في الاستصحاب فعليّة الشك واليقين ، فلا استصحاب مع الغفلة ، لعدم الشك فعلاً ولو فرض إنّه يشك لو التفت ؛ ضرورة أن الاستصحاب وظيفة الشاك ، ولا شك مع الغفلة أصلاً»[1]

 

توضیح عبارت: استصحاب چون وظیفه شخص شاک است (یعنی کسی که شک دارد استصحاب جاری می کند) پس در اجرای استصحاب ، فعلیت شک و یقین لازم است پس قهرا اگر غافل از شک بود جای استصحاب نیست.

 

بعد مرحوم آخوند از این بیان دو فرع (بر این بیان خودشان و بر اینکه فعلیت شک و یقین لازم است ) مترتب می کنند:

 

فرع اول با این عبارت: « فيحكم بصحة صلاة من أحدث ثم غفل وصلّى ثم شك في إنّه تطهّر قبل الصلاة ، لقاعدة الفراغ »[2]

 

توضیح عبارت: بعد از آنکه گفتیم در وقت اجراء استصحاب ، فعلیت شک و یقین لازم است پس اگر کسی محدث بود و غفلت کرد از

 

اینکه محدث است و نماز خواند ( فرض کنید خواب بود و از خواب بیدار شد و توجه نکرد الان خواب بودم و قهرا وضوء ندارم و نماز خواند) و بعد از نماز ، شک کرد که قبل از نماز وضوء گرفتم یا نه ؟ در این صورت و فرع می فرماید: نماز او درست است بخاطر قاعده فراغ یعنی بخاطر اینکه بعد از نماز که از فارغ او شده و شک کرد که نماز او درست است یا نه؟ به حکم قاعده فراغ نماز او درست است.

 

فرع دوم که مترتب بر فعلیت شک و یقین مترتب می کنند:

 

با این عبارت: « ، بخلاف من ألتفت قبلها وشك ثم غفل وصلّى ، فيحكم بفساد صلاته فيما إذا قطع بعدم تطهيره بعد الشك ، لكونه محدثاً قبلها بحكم الاستصحاب ، مع القطع بعدم رفع حدثه الاستصحابي»[3]

 

توضیح عبارت: کسی که خواب بوده و بیدار شده ، قبل از نماز ملتفت شد که محدث است و شک کرد که آیا من وضوء گرفتم یا نه؟و بعد غفلت کرد و نماز خواند، اینجا نماز او باطل است در جایی که بعد شک قطع به عدم طهارتش پیدا کند (یعنی کسی قبل از نماز ملتفت شد که محدث است و شک کرد و غفلت کرد و نماز خواند اینجا بعد از نماز می گوییم نمازش فاسد است در صورتی بعد از آن شک قطع دارد که وضوء نگرفته است. )

 

(چرا بعد از نماز که ملتفت شد که محدث است و شک کرد که وضوء گرفتم یا نه؟ نماز باید فاسد باشد؟) بخاطر اینکه قبل از نماز ،استصحاب حدث داشت یعنی از خواب حرکت کرده و یقینا در وقت خواب محدث بود و حال شک کرد وضوء گرفتم یا نه؟ این شخص یقین سابق و شک لاحق دارد و استصحاب بقاء حدث می کند.

 

و با جریان این استصحاب بقاء حدث وارد نماز شد و لامحاله بخاطر استصحاب حدث در حال نماز می گوییم نماز باطل است چون یقین دارد آن حدث استصحابی در حال نماز باقی مانده و با حدث استصحابی نماز خوانده و قهرا نماز باطل است.

 

به عبارت دیگر:

 

در صورت اول که نماز صحیح بود شک فعلی نبود و بعد شک می کرد استصحاب جاری نبود و قاعده فراغ در هنگام شک ، جاری شد و نماز صحیح است ولی در صورت دوم چون قبل از نماز ملتفت شد و شک فعلی بود و بعد غفلت کرد و وارد نماز شد و چون شک فعلی بود استصحاب بقاء حدث است و با حدث استصحابی نماز خوانده و جایی برای قاعده فراغ نیست و نماز صحیح نیست.

 

در ادامه مرحوم آخوند سوالی مطرح می کند و می فرماید:

 

با این عبارت: « لا يقال : نعمٍ ، ولكن استصحاب الحدث في حال الصلاة بعد ما ألتفت بعدها يقتضي أيضاً فسادها.» [4]

 

توضیح عبارت: درست است در این فرع دوم با حدث استصحابی نماز خوانده ولی در فرع اول بدون استصحاب حدث نماز خوانده است یعنی در فرع اول هم نماز درست نیست چون بعد از نماز نمی داند وضوء گرفته یا نه؟ بقاء حدث خوابیدن را استصحاب می کند و قهرا باید بگویم نماز باطل است.

 

پس همانطوری در فرع دوم نماز باطل بود در فرع اول هم نماز باطل است نهایت در فرع دوم که نماز باطل است همان قبل از نماز متوجه شد و استصحاب حدث جاری کرد و در فرع دوم بعد از نماز متوجه شد که استصحاب حدث جاری است.

 

پس در هر دو صورت استصحاب حدث در حال نماز دارد که نماز او باطل باید باشد.

 

مرحوم آخوند در مقام جواب این سوال با این عبارت می فرماید:

 

« فإنّه يقال : نعم ، لولا قاعدة الفراغ المقتضية لصحتها المقدمة على أصالة فسادها.»

 

توضیح عبارت: بله باید در فرع اول هم بگوییم که نماز باطل باشد ولی در فرع اول بعد از نماز قاعده فراغ است که می گوید نماز صحیح است و قاعده فراغ بر استصحاب مقدم است.

 

نتیجه: به نظر مرحوم آخوند استصحاب در وقتی جاری است که هم شک فعلی (یعنی بالفعل شک دارم باشد) و یقین فعلی (یعنی بالفعل یقین دارم ) باشد.

 

مرحوم آخوند در مبحث دلیل انسداد [5] در جایی که مقدمات انسداد را بیان می کنند در آنجا تصریح می کنند که در باب استصحاب ، فعلیت شک لازم است و باید شک بالفعل باشد و اگر شک فعلی بود جای استصحاب است و الا جای استصحاب نیست.

 

اما کلام شیخ در رسائل

 

مرحوم شیخ چند صفحه بعد از شروع در بحث استصحاب وارد تنبیهات استصحاب می شوند و با این عبارت می فرماید: « الخامس أن

 

المستفاد من تعريفنا[6] [7] السابق الظاهر في استناد الحكم بالبقاء إلى مجرد الوجود السابق - أن الاستصحاب يتقوم بأمرين:

 

أحدهما: وجود الشئ في زمان....

 

والثاني: الشك في وجوده في زمان لاحق عليه، فلو شك في زمان سابق عليه فلا استصحاب، وقد يطلق عليه الاستصحاب القهقرى مجازا.»[8]

 

توضیح عبارت: از تعریفی که قبلا برای استصحاب بیان کردیم که ظاهرش این است که در ظرف شک بخاطر آن وجود سابق حکم به بقاء می شود.

 

از ظهور این تعرف می فهمیم که استصحاب قوامش به دو امر است.

 

به عبارت دیگر: مرحوم شیخ اینجا شاره می کنند که مستفاد از این تعریف سابق ما (یعنی« ابقاء ما کان» ) که این ( ابقاء ما کان ) ظهور دارد در اینکه حکم به ابقاء ، مستند به مجرد وجود سابق است (یعنی این (کان )بودن یعنی ابقائش بخاطر اینکه قبلا بوده است.)

 

(از این ابقاء در زمان شک ،بخاطر بودنش در سابق است) می فهمیم که استصحاب قوامش به دو امر است:

 

اول: آن شی که می خواهیم باقی نگهش بداریم در یک زمانی بوده است.

 

دوم: چون می خواهیم آن سابق را نگه داریم پس معلوم می شود که شک داریم که می خواهیم نگه داریم.

 

و اگر شک قبلا باشد و الان یقین باشد جای استصحاب نیست ولی بر این نوع شک استصحاب قهقری می گویند مثلا در سندی ظهور کلمه بیت در یک جور خانه است و یا ظهور مرکب به ماشین سواری است یانه ؟ نمی دانیم قبلا در وقت سند نوشتن همین بوده است یا نه؟ استصحاب به طرف سابق می کنیم و این استصحاب قهقری است.


[7] در اول مبحث استصحاب تعریف شیخ این گونه است با این عبارت: « أسدها وأخصرها: إبقاء ما كان»توضیح عبارت: مختصر تین و محکم ترین و بهترین تعاریف استصحاب ابقاء ما کان است.مرحوم شیخ:در ادامه با این عبارت می فرماید: « ودخل الوصف في الموضوع مشعر بعليته للحكم، فعلة الإبقاء هو أنه كان.»توضیح عبارت : تعریف به نظر ما (ابقاء ما کان) است و ابقاء محمول است و موضوع (ما) است یعنی باقی نگه داشتن آنچه بوده است و این (ما) که موضوع است، یک وصفی هم در موضوعیتش دخیل است و آن (کان) است که می گوییم (ابقاء ما کان ) و دخیل بودن این (کان) درموضوع که (ما) است به ما می قهماند که علت ابقاء (ما) همان بودنش، در سابق است و چون در سابق این (ما ) بوده است الان حکم به ابقاء می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo