< فهرست دروس

درس اصول استاد علی‌اکبر رشاد

1401/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج اصول- مبحث مفاهیم-

دوشنبه ۱۱ مهرماه ۱۴

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و الْحَمْدُ لِلَّهِ و الصلاةُ علی رسول الله و علی آله آلِ الله و اللعنُ الدائمُ علی أعدائِهم أعداء الله إلی یومِ لقاءِ الله

إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ أرْواحُنا مُعَلَّقَةً بعِزِّ قُدْسِکَ‌ بمُحمدٍ وَ أهلِ بَیتهِ

صَلّی اللهُ عَلَیهم أجْمَعین

تذکاری نسبت به مسائل روز جامعه

در حوادثی که این ایام اتفاق افتاد نکات مختلفی قابل بحث است که چه بسا بعضی از آنها مرتبط با کار ما نباشد. اما یکی از مسائلی که جلب نظر کرد اینکه ما شرایط امربه‌معروف و نهی از منکر را دقیق و درست تلقی نکرده‌ایم.[1] ما این دو فریضه بسیار پراهمیت را ناقص اجرا می‌کنیم. گاه آمران و ناهیان و کسانی که مورد امرونهی قرار می‌گیرند با قواعد این دو فریضه بسیار پراهمیت آشنا نیستند. بخشی از مشاجرات و چالش‌ها ناشی از این نقیصه است و در این میان البته حوزه تکلیف خاص خودش را دارد. وظیفه حوزه این است که جهات را تبیین کند و تعلیم دهد. حتی جامعه را بر اساس آن تربیت کند. به‌رغم این‌که می‌توان گفت تا حدودی فرصت سوزی شده است. بعد از چهل‌وسه سال ما هنوز به بسیاری از فرایض و ازجمله این دو فریضه بسیار سرنوشت‌ساز آن‌چنان‌که باید اهتمام نورزیده‌ایم و انجام‌وظیفه نکرده‌ایم. ‌نوع دستگاه‌ها در این قضیه قصور یا در حقیقت تقصیر کرده‌اند. اما به‌هرحال باز باید به جبران اندیشید و در مسیر جبران کوشید یک‌راه جبران هم این است که ما مسئله امربه‌معروف و نهی از منکر را در دستور کار جدی حوزه قرار دهیم. دستگاه‌های ذی‌ربط و ذی‌دخل هم به برنامه حوزه تن بدهند. همین‌جا من از زبان همکارانمان در حوزه عاصمه به همه دستگاه‌های ذی‌ربط و ذی‌دخل اعلام آمادگی می‌کنم. ما حاضریم نه‌تنها در مسئله امربه‌معروف و نهی از منکر بلکه در خصوص طراحی وظایف برای دستگاه‌ها و مباحث فقهی و احکام مرتبط به آن وظایف به نحو فنی و کاملاً اساسی و به‌طور جامع و دقیق مشارکت کنیم. ان‌شاءالله این مباحث را به‌صورت رشته‌های علمی اجرا می‌کنیم. البته منوط به اینکه دستگاه‌های متقاضی و نهادهای ذی‌ربط و ذی‌دخل هم در کنار حوزه پای‌کار بیایند. همین‌الان به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت کشور، نیروی انتظامی و بسیج مستضعفین و همه دستگاه‌های ذی‌ربط را فراخوان می‌دهم. از ناحیه حوزه عاصمه اعلام می‌کنم که ما آماده هرگونه کمک و همراهی و همدلی با نهادهای مسئول در این زمینه‌ها هستیم. باید رشته طراحی کرد فقط بحث فقه نیست محور فقه است ولی انواع علوم و موادی که باید عناصر ذی‌ربط در آنها آموزش ببینند در رشته دیده شود.

ورود به مبحث مفاهیم

خب ما مبحث نواهی را به پایان رساندیم و امروز وارد یک بحث جدیدی می‌شویم. هرچند ما در تمام مباحث نسبتاً به‌تفصیل ورود می‌کنیم اما بازهم نکاتی باقی می‌مانند که می‌توانستند موردبحث قرار بگیرند. ولی خب دوره خیلی طولانی می‌شود. گرچه بر اساس آن مبنایی که عرض کردیم درس خارج درواقع دوره پژوهش است نه دوره آموزش درنتیجه طولانی بودن ایراد ندارد ولی خب افراط در هر چیزی هم می‌تواند مذموم باشد و ازاین‌جهت ما عبور می‌کنیم. شیوه ما شیوه تفصیل و بحث‌های دایره المعارفی است که همه آراء را ببینیم و همه مسائل را در نظر بگیریم و به‌تفصیل بحث کنیم. خصوصاً امسال که پانزدهمین سال دوره اصول ماست و هنوز به بیش از یک‌سوم مباحث اصول نپرداخته‌ایم و معلوم نیست که عمر ما به پایان این دوره قد بدهد، باید دعا کنید با رضایت الهی و عنایت حضرت حجت بافهم تکلیف توفیق ادامه کار را داشته باشیم. به‌هرحال می‌خواهیم وارد بحث مفاهیم شویم که از مسائل بسیار پراهمیت علم اصول قلمداد می‌شود.

روش‌شناسی استاد در بحث از مفاهیم

ما در هر بحثی معمولاً یک نگاهی می‌کنیم به سرفصل‌های آن بحث بعد وارد بحث‌های محتوایی و ماهوی می‌شویم. در مبحث مفاهیم هم که از مباحث بسیار مهم است و از دیرباز ازجمله‌ی مسائل و مطالب طرح‌شده در دانش اصول بوده است همین روش را پی می‌گیریم. از اولین کتب اصولی عامه و خاصه که این مطلب در آن‌ها مطرح است ابتدا به‌اجمال و سپس به‌تفصیل بهره خواهیم گرفت. طبق رویه، ما ابتدا جهاتی را که جنبه زمینه‌ای و پیشینه‌ای و پیش‌انگاشتگی[2] دارند را تحت عنوان مقدمه و فاتحه‌ی بحث مطرح می‌کنیم و در قالب جهاتی آنها را بحث می‌کنیم اینجا هم همین کار را خواهیم کرد.

(استاد)

قبل الولوج فی صُلب البحث عن المفاهیم ینبغی أن یبحث عن عده جهات تمهیدیه کالتالی

یک سلسله جهات تمهیدیه را باید اول طرح کنیم که این جهات این‌ها هستند

»» الجهة الاولی مفهومیة المفهوم و تحدیده [3]

مفهوم شناسی خود مفهوم، بحث از مفاهیم است، مفهوم به چه معناست تعریف مفهوم چیست؟

»» الجهة الثانیة أن النزاع فی مسئله صغروی[4]

اینکه آیا نزاع کبروی است یا صغروی؟ ‌

»» الجهة الثالثة نشأة مبحث المفاهیم و تطوراته عبر تأریخه.

بحث مفاهیم از کی آغاز شده است؟ پیدایش این مبحث و تطوراتی که در این مبحث رخ‌داده و عنوان‌هایی که در ادوار مختلف و یا مکاتب و مدارس اصولی گوناگون به این مبحث داده‌اند. عنوان موردپسند ما و مناسب و صحیح ازنظر ما کدام است

»» الجهة الرابعة رابطة الدلاله علی المفهوم ما

وقتی‌که می‌گوییم یک‌لفظی دلالت بر مفهوم دارد، یا ندارد، درواقع باید ببینیم که این ضابطه‌اش چیست و با چه مبنایی می‌گوییم دلالت دارد یا ندارد

»» الجهة الخامسة الهویة المعرفیة فی المسألة

ما معمولاً در هر مطلبی که وارد می‌شویم یکی از نکاتی که بحث می‌کنیم هویت معرفتی آن مسألة است که آیا این مسئله به لحاظ معرفتی و نظری از چه هویتی برخوردار است. آیا یک مطلب فطری است؟ گاهی بعضی از مطالب فطری هستند، عقلی محض نیستند کلامی نیستند، ادبی نیستند و گاهی حتی اصولی و فقهی هم نیستند. باید مشخص کنیم که این مبحث و مسئله‌ای که پیرامون آن می‌خواهیم بحث کنیم هویت معرفتی آن چیست.

»» الجهة السادسة ما هو موطن المبحث فی خریطة مباحث الاصول.

جایگاه و وطن این مبحث در نقشه مباحث اصولی کجاست؟ مثلاً باید در بخش مباحث الفاظ بیاید؟ در بحث مسائل عقلیه باید بیاید؟ در کجای ساختار اصول باید قرار گیرد. با توجه به هویتی که برایش تعریف می‌کنیم معلوم می‌شود که باید در کجا قرار گیرد این‌ها جهات شش‌گانه‌ای است که به‌مثابه بحث‌های تمهیدی باید اجمالاً به آنها بپردازیم و به‌سرعت و به‌اجمال هم عبور خواهیم کرد.

اقسام مفاهیم

چون این مسئله دارای انواع مختلفی است. چون هفت مفهوم را بررسی خواهیم کرد در هر مفهوم باید بگوییم فایده‌اش چیست اگر داشت نتیجه چیست؟ چون ممکن است مفهومی را رد کنیم و بگوییم دلالت مفهومی ندارد یا بپذیریم. اگر داشت چه نتیجه‌ای دارد و اگر نداشت چه نتیجه‌ای دارد. هرکدام را باید جداگانه بحث کرد. یعنی کل مبحث را می‌شود گفت که چه فایده دارد. فایده کلی‌اش معلوم است. به‌هرحال ما اگر درمجموع بپذیریم که ما چیزی به نام دلالت مفهومی داریم خب قهرا در مقام استدلال برای کشف شریعت می‌توانیم به مفاهیم تمسک کنیم، این فایده‌اش است.‌ اگر کلاً دلالت مفهومی را رد کنیم یا دست‌کم در بعضی موارد رد کنیم و بعضی را قبول کنیم نتیجه تفاوت می‌کند ولی در خصوص هر یک از مفاهیم باید بگوییم که اینجا درواقع چه چیزی بر آن مترتب است و به بعضی از فروعی که بر پذیرش مفهوم شرط مترتب است اشاره‌کنیم. ما مجموعه مفاهیم هفتگانه را در قالب هفت فص موردبررسی قرار خواهیم داد.

»» الفص الاول فی مفهوم الشرط

ذیل هر یک از مفاهیم ازجمله بررسی مفهوم شرط ما دو مطلب مهم را بررسی می‌کنیم «تقویم أدلة المثبتین و المنکرین» ارزیابی ادله‌ای که مثبتین و منکرین دلالت مفهومی شرط اقامه کرده‌اند. این‌ها را باید ارزیابی و مورد نقادی قرار بدهیم و ما یترتب علی القولین من الفروع و اینکه بر هر یک از دو قول، قول به اثبات و قول به انکار چه اثری مترتب است. در صورت قبول، فروعی که بر آنها مترتب است کدام است. یا نمونه‌هایی از فروع فقهیه ای که مترتب است بر پذیرش دلالت مفهوم شرط،

»» الفص الثانی فی مفهوم الوصف

آیا وصف مفهوم دارد یا ندارد تفاوتی باید بین شرط و وصف قائل شد. اینجا یک فریده‌ای را خواهیم داشت «ما هو الفارق بین الشرط و الوصف» فرق است بین شرط و وصف

»» الفص الثالث فی مفهوم الغایة، الفص الرابع فی مفهوم الحصر، الفص الخامس فی مفهوم اللقب الفص السادس فی مفهوم العدد، الفص السابع فی مفهوم الاستثناء و دلالته علی اختصاص الحکم بالمستثنی منه

بعضی از اعاظم در پایان مبحث مفاهیم پاره‌ای تنبیهات را آورده‌اند مثل مرحوم میرزای نائینی در فواید الاصول به تقریر محقق کاظمی. ایشان چند نکته‌ای را تحت عنوان تنبیهات آورده‌اند و بعضی دیگر از بزرگان هم این کار را کرده‌اند و ما هم این کار را در پایان مبحث مفاهیم خواهیم داشت. خب جهت اول «مفهومیه الکلمات المفتاحیة» است.

یک نکته ادبي

یک نکته زبانی عرض کنم در عربی معاصر این نسبت و تائي که در آخر کلمه اضافه می‌کنند مثلاً مفهوم را میگویند «مفهومیة» می‌شود گفت «مفهوم الکلمات المفتاحیه» معنای کلمات مفتاحی یا مفهوم المفهوم اما وقتی این یاء و تاء را اضافه می‌کنند چیزی شبیه به کلمه «شناسی» که در آخر کلمات فارسی می‌آوریم است. مثلاً چطور ما می‌گوییم مفهوم‌شناسی یا مفهوم شناختی به‌صورت وصف یا مصدر، وقتی کلمه مفهوم را می‌گوید «مفهومیة» معنای آن به‌صورت مصدر می‌شود مفهوم شناسی و به‌صورت وصف می‌شود مفهوم شناختی. در عربی معاصر این جهت را درواقع رعایت می‌کنند.

تعریف آخوند خراسانی از مفهوم

مرحوم آخوند در کفایه مفهوم را این‌طور تعریف کرده و فرموده است که

(آخوند خراسانی)

اِنّ المفهوم کما یظهر من موارد اطلاقه هو عبارة عن حکم انشائی او إخباری تستتبعه خصوصیة المعنی الذی اُرید من اللفظ بتلک الخصوصیة ولو بقیدة الحکمة و کان یلزمه لذلک وافقه فی الایجاب و السلب او خالفه فمفهوم ان جاءک زید فاکرمه مثلاً لو قیل به

اگر قائل به مفهوم شرط باشیم جمله شرطیة می‌شود « قضیة شرطیة سالبة بشرطها و جزائها» إن جاءک زید فاکرمه یعنی اگر زید آمد او را اکرام کن و مفهومش می‌شود اگر زید نیامد او را اکرام نکن شرط و جزایش می‌شود منفی. اگر نیامد نکن. بله مرحوم آخوند فرمودند که «لو قیل به»

»» قضیه شرطیه سالبه بشرطها و جزاءها لازمه للقضیة الشرطیة التی تکون معنی القضیه اللفظیه

خب قضیه لفظیه إن جاءک زید فاکرمه منطوقش [5] چیست منطوقش این است که اگر زید آمد او را اکرام کن. اگر زید به دفتر شما آمد، به منزل شما آمد، به محل کار و مسجد شما آمد باید او را اکرام کنید، منطوقش این است. ولی یک معنای تلازمی اینجا وجود دارد. یک خصوصیتی در این جمله هست که آن خصوصیت یک معنای لازمی دارد. آن این است که خب اگر نیامد چه؟ قهرا باید بگویم اگر نیامد اکرام نکن

«تستتبعه خصوصیة المعنی الذی ارید من اللفظ»

ببینید معنای منطوق مدلول مطابقی [6] لفظ است خود لفظ وضع‌شده برای دلالت بر این معنی. معنای منطوق همان معنای مطابقی است

»». تستتبعه خصوصیة المعنی الذی ٱرید من اللفظ بتلک الخصوصية ولو بقرینة الحکمه»

ولو اینکه به قرینه حکمت این خصوصیت را بتوانیم دریافت کنیم

»» و کان یلزمه لذلک لازمة للقضیة الشرطیة التی تکون معنی القضیة الفظیه وتکون لها خصوصیة بتلک الخصوصیة کانت مستلزمة لها

یک خصوصیتی قضیه شرطی«ان جاءک زید فاکرمه » دارد این خصوصیت درواقع یک لازمه‌ای دارد آن لازمه می‌شود معنای مفهومی که به آن دلالت مفهومی هم می‌گوییم.

نزاع بر سر تعریف دلالت مفهومی

در این‌که آیا این تعریف یا این تبیین از معنای مفهوم و معنای دلالت مفهومی خیلی دقیق نیست بحث زیاد شده است. بعضی از بزرگان اشکالات و ایراداتی وارد کرده‌اند. بعضی دفاع کرده‌اند. بعضی تصحیح کرده‌اند ولی خیلی نیاز به توقف در چنین بحث‌هایی نیست بالاخره باید یکی از معانی پذیرفته‌شده را قبول و عبور کنیم یعنی یک نزاعی نیست که چندان بر آن اثر مهمی ازنظر اصولی یا فقهی مترتب باشد. حالا معنی مفهوم هرچه که هست اجمالاً می‌پرسیم آیا چنین دلالتی وجود دارد یا ندارد؟ آیا دلالت مفهوم داریم یا نداریم. اگر پذیرفته شد که وجود دارد بقیه مسائل حل‌شده است یعنی چه؟ یعنی کبرا بر آن مبتنی می‌شود اگر دلالت مفهومی داریم کبرای مسئله چیست؟ کبرای مسألة حجت ظواهر است، معنی‌اش این است که بنابراین اگر دلالت مفهوم وجود دارد پس حجت است، باید اعتنا کنیم به دلالت مفهومی، نزاع بر سر وجود دلالت و عدم وجود دلالت است نه بر سر حجیت و عدم حجیت دلالت مفهومی. یعنی اگر بپذیریم که دلالتی به نام دلالت مفهومی وجود دارد دیگر حجیتش می‌آید چون می‌شود جزئی از ظواهر و در جای خود اثبات‌شده است که ظواهر حجت هستند. پس نزاع می‌شود صغروی نه کبروی. ما هم به همین مقدار از بیان مرحوم آخوند قناعت می‌کنیم و رد می‌شویم. بعد از مرحوم آخوند هم غالباً این توضیح را پذیرفته‌اند.

سه نکته درباره دلالت مفهومی

نکته اول

چند نکته را عرض می‌کنیم. یک: در عبارت «دلالت مفهومی» مفهوم صفت معناست نه صفت لفظ. لفظ معنای مفهوم را تولید نمی‌کند. لفظ یک معنای منطوقی را تولید می‌کند آن معنی منطوق درواقع یک معنای دیگری را، یک معنی ثانوی را سبب می‌شود بنابراین وقتی داریم بحث می‌کنیم درباره مفهوم، مفهوم لفظ منظورمان نیست، یعنی مفهوم، وصف لفظ نیست حتی مفهوم وصف دلالت هم نیست. و لو می‌گوییم دلالت مفهومی و دلالت منطوقی، ولی درواقع اینجا وصف به حال متعلق موصوف[7] است. و لو دلالت را موصوف می‌کنیم به مفهوم می‌گوییم دلالت مفهومی اما درواقع این مفهومی صفت دلالت نیست چون این دلالت معنی را ایجاد می‌کند می‌گوییم دلالت مفهومی. مفهوم درواقع وصف معناست. درواقع این وصف به حال متعلق است نه به حال خود دلالت. پس بنابراین مفهوم پیوند مستقیم با لفظ ندارد. اینجا خود لفظ وضع نشده برای دلالت به معنای مفهوم بلکه لفظ یک معنایی دارد که آن معنی یک خصوصیت لازمی دارد که آن لازم می‌شود معنای مفهومی. بلکه ما سروکارمان بامعناست.

نکته دوم

نکته دوم اینکه مرحوم آخوند گفته‌اند نتیجه این تعریفی که برای معنای مفهوم بیان کردیم این می‌شود که مدلول مفهومی یک حکم غیر مذکور است. چرا این حرف را زده به جهت اینکه خب عضدی که از اصولیون عامه است و جزو پیشکسوتان علم اصول به‌حساب می‌آید و آراء خاص زیاد دارد گفته است که «مدلول مفهومی» درواقع حکم برای موضوع غیر مذکور است دلالت مفهومی حکمی را می‌خواهد بیان کند که موضوعش در عبارت و در لفظ بیان‌نشده است. ‌ پس بناترین دلالت مفهومی می‌خواهد حکمی را برای آن موضوعی که در متن نیست مشخص کند. مرحوم آخوند دقت کرده است می‌گوید خیر، دلالت مفهومی حکمی را برای شیء غیر مذکور که در لفظ نیامده است بیان نمی‌کند. چرا؟ برای این‌که گاهی در لفظ دقیقاً موضوع ذکر می‌شود. درعین‌حال بحث سر این است که آیا این دلالت مفهومی دارد یا ندارد. موضوع ذکر می‌شود. خود حکم هم ذکر می‌شود مثلاً وقتی می‌گوییم « ان جاءک زید فاکرمه » ما هم زید را که موضوع است ذکر کردیم و هم اکرام را که حکم است گفتیم. و اگر هم بگوییم اکرام نکن باز موضوع و محل حکم زید است. حکم عدم اکرام زید را می‌خواهیم بگوییم اگر شرط مفهوم داشته باشد با تمسک به مفهوم شرط می‌گوییم اگر زید نیامد اکرامش نکن. همان‌که اسمش در عبارت آمد پس حکم موضوعی را که مذکور است داریم معلوم می‌کنیم. پس حرف آقای عضدی غلط است. اشتباهش از کجاست؟ اشتباه عضدی این است که بین اینکه آیا مفهوم دارد حکم موضوع غیر مذکور را بیان می‌کند یا حکم غیر مذکور در متن را بیان می‌کند خلط کرده است. حکم غیر مذکور را بیان می‌کند نه حکم موضوع غیر مذکور را. این هم یک نکته یعنی آن حکمی که در متن نیامده یعنی « ان جاءک زید فاکرمه » در متن که نیامد که اگر نیامد اکرام نکن. آن چیزی که در متن نیامده حکم است. این حکمی که ذکر نشده است را با مفهوم می‌خواهیم بیان کنیم ‌. حکم غیر مذکور را مفهوم بیان می‌کند، نه حکم برای آن موضوعی که آن موضوع ذکر نشده است حکم برای موضوع غیر مذکور نیست بلکه غیر مذکور وصف خود حکم است. اگر مفهوم را بپذیریم حکم ذکر نشده در متن را ما می‌توانیم استفاده کنیم از این عبارت، درحالی‌که در متن نیامده است و لو برای موضوعی که در متن آمده است یعنی زید. ولی خود حکم ذکر نشده و آن عدم اکرام زید است درصورتی‌که نیاید.

نکته سوم

نکته سومی که اینجا می‌توانیم عرض کنیم اینکه چه نسبتی هست بین معنای منطوق و معنای مفهوم. با توجه به تعریفی که از آخوند نقل کردیم و اجمالاً پذیرفتیم ظاهراً این هم معلوم شد. گفتیم که معنای مفهوم درواقع ملازم یک خصوصیتی است که در معنای منطوق وجود دارد. پس پای ملازمه و تلازم در کار است. بالنتیجه درواقع معنای مفهوم معنای تلازمی معنای منطوق است. یعنی بین این معنای مفهوم بامعنای منطوق یک ملازمه‌ای هست. ولو باواسطه چون گفتیم که معنای مفهوم ملازم با یک خصوصیتی است که معنای منطوق دارد پس بنابراین نسبت بین معنای منطوق و معنای مفهوم نسبت دلالت التزامی و تلازم است. ولی بعضی اشتباهاً گفته‌اند تضمنی است ‌ گفته‌اند گویا به نحوی در ضمن معنای منطوق معنای مفهوم ذکرشده است. ولی این‌طور نیست برای اینکه مثلاً در مثل «فی السائمة زکاة»[8] نه موضوع ذکرشده نه حکم. و المعلوفة[9] جزئی از السائمة نیست زکاتی به معلوفه تعلق بگیرد یا نگیرد چه ربطی به السائمه دارد. ما درواقع یک استنباط التزامی می‌کنیم پس بنابراین نسبت بین معنای مفهوم و معنای منطوق هم نسبت التزامی و تلازمی قلمداد می‌شود.

و یک نکته دیگری هم بگوییم که مورد نزاع است و آن اینکه بعضی گفته‌اند که اگر معنای مفهوم معنای التزامی است. خب دلالت بر معنای التزامی فرع بر دلالت بر معنای مطابقی است. چون اول باید بر معنای مطابقی دلالت کند بعدازآن عبور کند و آن را پل قرار دهد و معنای ملازم با او را هم برساند و به معنای ملازم با او هم دلالت کند. پس بنابراین معنای تلازمی فرع بر معنای تطابقی است. همان‌طور که معنای تضمنی هم فرع بر معنای تطابقی است. برای اینکه اول دلالت بر کل انجام می‌شود و بعدازآن ما دلالت بر جزء را هم می‌فهمیم. ما معنای کل را اول می‌فهمیم، بعد این را پل قرار می‌دهیم و می‌گوییم دلالت بر معنای جزء هم دارد. می‌گوییم دلالت تضمنی هم مثل دلالت تلازمی متأخر و وابسته به معنای منطوق است، در هر دو جا این‌جور است. اصل مطلب این است.

آیا دلالت مطابقی قوی‌تر از دلالت التزامی و تضمنی است؟

بعضی گفته‌اند که دلالت مطابقی منطوق اقوی از دلالت مفهومی است درنتیجه اگر ما دو دلیل داریم که یکی به دلالت مطابقی و منطوق بر حکمی دلالت دارد و دلیل دیگری هم داریم که به دلالت مفهومی دلالت بر حکمی دارد تقدم با حکمی است که به دلالت منطوق استنباط شده است چون آن اقوی است. چون آن مطابق است، موضوع له است و این تلازم است یا تضمن است مثلاً. مبنای این حرف این است که دلالت مفهوم متأخر از دلالت منطوق است خب منطوق اصل است، آن اقوی است. این حرف را زده‌اند ولی من عرض می‌کنم که این محل تأمل است که آیا واقعاً دلالت مطابقی و منطوق اقوی است از دلالت مفهوم یا نه اما خب کسی استدلال کند که به این دلیل اصلاً معنای مطابقی و منطوق موضوع له است کل است نسبت به جزء، اصل است نسبت به ملازم اگر دلالت مطابقی و منطوق نباشد اصلاً نه به تلازم و نه به تضمن نمی‌توانیم پل بزنیم پس آن اقوی است. ولی ظاهراً این حرف با چنین اطلاقی دقیق نیست. اگر بگوییم مطلقاً چنین است اشکال دارد. اینکه بگوییم مطلقاً اقوی است خیر یکجایی ممکن است دلالت تلازمی اتفاقاً خیلی اقوی باشد لذا اطلاقش را ما می‌گوییم فیه تأمل. این هم نکته چهارم ذیل مفهوم شناسی کلمه مفهوم

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

 


[1] شرایط امربه‌معروف و نهی از منکر به اختصار عبارتند از ۱: علم به معروف و منکر ۲: احتمال تاثیر: ۳ اصرار بر گناه. ۴: نداشتن مفسده.
[2] پیش انگاشته {presupposed} آنچه گوینده آن را دانش مشترک بین خود و شنونده فرض می‌کند.
[3] حدَّد الشَّيءَ: حدَّه، عرَّفه وأقام له حدودًا آن شیء را تحدید کرد یعنی آن را تعریف کرد و حدود آن را معین نمود (منبع معجم اللغة العربیة المعاصرة).
[4] برهان وابسته به دو گزاره «صغری» و «کبرا» است مانند: «العالم متغیر»، «کل متغیر حادث» که نتیجه آنها می‌شود «فالعالم حادث». اگر نزاع و اختلاف و تردید علما در مقدمه نخست باشد گفته می‌شود که نزاع صغروی است و اگر در مقدمه دوم باشد گفته می‌شود که نزاع کبروی است.
[5] منطوق: آنچه که به آن نطق و تلفظ شده است.
[6] دلالت مطابقی در برابر دلالت تضمنی و التزامی است و به معنی دلالت لفظ بر تمام معنای موضوع له خود می باشد.
[7] هر گاه لفظی ازنظر نحوی صفت باشد ولی ازنظر معنایی حالتی در موصوف نحوی خود را بیان نکند بلکه حالتی در یکی از متعلقات موصوف را بیان کنند گفته می‌شود این وصف، وصف است به حال متعلق موصوف مثل رأیت رجلا عالما ابوه که عالم حالتی در پدر رجل را بیان می‌کند نه حالتی در خود رجل را (راقم).
[8] فی الغنم السائمة زکاة؛ گوسفند بیابان چر زکات دارد که مفهوم آن این است که: در صورت علوفه خوار بودن گوسفند، زکات به آن تعلق نمی‌گیرد.
[9] المعلوفة: گوسفند علوفه خوار.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo