< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیمهربانی با خود و دیگران

وَ لَيْسَ عِنْدِي مَا يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ، وَ لَا فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَكَ وَ مَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا فَضْلُكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ [1]

در جلسات قبل به دو عامل زمینه ساز غفران الهی اشاره شد: «گذشت از خطای دیگران» و «اجتناب از کبائر».

سومین عامل عفو و مغفرت و رحمت الهی «مهربانی با خود و دیگران» است. شخصی به پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) عرض کرد من دوست دارم مورد رحمت خداوند قرار گیرم، پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) به او دو کار را گوشزد کردند:

ارحَمْ نَفسَكَ، وارحَمْ خَلقَ اللَّهِ يَرحَمْكَ اللَّهُ[2]

به خودت و به خلق خدا رحم كن، تا خداوند بر تو رحم آورد.

امام علی(علیهالسلام) در روایتی اشاره میکنند که در گرفتاریهای دنیا تجربه کردید که توان بشر در تحمل گرفتاری چقدر محدود است پس با یادآوری عظمت آتش دوزخ به خود رحم کنید:

اعلَموا أنَّهُ لَيسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقيقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَكُم! فَإِنَّكُم قَد جَرَّبتُموها في مَصائِبِ الدُّنيا[3]

بدانيد كه اين پوستِ نازك، تاب آتش ندارد. پس بر خويشتن رحم كنيد، كه شما خود را در رنج و سختى‌هاى دنيا آزموده‌ايد [و مى‌دانيد كه ياراى تحمّل كوچك‌ترين سختى‌هاى آن را نداريد؛ چه رسد به آتش آخرت‌].

كه مردى به ابو ذر- رضى الله عنه- نوشت: اى ابو ذر! مرا بهره‌اى از تازه‌هاى دانش ببخش. ابوذر در پاسخ او نوشت: دانش بسيار است؛ امّا تو اگر مى‌توانى به كسى كه دوستش دارى، بدى نكنى، چنين كن.

مرد از او پرسيد: مگر كسى به كسى كه دوستش دارد، بدى مى‌كند؟! ابوذر پاسخ گفت: آرى. تو خودت را بيش از همه دوست دارى و اگر خدا را نا فرمانى كنى، به خودت بدى كرده‌اى.[4]

انسان هر چه میخواهد برای خودش میخواهد، اگر این گونه هست به خودت بدی نکن، گناه که میکنی، گناه به خودت آسیب میرساند:

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها[5]

اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‌كنيد و اگر بدى كنيد باز هم به خود مى‌كنيد

این معنا در تعبیر بسیار زیبایی از امیرالمومنین(علیهالسلام) در نهج البلاغه آمده است:

أما تَرحَمُ مِن نَفسِكَ ما تَرحَمُ مِن غَيرِكَ، فَلَرُبَّما تَرَى الضّاحِيَ مِن حَرِّ الشَّمسِ فَتُظِلُّهُ، أو تَرَى المُبتَلى‌ بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبكي رَحمَةً لَهُ، فَما صَبَّرَكَ عَلى‌ دائِكَ، وجَلَّدَكَ عَلى‌ مُصابِكَ، وعَزّاكَ عَنِ البُكاءِ عَلى‌ نَفسِكَ؛ وهِيَ أعَزُّ الأَنفُسِ عَلَيكَ؟![6]

چرا از آنچه براى ديگران دل مى‌سوزانى، براى خودت دل نمى‌سوزانى؟ بسا شخصى را در آفتاب مى‌بينى و بر او سايه مى‌افكنى، يا گرفتار دردى را مى‌بينى كه درد، تن او را مى‌سوزاند و تو از سر مِهر برايش گريه مى‌كنى.

پس چه چيزى تو را بر درد خودت شكيبا ساخته، و بر مصيبتت بردبار و توانا كرده، و تو را از گريستن بر جان خويش- كه عزيزترينِ جان‌ها براى توست-، باز داشته است؟!

این درباره مهربانی با خود، اما درباره مهربانی با مردم هم کسی که نسبت به دیگران بی رحم باشد مورد رحمت و عفو الهی قرار نمیگیرد. در روایتی از گفت و گوی خدا با یکی از افراد معذّب در جهنم سخن رفته است که خدای متعال به بیرحمی وی به دیگران اشاره میکند که جایی برای رحم خداوند نگذاشته است:

يُنادِي مُنادٍ في النارِ: يا حَنّانُ يا مَنّانُ نَجِّني مِنَ النارِ، فَيَأْمُرُ اللَّهُ مَلَكاً فَيُخرِجُهُ حتّى‌ يَقِفَ بينَ يَدَيهِ، فيقولُ اللَّهُ عز و جل: هل رَحِمتَ عُصفوراً[7]

آواز دهنده‌اى در دوزخ فرياد مى‌زند: مهربانا، بخشايشگرا! مرا از آتش، رهايى ده.

پس خداوند به فرشته‌اى فرمان مى‌دهد و او را از آتش بيرون مى‌آورد و او در پيشگاه پروردگار مى‌ايستد. خداوند عز و جل مى‌فرمايد: «آيا تو به گنجشكى رحم كردى؟!»

اگر بخواهد انسان مورد لطف خدا قرار بگیرد، باید رحم داشته باشد و به خود و دیگران مهربان باشد.

بحث فقهی

موضوع: احرام بستن (غسل احرام)

یادآوری

در جلسه قبل به برخی اقوال فقهاء و همچنین روایات موجود در این باب اشاره شد و گفته شد که مشهور فقهاء قائل به استحباب این غسل هستند تنها تنی چند از فقهاء وجوب این غسل را مطرح کرده‌اند. اکنون به بررسی دقیقتر نظریه وجوب و همچنین مفاد روایات این باب میپردازیم.

غسل احرام

پیش از این گذشت که مشهور فقها قائل به استحباب غسل احرام هستند، تنها در معاصرین آیت الله سید محمد محقق داماد و فرزند ایشان حاج علی آقا ـ که ان شاء الله خدا سلامتی به ایشان بدهد ـ هر دو معتقد بوده و هستند که غسل احرام واجب است. آیت الله شبیری زنجانی هم غسل احرام را واجب میدانستند که اخیراً از نظر خود عدول کردند. آیت الله محقق داماد شهرت یا اجماع گزارش شده توسط شیخ طوسی و دیگران را با وجود گزارش سید مرتضی مبنی بر این که «اکثر اصحاب ما قائل به وجوب هستند» در تضاد می بیند و چنین نتیجه میگیرد که برای هیچکدام نمیتوان اعتباری قائل بود.

روایات باب نیز دیروز در سه گروه مرور شد: گروهی که امر به غسل میکردند؛ گروهی که امر به اعاده غسل در برخی موارد میکردند و گروهی که با عبارات توصیفی، غسل احرام را از جمله غسلهای واجب میشماردند.

بررسی قول وجوب غسل احرام

آیت الله محقق داماد معتقد است روایات این باب مستفیض بوده و دلالتشان بر وجوب نیز روشن و بی اشکال است، بنابر این استنباط ایشان از ادله روایی «وجوب غسل احرام» است.

در مقابل این استدلال، برخی از فقهاء مانند صاحب جواهر الکلام، آیت الله آقا رضا همدانی، آیت الله خویی و... به سیره متشرعین استناد میکنند که در سیره متشرعین وجوب غسل احرام دیده نمی‌شود در حالیکه حج و مسائل آن از مسایل مورد ابتلاء مردم بوده است و اگر وجوب داشت می‌بایست در سیره متشرعین دیده میشد.

آیت الله محقق داماد از این اشکال چنین پاسخ میدهد که منشأ این سیره، فتوای فقهای متأخر است. چون فتوای همه فقهای متأخر بر استحباب غسل احرام شکل گرفته است به دنبال آن سیره متشرعین نیز همین گونه رقم خورده است در نتیجه این سیره متشرعین متأخر نمیتواند دلیلی بر واجب نبودن آن باشد.

درباره این فرمایش آیت الله محقق داماد باید گفت ادعای تأثیر پذیری سیره متشرعین از فقهای متأخر، وقتی قابل اعتناست که ما در میان فقهای متقدم قائل به استحباب نداشته باشیم در حالی که تعداد قابل توجهی از فقهای متقدم قائل به استحباب هستند چنانچه شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و... فتوا به استحباب این غسل داده‌اند. از میان قدماء، تنها به سه نفر فتوای وجوب این غسل نسبت داده شده است: یکی ابن عقیل، دیگری ابن جنید – که اصل فتوای این دو فقیه اکنون در اختیار ما نیست و از آنها حکایت شده است– و سومی نیز ظاهر عبارت شیخ صدوق است در المقنع که مینویسد:

و إذا بلغت أحد المواقيت التي وقتها رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) .... فاغتسل و البس ثوبي إحرامك، و لا تقنع رأسك بعد الغسل، و لا تأكل طعاما فيه الطيب...[8]

وقتی به میقات میرسی غسل کن، لباس احرام بپوش، چیزی بر رویس سرت مگذار و غذای خوشبو و معطر مخور. از تعبیر «فاغتسل» استفاده وجوب کرده‌اند در حالیکه این استفاده صحیح نیست چرا که ایشان با همین الفاظ امر، به مستحبات و شایسته‌های محرم شدن اشاره میکند آنجا که درباره نماز احرام مینویسد:

فإذا فرغت من صلاتك فاحمد الله، و أثن عليه، و صل على النبي(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله)، و قل: اللهم إني أسألك...

آیا استفاده از فعل‌های امر «فاحمد» و «أثن» و «قل» نشانه واجب بودن این امور است؟ به شیخ طوسی نیز همین نسبت را داده‌اند که پاسخش همین است.

شیخ مفید که صراحتا فتوا به استحباب این غسل میدهد و در این فتوا مخالفی را نیز نمی بیند:

غسل الإحرام للحج سنة أيضا بلا اختلاف و كذلك أيضا غسل الإحرام للعمرة سنة[9]

ما از میان قدماء کسی را که به صراحت فتوا به وجوب غسل احرام داده باشد نیافتیم.

فتوای اهل سنت در این باره نیز چنین گزارش شده است:

اتفق جمهور العلماء على أن الغسل للاهلال سنة، وأنه من أفعال المحرم حتى قال ابن نوار: إن هذا الغسل للاهلال عند مالك أوكد من غسل الجمعة، وقال أهل الظاهر، هو واجب، وقال أبوحنيفة، والثوري: يجزئ منه الوضوء.وحجة أهل الظاهر مرسل مالك من حديث أسما بنت عميس أنها ولدت محمد بن أبي بكر بالبيداء، فذكر ذلك أبو بكر لرسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله)، فقال: مرها، فتغتسل، ثم لتهل والامر عندهم على الوجوب.

وعمدة الجمهور أن الاصل هو براءة الذمة حتى يثبت الوجوب بأمر لا مدفع فيه[10]

این گزارش نشان میدهد جمهور فقهای اهل سنت نیز فتوا به استحباب غسل احرام داده‌اند تنها برخی با استناد به روایتی که در آن فعل امر «فتغتسل» آمده است فتوا به وجوب داده‌اند

جمع‌بندی مطلب آن که: جمهور فقهای شیعه و سنی فتوا به استحباب غسل احرام داده‌اند گرچه معدودی از فقهای هر دو طرف فتوا به وجوب این غسل داده‌اند.

بررسی روایات غسل احرام

در جلسه پیشین سه دسته از روایات را خواندیم که اکنون لازم است به بررسی آن بپردازیم.

گروه اول: امر به غسل احرام

در گروه اول، سه روایت خوانده شد که در آن از فعل امر برای غسل احرام استفاده شده بود. این که فعل امر بر وجوب دلالت دارد مورد اتفاق همگان است اما این دلالت مشروط به آن است که قرینه‌ای بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اگر قرینه یا قرائنی بر واجب نبودن فعلی داشته باشیم، امر به آن فعل دیگر به معنای وجوب نخواهد بود. در مورد غسل احرام، آیا استنباط جمهور فقهاء و سیره متشرعین قرینه‌ای بر واجب نبودن این غسل نیست؟

گروه دوم: امر به اعاده غسل

در گروه دوم چهار روایت خوانده شد که امام(علیه السلام) دستور اعاده غسل و احرام داده‌اند. استدلال آیت الله محقق داماد این است که وقتی دستور به اعاده فعلی داده میشود که آنچه انجام شده باطل و ناصحیح باشد. پس وقتی دستور داده میشود احرامی که همراه غسل نبوده، اعاده شود یعنی احرام بدون غسل باطل و ناصحیح بوده است. به تعبیر دیگر این دستور به اعاده نشان میدهد غسل احرام، شرط صحت احرام است.

اگر کسی اشکال کند که: دستور به اعاده عمل، همیشه به معنای باطل و ناصحیح بودن آن عمل نیست. توضیح بیشتر این که اصل دستور اعاده ممکن است واجب یا مستحب باشد، در جایی که اصل اعاده واجب باشد چه بسا بتوان ملازمهای که در بالا بیان شد را – بین دستور اعاده و بطلان عمل انجام شده – قبول نمود؛ اما در صورتی که اصل دستور به اعاده مستحب باشد دیگر چنین ملازمهای وجود ندارد مثلاً در نمازی که بدون اذان و اقامه بسته شده است دستور به اعاده نماز داده شده است اما این دستور مستحب بوده و در نتیجه به معنای باطل و ناصحیح بودن نماز بدون اذان و اقامه نیست. در مورد فعلی نیز چه بسا دستور به اعاده غسل احرام، دستوری مستحب باشد که ملازم با بطلان احرام انجام شده نداشته باشد.

آیت الله محقق داماد پاسخ میدهد که: این دو مورد با هم تفاوت دارند؛ در مسأله نماز، اگر نماز انجام شده را صحیح بدانیم باز هم دستور به اعاده معقول است چرا که اذان و اقامه مشتمل بر فرازهایی است که ذکر محسوب نمی‌شود مانند «حی علی الصلاة» و مانند آن و ادای اذان یا اقامه به همین دلیل موجب لزوم اعاده نماز خواهد شد. اما در مورد غسل احرام، اگر احرام بدون این غسل صحیح باشد برای دستور به اعاده احرام لازم است به یکی از این وجوه ملتزم شویم: یا بگوییم نیتِ بطلان احرام، موجب اعاده می‌شود که این وجه قابل قبول نیست زیرا عملی که صحیح انجام شده، با نیت «باطل کردن» باطل نمی‌شود؛ یا بگوییم انجام غسل احرام به عنوان فعل دومی که از مکلف سر زده به معنای بطلان فعل اولی – احرام – است که مکلف انجام داده، که این هم قابل قبول نیست که انجام غسل در مرحله دوم به بطلان احرام در مرحله اول بینجامد؛ یا بگوییم اصلاً دو احرام انجام داده است که انجام دو احرام معنا ندارد؛ یا بگوییم امام(علیهالسلام) تنها دستور داده است که شکل و صورت غسل انجام شود که چنین دستوری معقول به نظر نمیرسد... تنها راهی که باقی میماند تا دستور به اعاده معنا دار شود آن است که بگوییم «احرام بدون غسل باطل بوده است».

به نظر میرسد باید این نکته را متذکر شد مواردی وجود دارد که دستور اعاده قطعاً به معنای بطلان عمل انجام شده نیست و اصل اعاده را تعبداً به عنوان دستور معصوم(علیهالسلام) میپذیریم، مثلاً کسی که نماز خود را به تنهایی خوانده است و اکنون نماز جماعتی برپا شده است، به وی دستور اعاده نماز و شرکت در جماعت داده شده است. آیا این اعاده به معنای بطلان نماز فُرادای وی است؟ چه بسا مورد غسل احرام هم از همین باب باشد یعنی احرام انجام شده صحیح باشد اما دستور به اعاده هم داده شده باشد که تعبداً ما میپذیریم.

علاوه بر آنچه توضیح داده شد این نکته فقه الحدیثی نیز باید اضافه شود که در زمره روایات این باب روایتی گذشت که فرد اگر غسل احرام کند اما پیش از احرام بستن، خوابش برد غسل وی منقضی میشود و لازم است دوباره آن را اعاده کند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیهالسلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ لِلْإِحْرَامِ ثُمَّ يَنَامُ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ قَالَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ الْغُسْلِ[11]

در روایت دیگری عین این مسأله از امام صادق(علیهالسلام) سوال میشود و امام پاسخ میدهند اعاده لازم نیست:

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ لِلْإِحْرَامِ بِالْمَدِينَةِ وَ يَلْبَسُ ثَوْبَيْنِ ثُمَّ يَنَامُ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ غُسْلٌ.[12]

این روایت را شیخ طوسی[13] و شیخ صدوق[14] نقل کرده‌اند و هر دو از کنار هم قرار دادن دو روایت بالا نتیجه میگیرند اعاده غسل، واجب نبوده بلکه مستحب است. صاحب وسائل الشیعة نیز در جمعبندی روایات و بیان فتوای خود در قالب عنوانی که برای این باب انتخاب میکند، به استحباب این اعاده و واجب نبودن آن تصریح میکند و مینویسد: «بَابُ أَنَّ مَنِ اغْتَسَلَ لِلْإِحْرَامِ ثُمَّ نَامَ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ اسْتُحِبَّ لَهُ إِعَادَةُ الْغُسْلِ وَ لَمْ يَجِب‌».

این خود قرینه مهمی است که نظر واجب نبودن این اعاده را تقویت میکند.

گروه سوم: توصیف غسل احرام به وجوب

در گروه سوم دو روایت خوانده شد که لازم است متن این دو روایت دوباره مرور شده و از مفاد آن بحث شود.

در روایت اول میخوانیم:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ وَ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الِاسْتِحَاضَةِ وَاجِبٌ إِذَا احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ فَجَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْمَوْلُودِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْمُحْرِمِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ يَوْمِ عَرَفَةَ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الزِّيَارَةِ وَاجِبٌ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ وَ غُسْلُ دُخُولِ الْبَيْتِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ دُخُولِ الْحَرَمِ يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا تَدْخُلَهُ إِلَّا بِغُسْلٍ وَ غُسْلُ الْمُبَاهَلَةِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الِاسْتِسْقَاءِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُسْتَحَبٌّ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ لَا تَتْرُكْهَا لِأَنَّهُ يُرْجَى فِي إِحْدَاهُنَّ لَيْلَةُ الْقَدْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْفِطْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْأَضْحَى سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَا وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ يُسْتَحَبُّ[15]

بررسی متن این روایت نشان میدهد مراد امام(علیهالسلام) در این روایت از «وجوب»، معنای اصطلاحی آن نیست چرا که موارد متعددی را در این روایت از جمله غسل‌های واجب میشمارد که به اتفاق همگان این غسل‌ها واجب اصطلاحی نیستند مثل غسل مولود، غسل روز عرفه، غسل جمعه و.... این قرینه‌ها نشان میدهد کلمه «واجب» در این روایت در معنایی اعم از معنای اصطلاحی آن استفاده شده است.

در روایت دوم میخوانیم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: الْغُسْلُ فِي سَبْعَةَ عَشَرَ مَوْطِناً مِنْهَا الْفَرْضُ ثَلَاثَةٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْفَرْضُ مِنْهَا قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً وَ الْغُسْلُ لِلْإِحْرَامِ[16]

درباره سند این روایت در جلسه قبل توضیح داده شد که سند این روایت را همگی راویان ثقه امامی تشکیل میدهند به جز حلقه اتصال یونس بن عبدالرحمن به امام صادق(علیه السلام) که از آن با تعبیر «عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ» یاد شده است. با توجه به این که یونس بن عبدالرحمن از اصحاب اجماع است، این روایت برای کسانی که نقل اصحاب اجماع را مایه اعتبارمندی روایت میدانند، معتبر بوده و مشکل سندی نخواهد داشت، و در غیر این صورت این روایت مرسله خواهد بود.

جدای از اشکال سندی، این روایت دارای اشکال دلالی است، چرا که در آن غسل‌ها را منحصر در هفده عنوان میداند که تنها سه عنوان آن واجب است: غسل جنابت، غسل مسّ میت و غسل احرام؛ در حالی که چنین حصری صحیح نیست و در جای خود ثابت شده است که غسلهای واجب دیگری نیز داریم مانند غسل میت، غسل حیض، غسل استحاضه و...

همین اشکال دلالی باعث شده است که صاحب وسائل الشیعة در ذیل این روایت بنویسد این روایت فقط مربوط به غسلهای واجب بر مرد زنده است:

أَقُولُ: الْمُرَادُ حَصْرُ الْغُسْلِ الْوَاجِبِ عَلَى الرَّجُلِ مَا دَامَ حَيّاً وَ يَأْتِي الْكَلَامُ فِي غُسْلِ الْإِحْرَامِ إِنْ شَاءَ اللَّه‌

به نظر ما اثبات وجوب غسل احرام بسیار مشکل بوده و حداکثر میتوان از استحباب موکد آن سخن گفت. آیت الله شبیری زنجانی که خود از شاگردان آیت الله محقق داماد بوده و تا چندی پیش قائل به وجوب این غسل بودند، اکنون از این نظر عدول کرده و این غسل را واجب نمیدانند.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo