< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادله حجیت الاستصحاب

از ادله اثبات حجیت استصحاب، سیره عقلائیه است که عقلاء اگر یقین سابق و شک لاحق داشتند بر طبق همان یقینشان عمل می کردند و بعضی بجای سیره تعبیر به بناء عقلاء می کردند.

سیره، زمانی حجت و دلیل بر استصحاب است که شارع ردع نکرده و امضاء کرده باشد.

بعضی از این دلیل تعبیر به بناء عقلاء کردند مثل شیخ در رسائل [1] و آخوند در کفایة [2] و فوائد الاصول [3] و منتقی الاصول [4] .

و بعضی از این دلیل تعبیر به، سیره عقلاء کردند مثل مصباح الاصول [5] و مرحوم میلانی.

دو سوال:

سوال اول: آیا فرقی بین بناء و سیره است؟

سوال دوم: فرق بین سیره عقلائیه با سیره متشرعه چیست؟

جواب سوال اول:

منتهی الدرایة می فرماید: بناء عقلاء با سیره عقلائیه، هر دو، درباره اجماع عملی است یعنی عقلاء، عملشان یکی است چه اسمش بناء باشد و چه سیره.

و وقتی این وحدت عمل، در مقابل اتفاق لفظی و قولی است یعنی اجماع قولی یعنی اگر گفتند بناء عقلاء و یا سیره عقلاء این در مقام عمل، عملشان یکی است و اگر گفتند اجماع فقهاء یعنی در مقام لفظ ادعایشان این است، که مثلا مطلب این است.

بناء عقلائیه و سیره عقلائیه همچنین در برابر فهم عرف است مقصود متکلم را از الفاظ، و بناء عرف بر اعتبار ظواهر الفاظ و تعین مراد متکلم از ظواهر الفاظ.

پس بناء عقلائیه و سیره عقلائیه در مقابل دو چیز قرار می گیرد

الف: اجماع قولی

ب: فهم عرف از الفاظ

بناء و سیره جنبه عملی دارد و ممکن لفظی در کار نباشد ولی اجماع و فهم عرف سرکارشان با لفظ است.

پس تا اینجا معلوم شد که بین بناء عقلاء با سیره عقلائیه فرقی نیست هر دو کاشف از وحدت، در مقام عمل است.

بعضی بین بناء و سیره فرق گذاشتند که نسبت به قیل داده شده که کاشف از ضعف نظریه است.

عبارت منتهی الدرایه در این رابطه این است: « المراد ببناء العقلاء و سيرتهم هو عملهم في قبال الإجماع القولي، غاية الأمر أن السيرة تطلق - كما قيل - على عملهم بما هم متدينون بدين و متشبثون بشريعة كاستقرار طريقتهم على بيع المعاطاة، و اكتفائهم بالعقد الفعلي استناداً إلى تدينهم بدين، و اعتبار هذه السيرة منوط بالإمضاء. و البناء يطلق أيضا على استقرار العقلاء بما هم عقلاء على أمر شرعي كبنائهم على اعتبار الخبر الموثوق الصدور.» [6]

توضیح عبارت:

ما گفتیم که فرقی بین سیره و بناء نیست و هر دو وحدت، در مقام عمل است در برابر اجماع قولی و قهم عرف اگر تعبیر به بناء و سیره شد یعنی اتفاق عملی و اگر تعبیر به اجماع و فهم عرف شد یعنی استفاده از لفظ

بعضی می گویند که سیره، اطلاق می شود بر عمل عقلاء بما هم المتدینون مثل معاطاة است عقلاء متدین خیلی از معاملاتشون با معاطاة است عقد و صیغه عقدی (بعت و اشتریت )در کار نیست و اعتبار این سیره به این است که شارع بیع معاطاه را امضاء بکند این سیره عقلائیه از نظر شرعی صحیح است و اگر امضاء نکرد قهرا صحیح نخواهد بود.پس سیره به قول قیل، اطلاق می شود به اتفاق عملی که شارع امضاء کرده باشد مثل بیع معاطاة.

و اما بناء عقلاء بر استقراء عقلاء بما هم عقلاء، اطلاق می شود بر یک امر شرعی مثل استقرار عقلاء، بر اعتبار خبر موثوق الصدور و عقلاء، نوعا، خبر موثوق صدور را معتبر می دانند و بناء، اتفاق بر یک موضوعی باشد مثل معتبر بودن عمل موثوق الصدور، چه عملی در کار باشد و یا نباشد.

اما جواب سوال دوم:

نهایة الافکار در مبحث حجیت خبر واحد با این عبارت می فرماید: « ثم ان) ما ذكرنا من صلاحية الايات للردع عن السيرة انما هو في السيرة العقلائيه غير الراجعة إلى امور معادهم والا فيرجع إلى سيرة المتشرعة، و (وفى مثله) لا تصلح هذه النواهي للردع عنها لمضادتها حينئذ لاصل وجود السيرة... لانه من المستحيل استقرار السيرة المزبوة من المسلمين من حيث كونهم متدينين على امر من تلقاء انفسهم من دون جعل شرعي فيما قامت السيرة عليه... نعم ذلك انما يكون في السيرة العقلائية فانها بعد عدم مضادتها وجودا مع الردع الشرعي يحتاج حجيتها إلى اثبات عدمه ...» [7]

توضیح عبارت: آیاتی که از عمل بدون علم و ظن، ردع می کنند اینها در حقیقت نسبت به سیره عقلائیه است و سیره عقلائیه، در جایی که مربوط به امر معاد نداشته باشد، آیات رادعه این را ردع می کند و مفید علم نیست و قابل عمل نیست و اما اگر سیره عقلائیه در جایی که، در رابطه به امر معاد بود، این سیره به سیره متشرعه بر می گردد.

و در سیره متشرعه، آیات منهی عمل به غیر علم، صلاحیت ندارند که این سیره متشرعه را ردع کند چون وقتی سیره متشرعه شد یعنی این سیره از آیات و روایات متاخذ شده و سیره ای که منشائش آیات و روایت است، دیگر بخشی از آیات نمی تواند آن را رد کند.

بعد عبارت به اینجا می رسد:( چرا آیات رادعه نمی تواند، سیره متشرعه را، و یا سیره عقلائیه که برگشت به امر دین کند، ردع کند) : سیره متشرعه محال است که ، بدون مدرک شرعی، با خواسته نفسشان، در یک جایی اتفاق داشته باشند که با متشرعه بودن، نمی سازد بنابراین سیره متشرع متاخذ از آیات روایت است نه هوای نفس پس آیات رادعه عمل به غیر علم، این سیره را ردع نمی کنند.

بعد عبارت به اینجا می رسد: سیره عقلائیه را، آیات ناهیه ردع می کند چه اینکه سیره عقلائیه، حجیتش لازم به تایید و امضاء شارع است و اگر ردع کرد پس معلوم می شود امضاء نکرده است پس قهرا حجت نخواهد بود.

حاصل مطلب:

سیره عقلائیه حجیتش نیاز به امضاء شارع است و شارع ردع نکرده باشد و اما حجیت متشرعه نیازی به این امضاء ندارد و آیات رادعه شامل این سیره نیست بخاطر این که آیات رادعه با این سیره متشرعه، بینشان تضاد است نمی شود سیره از آیات اخذ شود و بعد ایات آن را رد کند و بدیهی است که وقتی بین سیره متشرعه و آیات رادعه تضاد بود وجود احد الضدین یعنی سیره متشرعه کاشف از این است آیات رادعه شامل او نیست و نیاز به امضاء هم ندارد.

 


[6] منتهی الداریة، سید محمد جعفر مروج جزائري، ج7، ص55.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo