< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

 

توفیق الهی (2)

اللَّهُمَّ... وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى.[1]

در جلسات پیشین گذشت که «زبان گشودن به هدایت» به عنوان مقدمه برای امور مهم دیگر بیان شده است که یکی از آنها، «الهام تقوا» و دیگری «توفیق الهی» است. مفهوم «توفیق» در جلسه قبل بیان شد و اینک مفهوم «ازکی».

معنای لغوی «ازکی»

کلمه «ازکی» اسم تفضیل از ریشه «زکو» است. این ریشه دو معنا دارد، یکی در کاربرد «زکاة المال» که به معنای تطهیر و پاک کردن آن است و دیگری در کاربرد «زکا الزرع» که به معنای زیاد شدن و رشد کردن است.[2] البته این دو معنا با هم ارتباط دارند، زیرا تا پاکسازی و آفت‌زدایی انجام نشود، رشد و نموی صورت نمی‌گیرد.

بر اساس این معنا، نیایشگر در این فراز از خداوند سبحان تقاضا می کند که: پروردگارا! بالاترین مراتب طهارت معنوی و رشد و تکامل روحی را به من عنایت کن.

نکته قابل توجه اینکه نمی‌فرماید: «خدایا به من توفیق تزکیه نفس بده»، بلکه می‌فرماید: «به من توفیق رسیدن به بالاترین مراتب تزکیه نفس را عنایت کن» و این، اشاره به بلندهمتی در درخواست از خدا دارد. انسان وقتی از خدا چیزی می‌خواهد، بهتر است کوچک نخواهد، زیرا برای خدا کوچک و بزرگ فرق نمی‌کند و اگر قرار است به او عنایت کند، چه بهتر که حاجات بزرگ طلب کند.

این مطلب، یعنی بلندهمت بودن انسان در روایات زیادی سفارش شده است. در نهج‌البلاغة از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) چنین نقل شده است:

قَدرُ الرَّجُلِ‌ عَلى‌ قَدرِ هِمَّتِهِ.[3]

نهج البلاغة - ط دار الكتاب اللبناني، السيد الشريف الرضي، ج1، ص477

ارزش انسان، به اندازه همّت اوست.

قدر و ارزش هر کس به همت او بستگی دارد، هرچه بلندهمت‌تر باشد، ارزش بیشتری دارد. ممکن است همت یک نفر دنیا باشد و همت دیگری آخرت.

همچنین از ایشان نقل شده که فرمود:

ما المَغرورُ الَّذي ظَفِرَ مِنَ‌ الدُّنيا بِأَعلى‌ هِمَّتِهِ، كَالآخَرِ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الآخِرَةِ بِأَدنى‌ سُهمَتِهِ.[4]

فريب [ـ دنيا] خورده‌اى كه از دنيا به بالاترين خواست خويش رسيده، همانند كسى نيست كه از آخرت به كمترين بهره خويش دست يافته است.

یعنی کمترین بهره اخروی با بالاترین خواسته دنیوی قابل مقایسه نیست.

در دعایی زیبا معروف به مناجات انجیلیه از امام زین العابدین (علیه‌السلام) نیز از هر چیز بالاترین و بهترین آن درخواست شده است. در فرازهایی از این دعا آمده است:

اللَّهُمَّ... أسأَلُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها، و مِنَ العِبادَةِ أنشَطَها... و مِنَ السَّلامَةِ أحوَطَها، و مِنَ الأَعمالِ أقسَطَها، و مِنَ الآمالِ أوفَقَها، و مِنَ الأَقوالِ أصدَقَها... و مِنَ النِّعمَةِ أوفاها، و مِنَ الهِمَمِ أعلاها...[5]

بار خدايا!... از تو درخواست مى‌كنم: از شهادت (گواهى)، عادلانه‌ترین آن را و از عبادت، با نشاط‌ترينش را... و از سلامتی، با احتیاط‌ترین آن را و از اعمال، صحيح‌ترينِ آنها را و از آرزوها، مناسب‌ترينِ آنها را و از گفتارها، راست‌ترين آنها را... و از نعمت‌ها، کامل‌ترین آنها را و از همت‌ها، والاترین آن‌ها را....

نقل شده که شخصی در حرم امام رضا (علیه‌السلام) این طور دعا می‌کرد که «یا امام رضا! من حکومت ایران را از تو می‌خواهم». شخص دیگری که کنار او ایستاده بود، وقتی دعای او را می‌شنود، یک سیلی به او می‌زند و می‌گوید: «بنده خدا! من مدت‌هاست، از امام رضا صد و چهار جوال می‌خواهم، نمی‌دهد، حالا تو از راه رسیده‌ای و حکومت ایران را می‌خواهی؟!». این جریان می‌گذر و آن شخص، حاکم ایران می‌شود و دستور می‌دهد جارچی در حرم امام رضا(علیه‌السلام) جار بزند چه کسی حاجت صد و چهار جوال دارد. وقتی او را احضار کردند، حاکم به او گفت: «ما که به خواسته‌مان رسیدیم، آیا تو هم توانستی حاجتت را از امام رضا بگیری؟» جواب داد: «نه! هنوز همان گونه هست که بود». سپس حاکم دستور داد که صد و چهار جوال به او بدهند. در آخر نیز یک سیلی به او زد و گفت: «این جای آن سیلی که قبلا به من زدی!».

بحث فقهی

موضوع: احرام بستن (مسائل نیت)

یادآوری

در جلسه پیشین به سه مورد از مسائل نیت مانند «فراموشی نیت»، «نیت به آنچه شخص دیگری نیت کرده» و «تغایر نیت با آنچه به زبان آورده شده» پرداخته شد. تکمله‌ای درباره مسأله سوم باقی مانده است که در این جلسه بدان اشاره می‌کنیم.

مسائل نیتتغایر نیت با آنچه به زبان آورده شده

درباره مسأله تفاوت «آنچه نیت کرده» و «آنچه به زبان آورده» گفته شد که اساساً در تحقق نیت به زبان آوردن لازم نیست و به دلیل قاعده عرف آنچه در نیت وی بوده است محقق می‌شود نه چیز دیگری. همچنین اشاره کردیم که در این باره دو روایت وجود دارد که دو فقیه بزرگ آیت الله حکیم و آیت الله خویی دو استنباط متفاوت از آن داشته‌اند. توجه به این نکته فواید آموزشی در زمینه فقه الحدیث دارد.

متن روایات را در جلسه قبل خواندیم و گفتیم روایت اول می‌گوید همان احرامی که با اشتباه به زبان آوردن عمره، بسته است احرام حج وی خواهد بود و روایت دوم می‌گوید این احرام کافی نیست و باید برای حج دوباره احرام ببندد.

آیت الله حکیم معتقد است موضوع و مسأله روایت اول صرف اشتباه زبانی نیست بلکه وی اشتباهی نیت می‌کند. ابتدا متن روایت اول را مرور کرده و سپس به استنباط آیت الله حکیم اشاره می‌کنیم:

عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیه‌السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَحْرَمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ فَأَرَادَ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَأَخْطَأَ فَذَكَرَ الْعُمْرَةَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فَلْيَعْتَدَّ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ.[6]

آیت الله حکیم ابتدا اشاره می‌کند که برخی از فقهاء موضوع این روایت را اشتباه به زبان آوردن نیت دانسته‌اند، در حالیکه ظاهر متن روایت نشان می‌دهد شخص اشتباهاً نیت عمره کرده است نه اینکه نیت حج داشته و عمره را به زبان آورده است. به تعبیر دیگر این شخص به اشتباه نیت عمره کرده است و به اشتباه نیز به زبان آورده است.

البته در حکم تفاوتی ایجاد نمی‌کند به این معنا که آنچه در انجام فعل تأثیرگذار است انگیزه و داعی شخص است، در اینجا نیز با توجه به این که قبلاً احرام بسته بوده ـ‌ که نشان می‌دهد احرام اول وی برای عمره بوده است ـ‌ و اکنون برای بار دوم قصد احرام بستن داشته است که نشان می‌دهد انگیزه و داعی وی برای انجام حج بوده است و البته در نیت و به زبان آوردن آن اشتباه نموده و عمره را بیان کرده است. به تعبیر دیگر ملاک، انگیزه و داعی فرد است و اگر نیت اشتباهی کرده باشد اشکالی نخواهد داشت.

آیت الله حکیم در ذیل این روایت می‌نویسد:

لكن ظاهره نية العمرة غلطاً، لا التلفظ بالعمرة و النية غلطاً- أيضاً- لا أثر لها كاللفظ، لأن التأثير في الفعل إنما يكون للداعي النفسي، لا للنية غلطاً، فيكون المدار عليه لا عليها[7]

در نقطه مقابل آیت الله خویی معتقد است این روایت از آنچه برخی بزرگان بدان استناد کرده‌اند کاملاً بیگانه است. ایشان معتقد است با دقت در متن روایت معلوم می‌شود که چنین شخصی پیش از روز ترویه احرام بسته بوده و اکنون برای درک فضیلت احرام در روز ترویه، دوباره احرام می‌بندد و البته در این احرام دوباره خطایی صورت می‌گیرد در حالیکه احرام اول صحیح انجام شده و خطایی در آن صورت نگرفته و به قوت خود باقی مانده است. به تعبیر دیگر موضوع این روایت چیزی غیر از آن است که مثل آیت الله حکیم تصویر کرده‌اند. و البته علاوه بر این اشکال، این روایت اشکال سندی نیز دارد و شخص مجهولی در سند آن قرار دارد که به ضعف روایت منجر می‌شود. نتیجه آن که برای موضوع «تغایر آنچه نیت کرده و آنچه به زبان آورده است» به این روایت نمی‌توان استناد نمود.

عبارت آیت الله خویی را مرور می‌کنیم:

ربّما يستدل له بخبر علي بن جعفر، قال: «سألته عن رجل أحرم قبل التروية فأراد الإحرام بالحج يوم التروية فأخطأ و ذكر العمرة، قال فقال: ليس عليه شي‌ء فليعتد (فليعد) الإحرام بالحج». و فيه: أن الخبر أجنبي عن المقام بالمرّة، لأنّ المفروض فيه صدور الإحرام منه في الخارج و لكن يريد الإحرام ثانياً يوم التروية لدرك فضل الإحرام يوم التروية، فلا يشمل الخطأ في الإحرام من الأوّل، مضافاً إلى ضعف السند بعبد اللّٰه بن الحسن.[8]

ملاحظه می‌شود که این دو فقیه، دو تصویر متفاوت را از متن روایت استفاده کرده‌اند؛ آیت الله حکیم چنین تصویر می‌کند که شخص احرام عمره بسته بوده و در روز ترویه قصد می‌کند احرام حج ببندد و آیت الله خویی معتقد است وی احرام حج بسته بوده و در روز ترویه قصد داشته است دوباره احرام حج ببندد تا فضیلت احرام در روز ترویه را درک کند، مضافا بر این که سند روایت را نیز خدشه دار می‌دانند.

به نظر می‌رسد می‌توان هم به تصویرسازی آیت الله خویی و هم به اشکال سندی آن، اشکالاتی وارد نمود. اشکال مهمی که به تصویرسازی ایشان مربوط می‌شود آن است که در بیان ایشان آمده است شخص برای بار دوم و برای درک فضیلت احرام بستن در روز ترویه، دوباره احرام حج می‌بندد، در حالیکه اساساً احرام دوم ـ‌ احرام دوباره بستن برای حج ـ‌ مشروع نبوده و جایز شمرده نمی‌شود.

نسبت به اشکال سندی نیز باید گفت گرچه گزارش قرب الاسناد چنین اشکال سندی را دارد اما گزارش شیخ طوسی چنین اشکال سندی را ندارد.

ممکن است گفته شود آنچه شیخ طوسی با سند صحیح گزارش نموده است در واقع روایت دیگری است که در جلسه پیشین با عنوان روایت دوم خواندیم.

در پاسخ می‌گوییم با دقت در این دو روایت و توجه به:

1. نزدیکی فراوان تعبیرات آن؛

2. منتهی شدن هر دو روایت به برادر امام کاظم(علیه‌السلام)؛

3. منشأ تفاوت در حکم این دو گزارش، تفاوت در یک کلمه است که به گونه‌های مختلفی گزارش شده است. به نظر می‌رسد این متن‌ها و گزارش‌ها یک روایت هستند که دچار تصحیف شده‌اند.

 

در نتیجه سند این روایت اشکالی ندارد اگر چه به دلیل احتمال تصحیفی که وجود دارد متن مجمل بوده و امکان استناد به آن وجود ندارد.

پس در تغایر نیت با آنچه به زبان آورده است، مطابق قاعده نیت و داعی فرد ملاک خواهد بود نه لفظ.

شک در نیت در اثناء عمل

در جلسه پیشین گفتیم که امام خمینی(قدّس‌سرّه) در مسأله ششم به سه موضوع اشاره می‌کنند که موضوع اول را در ذیل مباحث شرایط حج بررسی کرده‌ایم و موضوع دوم را نیز در این جلسه و جلسه قبل اشاره کردیم. و اما موضوع سوم آن است که اگر در میانه انجام مناسک دچار تردید شود که آیا از ابتدا قصد و نیت انجام همین مناسک را داشته یا مناسک دیگر را، چه باید بکند؟

امام خمینی(قدّس‌سرّه) معتقدند باید بنا را بر این بگذارد که همان چیزی را که در حال انجام آن است، نیت کرده بوده است.

لو كان في أثناء نوع و شك في أنه نواه أو نوى غيره بنى على أنه نواه‌[9]

دلیل این فتوا نیز روشن است چرا که هم اصالة الصحة در اینجا جریان می‌یابد و هم مطابق قاعده تجاوز، با ورود به انجام مناسک دیگر شک در صحت نیت مورد اعتنا قرار نمی‌گیرد.

آیت الله حکیم در اینجا نظر متفاوتی دارند و معتقدند در مورد فوق، اصالة الصحة و قاعده تجاوز جریان پیدا نمی‌کنند. توضیح مطلب آن که اصالة الصحة و قاعده تجاوز جایی جریان پیدا می‌کنند که اصل عنوان مامور به تحقق پیدا کرده است و اکنون در تحقق یکی از شرایطی که در تمامیت معنون دخالتی دارد شک داریم، مثلاً در نماز پس از تحقق عنوان صلاة، در انجام جزئی از آن ـ‌ مثلا رکوع ـ‌ شک می‌کنیم و با جریان اصالة الصحة و قاعده تجاوز مشکل را حل می‌کنیم اما در مورد بحث فعلی ما این گونه نیست، در اینجا شک در نیت در واقع شک در اصل عنوان است که معلوم نیست کدام عنوان تحقق پیدا کرده است حج یا عمره مثلاً. در چنین مواردی جای جریان اصالة الصحة و قاعده تجاوز نیست.

عبارت آیت الله حکیم چنین است:

قد تقدم- في بعض مباحث نية الصلاة- الإشكال في ذلك، و أن قاعدة التجاوز أو الصحة إنما تجري مع الشك في تحقق ما له دخل في تمامية المعنون بعد إحراز عنوانه. و النية لما كانت بها قوام العنوان، فمع الشك فيها يكون الشك في العنوان لا في المعنون. فراجع ذلك المبحث، و تأمل[10]

آیت الله خویی در برابر این دیدگاه، معتقد است چنین شکی، شک در اصل عنوان نیست تا اصالة الصحة و قاعده تجاوز امکان جریان نداشته باشند زیرا در اصل نیت کردن شک ندارد، بلکه شک دارد که چه نیتی کرده است. اگر در اصل نیت کردن شک می‌کرد، شک در اصل عنوان محسوب شده و جای جریان اصالة الصحة و قاعده تجاوز نبود اما در اینجا در اصل نیت کردن شکی ندارد پس در اصل عنوان شکی نیست و مشکلی برای جریان اصالة الصحة و قاعده تجاوز وجود ندارد:

لقاعدة التجاوز و الصحّة، و ليس الشك في أصل النيّة حتى يكون الشك في أصل العنوان[11]

به نظر می‌رسد استدلال آیت الله خویی قابل قبول باشد چرا که در مورد فعلی در اصل نیت کردن شکی نیست، بلکه در این که به چه نیت کرده است دچار تردید و شک شده است. بدین ترتیب امکان جریان اصالة الصحة و قاعده تجاوز وجود دارد.

البته باید در اینجا نکته مهمی را متذکر شد و آن این که اصالة الصحة در جایی معنا پیدا می‌کند که فرد بین انجام فرد صحیح و فرد ناصحیح دچار تردید شده باشد، مثلاً رکوع را صحیح انجام داده یا ناصحیح، مثلاً در اشهر حج است و برای بار اول مشرف می‌شود و اکنون دچار تردید شده است که نیت حج نموده است ـ‌ که برای وی فرد صحیح تلقی می‌شود ـ‌ و یا نیت عمرهـ‌ که برای وی فرد ناصحیح شمرده می‌شود ـ‌ نموده است. اما اگر تردید وی در انجام بین دو عمل صحیح باشد دیگر اصالة الصحة قابل جریان نخواهد بود مثلاً در اشهر حج است و فرد برای بار چندم مشرف می‌شود و اکنون دچار تردید شده است که آیا نیت حج نموده یا نیت عمره؟ چرا که هر دو برای وی صحیح است، در اینجا وی نمی‌تواند اصالة الصحة را جاری کند.

روشن است که آنچه در تعابیر تحریر الوسیلة و عروة الوثقی و ... آمده است همه ناظر به جایی است که تردید بین انجام عمل صحیح و ناصحیح پیش آمده باشد.

اشتباه بین نیت حج تمتع و عمره تمتع

مسأله دیگری که امام خمینی(قدّس‌سرّه) بدان اشاره می‌کنند جایی است که حاجی بین نیت حج تمتع و عمره تمتع اشتباه کند. اشتباه بین نیت حج تمتع و عمره تمتع ممکن است به دو صورت رخ دهد:

صورت اول: گاهی این اشتباه، اشتباه در تطبیق اسامی است، یعنی می‌داند که باید اعمالی را انجام دهد و سپس در روزهای خودش با ترتیب خودش اعمال موسوم به حج را انجام دهد اما خیال می‌کند اسم اولی حج تمتع است و اسم دومی عمره تمتع. به تعبیر دیگر او نمی‌خواهد پس از این احرام به عرفات و منا و... برود بلکه می‌خواهد اعمال موسوم به عمره را انجام دهد. در اینجا نیت و احرام وی صحیح تلقی می‌شود چرا که آنچه وی نیت نموده همان وظیفه اوست و این که او دقیقاً نمی‌دانسته اسم این مناسک چه بوده، خللی به تحقق احرام عمره تمتع وارد نمی‌کند.

لو نوى مكان عمرة التمتع حجه جهلا فان كان من قصده إتيان العمل‌الذي يأتي به غيره و ظن أن ما يأتي به أولا اسمه الحج فالظاهر صحته و يقع عمرة[12]

صورت دوم: گاهی اشتباه، اشتباه در تطبیق اسامی نیست، شخص به درستی عمره تمتع و حج تمتع و اعمال مربوط به هر کدام را می‌داند اما خیال می‌کند انجام اعمال حج تمتع مقدم بر عمره تمتع است فلذا نیت انجام حج تمتع را می‌کند تا پس از احرام به عرفات و منا و.... برود و پس از پایان حج تمتع به اعمال عمره تمتع بپردازد. در اینجا نمی‌توان حکم به صحت نمود بلکه احرام وی باطل بوده و وی باید از میقات برای حج تمتع دوباره محرم شود و البته اگر فرصت ندارد یا فرصت کمی باقی است، باید طبق همان تفصیلی که قبلاً در بحث ترک احرام گفتیم دوباره محرم شود.

أما لو ظن أن حج التمتع مقدم على عمرته فنوى الحج بدل العمرة ليذهب إلى عرفات و يعمل عمل الحج ثم يأتي بالعمرة فاحرامه باطل يجب تجديده في الميقات إن أمكن، و إلا فبالتفصيل الذي مرّ في ترك الإحرام‌[13]

آنچه تا کنون در این چندین جلسه بیان شد مسائل مربوط به اولین واجب در احرام ـ یعنی نیت ـ‌ بود. ان شاءالله از جلسه آینده بحث از دومین واجب احرام ـ‌ یعنی لبیک‌های چهارگانه ـ‌ را پی خواهیم گرفت.


[2] كتاب العين‌، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (175 ق)، ج‌5، ص394.«زَكَاةُ المالِ و هو تطهيره زَكَّى يُزَكِّي تَزْكِيَةً و زَكَا الزرعُ يَزْكُو زَكَاءً: ازداد و نما»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo