< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

1400/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/استصحاب /شرایط استصحاب

مقدمه چهارم

مقصود از بقاء موضوع در کلمات بزرگان فقط آن در خصوص مورد که مستصحب مرتبط با خارج باشد و خارج موضوع اثر است

اینکه مستصحب تارة با خارج ارتباطی ندارد مثل استصحاب وجود

و اخری ارتباط با خارج دارد.

و در صورت دوم یا اثر برای خود حکم است مثل جواز تصرف در ملک پدر احتمال آن جواز و یا موت پدر و یا خرید وکیل زید این ملک را و اثر مال ملکیت می باشد و پدر زید بودن مثلا دخیل در اثر نمی باشد استصحاب در ملک جاری نمی شود.

و یا خارج داخل در اثر است مثل عدالت بکر پس هنگام شک در عدالت باید بکر در خارج باقی باشد چه اینکه می خواهد به او در نماز جماعت به او اقتداء کند.

مقدمه پنجم

شک در متیقن بر پنج وجوه تصور می شود:

اول : منشاء شک در متیقن همانا زوال ملاک است استصحاب در او جاری نمی شود چه اینکه حکم با زوال ملاک زائل شده است و در غیر این صورت معلول بدون علت لازم می آید و آن هم محال می شود.

دوم : ملاک محفوظ است ولی منشاء شک در متیقن بواسطه احتمال حصول مزیل با تمام اقسامش است مثل احتمال وجود رافع رافعیت موجود مصداق رافع حصول غایت و یا مصداق غایت در بعضی موارد استصحاب جاری است و در بعضی موارد جاری نیست و در مفهوم غایت که استصحاب در او جاری می شود.

سوم: منشاء شک زوال حالت ممکن واسطه در ثبوت ملاک باشد و احتمال می دهیم واسطه در بقاء باشد مثل تغیر ماء که واسطه در ثبوت نجاست آب و حصول ملاک نجاست است و احتمال می دهیم که واسطه در بقاء هم باشد و همچنین زوال فعلا باشد استصحاب جاری می شود.

چهارم : احتمال بقاء ملاک دیگری که قائم بذات را می دهیم بعد زوال ملاک دوم که قائم به خصوصیتی است که آن خصوصیت زائل شده است مثلا اکرام مهمان عالم واجب است بواسطه عنوان مهمان بودن سپس آن عالم از خانه بیرون می رود احتمال می دهیم اکرام آن عالم واجب باشد بواسطه ملاک دومی که قائم به ذات خود عالم.

پنجم : احتمال بقاء بواسطه زوال اسباب معد و باعث ثبوت ملاک است مثل اینکه طالب علم که ملبس به لباس روحانیت و عادل است و لباس روحانیت باعث و معد برای عدالت است و لکن فعلا متلبس به لباس دیگر است قهرا احتمال بقاء عدالت و عدم بقاء عدالت را می دهیم استصحاب جاری می شود.

مقدمه ششم

موضوع در خطابات شرعیه تارة موضوع بلحاظ مفهوم افرادی است و اخری موضوع بلحاظ مفهوم ترکیبی است که در قضیه واقع شده است و این دو مفهوم تارة متحد هستند مثل زن از درخت ارث می برد چه اینکه درخت مفهوم افرادی همانا نبات که روح نباتی در او است و با این مفهوم موضوع در قضیه هم است.

اخری متحد نیستند مثل المستطیع یحج به این گونه که مفهوم مستطیع افرادی است که همانا کسی که مستطیع است و لکن مفهوم ترکیبی آن که موضوع در این قضیه است همانا ذات مکلف است و استطاعت شرط تکلیف است و مثل الکب نجس چه اینکه مفهوم افرادی همانا جسم با روح است و لکن مفهوم ترکیبی همانا خود جسم است بخاطر اینکه روح نجس نمی شود.

و عرف هنگام استظهارش از لسان دلیل چه بسا تسامح می کند و موضوع را چیزی تصور می کند با اینکه موضوع نیست.(در مقدمه اولی بیان کردیم که لا تنقض در هر دو مورد یعنی جایی که عرف تسامح می کند و جای که عرف تسامح نمی کند صدق می کند ولی استصحاب در خصوص جایی که تسامح نکرده جاری می شود.)

بعد از این مقدمات می گوییم که هنگامی که نظرات یعنی نظر عقل و عرف و لسان دلیل توافق داشته باشند در جریان استصحاب بخاطر ثبوت اتحاد اشکال نمی شود و فقط مشکل در صورتی است که اختلاف است که آیا معیار نظر عقل است و یا عرف؟

 

ا

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo