< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

1400/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/استصحاب /خلاصه تنبیه یازدهم

خلاصه مطالب مهم در تنبیه یازدهم

1 : شک در تقدم و تاخر که آیا آنچه حادث شده مقدم و یا موخر بوده چهار مقام است

اول : نسبت به زمان مثلا ثروتی که پیدا کردم از ماه محرم بوده و یا در ماه ذی الحجه که مستطیع بودم؟

دوم : نسبت به حداث دیگر با فرض به جهل به تاریخ مثلا دو حادث است مثل موت پدر و یا فرزند کدام مقدم است ؟ و تاریخ هر دو مجهول است.

سوم : با جهل به تاریخ یکی از این دو و علم به تاریخ دیگر مثلا پدر در اول ماه مرده ولی نمی داند پسر قبل بود و یا بعد بوده است؟

چهارم : نسبت به حالت دیگر

2 : مرحوم میلانی در مقام اول می فرمودند پنج صورت درست می شود که استصحاب در چهار صورت جاری است و در یک صورت جاری نیست.

3 : در مقام دوم مرحوم آخوند می فرمودند در این مقام دوم چهار صورت متصور است و ارکان استصحاب در یک صورت تمام است و در بقیه تمام نیست.

4 : ترکب متعلق مثل صلوة معنایش تقید مامور به اجزاء و شرائط و عدم مانع است یعنی اگر نماز دارای ده قسمت است یعنی بعضی جزء و بعضی شرط و بعضی عدم المانع است.

5 : مرحوم نائینی فرمودند تقید عروض است اگر مقید قابلیت عروض باشد یعنی مقید ما قابل باشد چیزی بر او شود آن قید عرض می شود و اما تقید به معنای معیت است اگر چنانچه قابل عروض نباشد مثل صلوة با طهارت معیت دارد چون صلوة قابلیت عروض بر صلوه ندارد بلکه صلوة و طهارت عارض بر شخص مصلی می شود.

6 : ارتباط در مقام موضوعیت یعنی وقتی چیزی را بخواهیم موضوع قرار بدهیم ممکن شی در خارج ارتباطی با هم نداشته باشد وقتی مولی موضوع قرار بدهد هر دو را یکی می بیند مثلا زید و عمرو را با هم می بیند وقتی مقام موضوعیت و خارج ارتباطی با هم نداشتند ممکن شارع مقدس در وقت جعل حکم آن وصف را به عنوان کان تامه ببیند با اینکه در خارج موضوع مفاد کان ناقصه است و بالعکس مثلا زید و بکر با هم موضوع برای اکرام قرار می دهد ولی در خارج دو تا هستند.

7 : اتصاف معنایش این است دو شی هستند که نسبتی و رابط بین دو شی است و نسبت و رابط قوامش به طرفین است و اتصاف هم مسبوق به عدم است ولی عدم اتصاف یا به این است هر دو طرف از بین برود و یا یک طرف از بین برود و هنگام شک در عدم اتصاف استصحاب عدم اتصاف جاری می شود.

8 : نعت عارض بر منعوت است و حال در منعوت است مثلا وقتی زید عادل می گویم گویا عدالت در زید حلول کرده است و قائم وصف برای زید است چه اینکه اخبار بعد علم به ان اخبار وصف است و قبل علم به ان خبر می باشد خبر و عدم قابل عروض و حلول نیست لذا قضیه معدوله و سلب محمول غلط است چه اینکه عدم حلول در دیگری نمی کند پس زید لیس بقائم یعنی زید متصف به قیام نیست یعنی زید متصف بعدم قیام است پس اتصاف بعدم قیام است نه اتصاف بعدم

9 : مرحوم میلانی فرمودند که موضوعی مرکب دو بخش وجود و عدم باشد و منحصر است باقی مانده آنچه تحت عام بعد از تخصیص موضوعی است که مرکب از وجود و عدم مثلا المرئة تحیض الی خمسین الا القرشیه باقی مانده مرئه غیر متصف بالقرشیه است نه مرئه متصف بعدم قرشیه.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo