97/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
/غایت فقه القضا /فقه القضا
موضوع: فقه القضا/غایت فقه القضا /
غایت فقه قضاء
غایت قضاء از غایت فقه القضاء جداست. همچنان که غایت یک دانش و غایت کتاب هایی که در آن دانش تالیف می شود از هم جدا هستند. همچنین در فقه القضاء باید غایت و غرض ما از بحث را از غایت خود فقه القضاء جدا کرد و جدا دانست. غایت و غرض ما صورتبندی مباحث قضاء و کشف احکام شرعی قضا به صورت دستگاه قضاء است. غرض ما تنها تالیف کتابی که به حوزه قضاء بپردازد نیست بلکه می خواهیم مباحث قضاء را به گونه ای سامان دهیم که راهنمای عمل قوه قضائیه باشد تا دستگاه قضا با آن اداره شود. همچنین باید غایت را از انگیزه و داعی جدا کرد. داعی جزو مقدمات اراده است و به فاعل مربوط است. کسی که می خواهد کاری را به انجام برساند باید نخست مبادی اراده را سپری کند. داعی آن انگیزه ای است که در دل و ضمیر فاعل است. داعی و انگیزه اختصاص به عامل انسانی دارد و نمی توان مثلاً از انگیزه طبیعت یا جمادات سخن گفت. ولی می توان پرسید که غایت آفرینش طبیعت و جمادات چیست. این پرسش یعنی طبیعت چه چیزی را تأمین می کند. غرض و داعی به فاعل بر می گردد ولی غایت به فعل ارجاع می شود. واژگان دیگری که نزدیک به کلمات پیشین هستند فایده، ثمره و اثر هستند. این امور نه منحصر به فعل هستند و نه منحصر به فاعل. غایت نقش عِلّی دارد. ولی ثمر و فایده و اثر اموری هستند که ناچار بر فعل مترتب می شوند گرچه که فاعل قصد به دست آوردن آنها را نداشته باشد. این سه مفهوم یعنی غایت و غرض و فایده گاه در یک محل با هم جمع می شوند و گاه بعضی از آنها هستند و بعضی نیستند. گاه نیز برخی سخن را سهل انگاشته و این واژگان را بجای هم به کار می برند. اینکه حکما گفته اند غایت در تصور پیش و در تحقق پس از فعل است درست نیست. غایت را اگر علت غایی بدانیم و بنامیم از آنجا که علت است نمی تواند موخر از معلول خویش باشد. در واقع آنچه که علت است غایت نیست بلکه داعی و انگیزه است و این دو در ذهن برخی به هم در آمیخته اند. آنچه که مقدم و پیش از فعل بوده و علت فعل است داعی و انگیزه است. غایت نه تنها موخر از فعل است بلکه گاه از اساس تحقق پیدا نمی کند. این چگونه علتی است که موخر از معلول است و گاه حتی رخ نمی دهد حال آنکه معلول یعنی فعل انجام شده است. غایت می شود که قصد شود ولی محقق نشود و فایده می شود که قصد نشود ولی محقق شود. تعبیر علت غایی و اینکه این علت در تصور مقدم بر معلول و در تحقق موخر از آن است سهل انگاری و تسامحی در سخن حکماست. آنچه که علت فعل است داعی است که از مقدمات اراده است.
غایت قضاء
پیرامون غایت قضاء سخن فراوان و گوناگون گفته شده است. بزرگان غایت قضاء را برپایی عدل و داد، بازستانی حق ستمدیدگان، برپایی امنیت در جامعه، کیفر دادن بزهکاران و فصل خصومات دانسته اند. آیا قضا دارای غایت واحد است یا دارای غایات متعدد است؟ یا قدر جامعی میان این موارد غایت قضاست؟ این پرسشی ارجمند و محل کشاکش بزرگان است.