< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

1400/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/استصحاب /تنبیه یازدهم

تنبیه یازدهم

عبارت مرحوم در کفایه الاصول در تنبیه یازدهم این گونه است : « الحادي عشر : لا إشكال في الاستصحاب فيما كان الشك في أصل تحقق حكم أو موضوع.

وأما إذا كان الشك في تقدمه وتأخره بعد القطع بتحققه وحدوثه في زمان :

فإن لو حظ بالإضافة إلى أجزاء الزمان ، فكذا لا إشكال في استصحاب عدم تحققه في الزمان الأوّل ، وترتيب آثاره ؛ لا آثار تأخره عنه ، لكونه بالنسبة إليه مثبتاً إلّا بدعوى خفاء الواسطة ، أو عدم التفكيك في التنزيل بين عدم تحققه إلى زمان وتأخره عنه عرفاً ...

وإن لو حظ بالإضافة إلى حادث آخر علم بحدوثه أيضاً ، وشك في تقدم ذاك عليه وتأخره عنه ، كما إذا علم بعروض حكمين أو موت متوارثين ، وشك في المتقدم والمتأخر منهما .....

فان کانا مجهولی التاریخ.....واما لو علم بتاریخ احدهما......لامورد للاستصحاب ایضا فیما تعاقب حالتان متضادان»[1]

 

توضیح عبارت

اشکالی نیست که اگر چنانچه ما شک کنیم در اینکه حکمی متوجه ما شد یا نه؟ و یا موضوعی حکمی است یا نیست؟ استصحاب عدم را جاری می کنیم و جای تردید نیست.

و اما اگر شک در تقدم و تاخر باشد بعد از قطع به تحقق اصل حکم و موضوع حکم باشد

این تقدم و تاخر نسبت به اجزاء زمان می سنجیم که در این زمان بوده است و یا در زمان بعد بوده است ؟ مثلا آیا استطاعت من در ماه محرم بوده و یا در ماه ذی الحجه که قبل از ماه محرم است بوده است ؟ استصحاب عدم در زمان ذی الحجه جاری است که مستطیع نبوده است و آثار نبود استطاعت در همان ماه را ثابت می کنیم و نه اینکه تاخر در ماه را ثابت می کنیم مگر اینکه واسطه خیلی خفی است لذا تاخر هم ثابت می شود و واسطه هم ثابت می شود و یا تاخر ثابت می شود بخاطر اینکه تفکیکی نیست در تنزیل بین عدم تحقق در زمانی و تاخرش عرفا از زمان دیگر کما اینکه واقعا تفکیکی نیست و همانطوری تقدم ثابت می شود تاخر هم ثابت می شود.

و گاهی دو حادث بوجود می آید که نمی دانم کدام متاخر و کدام متقدم است مثلا دو نفر مرده اند که یکی پدر و دیگری پسر که نمی دانم کدام اول و دیگر دوم مرده است اگر اول پدر مرده است پسر از او ارث می برد که بعد بچه آن پسر هم از آن پدر ارث می برد و الا پسر از پدر ارث نمی برد.

گاهى هر دو حادث، مجهول التاريخ هستند..... و گاهى «احدهما» معلوم و ديگرى مشكوك است‌..... مانعى دارد كه استصحاب در دو حالت متضاد جريان پيدا كند.

اقول

از این عبارت معلوم می شود که مرحوم آخوند بحث ایشان در چهار مقام است :

اول: حکم و یا موضوع حکم نسبت به زمان می سنجیم.

دوم: نسبت به زمانی آیا از آن مقدم بوده است و یا مقدم نبوده است ؟ و هر دو مجهول التاریخ بوده است.

سوم: یکی از آنها معلوم تاریخ باشد.

چهار: تعاقب حالتین.

مرحوم میلانی می فرماید در مقام اول پنج صورت تصور است :

صورت اول :

این حکمی که شک می کنیم در این ماه و یا آن ماه بوده است و اثر در وجود سابق بوده است و اگر وجود لاحق بوده اثر ندارد و استصحاب عدم در زمان سابق جاری می شود تا مترتب شود که اثری ندارد مثلا می دانیم در ماه محرم حاصل شده است و وجود استطاعت در ایام حج بوده است ولی شک می کنیم آیا استطاعت در ماه ذی حجه بوده است تا اینکه مکلف مستطیع بوده است و حج بر او واجب باشد و یا در محرم مستطیع نبوده و بلکه ابتدا استطاعت در ماه محرم بوده است و اگر چنانچه در ماه ذی الحجه مستطیع شد که حج بر او واجب می شود و الا در ایام محرم فقط مستطیع بوده است و دیگر در ایام حج مستطیع نبوده حجی بر او واجب نبوده است بنابراین استصحاب عدم استطاعت در ایام ماه ذی الحجه جاری می کنیم تا اینکه حج بر من واجب نیست و اصل مثبت هم نیست.

صورت دوم :

اثر مال این است که در ماه ذی الحجه مستطیع نبوده است مثال همان مثال صورت اول است مثل نیابت حج که مشهور می گوید که شخص مستطیع بوده ممکن نیست که نائب در حج بشود چون حج بر خود او واجب است و اول حج بر خودش واجب است و اگر استطاعتی که حاصل شده در ماه محرم بوده نیابت در ایام ذی الحجه صحیح است ولی اگر استطاعت قبل از محرم و در ایام حج مستطیع بوده است نیابت او از دیگری باطل است و استصحاب عدم حصول استطاعت در ماه ذی الحجه جاری است و استطاعت در ایام محرم بوده است پس نیابت او از دیگری صحیح خواهد بود

صورت سوم

اثر و حادث چه حکم و یا چه موضوع در ماه بعد بوده است اینجا نمی توانیم استصحاب عدم وجود سابق جاری کنیم که بگوییم استصحاب عدم وجود استطاعت در ایام ذی الحجه نبوده است تا اثبات کنیم وجود متاخر که اصل مثبت می شود چه اینکه استصحاب عدم وجود در ماه اول برای اثبات وجود ماه دوم اصل مثبت می شود چه اینکه عدم وجود در سابق ملازم با حدوث لاحق است و اجراء استصحاب برای اثبات حکم ملازم اصل مثبت است.

ان قلت

حدوث مرکب از دو شی است :

اول: وجود مرکب در زمانی پیدا شده است.

و دوم: قبلا نبوده است و حالا پیدا شده است که می گوییم حادث است.

جزء اول محرز بالوجدان است و جزء دوم در زمان قبل نبوده با استصحاب ثابت می شود و با استصحاب عدمش در ماه قبلی ثابت می شود پس موضوع تمام می شود و اثر مترتب می شود و اصل مثبت نیست و با استصحاب لازمی ثابت نشده است تا اصل مثبت باشد.

قلت

اولا: حادث مرکب از دو بخش نیست بلکه بسیط است یعنی الوجود مسبوق بالعدم است و وجودی که این صفت دارد که مسبوق به عدم است و استصحاب عدم سابق اثبات اتصاف نمی کند تا موضوع تمام بشود بلکه اصل مثبت است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo