< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصة مطالب

    1. برای وجوب و متعلق یک وجود واحدی است و در وقتی که قیدی از متعلق از بین رفت اگر بقیه اجزاء متعلق واجب باشد وجوب آخری خواهد بود با اندک تغییری در متعلق وجوب هم تغییر می کند 21/01/98.

    2. مختار صاحب درکفایه عبارت از جزئیت جزء مامور به شرعا مجعول است و جعل آن با جعل منشاء انتزاع است پس جزء مامور به جزئیتش مجعول شارع است ولی مرحوم میلانی این کلام را رد کردند به این بیان که مجعولیت جزء شرعا کاری لغوی است و از شارع صادر نخواهد شد چه جزئی که می خواهیم انتزاع کنیم و جزئیت برای آن جعل شود امر به مرکب بخواهد شامل آن بشود و یا نشودچه اینکه اگر امر به مرکب شامل آن جزء هم بشود عقل انتزاع می کند جزئیت را برای هر یک از اجزاء مرکب و نیازی به جعل شرعی نیست و اگر چنانچه امر به مرکب شامل این جزء نشود و این جزء داخل مامور به نخواهد بود ولو اینکه جزئیت برایش جعل بشود چون فرض اینکه متعلق امر یک مرکب نه جزئی است و جزء دهمی ندارد پس و لو جزئیت برای این جزء جعل بشود امکان ندارد داخل این مرکب بشود پس اینکه فرمودید که جزئیت جزء مجعول تبعی شارع است کلامی صحیح نیست .26/01/98.

    3. مختار ما این است که اخبار برائت شرعیه در مقام امتنان هستند و در جایی جاری می شوند که منتی برای مکلف بشود نه باعث زحمت مکلف شود.اخبار برائت از جهت عبارت فرق داشتند یکی حدیث رفع بخاطر کلمه(عن امتی) و اما غیر حدیث رفع مثل(الناس في سعه ما لا یعلمون) که کلمه منت نبود بخاطر سیاق حدیث امتنانی است کانه در مقام منت می گوید بخلاف عنایة الاصول 26/01/98

    4. حاصل مطلب در مانحن فیه در وقتی که یک جزئی از مرکب مقدور نبود از بقیه وجوه عقلا برائت جاری می شود و برائت شرعیه از جزئیت این جزء جاری نخواهد شد تا گفته شود رفع ما لا یعلمون و این جزء در وقت تعذرش اصلا جزء نیست پس بقیه واجب است و جای برائت عقلیه نیست چه اینکه برائت شرعیه نسبتش به برائت عقلیه نسبت سبب به مسبب است یعنی اگر برائت شرعیه نبود برائت عقلیه جاری است و الا اگر برائت شرعیه بود و گفتیم این جزء جزء نیست جای برائت عقلیه نیست و در مانحن فیه جای برای برائت شرعیه نیست از دو جهت یا بخاطر اینکه جزئیت این جزء متعذر اصلا مجعول شارع نیست و برائت شرعی در موردی جاری است که مجعول شارع باشد و از مرحوم میلانی نقل شد که جزئیت جزء شرعا مجعول نیست پس جایی برائت شرعیه نیست یا بخاطر اینکه برائت شرعیه در مانحن فیه جریانش خلاف امتنان است چه اینکه باعث کلفت و زحمت مکلف است و برائت شرعیه اگر جاری شد اتیان اجزاء مقدوره بر مکلف لازم است و اگر جاری نشد واجب نیست پس بنابراین برائت عقلیه که قبح عقاب بلا بیان جاری است و اتیان بقیه اجزاء واجب نیست.26/01/98.

    5. و اما کسانی می گویند بقیه اجزاء واجب است کما اینکه و قتی این جز مقدرو بود اتیان این مرکب واجب بود و الا که یک جزئش مقدور نیست مثل اینکه خواندن سوره و استقبال به قبله مقدور نیست این افراد استدلال به دو چیز کردند یک استصحاب قبل تعذر این جزء اتیان این عمل لازم بود الان شک می کنم که با تعذر یک جزء آن وجوب ساقط شد یا نه بقاء وجوب استصحاب می کند و دلیل دیگر قاعده میسور که مستفاد از روایات متعدد بود. 27/01/98.

    6. استدلال برای وجوب اجزاء باقی مانده به استصحاب با چند وجه ممکن اثبات شود یا به تعبیری تقریب شود یک وجه استصحاب کلی وجوب قبل از آنکه مرکب ده جزء مثلا استقبال آن متعذر شود این عمل واجب بود الان و استقبال متعذر شد شک می کنم که آن وجوب کلی که روی مرکب رفته بود ازبین رفت یا باقی است استصحاب می کنم بقاءش را پس مستصحب کلی وجوب است که روی صلوه آمده بود و حاصل استصحاب اتیان جزاءباقی مانده مرکی یعنی نماز بدون استقبال مثلا واجب است.

بر این وجه استصحاب کلی چند اشکال شده است:

اولا: این استصحاب از قسم استصحاب کلی قسم ثالث است (استصحاب کلی قسم سوم عبارت از این بود که کلی در ضمن یک فرد بود و آن فرد یقینا از بین رفت و من که شک دارم در بقاء کلی بعد از بین رفتن آن فرد بخاطر اینکه احتمال می دهم یک فرد آخری جانشین آن فرد از بین رفته شود کلی انسان در ضمن زید بود و زید از این درب خارج شد احتمال می دهم که همزمان با خارج شدن زید عمرو از درب دیگر داخل اتاق شده است تا انسانیت در ضمن عمرو باقی مانده باشد و مرحوم آخوند در کفایه الاصول در تنبیه سوم از تنبیهات استصحاب سه قسم از استصحاب کلی را بیان می کنند و این سه قسم بخاطر این است که منشاء شک در بقاء کلی سه قسم است و در همان بحث می فرمایند که این استصحاب کلی قسم سوم جاری نیست.) چه اینکه قبل از آنکه مثلا رکوع متعذر بشود وجوب که یک کلی بود برای اجزاء این مرکب در ضمن رکوع هم بود و حالا که رکوع متعذر شد من احتمال می دهم که آن وجوب که در ضمن همه اجزاء بود از جمله رکوع در ضمن بقیه اجزاء باقی باشد نهایت وجوب بقیه اجزاء وجوب استقلالی است در وقتی که رکوع متعذر نبود وجوب بقیه اجزاء وجوب ضمنی بود حالا که وجوب اجزاء متعذر شد اگر بقیه اجزاء واجب باشد وجوبش وجوب استقلالی است استصحاب کلی قسم سوم می شود.

بر این استصحاب اشکالاتی شده است.

اولا: موضوع قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه دو چیز است به این بیان که در استصحاب دو قضیه داریم یک قضیه متیقنه که قبلا بود و دوم قضیه مشکوکه الان است و در وقتی استصحاب جاری است که موضوع و محمول این دو قضیه یکی باشد یعنی همانکه قبلا در او یقین داشتم الان شک در او داشته باشم و در اینجا اینجور نیست چه اینکه قبل از تعذر رکوع آنکه معلوم الحدوث قبل یقین داشتم شک در او ندارم و آنکه الان شک دارم قبلا یقین به او ندارم مثل اینکه آنکه یقین به او داشتم وجوب ضمنی برای هر اجزاء نماز از جمله رکوع و الان که رکوع متعذر شد شک دارم بقیه اجزاء واجب هستند یانه؟اگر بقیه واجب باشند وجوبش نفسی است نه ضمنی.

به بیان دوم: استصحاب در جایی است که آنکه شک در بقائش دارم همان چیزی است که قبلا یقین به ثبوتش داشتم و اینجا چنین نیست چه اینکه آنچه من یقین به ثبوتش داشتم وجوب ضمنی این جزء غیر مقدور بود و در وقتی این جزء غیر مقدور بود امر روی این مرکب امده بود هر جزء از اجزاء مرکب یک وجوب ضمنی داشت و در ضمن مرکب واجب بود و الا اگر جزء مرکب نبود واجب نبود پس آنکه قبل تعذر این جزء من به او یقین دارم وجوب ضمنی این جزء بود.

به بیان سوم: وقتی اجزاء مرکب همه باقی بود هر جزئی دارای وجوب ضمنی غیری بود و قتی یک و یا دو جزء غیر مقدور باشد وقتی بقیه اجزاء باقی مانده باشد به عنوان یک مرکب و عمل تام التمام واجب است قهرا وجوبشان نفسی است نه وجوب ضمنی و بنابراین آنکه قبلا علم به ثبوتش داشتم وجوب ضمنی برای اجزاء باقی مانده و آنکه اثبات می شود و شک دارم وجوب نفسی است و این نه جزء باقی مانده به عنوان مرکب یک وجوب نفسی دارد پس آنکه معلوم ثبوت بود غیر از آنکه مشکوک البقاء است و در اینجور جایی استصحاب جاری نیست.

ثانیا: بخاطر اینکه وجوب غیری برای اجزاء قائل نیستیم به این بیان که امری که روی مرکب آمد قبول نداریم که هر جزئی یک وجوب غیری دارد بلکه یک وجوب نفسی و استقلالی است و متعلقش این مرکب ده جزئی است و وجوب اجزاء غیر از وجوب مرکب ندارند تا داخل استصحاب کلی شود و بعد اشکال اول جاری شود.

ثالثا: بر فرض وجوب غیری برای اجزاء قائل باشیم استصحاب در جای جاری است که اثر شرعی داشته باشد و وجوب غیری اثر شرعی ندارد و اثر مال وجوبی است که روی مرکب آمده است و آن وجوب نفسی است و دیگر جزء جزء تحت این امر کلی تک تک اثری ندارد و یک اثر وجود دارد آن هم مال مرکب است و اجزاء وجوب غیری ندارد چه اینکه جزء جزء به تنهایی مثل اینکه کلمه ایاک نعبد به تنهایی اطاعت و امتثال ندارد و اطاعت و امتثال مخصوص وجوبی است که روی مرکب آمده است پس جامعی بین این دو قابل اثبات نیست یعنی بین وجوب غیری که اثر ندارد و بین وجوبی که اثر دارد که وجوب مرکب باشد چه اینکه اثباتش نفعی ندارد که اطاعتش عقلا لازم باشد و این جامع اطاعت و امتثال ندارد.27/01/98.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo