< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیة/استصحاب/حجیت استصحاب/اخبار/روایت سوم/کلام میلاني

اضافه به مطالب جلسه قبل ، می گوییم که روایتی که از خود زراره است که روای همین روایاتی است که ما از آن بحث می کنیم می فرماید عن احدهما یعنی امام صادق و امام باقر علیه السلام و همچنین ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که در این دو روایت، تصریح شده است که آن نمازی که بخاطر شک در رکعات ، باید خوانده بشود باید منفصل از نماز باشد یعنی بعد از نماز اتیان شود.

پس دو وجه که در جلسه قبل از روایات استفاده شد، به ضمیمه این دو روایت شاهد این است که آن نمازی که در صحیحه زراره که مورد بحث ما است و اتیان شود، باید مفصله باشد.

بعد از این بحث مرحوم میلانی چند مطلب می فرمودند:

1: مختار من ( میلانی): این است که، نماز احتیاط ، امری که به او شده است ، امر مستقل ظاهری طریقی است و این امر هم بخاطر تحفظ از واقع است و امام به این چنین امری، امر فرمودند و برای خود این امر دارای مصلحت نیست و یک مصلحت بیشتر نیست و آن هم مصلحتی که مال حکم واقعی است، و شان و خاصیت امر طریقی این است که اگر موافق با واقع بود همان مصلحت واقع عائد ما خواهد بود و اگر مخالف بود در اینجا خطایی برای انسان نوشته نمی شود و بخشیده می شود.

2: طبق مختار ما ( میلانی) استصحاب عدم رابعه در شک سه و چهار که بعضی فرمودند ( به این بیان که: ما یقین داریم که رکعت چهارم اتیان نشده است و حال که شک داریم استصحاب عدم رکعت رابعه را می کنیم) اثری ندارد چه اینکه اثر استصحاب، امر ضمنی است و این نمازی که باید خوانده شود که نماز احتیاط است امرش مستقل است و ضمنی نیست نهایت طریقی بود.

3: مراد به یقین در حدیث زراره ، در شک بین سه و چهار ، یقین به اتیان سه رکعت است ( به این بیان که: قبلا یقین داشتم و حالا شک می کنم آنکه یقین داشتم در شک سه و چهار ، یقین به اتیان سه رکعت است) و در شک بین دو و چهار، یقین به اتیان دو رکعت است (من این یقین را استصحاب می کنم) نه اینکه متیقن من، آن عدم رکعت رابعه است که بعضی از آقایان استصحاب می کردند (به این بیان که قبلا یقین داشتم رکعت رابعه اتیان نشده و حال شک می کنم استصحاب می کنم عدم رکعت رابعه را )( چرا مستصحب عدم رابعه نیست و باید یقین ثلاثه و یقین ثنتین باشد) بخاطر این است که ما هستیم و این روایت ، در روایاتی که ما یقین سابق و شک لاحق داریم کلمه رابعه نیست( تا بگویم قبلا یقین به او داشتم الان شک به او دارم ) در روایت احرز الاثنتین در شک دو و چهار است و احرز الثلاثة در شک سه و چهار است، پس به آن یقین داشتم و به تعبیر روایت احراز کردم دو رکعت و یا سه رکعت را، نه عدم رابعه چون در خود روایت آنکه من یقین داشتم دو رکعت و یا سه رکعت بوده و ذکر شده لذا همان دو رکعت و سه رکعت را استصحاب کنم.

همانطور شکی که من دارم، که بخاطر این شک، استصحاب می کنم از این فقره روایت استفاده می شود احراز الاثنتین و لم یدر و یا احرز الثلاثه لم یدر في الثلاث و الاربع یعنی از کلمه (لم یدر) استفاده می شود که شک دارم سه رکعت خواندم یا چهار رکعت؟ بنابراین در این روایات همانطوری شک در او ذکر شده و بخاطر او استصحاب می کنم آنکه یقین دارم و محرز است ان هم ذکر شده است و اسمی از عدم رابعه نیست پس نباید مستصحب ما عدم رابعه باشد.

گذشته بر این که اسمی از عدم رابعه نیست استصحاب عدم رابعه و عدم رابعه اثری ندارد و استصحاب وقتی جاری می شود که اثر شرعی داشته باشد که در جلسات گذشته بیان شده است.

مرحوم میلانی در ادامه می فرمودند که: لا ینقض الیقین بالشک قاعده کلی است و اختصاص به استصحاب ندارد. و در دو جلسه [1] قبل بیان شد که (لا تنقض الیقین بالشک) مخصوص استصحاب نیست بلکه از این جمله که در روایات است ( لاتنقض الیقین بالشک ولکن انقضه بیقین الآخر) معلوم می شود که هر شکی که صلاحیت داشته باشد که یقین را نقض کند، نباید ناقض یقین باشد و یقین بخاطر این شک، نقض نمی شود.

و این قاعده کلی است و در هر جا یقینی داشتیم و شکی داشتیم و شک ما صلاحیت دارد که ناقض یقین باشد (لاتنقض الیقین بالشک)می گوید به این شک اعتناء نکن و دست از یقین بخاطر این شک دست بر ندار.

و در چند مورد ما یقین و شک داریم که ممکن شک ما ناقض یقین باشد:

الف: یک مورد خود استصحاب است که یقین دارم و بعد شک می کنم و این شک ممکن ناقض یقین باشد و به تعبیر مرحوم میلانی اگر این روایت نبود قهرا اگر انسان در این جور شکی ، نماز رها می کرد ولی روایت می گوید استصحاب را جاری کن و نماز را تمام کن.

ب: و یک مصداق دیگر این قاعده کلی ، قاعده یقین است قبلا من یقین داشتم و حالا شک می کنم با شک ساری شکی که همان یقین من را از بین می برد دیروز یقین داشتم زید مشهد آمد الان شک می کنم زید دیروز به مشهد آمده بود و یا من اشتباه می کنم؟ که این می شود قاعده یقین می شود و این شک صلاحیت دارد که آن یقین ما را از بین ببرد و به یقین دیروز ترتیب اثر ندهد و لا تنقض الیقین بالشک می گوید به این شک ساری اعتنا نکن.

ج: و مصداق دیگر شکوک صحیحه مثل شک دو چهار در رکعات نماز است و آن شک صلاحیت دارد آن یقین قبلی من را از بین ببرد ولی لا تنقض می گوید به این شک اعتنا نکن و نمی داند سه رکعت خواندی و یا چهار رکعت بگو چهار رکعت خواندی نهایت یک رکعت نماز احتیاط بخوان.

پس موارد شک در رکعات نماز ، خودشان در عرض استصحاب هستند و مثل استصحاب و قاعده یقین مصداقهای برای این قاعده کلی هستند و (لا تنقض الیقین بالشک ولکن انقضه بیقین آخر )همانطوری که قاعده یقین را شامل است و در بعضی موارد استصحاب را شامل است این شک در رکعات را هم شامل است و این شک های مثل شک در رکعات اینها زیر مجموعه استصحاب نیستند و بلکه زیر مجموعه لا تنقض الیقین هستند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo