< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کلام میلانی/جریان استصحاب در احکام وضعی / استصحاب

 

در چند جلسه قبل وقتی درباره روایات که دال بر حجیت استصحاب بحث می شد (قبل از مبحث امور وضعیه ) روایتی بحث شد «کل شی طاهر حتی تعلم انه قذر»[1] طهارت و قذارت یا دو امر تکوینی هستند که شارع آن دو را کشف کرده است و به مردم اعلام کرده و یا انتزاع از حکم دیگری می شود.

 

آنوقت در آنجا خدشه شد (که این دو طهارت و قذارت دو امر تکوینی هستند) که ممکن نیست دو امر تکوینی باشد بخاطر اینکه که «کل شی طاهر حتی تعلم انه قذر»[2] در این جا طهارت ، غایتی برای او بیان شده است و آن قذارت است و در جایی خودش بیان شده است که غایت معدم مغیی است (یعنی غایت که رسید مغیی از بین می رود ) و از طرفی معدم امر تکوینی ممکن نیست که علم باشد بلکه معدم امر تکوینی باید مثل خودش سبب تکوینی باشد مثل اینکه دیوار با کنک خراب می شود نه با علم و این دلیل است که طهارت و قذارت امر تکوینی نیست چون غایت علم به قذارت است پس طهارت امر تکوینی نیست.

 

این مطلب جدید الان بیان کردیم:

 

یا به عنوان دلیل چهارم است برای اینکه طهارت و قذارت دو امر واقعی نیستند علاوه بر سه دلیلی که مصباح الاصول بیان کرد.

 

و یا داخل در دلیل اول مصباح الاصول بیان کرد:

 

به این بیان:

 

دلیل اول این بود که خلاف ظاهر ادله است چون شارع بما هو شارع با مردم حرف می زند نه بما هو مخبر عن الخارج این جا می گوییم خلاف ظاهر ادله است بخاطر اینکه غایت طهارت علم واقع شده است و این غایت مانع است که طهارت امر واقعی است چون علم غایت امر تکوینی نیست و غایت امر تکوینی باید مثل خودش تکوینی باشد.

 

پس ضمیمه کردن این مطلب جدید که ما در این جلسه بیان کردیم به دلیل اول مصباح الاصول لازم و ضروری است.

 

در ادامه (کلام جلسه قبل) مصباح می فرماید:

 

با این عبارت: « و لا يبعد أن يكون الملاك و المصلحة في الحكم بنجاسة الكفار تنفّر المسلمين عنهم لئلا يتخذوا أخلاقهم و عاداتهم، فانّ الحكم بنجاستهم يوجب تنفر المسلمين عنهم لئلا يبتلى‌ برطوباتهم في البدن و اللباس حتى يحتاجون إلى التطهير للصلاة و غيرها، فيأمنون من أخلاقهم الردية و عاداتهم الرذيلة، و لم يراع المسلمون في يومنا هذا الحكم، حتى صاروا متخلّقين بأخلاقهم، و صاروا بمنزلتهم في المآكل و المشارب.

و يمكن أن يكون الحكم بنجاسة الخمر أيضاً بهذا الملاك و هو التنفر، فبعد حكم الشارع بحرمته حكم بنجاسته أيضاً ليوجب التنفر عنه، و هذا المعنى مراد الشهيد (قدس سره) من عبارته التي نقلها الشيخ (قدس سره) في المكاسب من أنّ النجاسة ما حرم استعماله في الصلاة و الأغذية للاستقذار أو للتوصل بها إلى الفرار، فالظاهر أنّ مراده من التوصل بها إلى الفرار هو ما ذكرناه.»[3]

 

توضیح عبارت: بعید نیست که ادعا کنیم که مصلحت اینکه شارع کفار را هم نجس قرار داده است ملاکش اینکه مسلمان ها به آنها نزدیک نشوند و با آنها حشر و نشر زیاد نداشته باشند بخاطر اینکه اگر حشر و نشر با کفار زیاد بود ، آن عادت و اخلاق بد آنها لا محالة به مسلمان ها سرایت می کند و آنها خواسته و نخواسته متخلق به همان اخلاق می شود.

 

ولی مسلمانها در زمان ما این حکم را رعایت نمی کند که حشر با کفار نداشته باشد لذا متخلق به اخلاق کفار شدند و در خوردینها و آشامیدنیها شبیه کفار هستند.

 

و ممکن است این حرفی که درباره عدم طهارت کفار گفتیم در باره حرمت شراب همین را بگیم که شارع شراب را حرام کرده و بعد از حرمت حکم به نجاستش کرده است و این حکم به نجاست بخاطر این است که مردم آلوده به شرب خمر نشوند (یعنی اگر حرام می بود و نجس نمی بود مردم شرب خمر کنند وقتی که نجس که شد طبیعی است که دوری از خمر بیشتر خواهد بود.)

 

مرحوم شیخ در مکاسب عبارتی از شهید نقل کرده است که ممکن است مراد شهید از این عبارت همین باشد که ما گفتیم که نجاست هم در وقت نماز نباید در بدن و یا لباس آلوده به او باشد و هم در غذاهایی که می خورند ( و اینکه نه در نماز و نه در غذا نباید نجاست بدن انسان آلوده باشد ) به یکی از دو جهت است یا بخاطر قذارت این نجاست است که ضد طهارت است و یا بخاطر اینکه بوسیله نجس بودن آنچه منع درنماز و غذا شده، ما از این نجس فرار کنیم و این قول فرار از این حرام ظاهر این است که مراد شهید از توصل به فرار همین که ما ذکر کردیم یعنی آلوده به اخلاق بد آنها نشویم پس به نظر مصباح الاصول طهارت و نجاست امر واقعی نیستند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo