< فهرست دروس

درس اصول استاد رشاد

94/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفصل الخامس: إستخدام الدّوالّ الأخری، للإنشاء

يكي از بحث‌هايي در ذيل دلالت امر بحث مي‌شود استعمال جمل خبريه در طلب است. در اين خصوص در چند مقام بحث شده است: اول اينكه اصولاً آيا جايز است كه جمل خبريه براي مثال ماضي و مضارع و يا جمله‌ي اسميه در طلب استعمال شود؟ در جواز و عدم جواز اين كار بحث شده است. دوم اينكه علي فرض جواز و وقوع اصولاً چگونه توجيه مي‌شود و چگونه است كه جمله خبري است اما در طلب استعمال مي‌شود؟ تبيين و توجيه آن چگونه است. سوم اينكه در هر حال اگر جمله‌ي خبريه در طلب استعمال شد دال بر وجوب است يا اعم از وجوب و ندب و دال بر قدر جامع بين وجوب و ندب است؟

 

مقام اول: جواز و عدم استعمال

هرچند كه در گذشته بين اصحاب اصول و ادبا اين مسئله به‌صورت جدي مطرح مي‌شده و مخالفان قابل توجهي داشته اما در ميام متأخرين از اصوليون اين مسئله حل شده است كه چنين استعمالي نه‌تنها جايز است كه واقع شده است و به اصطلاح فلسفي ادلّ دليل علي امكان الشيء و جوازه وقوعه. چنين چيزي در كلمات معصومين و بيان شارع فراوان رخ داده است. ما بسياري از احكامي را كه از نصوص ديني استفاده مي‌كنيم به لسان خبري است و با جملات خبريه ادا شده است. وقتي راجع به وضعيت خاصي از صلاة سؤال مي‌شود، ما كم نداريم كه «يعيد» و «لا تعاد» به‌كار رفته است، تا جايي كه ما قاعده‌ي به‌عنوان «قاعده‌ي لا تعاد» در باب صلاة داريم. به هر حال در اينكه چنين اطلاقي جايز است، چون واقع شده و اهل لغت نيز اين كار را انجام داده‌اند و در لسان شارع نيز بسيار رخ داده است، چندان جاي بحث ندارد. جايز است كه در قالب جمله‌ي خبري، نسبت به طلب چيزي، جمله‌اي ادا شود.

ازجمله اشكالاتي كه در اين‌خصوص مطرح شده اين است كه اگر ما جمله‌ي خبريه را براي طلب به‌كار ببريم، به اين اعتبار كه وقتي به‌صورت خبري به‌كار مي‌بريم دال بر حتميت مي‌كنيم و گاهي گفته شده است كه اين آكد در دلالت و طلب است؛ چراكه انگار مسئله واقع‌شده قلمداد مي‌كنيم. گاهي مي‌گوييم «اعاد» و گاهي مي‌گوييم «يعيد». وقتي مي‌گوييم اعاد، يعني اعاده كرد. نه‌تنها لازم است كه در يك وضعيتي صلاة را اعاده كند، بلكه ما مسجل و حتمي قلمداد مي‌كنيم و مي‌گوييم اعاده كرد. در اينجا اشكال كرده‌اند كه اگر اعاده نكرد تكليف چيست؟ آنگاه اين عبارت دروغ و كذب خواهد بود. يعني اگر ما جمله‌ي خبريه را در طلب استعمال كنيم گاه مستلزم كذب است و اگر كسي به اين طلب توجه نكرد و اعاده نكرد اين جمله كذب و دروغ مي‌شود.

در پاسخ گفته‌شده كيفيت تفسير و تخريج دلالت بر طلب مسئله‌ي مهمي است، اما اگر بنا باشد، مثلاً براساس يكي از نظريات كه مي‌گويد لفظ براساس معناي حقيقي خود به‌كار مي‌رود ولي داعي تفاوت مي‌كند، در اين صورت كذبي تحقق پيدا نمي‌كند. ولي در هر صورت بحث اين نيست كه ما داريم اخبار از وقوع مي‌دهيم، بلكه مجازاً مي‌خواهيم بگوييم اين‌قدر اين مسئله حتمي و قطعي است و تكليف است كه انگار واقع شده و يا مطمئن هستيم واقع خواهد شد. اگر بنا باشد در چنين مواقعي بگوييم چنين چيزي مستلزم كذب خواهد بود آنگاه خيلي از مجازات همين‌طور مي‌شوند و در مجاز كذب معني ندارد. اين نكته را نيز همه‌ي اهل لغت و ارباب لغات پذيرفته‌اند. در تجوز، كذب نيست. اينكه اهل ادب تعابيري را در اشعار به‌صورت مبالغه‌آميزي به‌كار مي‌برند هرگز كسي نگفته كذب است، بلكه مجاز است و در صورت مجاز در چهارچوب قاعده است و كذب قلمداد نمي‌شود. در هر صورت راجع به مبحث اول چندان جاي تأمل نيست.

 

مقام دوم

چگونه مي‌شود كه جمله‌ي خبريه در انشاء استعمال مي‌شود و از آن طلب مي‌فهميم و چگونه آن را تفسير مي‌كنيم. در اين خصوص اقوالي هست كه امروز دو قول عمده مطرح است. قولي كه پيشتر نيز بوده ولي مرحوم آخوند آن را پرورده و قولي كه پس از ايشان مرحوم آقاي خويي مطرح كرده‌اند. بيان آخوند همان است كه راجع به معناي حقيقي امر و استعمالات امر در غير طلب انشائي گفتند. در آنجا فرموده بودند كه امر در طلب انشائي حقيقت است؛ منتها دواعي متفاوت است. يك‌وقت شما در طلب انشائي استعمال مي‌كنيد و داعي شما هم بعث است. مي‌گوييد «افعل» و طلبي را انشاء مي‌كنيد؛ در عين حال داعي شما از اين استعمال انگيزش و بعث مخاطب است و مي‌خواهيد مخاطب نيز برانگيخته شود. در اينجا داعي با معناي حقيقي كاملاً منطبق هستند. بار ديگر اين‌گونه است كه امر را در طلب استعمال مي‌كنيد ولي داعي شما بعث نيتس. مثلاً آنگاه كه افعل را تهديد استعمال مي‌كنيد؛ بچه لب بام ايستاده و به حرف شما گوش نمي‌كند كه مي‌گوييد جلو نرو مي‌افتي، بعد شما مي‌گوييد «افعل». اينجا نيز افعل به‌معناي طلب است و اين‌گونه نيست كه بگوييم معناي افعل عوض شد، منتها در اينجا داعي فرق مي‌كند و در اينجا داعي تهديد است. يعني مي‌گوييد اين كار را بكن و در ضمن انگار مي‌گوييد اگر اين كار را بكني خواهي مرد. مي‌خواهيد بگوييد اين كار را نكن، اگر اين كار را بكني آسيب مي‌بيني و درواقع داريد تهديد مي‌كنيد. اينجا درواقع معناي امر عوض نشده و همان طلب است، بلكه داعي فرق كرده و در اينجا به داعي تهديد به‌كار برده شده؛ منتها هنگامي كه در بعث به‌كار مي‌بريد داعي حقيقي است ولي اينجا مجازي است. ايشان درخصوص امر اين‌گونه فرمودند و گفتند اينكه مي‌بينيد امر حدود چهل معنا دارد اينها معاني نيستند و امر تنها يك معني دارد و آن هم طلب است و در طلب انشائي هم وضع شده است؛ منتها دواعي متعدد است و بين معنا و دعوا نبايد خلط كرد.

مرحوم آخوند در اينجا نيز نظير همين بحث را طرح مي‌كنند. مي‌فرمايند اينكه ملاحظه مي‌كنيد مسئله‌اي از معصوم پرسيده مي‌شود صلاة چنين بود من چه كنم؟ و مي‌فرمايد «اعاد»، و نمي‌فرمايد «اعد» و امر نمي‌كند؛ يعني مي‌فرمايد چنين كسي اعاده مي‌كند يا اعاده كرد. يا به تعبير حضرت امر «يعيد» يعني اعاده مي‌كند. اينجا اين‌گونه نيست كه «اعاد» و «يعيد» نه در معناي فعل اخباري استعمال شده، بلكه در هر دو در معناي اخباري استعمال مي‌شود و درواقع همان نسبت وقوعي و ترغبي مطرح است؛ در ماضي مي‌خواهد بگويد اين واقع شد، در مضارع هم وقتي مي‌گويد «يعيد» دارد ترغب را مطرح مي‌كند، يعني واقع خواهد شد، و معنا همان معناست. چنان‌كه هنگامي كه شما امر را در غير بعث استعمال مي‌كرديد معنا همان معنا بود و داعي تفاوت مي‌كرد، اينجا نيز خبر را در بعث به‌كار مي‌بريد و اينجا گويي داعي تفاوت مي‌كند. اينجا نيز هنگامي كه مي‌گوييد اعاده كرد يا اعاده مي‌كند، مي‌خواهيد بگوييد كه بايد اعاده كند و درواقع مي‌خواهيد طلب را القاء كنيد. درحقيقت جمله‌ي خبريه در همان معناي اخباري استعمال شده، منتها داعي انشاء است و اتفاقاً در اين صورت آكد به انشاء نيز هست و تأكيد بيشتري بر انشاء دارد؛ چون گويي آن‌قدر مسلم است كه ماضي و واقع‌شده فرض مي‌كنيم و در مضارع نيز آنچنان عمل مي‌كنيم كه گويي مسئله واقع شده و ما داريم از آينده مسلم و مسجل خبر مي‌دهيم و اتفاقاً گفته شده كه آكد بر دلالت است.

درحقيقت لفظ و جمله‌ي خبريه را در معناي حقيقي آن استعمال كرده‌ايم و از اين جهت مرتكب تجوز نشده‌ايم، اما از آن جهت كه جمله‌ي خبريه را به داعي بعث و طلب به‌كار برديم (و نه به معناي بعث و طلب) تجوز هست. مثل آنجايي كه امر بود و به معناي طلب، اما به داعي تهديد استعمال مي‌شد و مي‌گفتيم از آن جهت كه به داعي تهديد استعمال شده است مجاز است؛ اما از آن جهت كه در طلب استعمال شده همچنان حقيقت است و همه‌جا نيز امر در طلب استعمال مي‌شود، ولي داعي آن اگر بعث بود داعي نيز حقيقي مي‌شود؛ اما اگر داعي تغيير كرد و مثلاً تهديد و تعجيز و اخبار و امثال اينها بود، در مقام آن داعي كه در استعمال داريم درواقع مرتكب تجوز شده‌ايم. اينجا نيز جمله‌ي خبريه دقيقاً در معناي حقيقي كه همان اخبار است گويي استعمال شده‌است ولي داعي ما اين است كه با اين جمله‌ي‌ خبريه به‌نحو آكد طلب را مطرح كنيم و داعي و انگيزه‌ي ما طلب و انشاء است.

بحث ديگري كه بايد مطرح شود و با اين مطالب مناسبت دارد، استعمال جمل انشائيه در انشاء غير ماوضع‌له است. گاهي ممكن است جملات انشائي را كه از نوع خبر است مثلاً در تمني استعمال كنيد. آيا اين استعمال جايز است و آنچنان كه مرحوم آخوند فرمود استعمال در دواعي است يا اينكه يك قسمي از اين همين نوع كه اينجا طرح مي‌كنيم خواهد بود. به اين مبحث نيز في‌الجمله اشاره خواهيم كرد.

نظر دوم نظر آقاي خويي است. آقاي خويي مي‌فرمايند درواقع ما با استعمال جمله‌ي خبريه در انشاء مي‌خواهيم اعاده را بر ذمه‌ي مكلف اعتبار كنيم. درواقع ما از جمله‌ي خبريه در قالب ماضي و يا مضارع اين‌جور فهم مي‌كنيم كه فرد مي‌خواهد بگويد: خبر داشته باش كه اعاده بر ذمه‌ي مكلف اعتبار شده است؛ يعني گويي دارد از يك واقع خبر مي‌دهد؛ البته نه از واقع ترغبي و وقوعي، بلكه مي‌خواهد بگويد مثلاً واقع تشريعي آن است كه تو بايد اعاده كني؛ درحقيقت دارد ابراز مي‌كند يك اعتباري كه شده است و يك حكمي را بر ذمه‌ي مكلف آمده است. به تعبيري مي‌توان گفت كه در اينجا همچنان در اخبار به‌كار مي‌رود، منتها اخبار از يك واقع تكويني نيست، بلكه اخبار از واقع تشريعي است. وقتي در چنين وضعي سؤال مي‌كنيم كه نماز من درست هست يا نيست، اگر پاسخ مي‌شنويم «اعاد» يا «يعيد» يعني اين اعاده بر ذمه‌ي توست و براي تو اعتبار شده است؛ نه اينكه بگوييم به داعي طلب، اينجا اصلاً بحث داعي طلب نيست كه بگوييم آكد هم هست، بلكه در اينجا از يك اعتباري كه شده‌است خبر مي‌دهد. مي‌گويد فردي با اين وضعيت كه صلاة مي‌خوانده بعد متوجه شده كه ركن صلاة را فراموش كرده، بر ذمه‌ي او اعاده اعتبار شده است و اين اعتبار را دارد ابراز مي‌كند.

در آنجا مرحوم آخوند فرمود كه اخبار در اخبار استعمال مي‌شود، داعي هم حكايت است، اما وقتي در انشاء استعمال مي‌شود داعي طلب است، پس در هر دو جا در اخبار استعمال شده ولي دواعي فرق كرده. اما آقاي خويي مي‌فرمايد، وقتي ما اعاد و يعيد را استعمال مي‌كنيم اين دو جمله مبرز اعتبار اعاده است كه بر ذمه‌ي مكلف است و مي‌خواهد بگويد بر گردن تو آمده است و خبر مي‌دهد كه اين صلاة را اعاده خواهي كرد چون بر ذمه توست. درواقع در اينجا تفاوت در دواعي نيست و گويي جمله‌ي خبريه همچنان در معناي خبريه استعمال مي‌شود و دارد خبر از يك اعتبار تشريعي مي‌كند و خبر از اعتبار تكويني نمي‌كند كه آن اشكالي كه بر نظر مرحوم آخوند وارد بود كه مي‌گفتند كذب لازم مي‌آيد در اينجا پيش نمي‌آيد. او نمي‌گويد كه تو تكويناً اعاده مي‌كني، شايد هم تو عصيان كردي، بلكه در اينجا مي‌خواهد بگويد كه بر ذمه‌ي تو آمده است. درواقع اخبار و اطلاع و ابراز اعتباري است كه بر ذمه‌ي مكلف است.

حال بايد اين دو نظر مرحوم آخوند و مرحوم آقاي خويي را ارزيابي كنيم و ببينيم به چه نتيجه‌اي مي‌رسيم. والسلام.

 

تقرير عربي

فاتحةٌ: کما اشرنا إليه في بداية مباحث الألفاظ وفي الفصول المتقدّمة، اللفظ هو احد الدّوالّ التي تُستخدم للدَّلالة علی ما يريد الإنسان انتقاله الی غيره؛ فيوجد هناک کثير من الدّوالّ غيراللفظية الّتي دارجةٌ إستخدامها للتفاهم بين الناس؛ وهي تُستعمل تارةً للإخبار وأخري للإنشاء؛ کما أنّ الدّوالّ الکلاميّة ايضاً تنقسم الی الإخبارية والإنشائية.وکما يمکن أن يستخدم کلّ من ذالکما القسمين من اللفظية مکان الآخر أحياناً، يمکن أن يستعمَل کلّ من أنواع الصيغ الإنشائية مکان غيره؛ فعلی هذا: کان ينبغي أن يبحث في الاصول عن استخدام الدّوالّ غير الإنشائية ـ لفظية کانت او غيرلفظية ـ في الإنشاء، لاسيما الأوامر منه؛ ولکن البحث فيما أشرنا اليه ـ الّا استعمال الخبرية للإنشاء ـ غير دارجة عندهم؛ بينما لدراسة کلّ مما مرّ ثمرات يانعة وأغصان فارعة في معالجة بعض البحوث المتعلّقة بدلالات الکتاب والسنّة؛ فلهذا نحن نبحث هيهنا بنحو مجمل حول مسألة «إستخدام الدّوالّ غيراللفظية للأمر»، بعد البحث في «استعمال الجملات الخبريية في الإنشاء»، وايضاً نبحث عن «استعمال کلّ من أنواع الصيغ الإنشائية مکان غيره» استطراداً؛ وسنبحث عما نبحث عنه من خلال فرعين و«فريدة»:

الفرع الأوّل: استعمال الجملات الإخبارية في الإنشاء.

فينبغي البحث فيه عن جهات:

1ـ جواز إستعمال الجمل الإخبارية في الإنشاء.وهل هناک فرق بين انواع الجمل الخبرية، من هذه الجهة؟.

2ـ إستعمال الجمل الإخبارية في الإنشاء، هل يکون هو مجازاً، أو حقيقةً، أو كنايةً؟

3ـ الجمل الإخبارية المستعملة في الإنشاء، هل تقتضي الوجوب ام لا؟ وما هو منشأ الدّلالة عليه؟

4ـ هل الجملة الخبرية آکد دلالةً من الإنشائية ام لا؟

5ـ هل يلزم الکذب، إذا لم يمتثل العبد بعد الإنشاء بالإخبار؟

فنبحث عن کلّ منها تِباعاً، في ما يأتي؛ إن شاء الله الهادي الموفِّق.

فأمّا الجهة الأولي: وهي جواز إستعمال الجمل الإخبارية في الإنشاء، فهناک قولان: الإمتناع، کما عليه بعضهم کابن الزَمَلکاني من العامّة (ينظر: البحر المحيط: ج2، ص371)، والجواز وعليه اکثرهم ( بحوث في الأصول للصدر: ج‌2، ص 55 ).ولاريب في استعمال الإخبار في الإنشاء في الکتاب والسّنّة کثيراً؛ کما في قوله سبحانه تعالی شأنه: «کُتِب عليکمُ القِصاص» () و«کُتِب عليکُم الصيامُ»، وفي قوله: « لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » () وفي: «والمطلّقاتُ يَتربصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء...» (البقرة/2: 228) وقوله: «والوالِداتُ يُرضِعنَ أَولادهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْن » (البقرة/2: 233) وايضاً في قوله: «وَ لِللهِ علی الناس حِجُّ البيتِ مَنِ استطاعَ إليهِ سَبيلاً»()، وفي قوله: «للْمُطَلّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلى المُتَّقِين» (البقرة/2:241)؛ وقد تضافرت في الروايات عنهم (ع) ايضاً استعمال الماضي، او المستقبل، او الإسم في الإنشاء، نحو قوله (ع): «من تكلم في صلاته أعاد» (وسائل الشيعة: ج7، ص281، ب 25 من أبواب قواطع الصلاة، ح2) ، وايضاً «المؤمنون عند شروطهم» ( التهذيب 7: 371/ 1503؛ الاستبصار 3: 232/ 835؛ عوالي اللئالي 3: 217/ 77؛ وسائل الشيعة 21: 276 أبواب المهور، ب20، ح 4.)؛ إلى غير ذلك.وهو دائر ودارج في المحاورات العاديّة ايضاً، كما في قولك: «غفر اللَّه لك»، أو «رحمك اللَّه»، أو «عافاك اللَّه»، او«رضي الله عنه» او «رحمه الله»، او «قدّس الله نفسه»، وهکذا.

لايخفي: نظراً إلی ما ذکرناه من الأمثلة الکتابية والرّوائية والعرفية، فما قاله السيد الخويي (قدّه) من عدم وجدانه استعمال الجمل الماضوية في مقام الإنشاء إلا فيما إذا وقعت جزاءاً لشرط، و عدم وجدانه استعمال الإسم فيه (المحاضرات: ج1، ص ، و مصباح الأصول: ج1، ص293 ـ 294)، ليس في محلّه.بل لا فرق بين الجمل الخبريّة بأنواعها، من هذه الجهة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo