< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

89/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : خلاصه

مرحوم آقای خوئی رحمة الله علیه در مصباح الاصول فرمودند اگر مفاد جمله مطلقاً -چه شرطیه و چه غیرش- ثبوت نسبت باشد جمله شرطیه مفهوم ندارد اما اگر مفاد جمله ابراز اعتبار نفسانی باشد -که مختار ما می باشد- جمله شرطیه مفهوم دارد و مفهومش هم بسیار واضح است به شهادت وجدان و ارتکاز عرفی مرحوم صاحب منتقی رحمة الله علیه فرمود اکثر قضایای شرطیه شرعیه و عرفیه برای بیان چیزی است که شرط است در ترتب حکم و سکوت متکلم از ذکر شی آخری - فقط یک شرط بیان کرده و از بیان شرط دیگری سکوت کرده- موجب تحقق اطلاق مقامی می شود و مفید مفهوم می باشد و اگر بگوییم که جمله شرطیه مفهوم ندارد لازمه آن تأسیس فقه جدیدی می باشد مرحوم مظفر در رحمة الله علیه در اصول فقه فرمود: سزاوار نیست کسی در ظهور جمله شرطیه در مفهوم شک کند به این دلیل که مفاد جملیه شرطیه تعلیق می باشد و متبادر از تعلیق تلازم بین مقدم و تالی می باشد و مقتضای اطلاق اوئی و واوی انحصار می باشد و لازمه جمع بین تبادر با این اطلاق این است که جمله شرطیه افاده حصر و مفهوم می کند محقق عراقی رحمة الله علیه فرمودند قضیه حملیه به طبع خودش اقتضا می کند که متکلم در مقام اثبات حکم است به نحو طبیعت مهمله مثلاً در «اکرم زیداً» یک وجوب اکرام مهملی را مولی واجب کرده است لکن اطلاق حالی که موضوع -یعنی زید-دارد موجب می شود که حکم هم اطلاق پیدا کند و از اهمال خارج شده و به طبیعی حکم تبدیل شود ولی چون این قضیه یک فرد از اکرام را از ما خواسته این حکم طبیعی منحصر می شود به همین یک فرد حال بعد از آمدن ادات شرط در مفاد جمله حملیه هیچ تغییری ایجاد نمی شود جز اینکه حکم تالی را معلق می کند بر یک شیئی یعنی همان اکرام زید که معلق بر چیزی نبود معلق شده است بر مجیء ضمن اینکه در حکم تغییری ایجاد نمی شود و همان طبیعی حکم که در قضیه حملیه بود در قضیه شرطیه هم طبیعی حکم می باشد حال در جمله شرطیه این حکم طبیعی که منحصر به یک فرد می باشد با انتفاء شرط، منتفی خواهد شد و جمله شرطیه مفهوم خواهد داشت حضرت آیة الله وحید حفظه الله - علی ما نسب الیه فی تقریراته- دو اشکال بر کلام مرحوم عراقی مطرح کرده اند یک اشکال در ناحیه اهمالی که در ناحیه حکم فرض شد یک اشکال هم در ناحیه اطلاق حالی موضوع -که محقق عراقی از جمع بین دو مفهوم را ستفاده کردند- به اینکه مولای ملتفت معنا ندارد که حکمی را بگوید و موضوع حکمش مهمل باشد بلکه باید بداند چه جیزی را برای چه ثابت می کند اما اطلاق احوالی اشکال دارد زیرا اطلاق احوالی تنجیزی نیست بلکه تعلیقی است یعنی اکرام زید درحالی لازم است که از ناحیه مولی بیانی بر خلاف این اطلاق وارد نشود پس دال بر انحصار نیست حضرت آیة الله وحید حفظه الله - علی ما نسب الیه فی تقریراته می فرمایند که جمله شرطیه مفهوم دارد از دو ناحیه یک) ارتکاز عقلا،چرا که عقلا به طبع خودشان اگر قرینه بر خلاف نباشد مفهوم می فهمند دو) آیات و روایات منکرین مفهوم برای جمله شرطیه به سه وجه در کفایه برای آنها استدلال شده است یک) اینکه ممکن است شرط نباشد در عین حال حکم تالی منتفی نشود چه اینکه شی آخری جای این شرط قرار بگیرد و حکم بر شیء دیگر جاری گردد در حالیکه اگر جمله شرطیه مفهوم داشته باشد با نبود شرط مذکور در جمله حکم هم باید منتفی شود در حالیکه این گونه نیست مانند جایگزین شدن دو زن به جای یک مرد در باب شهادات دوم) اگر جمله شرطیه دال بر مفهوم باشد با توجه به اینکه دلالت از سه حال خارج نیست- یا مطابقیه یا تضمّنیه یا التزامیه- باید جمله شرطیه به یکی از این دلالات بر مفهوم دلالت کند و حال آنکه به هیچ یک از سه دلالت، جمله شرطیه دال بر مفهوم نیست سوم) اگر بگوییم جمله شرطیه مفهوم دارد در بعضی از موارد باید مرتکب خلاف ضرورت دین و مذهب بشویم مانند آیه «لاتکرهوا فتیاتکم علی البغی» که لازمه مفهوم داشتن این جمله این است که اکراه بر بی عفتی اگر خود افراد تمایل به آن داشته باشند اشکال ندارد و هو خلاف ضرورة الدین مرحوم آخوند به هر سه دلیل جواب دادند در جواب دلیل اول گفتند این بخاطر قرینه خارجیه است مانند شهادت دو زن که ما از خارج می دانیم که شهادت دو زن می تواند جای گزین شهادت یک مرد شود و بحث ما در جائی است که قرینه خارجیه نداشته باشیم در جواب دلیل دوم گفتند جمله شرطیه به دلالت التزامی دلالت بر مفهوم می کند از دلیل سوم جواب داده شد که این مثال محققة الموضع است و در مقام بیان موضوع است و از محل بحث خارج است مختار ما نسبت به مدار بحث که عقد الوضع است یا عقد الحمل؟ این است که قعد الوضع است کما هو المشهور یعنی انحصار از شرط باید بدست آید نه از عقد الحمل بخاطر اشکالاتی که بیان کردیم که حکم مهمل نیست و اطلاق تعلیقی می باشد اما از حیث خود مفهوم گفتم جمله شرطیه مفهوم دارد به دو دلیل اولا) روایاتی که خود ائمه علیهم السلام به مفهوم جمله شرطیه استدلال کردند با توجه به اینکه مورد خصوصیت ندارد اگر معصوم در موردی بیانی داشتند اگر مورد دخیل بود این حکم مختص به موردش می شود و الا حکم، یک حکم عام می باشد و در این موارد استدلال امام -علیه السلام- یقینا مورد دخیل نیست و ثانیا) ارتکاز عرف که منشا ارتکاز عرف انضمام ظهور وضعی جمله است نسبت به اصل ملازمه با اطلاق لفظی یا اطلاق مقامی این دو وقتی ضمیمه شدند عرف می فهمد که این جمله مفهوم دارد و فهم عرفی هم در الفاظ معتبر است مرحوم آخوند بر ادله مثبتین مفهوم اشکال کردند دلیل اول مثبتین ناظر به این بود که جمله شرطیه وضع شده است برای خصوص لزوم انحصاری دلیل دوم ناظر به این بود که جمله شرطیه وضع شده است برای مطلق لزوم ولی انصراف دارد به لزوم انحصاری وسوم این بود که جمله شرطیه برای مطلق لزوم وضع شده است چه انحصاری و چه غیرش لکن به مقدمات حکمت دلالت بر انحصاری دارد مرحوم آخوند رحمة الله علیه بعد از اینکه مقدمات حکمت را به سه تقریر بیان کردند بر هر سه دلیل اشکال کرند نیتجه اینکه کل ادله مثبتین به نظر مرحوم آخوند رحمة الله علیه مخدوش بود

مناقشه مرحوم آخوند بر دلیل اول مثبتین که جمله شرطیه به وضع واضع دال بر مفهوم است و بر دلیل دوم که با انصراف اثبات مفهوم شد وارد است لکن مناقشه بر دلیل سوم وارد نیست گفتیم یقیناً جمله شرطیه اطلاق دارد اولاً این اطلاق لفظی می باشد و علی تقدیر تنزل اطلاق مقامی می باشد به شهاد ت ارتکاز عرفی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo