< فهرست دروس

درس اصول استاد علی‌اکبر رشاد

1402/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مروری بر مطالب گذشته

 

بیان کردیم که در خصوص دلالت غایت بر مفهوم چندین وجه و مسلک هست. مسلک نخست که بیشترین قائلین را دارد دلالت علی الاطلاق غایت بر مفهوم بود. ادله پیروان این مسلک را مطرح و إجمالاً ارزیابی کردیم. مسلک دوم که بیشتر متعلق به قدما است و افرادی مانند سید مرتضی و شیخ طوسی قائل به آن هستند، انکار علی الاطلاق مفهوم غایت است. البته این قول در بین متأخرین هم قائلین بزرگی مانند فاضل تونی و میرزای قمی دارد. قول سوم قول به تفصیل بود که آن هم پیروانی داشت، بعضی قائل بودند که اگر غایت قید حکم بود مفهوم دارد و اگر قید موضوع و متعلق حکم بود مفهوم ندارد. بعضی دیگر از قائلین به تفصیل بین «الی» و «حتی» تفصیل قائل شده و «الی» را دارای مفهوم و «حتی» را فاقد دانسته اند. بعضی دیگر می گویند اگر جمله به گونه ای است که منسلخ [۱] از بیان ابتدا و اختتام جریان حکم است و فقط قصد دارد که حدین را معلوم کند در اینجا غایت مفهوم ندارد و الا مفهوم دارد.

 

ادله نافین مفهوم غایت

 

نخستین دلیل نافین مفهوم غایت این است که ما انواع دلالات را می دانیم. دلالت یا مطابقی است، یا تضمنی است و یا تلازمی. اگر غایت دلالت بر مفهوم دارد دلالت آن از کدام نوع است؟ نه مفهوم موضوع له غایت است تا بگوییم که دلالت غایت بر مفهوم مطابقی است. نه مفهوم جزء معنای اصلی است تا بگوییم دلالت غایت بر مفهوم دلالت تضمنی است. مثل وقتی که پنجره خانه خراب می شود و شما می گویید خانه خراب شد. در اینجا دلالت لفظ خانه بر پنجره از باب تضمن است یعنی اینگونه نیست که لفظ خانه وضع شده باشد برای دلالت بر پنجره بلکه پنجره جزئی از خانه است و متکلم لفظ خانه را تلفظ کرده و جزء معنای آن را اراده نموده است. ولی چنین چیزی در دلالت غایت بر مفهوم نیست. و نه تلازمی بین مفهوم غایت و منطوق اداة غایت است تا بگوییم چون عقل و عرف چنین ملازمه ای را ادراک می کنند پس دلالت غایت بر مفهوم دلالت تلازمی است. اشکالی را هم ما اضافه کنیم که گذشته از اینکه کسی در اینجا تلازم و دلالت تلازمی را فهم نمی کند، اگر هم دلالت تلازمی وجود داشت این اشکال به وجود می آمد که لازم می شد مبحث مقدمه واجب و مسأله حرمت ضد و امثال آنها هم بیایند داخل مبحث مفاهیم چون تلازم عقلی و عرفی در آنجا هم هست. درحالیکه آنها از مفاهیم نیستند بلکه مسأله در آنجا محاسبات عقلی و عقلائی است.

 

رد دلیل اول نافین مفهوم غایت

 

ما در بحث مفهوم وصف هم عرض کردیم که بر این استدلال نافین اشکالاتی وارد است. از جمله اینکه چه کسی گفته است که دلالات منحصر در این سه قسم هستند. انواع دیگری از دلالات هم وجود دارند مثل دلالات سیاقیة که نه مطابقی هستند، نه تضمنی و نه التزامی. یا آنچه که مرحوم علامه طباطبایی در بحث تفسیر قرآن ذکر کرده اند و بسیار به نظرات جدید زبانشناسی نزدیک است و می فرمایند ما می توانیم از سیاق جمله و یا از سیاق سوره یک معنایی را فهم کنیم.

 

دلالت سیاق در مکتب تفسیری علامه طباطبایی

 

در واقع باید گفت که مکتب تفسیری ایشان مبتنی بر سیاق است. وقتی که ایشان می فرمایند تفسیر قرآن به قرآن یعنی مجموع را باید ببیند تا معنی را فهم کنیم یعنی حتی سیاق کل قرآن را هم باید به کار بگیریم. ما باید پارادایم [۲] و گفتمان فهمی داشته باشیم و هر آیه را در ظرف آن فضا و گفتمان فهم کنیم. کسی هم به علامه اشکال نکرده است که برای فهم الفاظ قرآن رجوع به قوامیس لغت کافی است و چه نیازی هست که ما به سیاق آیات، سیاق سوره و سیاق کل قرآن مراجعه کنیم. این یک شیوه فهم و یکی از انواع دلالات است. ایشان می فرمایند هر سوره با سوره دیگر فرق داشته و یک گرانیگاه خاص خود دارد. کل قرآن از یک ساختار و انسجام لفظی و معنوی خاص برخوردار است و کل مفاهیم و معارف قرآنی یک دستگاه را تشکیل می دهند. لذا دلالت منحصر در این سه قسم نیست. در واقع مرحوم علامه مستوایِ فهم از متن را از مفردات و تراکیب فراتر برده است. ایشان فرموده اند که واحد دالّ، مفردات و تراکیب نیستند بلکه واحد دالّ متن است و این سخن بسیار بزرگی است. یعنی شما باید در مستوای زبان با متن مواجه شوید نه در مستوای مفردات و تراکیب. و این مطلبی که ایشان می فرمایند غیر از شأن نزول آیات است که قرائن فرامتنی و آفاقی هستند. البته سیاقی که مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند سیاق آیه ، سیاق سوره و سیاق کل قرآن است و این سیاق غیر از دلالات ثلاث سیاقیه است.

 

دلالت مفهوم یکی از انواع بیست‌گانه دلالت است

 

ما در بحث مفهوم شرط بیست نوع دلالت را فهرست کردیم و آنجا گفتیم که خود مفهوم موافق و مفهوم مخالف مستقلاً از انواع دلالات هستند. لذا این استدلال تام نیست چون شما می خواهید بفرمایید که مفهوم موضوع له نیست ولی مگر دلالت تضمنی و التزامی موضوع له هستند؟ موضوع له فقط دلالت مطابقی و منطوقی است. و اصلأ نزاع بر سر همین است که آیا اهل لغت مفهوم را به مثابه معنای لفظ قرار داده اند یا خیر. وقتی کسی ادعا می کند که غایت مفهوم دارد یعنی مفهوم جزئی از موضوع له غایت است. یعنی واضع لفظ را برای دو چیز یا یک چیز با دو جزء وضع کرده است. یک جزء منطوق است که در لفظ ذکر شده است و جزء دیگر مفهوم است لذا مفهوم موضوع له لفظ است. مثبتبن مفهوم غایت هم بر خلاف ادعای شما ادعا می کنند که غایت تبادر در مفهوم دارد و تبادر علامت وضع است. البته ادعای تبادر چون ممکن است تبادر شخصی باشد کفایت نمی کند و عرف اجتماع ملاک است و شما باید ببینید عرف جامعه آیا از غایت مفهوم را فهم می کند یا خیر. و جامعه قطعا از غایت و اداة غایت مفهوم را فهم می کند.

 

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

پاورقی

 

۱: انسلخ : انسلخَ/ انسلخَ عن/ انسلخَ من ينسلخ، انسلاخًا، فهو مُنسلِخ، والمفعول منسلَخٌ عنه

• انسلخ الشَّيءُ: مُطاوع سلَخَ: سُلِخ، نُزِع جِلْده، انقطعَ وانفصلَ "{وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي ءَاتَيْنَاهُ ءَايَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا}: نزع نفسَه منها بأن كفر بها وخرج عنها".

• انسلخ عن أسرته: فارقَها.

• انسلخ الشَّهرُ من سنتِه: انقضى، مضى "{فَإذَا انْسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُّمُوهُمْ}".

• انسلخ من ثيابه: تجرَّد وانْكَشَف "انسلختِ الحيّةُ من جلدها: خرجت منه وطرحته"

انسلخ من جلده: تنكَّر لأصله.

• انسلخ النَّهارُ من اللَّيل: انسلَّ، ظهَر.

 

۲:الگوواره یا اندیشگان (به انگلیسی: Paradigm)سرمشق و الگویی مسلط و چهارچوبی فکری و فرهنگی است که مجموعه‌ای از الگوها و نظریه‌ها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل داده‌اند. هر گروه یا جامعه‌ای «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگوواره‌ای که به آن عادت کرده است تحلیل و توصیف می‌کند. به عبارت دیگر، پارادایم، نوعی چارچوب مرجع و رویه‌ها و فنون و روش‌ها و سبک‌هایی برای علم‌ورزی یک جامعه‌ی علمی به دست می‌دهد. البته در یک زمان، لزوماً یک پارادایم نیست بلکه معمولاً ما با انواع پارادایم‌ها و یا ترکیبی از این سپهرهای معرفتی مواجهیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo