< فهرست دروس

درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

97/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القضاء

مقدمه

بحث ما در ارتباط با غایت فقه القضاء بود و یک مفهوم شناسی در ارتباط با کلمات مرتبط با مساله بیان کردیم. بیان شد که غایت وهدف با ثمره و داعی متفاوت است.

تبیین معنای غایت

نکته دیگر در ارتباط با غایت اینکه وقتی از غایت امری بحث می شود، باید از آنچه که آن امر برای آن به وجود آمده است، بحث شود. اگر ثمر و اثری از طرق مختلف امکان تحقق داشته باشد و یا اینکه مشترکا از دلیل های مختلفی بتواند حاصل شود، به آن غایت اطلاق نخواهد شد.

غایت آن چیزی است که منحصرا از یک امر محقق شود. غالبا بین غایت به معنای واقعی و اثر و حتی غایات مشترک خلط می شود. مثلا گفته می شود غایت فقه استکمال نفس است. آیا غایت فقه استکمال نفس است و یا غایت دین این است؟ درست است که فقه می تواند در این راستا نقش ایفا کند ولی، از مشاهده اینکه استکمال نفس غایتی فراتر از فقه است، مشخص می شود که استکمال نفس غایت مخصوص فقه نمی باشد. چون فقه فهم شریعت است در راستای استکمال نفس است، اما باید توجه کرد که چه چیزی منحصرا از فقه حاصل می شود. استکمال نفس از طریق اخلاق هم حاصل می شود. عقاید هم در استکمال نفس موثر است. در نتیجه مشخص می شود که استکمال نفس، غایت هیچ یک از این امور نمی باشد، ولی می توان آن را به عنوان غایت بعید برای هر یک از این امور برشمرد. غایت هر چیز آن است که جز به وسیله ی آن شئ، محقق نشود.

گاهی چیزی که غایت خلقت است به عنوان غایت دین، فقه، اصول یا قسمی از آنها بر شمرده می شود. مثلا ممکن است، غایت اصول تأمین سعادت اخروی انسان، معرفی شود. شکی نیست که بدون اصول و استنباط شریعت، سعادت دنیوی و اخروی محقق نخواهد شد. ولی آیا غایت اصول این است؟ یا غایت علم اصول تجهیز فقیه به ابزارهای استنباط است. قهرا وقتی علم اصول طراحی و تدوین شده و توسط من له الاهلیه به کار گرفته شود و شریعت کشف شود، با عمل به آن، این نتیجه محقق خواهد شد. پس با چند واسطه به این غایت خواهیم رسید. این امر نشان می دهد که استکمال نفس غایت علم اصول نیست.

طبقه بندی غایات

لذا غایات را می توان طبقه بندی کرد. برخی از غایات، غایات ایجاد است. به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: ﴿وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا لاَعِبِينَ﴾[1] . غرض ما از آفرینش غرض بلندی است. ما آسمان و زمین را بیهوده خلق نکردیم. انسان های مومن هم این نکته که عالم دارای هدف است را، درک می کنند. در قرآن کریم آمده است: ﴿ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هٰذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾[2] . افرادی که در خلقت آسمان ها و زمین تفکر می کنند و می گویند: نمی شود که تو کاری بی غایت انجام داده باشی. در جای دیگر مشخصا به هدف خلقت اشاره شده است. ﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾[3] . خلق موت و حیات برای آزمودن شماست. غایت این امور، این است.

غایت آفرینش

گاهی در قرآن کریم سخن از غایت آفرینش موجودات دارای تکلیف است. ﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾ [4] . ما انسان و جن را برای عبادت خلق کردیم. در ذیل آیه روایتی است که میفرماید: لیعبدون ای لیعرفون. یعنی ما برای شناخت آنها را خلق کردیم. در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام است که :« خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ‌ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»[5] امام حسین علیه السلام در جمع اصحاب خود حاضر شدند و فرمودند خداوند عباد را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. وقتی او را شناختند، او را عبادت کنند.( رابطه معرفت و عبادت اینکه عبادت ثمره معرفت است.) وقتی عبودیت خداوند را انجام دهد از پرستش غیر خدا بی نیاز می شود. شخصی از اصحاب سوال کرد که این معرفت الله چیست؟ در جواب فرمودند: معرفت الله همان معرفت امام واجب الطاعه است. بین ولایت و توحید پیوند است. ولایت پل توحید است. بدون ولایت نمی توان به توحید رسید. حدیث سلسه الذهب هم، همین مطلب را می رساند.

غایت دین

گاه غایت رسالت و دیانت مطرح می شود. اینکه غایت دین چیست؟ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[6] . قسط غایت دین شمرده شده است. قسط غایت بخش خاصی از دین نیست و اگر به عنوان غایت برای بخشی بیان شده باشد، آن بخش نسبت به قسط جزء العله خواهد بود. احکام قضاء اجراء می شود تا عدل محقق شود. آیا با اجرای فقه یا قضاء اسلامی، قسط محقق می شود؟ آیا اگر اخلاق در جامعه پیاده نشود، قسط تحقق پیدا می کند؟ آیا اگر عدالت اجتماعی و یا فرهنگی را در جامعه پیاده نکنیم، قسط محقق می شود؟ حتی اگر قوه قضائیه به درستی تمام کارهای خود را انجام دهد، تا زمانی که کل دین در جامعه پیاده سازی نشود، قسط محقق نخواهد شد.

غایت شریعت بالمعنی الاخص

گاه سخن از غایت شریعت به معنی الاخص به معنای احکام فرعیه شرعیه می باشد. غایت شریعت به معنی الاخص، اختصاص به ثمره ای دارد که از اجرای احکام فرعیه شرعیه حاصل می شود. این غایت با هدف شریعت متفاوت است. در واقع غایت شریعت اعم از غایت شریعت به معنی الاخص می باشد. بحثی به عنوان مقاصد الشریعه در روزگار ما مطرح است که اهل سنت ببیشتر به این مطلب پراخته اند. در گذشته اعتزالیون و در عصر حاضر نو اعتزالیان در میان متفکران به این بحث پرداخته اند. جریان های افراطی و تفریطی در این حوزه وجود دارد. افراطیون، کتاب، سنت و ادله را کنار گذاشته و بیان می کنند که ما باید مقاصد شریعت را بشناسیم و طبق آن فتوا دهیم. حتی اگر نص خبر متواتر هم خلاف مقاصد درک شده وجود داشته باشد، مقاصد الشریعه را مقدم می دانند. متاسفانه بین شیعه اندک شماری از افراد، این نظر را پیدا کرده اند. در نگاه تفریطی، هیچ توجهی به مقاصد الشریعه نمی شود. در اصطلاح فقه تجزیئی یا نص پسند یا نص محور نامیده می شود. در این نگاه، فقط به ظاهر تمسک می شود و به مقاصد شریعت و مبانی احکام، هیچ توجهی صورت نمی گیرد.

اگر شریعت را به معنی الاخص در نظر بگیریم،

مقاصد الشریعه: علل الاحکام الشرعیه الفرعیه می باشد. اگر شریعت را به معنی الاعم در نظر بگیریم،
مقاصد الشریعه: الحکم التی من اجل تحقیقها و لابرازها فی الوجود خلق الله تعالی الخلق و بعث الرسل و انزل الشرایع و کلف العقلاء بالعمل او الترک. مقاصد شارع حکمت های خلق عالم محسوب می شود.

می توان مقاصد شریعت را در سه بخش مطرح کرد.

بخش اول به معنی الاوسع، که مقاصد شارع در مقام فعل و حکم در نظر داشته باشیم.
مرتبه دوم به معنی الاعم، که مقاصد دین را در نظر بگیریم.
در مرتبه سوم به معنی الاخص، که علل و حکم احکام مد نظر باشد.

مقاصد الشریعه، مبادی و مصالح واقعیه ای است که در احکام نهفته است. ما مبادی داریم از مقاصد الشریعه نمی باشد. وقتی حاکم به ما هو حاکم، حکم حکومتی صادر می کند، مصالح اقتضائی مد نظر است. مثلا حاکم به دلیل مصالح، صلاح نمی بیند که در سالی، مردم به حج بروند.

مقاصد الشریعه از اصطلاحات اصول فقهی عامه است. اهل سنت معمولا مقاصد الشریعه را به پنج مقصد حفظ الدین، حفظ النفس، حفظ العقل، حفظ النسل و حفظ المال محدود می کنند. مشهور ترین افراد در قدمای اهل سنت، امام الجوینی با دو کتاب البرهان و الورقات است. غزالی هم در کتاب المستسفی فی علم الاصول به این مبحث پرداخته است. متاخرین مانند ابن عاشور در این رابطه تالیفاتی دارند. مقاصد الشریعه نوشته ابن عاشور حدودا مشهور ترین تالیف در این زمینه است. این دسته از افراد به عنوان نو اعتزالی شناخته می شوند. در مقابل اعتزالی ها که به معنای واقعی کلمه عقل گرا می باشند، این دسته به عقل ابزاری هم تمسک می کنند. این دسته طیف کسترده ای را تشکیل داده اند. در بیان شیعی مقاصد الشریعه با عنوان علل الشرایع مطرح می شود.

بعد از این توضیحات باید به غایت در فقه القضاء بپردازیم که ان شاء الله در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo